به گزارش مشرق، سینمای سیاسی یکی از ژانرهای مهم در دنیاست. هر سال تعداد زیادی فیلم که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به این حوزه میپردازد ساخته میشود. هالیوود یکی از پرچمداران این ژانر است. فیلمهای زیادی در سینمای آمریکا ساخته میشود که یا سیاسیاند و یا در لایههای زیرین درامشان مفاهیم سیاسی را مطرح میکنند.
حتی بسیاری از فیلمهای اکشن هالیوود در این حوزه دستهبندی میشود؛ فیلمهایی که بعضاً در خدمت راهبردهای پنتاگون، وزارت خارجه آمریکا یا CIA است. اما جایگاه فیلمهای سیاسی در سینمای ایران کجاست؟ در طول سال چند فیلم در اینگونه تولید میشود؟ اگر تعداد این آثار کم است؛ چقدر بهدلیل بیانگیزگی سینماگران و چقدر به دلیل سازوکار پیچیده کسب مجوز ساخت است؟
بیشتر بخوانید:
سلبریتیها کاسبان قبل و بعد تحریمها هستند/ حمایت از حسن روحانی همراه با لبیک به ترامپ! +عکس و فیلم
«سلبریتی»های غمخوار مردم همدست دزدها هستند؟
سینمایسیاسیکمرنگ
شروع جدی سینمای سیاسی در ایران به دهه1350 و فیلمهایی چون «گوزنها» و «سفر سنگ» هر دو به کارگردانی آقای مسعود کیمیایی بازمیگردد. سینمای سیاسی بعد از انقلاب اسلامی رویکرد دیگری پیدا کرد و بهدلیل تغییر و تحولات پیش آمده، از زاویه دید دیگری به مسائل سیاسی نگاه میشد. انقلاب باعث شد فضای کارگردانهای سینما برای مانور دادن
بر موضوعات سیاسی بیشتر شود. در فیلمهای دهه60 اغلب عملکرد رژیم شاهنشاهی مورد انتقاد قرار میگرفت. نخستین فیلم سیاسی بعد از انقلاب «جنگ اطهر» به کارگردانی آقای محمدعلی نجفی بود. در ادامه این روند فیلمهایی چون «توجیه» آقایان منوچهر حقانیپرست، «خانه عنکبوت» علیرضا داوودنژاد و «نقطه ضعف» محمدرضا اعلامی تولید شد. سال 89 با وجود نمایش فیلمهایی چون «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا و «خیابانهای آرام» کمالتبریزی در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر، این فیلمها برای گرفتن پروانه نمایش با مشکل مواجه شدند و همچنان نیز پشت درهای بسته وزارت ارشاد منتظر مجوز هستند.
«یک خانواده محترم»، «ماجرای نیمروز»،«قاتل اهلی»، «قلادههای طلا»، «عصبانی نیستم»، «آشغالهای دوستداشتنی»، «یتیمخانه ایران»، «سیانور»، «زندگی خصوصی»، «پل چوبی»، «پایاننامه»، «به وقت شام»، «بادیگارد» و «اعتراض» از جمله مهمترین فیلمهای ایرانی هستند که میتوان آنها را در حوزه سیاسی تعریف کرد. این که موضع این فیلمها چگونه بوده و خروجیشان چقدر موفق بوده، بحث دیگری است که در گزارش دیگری باید به آن پرداخت. آنچه عیان است تعداد کم این آثار در سینمای ایران است.
ازحرفتاعمل!
تاریخ کشورمان به لحاظ سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی آنقدر بالا و پایین و روزهای خوب و بد داشته که سوژه یک عمر سینمای کشورمان را تأمین کند! این که بسیاری از این حوادث تاکنون در سینمای ایران جایی نداشته دلایل مختلفی دارد. کمبود بودجه برای ساخت سوژه مورد نظر، حساسیت آن اتفاق و تفاسیر مختلف از آن، عدم همکاری مدیران برای پرداخت به آنها و البته اهمیت ندادن سینماگران به آن سوژهها باعث شده این حوادث در کتب تاریخی تنها بمانند و روی پرده سینما را نبینند.
اگر از حوادث گذشته بگذریم به موضوع بسیار مهم و ملی تحریمها میرسیم. اتفاقی که در ماههای اخیر جدیتر شده و تقریباً به جز حکومت ایالات متحده، رژیم صهیونیستی و چند شیخنشین منطقه، هیچ طرفدار دیگری ندارد. دولتهای مختلف، مردم و حتی نهادهای مختلف بینالمللی این تحریمها را محکوم کردهاند و آنها را غیرقانونی و ضدانسانی میدانند. هرچند که قطعاً با مددالهی و اتحاد ملی این تحریمها هم پشتسر گذاشته خواهد شد اما اعتراض به آنها وظیفه هر انسان آزادهای است. البته طبیعتاً از هر فردی به اندازه پتانسیل و ظرفیتهای خودش انتظار میرود. لازم و چه بسا واجب است که هر ایرانی از هر قشر و حرفهای، جدای از مسائل سیاسی و اختلافنظرها اعتراضش را نسبت به حرکت دولت آمریکا اعلام کند.
آیا به جز بیانیه دادن و کمپین مجازی به راهانداختن کار دیگری نیز میتوان کرد؟
در همین مدت کوتاه دور جدید تحریمهای ضدایرانی، تعداد زیادی از شعرا دراین زمینه شعر سرودهاند. چند نمایشگاه عکس با موضوع تحریم برگزار شده است و هر کس در هر زمینهای که تخصص دارد در حد توانش کاری انجام داده است. درهمین ایام تعدادی از هنرمندان ایرانی بیانیهای منتشر کردند و گفتند: ««مردم جهان، در برابر تحریم با ما همصدا شوید. دولتها به زبان سیاست با هم سخن میگویند؛ ملتها اما، با زبان صداقت. زبانی از جنس فرهنگ، صلح و دوستی. به همین خاطر تاریخ فرهنگوهنرِ جهان، صادقترین راویِ رنجها و شادیهای ملتهاست.
ما اهالی فرهنگ و کنشگران مدنی ایران برآنیم با کلامی ورای زبان ناکارآمدِ سیاست با شما مردم جهان سخن بگوییم: بار دیگر تحریمهای دولت آمریکا علیه ایران آغاز شد؛ اما خاماندیشانه است بپنداریم که نتیجه اعمال این تحریمها دستیابی به حقوق شهروندی و حقوق بشر، بهرهمندی از مواهب آزادی و بهبود شرایط زندگی برای ملت ایران است. ملت ایران، تنها تاوان این تحریمها را خواهد داد. سیاستگذاران دیر یا زود میروند اما فجایع حاصل از عملکرد غلط آنها جهانی را میسازد که ما و شما و فرزندانمان در تاریخِ پیشِ رو، دست به گریبانِ کابوسِ آن خواهیم بود. همصدایی ما و شما در هر گوشه از جهان و توجهدادن به نتایج فاجعهبارِ شرایط تحمیلشده بر ملت ایران، میتواند سیاستگذاران و سیاستهای غیرانسانیشان را متوقف کند. با ما همصدا شوید.» فارغ از ادبیات این بیانیه که سعی کرده درعین محکوم کردن تحریمها به هیچ وجه خودش را در جبهه جمهوری اسلامی نشان ندهد، نکته مهمی که قابل تأمل است، نقش برخی از چهرهها در مشکلات ملی است؛ نقشی که نه در حرف بلکه عملی باشد.
این روزها در سالگرد حادثه تلخ زلزله کرمانشاه هستیم. تعداد زیادی از سلبریتیها در همان روزهای ابتدایی به منطقه رفتند، عکس گرفتند و کمپین جمعآوری کمک مردمی به راه انداختند. تا به امروز چند مورد از این موارد به یک کمک «واقعی» منجر شده است؟ موضوع تحریمها هم به همین شکل است. در بین امضاکنندگان بیانیه فوق چند سینماگر مشهور مثل خانم بنیاعتماد و آقای اصغر فرهادی هستند. چرا این فیلمسازان که صدایشان در خارج از مرزها هم شنیده میشود حاضر نیستند فیلمی بسازند که موضوع تحریم هم در آن وجود داشته باشد؟ توقع نیست سوژه اصلی فیلمشان تحریم باشد اما لااقل نگاهی گذرا که شدنی است. کاش سینماگران محترم برای همراهی واقعی با مردم -و به قول خودشان نه سیاستمداران که روزی میروند- اثری تصویری خلق کنند؛ البته اگر در ادعاهایشان صادقاند و ضمناً از سرشاخ شدن با دولت آمریکا هراسی ندارند. آیا هنوز هم «چو ایران نباشد تن من مباد؟!»
منبع : صبح نو