راهی که نباید رفت

به گزارش مشرق، «سیدمحمد عماد اعرابی» در یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

روزی که محمود صادقی با وجود اعلام استعفا از نمایندگی مجلس، شناسنامه به دست وارد ساختمان وزارت کشور شد و مجددا برای انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی ثبت‌نام کرد؛ یکی از فعالان اصلاح‌طلب در فضای مجازی این اقدام او را نوعی ابتذال سیاسی خواند و نوشت: «امثال او رأی و خانه ملت را به ابتذال کشیدند.» اما این فقط صادقی نبود که علیرغم ژست استعفا؛ برای نامزدی انتخابات ثبت‌نام می‌کرد و خانه ملت را به ابتذال می‌کشید. الیاس حضرتی دیگر نماینده فهرست امید نیز در حالی ثبت‌نام کرد که به خبرنگاران گفت: «نامه استعفا را در دست دارم.» او حضورش را دستوری تشکیلاتی از جانب دبیرکل حزب اعتماد ملی خواند و البته توضیح نداد دبیرکلی که ۱۰ روز پیش حکومت ایران را سرکوب‌گر خوانده بود چگونه خواستار مشارکت در این حاکمیت است؟

در میان نمایندگان فهرست امید مجلس دهم یک نمونه جالب دیگر نیز وجود داشت. پروانه سلحشوری در حالی آذرماه ۱۳۹۸ پس از چهار سال نمایندگی، انصرافش از نامزدی در انتخابات دوره یازدهم مجلس را اعتراض به نظارت استصوابی عنوان می‌کرد که ۲۸ آبان ۱۳۹۵ با قطعیت از تصمیمش برای عدم نامزدی در انتخابات مجلس شورای اسلامی گفته بود.

این اقدام نمایندگان اصلاح‌طلب فهرست امید در حالی انجام می‌شد که به دنبال آشوب‌های آبان ۱۳۹۸ عوامل رسانه‌ای خارجی در پی مسدود نشان دادن فضای سیاسی و اجتماعی کشور بودند. کاری که پیش‌تر در طرف دیگر میدان دوستان‌شان با بیاینه موسوم به ۷۷ نفر به درستی از پس آن برآمدند و خوراک تبلیغاتی خوبی برای یأس آفرینی و سلب اعتماد عمومی در اختیار رسانه‌های بیگانه قرار دادند. در این مسیر، انتخابات موضوع مناسبی برای حمله سازمان‌یافته و همه‌جانبه آنها بود.

رهبر انقلاب ۴ اسفند ۱۳۹۸ به قسمتی از این فضاسازی ‌اشاره کردند: «علیه شرکت مردم در انتخابات چه حجمی کار شد؛ در فضای مجازی، در دستگاه‌های گوناگون، از هر عاملی که توانستند استفاده کردند. حالا نه در این چند روز اخیر؛ از یک ماه پیش، از دو ماه پیش: «اینکه انتخابات نیست، اینکه انتخاب واقعی نیست، اینکه شورای نگهبان چنین کرده» و از این قبیل حرفها.» این فضاسازی در حالی بود که بخش قابل توجهی از این جریان سیاسی در چارچوب همین قوانین انتخاباتی به مجلس راه یافته و یا بسیاری از مناصب بالای اجرایی کشور را در اختیار گرفته بود. آمیخته‌ای از دروغ و تزویر در رفتار و گفتار برخی چهره‌های اصلاح‌طلب که روزگاری «چپ» خوانده می‌شدند بروز و ظهور داشت که باعث می‌شد برخی هواداران جوان این جریان آن را «ابتذال» توصیف کنند اما شاید بهتر باشد به جای واژه «ابتذال» برای توصیف این کج رفتاری از عبارت «بی‌تقوایی سیاسی» استفاده کنیم.

این بی‌تقوایی نه تنها در چهره‌های شاخص و نخبگانی که در رهبری این جریان نیز آشکارا دیده می‌شد. لازم است به یاد بیاوریم محمد خاتمی که جمعه گذشته در مقابل دوربین‌ها، رأی خود را در انتخابات دوره یازدهم مجلس به صندوق انداخت و ۴ سال پیش نیز پیام تصویری «تکرار» را برای انتخابات دوره دهم منتشر کرد، ۸ سال پیش به دور از رسانه‌ها و به شکل مخفیانه در یکی از روستاهای دماوند پای صندوق رأی رفت تا هم با مشارکت در انتخابات خودش را در چارچوب نظام جا کند و هم در سکوت رسانه‌ای، دروغ تقلب سال ۱۳۸۸ را زنده نگه دارد. تنها به لطف دوربین تلفن‌های همراه شهروندان و بازنشر تصویربرداری غیر حرفه‌ای آنها در فضای مجازی بود که حضور وی در انتخابات اسفند سال ۱۳۹۰ رسانه‌ای شد. او پاییز سال ۱۳۹۰ در دیدار با برخی فعالان رسانه‌ای از عدم اعتقاد به تقلب در انتخابات سال ۱۳۸۸ گفته و البته تأکید کرده بود که حاضر نیست این اظهار نظر را علنی کند! سه سال بعد وقتی تعدادی از حاضران در دیدار، طی نامه‌ای از او خواستند تا در اظهارنظری رسمی و عمومی مواضع آن روزش را بیان کند، خاتمی باز هم این درخواست را بی‌پاسخ گذاشت و ترجیح داد در مقابل ادعای دروغ تقلب از نظام دفاع نکند.

کج‌رفتاری جریان اصلاح‌طلب در ماجرای «محمدعلی نجفی» می‌تواند نمونه دیگری از این بی‌تقوایی باشد. آنها در حالی که شعار «دفاع از حقوق زن» و «مقابله با خشونت خانگی» می‌دادند برای تبرئه یکی از اعضای‌شان حاضر شدند با تفتیش عقاید مقتول را مهدورالدم معرفی کنند، حتی پا را از این هم فراتر گذاشتند و برای تطهیر جناح سیاسی‌شان، بی‌شرمانه‌ترین اتهامات را به دستگاه‌های امنیتی نظام جمهوری اسلامی وارد کردند. نمونه‌های مشابه دیگری از «بی‌تقوایی» در این جریان سیاسی قابل دسترسی است؛ وقتی سال ۱۳۸۳ در کشاکش گفت‌وگوهای هسته‌ای، پای بیگانگان را به مسائل داخلی باز کردند و در مذاکرات بین‌المللی با وجه‌المعامله قرار دادن منافع ملی برای تقویت جناح سیاسی خود در رقابت‌های انتخاباتی آتی از بیگانه استمداد طلبیدند.

یا وقتی از طریق سفیر سوییس در نامه‌ای به دولتمردان آمریکا موافقت خود را برای «به رسمیت شناختن دوفاکتوی رژیم صهیونیستی»، «خلع سلاح حزب‌الله لبنان» و «عدم حمایت از حماس در فلسطین» اعلام کردند. مسلما با رجوع به گذشته‌های دورتر موارد بیشتری از کج‌رفتاری می‌توان یافت و به این فهرست افزود.

همین کج‌رفتاری‌ و نبود تقوای جمعی آنها را به تکیه‌گاهی برای دشمن تبدیل کرد. دی ماه ۱۳۹۸ وقتی وزیر خارجه آمریکا گفت: «رژیم دارد با رد صلاحیت‌ها نتیجه انتخابات مجلس را دستکاری می‌کند.» همان حرفی را می‌زد که بخشی از این جریان در داخل کشور به ترویج آن می‌پرداخت و یکی از محورهای تبلیغاتی آنها در دوره‌های انتخاباتی متعدد بود. در واقع مایک پمپئو برای اظهارات خلاف واقع خود بر بخشی از شبهه‌آفرینی و ادعاهای دروغ جریان موسوم به اصلاحات تکیه کرده بود. این اتفاق در موارد دیگری نیز تکرار شد.

برایان هوک، مشاور ارشد وزیر خارجه آمریکا و نماینده ویژه در امور ایران نیز هم‌زبان با این جریان از «خرج شدن بودجه ایران در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن» انتقاد کرد تا یادآور شعار مطرح اصلاح‌طلبان در آشوب‌های سال ۱۳۸۸ یعنی «نه غزه، نه لبنان» باشد. هوک البته ادعای واهی «عدم پرداخت مالیات توسط نهادهای حکومتی ایران» را نیز بیان کرده بود که بارها توسط افراد شاخص اصلاح‌طلب تکرار شده و علیرغم توضیحات متعدد در رد این شبهات به آنها دامن زده می‌شد. اظهارات ۱۲ آذر ۱۳۹۸ دونالد ترامپ در «هولناک خواندن برخورد با معترضان و کشتن آنها» ترجمه‌ای دیگر از بیانیه‌ چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب بود که ۲۵ آبان ۱۳۹۸ منتشر کردند. بیانیه‌ای که حتی برخی فعالان دیگر اصلاح‌طلب، انتشار آن را «فاجعه» خواندند.

می‌توان گفت ادعاها و اظهارات واهی آنها در داخل کشور به پلکانی برای عملیات روانی و سیاسی دولت‌مردان آمریکا علیه ایران تبدیل شده بود. علیرغم حضور برخی افراد دلسوز و متعهد اما تقوا و تعهد فردی این افراد به شکل جمعی در جریان اصلاح‌طلبی بروز نکرد و جریانی که می‌توانست با حفظ حریم جمهوری اسلامی و خودمراقبتی در این چارچوب نقش مؤثری در فضای سیاسی ایران داشته باشد، جایگاه خود را تنزل داد و در موارد قابل توجهی در همزبانی با دشمن منافع ملی را زیر پا گذاشت و مرجع پرونده‌سازی‌های ضدایرانی دولت آمریکا شد.

رهبر معظم انقلاب ۸ خرداد ۱۳۹۰ در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرمودند: «یک جریانی در کشور وجود داشت به نام جریان چپ. آنها شعارهای خوبی هم می‌دادند، اما خودشان را مراقبت نکردند و تقوای جمعی به خرج ندادند. در میان‌شان آدم‌هایی بودند که تقوای فردی هم داشتند، اما نداشتن تقوای جمعی، کار آنها را به جایی رساند که فتنه‌گرِ ضد امام حسین و ضد اسلام و ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند! آنها نیامدند شعار ضد امام و ضد انقلاب بدهند، اما شعار دهنده‌ ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند؛ این خیلی خطر بزرگی است. آنها غلتیدند. بنابراین تقوای جمعی لازم است.»

حالا پس از رقابت‌های انتخاباتی یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و اعلام نتایج؛ همه نقش‌آفرینان این حماسه ملی اعم از برنده و بازنده فرصت مناسبی برای بازخوانی عملکرد خود دارند. سرنوشت جریان چپ می‌تواند آینه عبرتی برای سایر فعالان عرصه سیاست باشد چرا که  اگر در تلاش یکپارچه و آمیخته به تقوای الهی برای خدمت به مردم و اعتلای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، کمترین خدشه‌ای وارد شود، هیچ تضمینی نیست که وضعیت امروز این جریان، آینده سایر جریان‌های سیاسی حاضر در صحنه نباشد.

برچسب ها:

سیاسی