پرونده پسر جوان که تا یک قدمی اجرای حکم اعدام پیش رفته بود بار دیگر به دستور قضات دیوان عالی کشور رسیدگی میشود تا ابهامات موجود در پرونده آرمان رفع شود.
روز ۱۲ بهمن سال ۹۲ بود که دختر جوانی به نام غزاله برای رفتن به دکتر از خانه خارج شد، اما دیگر کسی از سرنوشت معمایی او اطلاعی به دست نیاورد و با توجه به ناپدید شدن مرموز این دختر جوان تیمی از ماموران پلیس وارد عمل شدند.
کارآگاهان در گام نخست اطلاع یافتند که غزاله ۱۳ پیامک و یک تماس با پسرجوانی به نام آرمان داشته و بعد از آن دیگر کسی از غزاله اطلاعی ندارد و همین کافی بود تا ماموران به سراغ آرمان بروند.
آرمان در تحقیقات پلیسی حرفهای ضد و نقیض زیادی زد و همین شک پلیس را نسبت به سناریوی مرموز بیشتر کرد و ماموران پی بردند که غزاله قبل از ناپدید شدن به دیدار آرمان رفته است.
ماموران در تجسسهای پلیسی پی بردند که غزاله و آرمان در سفر آنتالیا با هم آشنا شدند و چند باری نیز در تهران همدیگر را ملاقات کردند و در حالی که آرمان چند ماه از غزاله کوچکتر بود به او علاقهمند شد و چند بار پیشنهاد ازدواج داد که با مخالفت دختر مورد علاقه اش روبهرو شد و غزاله ادعا کرد برای ادامه تحصیل میخواهد به خارج ازکشور برود و پسر جوان خواست این رابطه را فراموش کند.
اعتراف به قتل
آرمان پس از دستگیری اعتراف کرد که پدر و مادر پزشکم در خانه نبودند و از غزاله خواستم همدیگر را ملاقات کنیم که به خانه مان آمد و غزاله خواست تا او را برای همیشه فراموش کنم که در یک لحظه عصبانی شدم و او را هل دادم که سرش به جایی خورد و سپس با میله بارفیکس چند ضربه به سر او زدم که متوجه شدم دختر مورد علاقه ام دیگر نفس نمیکشد.
کارآگاهان در تحقیقات پی بردند که پسر جوان پس از قتل، جسد غزاله را داخل چمدان بزرگی قرار داده و سپس جسد را داخل یک سطل زباله در خیابان میرداماد انداخته و به خانه بازگشته و آثار جرم را از داخل خانه از بین برده است.
جسدی که پیدا نشد
در بررسیهای دقیق و تطبیق نمونه «DNA» به دست آمده از قطرات خون به جامانده در محل جرم مشخص شد که غزاله در همان خانه هدف ضرب و جرح قرار گرفته است.
در ادامه بازرسی از محل جنایت میله بارفیکسی که پسر جوان با آن ضرباتی را به مقتول وارد کرده بود، کشف شد و آثار به جامانده روی میله هم اظهارات اولیه پسر جوان را تایید میکرد.
با این حال، متهم جوان در روند رسیدگی به این پرونده و به ویژه در جلسه دادگاه ضمن رد اظهارات قبلی خود، روایت دیگری از این حادثه مطرح کرد. او در جلسه رسیدگی به پرونده خود را بی گناه دانست و گفت: غزاله وقتی از پلههای خانه مان پایین رفت، همین که خواستم در ورودی آپارتمان را ببندم، ناگهان صدای جیغش را شنیدم، وقتی در را باز کردم، دیدم او از پلهها سقوط کرده است.
هر چه صدایش زدم، جواب نداد. ترسیده بودم با زحمت او را به خانه بردم.
از ترس پدر و مادرم غزاله را داخل چمدان جاسازی کردم و او را از خانه بیرون بردم تا کسی متوجه نشود و بعد هم جسد غزاله را در سطل زباله رها کردم.
این اظهارات در حالی بود که پلیس هیچ وقت موفق به پیدا کردن جسد دختر ۱۸ ساله نشد.
آرمان اعدام نشد
چند جلسه دیگر برای صدور حکم نهایی در این پرونده برگزار شد و در حالی که این پرونده یکی از پیچیدهترین و پر سر و صداترین پروندهها بود حکم نهایی در دیوان عالی کشور تایید شد و آرمان به یک قدمی چوبه دار رسید.
بنابر این گزارش، دو قاضی صادر کننده رای بدوی کیفری استان تهران پس از مدتی با نوشتن نامهای اعلام کردند که در صدور حکم اعدام برای آرمان اشتباه کرده اند.
سحرگاه چهارشنبه ۱۱ دی امسال آرمان برای اجرای حکم اعدام در زندان پای چوبه دار رفت که خانواده غزاله با ارائه یک ماه فرصت باعث متوقف کردن اجرای حکم شدند.
رسیدگی مجدد
پرونده آرمان بار دیگر مورد بررسی قرار گرفت و دیوان عالی کشور با توجه به این که دو قاضی پرونده اظهار کردند در رسیدگی پرونده اشتباه کردند و باید رسیدگی مجدد صورت بگیرد خواستار رسیدگی دوباره به این پرونده شدند.
دیوان عالی کشور به یک دلیل دیگر که آن اظهارات ضد و نقیض آرمان در اعترافاتش است خواستار بررسی مجدد پرونده شدند، آرمان در یکی از اظهاراتش ادعا کرده که من غزاله را نکشتم، وقتی او را هل دادم شاید بیهوش شده و زمانی که او را داخل سطل زباله انداختم به هوش آمده و خودش را پنهان کرده است.
پرونده دیگری در دادسرای امور جنایی تهران نیز برای تحقیقات و پیگیریهای فنی برای پیدا کردن ردی از جسد غزاله تشکیل شد و خانواده آرمان نیز صبح روز گذشته یک شنبه با حضور در دادسرای امور جنایی تهران هدف تحقیق قرار گرفتند؛ بنابراین گزارش، تحقیقات تکمیلی برای رفع ابهامات و رسیدن به یک سرنخ از جسد غزاله ادامه دارد تا در صورت روشن شدن جزئیات حکم نهایی صادر شود.