عشق به دختر خلافکار و انتقامگیری از مرد ثروتمند، پسر جوان را به دام پلیس انداخت.
چندی پیش سرایدار خانهای ویلایی با پلیس تماس گرفت و از دستگیری سارق جوانی هنگام سرقت در خانه شان خبر داد.
صاحب خانه ویلایی که خسرو نام داشت در تحقیقات به مأموران گفت: همسرم سالها قبل فوت کرد و بچههایم خارج از کشور زندگی میکنند.
برای اینکه از تنهایی دربیایم چند روز قبل رجب را بهعنوان سرایدار استخدام کردم.
او ادامه داد: داخل خانه در حال استراحت بودم که صداهایی از طبقه پایین خانه شنیدم.
خودم را به طبقه پایین رساندم که مرد جوانی را در حال سرقت وسایل با ارزش خانهام دیدم با او درگیر شدم و با کمک سرایدارم او را دستگیر کردیم.
متهم بلافاصه تحویل پلیس و برای ادامه تحقیقات به اداره آگاهی منتقل شد.
گفتوگو با متهم
از کی سرقت میکنی؟
اولین بار بود.
دختری که عاشقش هستم شرط گذاشته که برای ازدواج باید از خانه یک نفر سرقت کنم.
چرا؟
با نازلی در یک گروه تلگرامی آشنا شدم.
5 سال از من بزرگتر بود اما عاشقش شدم مرا به میهمانیهای شبانه دوستانش برد و معتادم کرد وقتی به خواستگاری اش رفتم او یک شرط بزرگ برایم گذاشت.
چه شرطی؟
سرقت و انتقامگیری.
نازلی خودش از سارقان سابقه دار بود.
او بهعنوان مسافر سوار خودروهای مدل بالا میشد و به بهانههای مختلف با صاحب خودرو طرح دوستی میریخت و به خانه شان میرفت و بعد هم در فرصتی مناسب سرقت میکرد و پا به فرار میگذاشت.
اما در یکی از این موارد او سوار خودرو خسرو شاکی پرونده شد اما وقتی به خانهاش رفت خسرو متوجه قصد نازلی شد و با کتک او را از خانهاش بیرون کرد.
نازلی هم تصمیم به انتقام گرفت و به من گفت اگر میخواهی با تو ازدواج کنم باید از خانه خسرو سرقت کنی.
اما دستگیر شدم.