رانندهها در برخورد با مسافرها این روزها رفتارهای متفاوتی دارند. گاهی اوقات ماسک و دستکش خیالشان را از مسافر راحت میکند. برخی از آنها هم از مسافران دستکش به دست و ماسک به دهان گریزانند.
راننده ماشینهای اینترنتی با لهجه شیرین مشهدی از «آقا مجید» پرسید بازار چطور است؟ از حرفهای بعدی راننده معلوم است که آقا مجید هم نگران سلامتی او است. راننده گفت: «خوبی این ماشینها این است که یک مسافر سوار میکنی. معمولاً هم مسافرها سالم هستند وکسی سرفه و عطسه نمیکند.» یک سرفه بیخ گلویم را میخاراند اما جرأت بروز ندارم.
راننده ادامه داد:«آقا مجید آنقدر دستهایم را شستم که زخم شدهاند اصلاً دوستشان ندارم.» بعد هم گفت:«دستکش که دستم میکنم دستهایم پیر میشود. دستهایم را دوست ندارم.» دوباره بحث را به بازار کشاند. گفت:«آقا مجید کاسبها دم عید بیمشتری ماندهاند.»
اسفند مهمترین فصل فروش بازار ایران است اما کرونا آنها را به سکوتی مرگبار برده است. برخی میگویند:«رانندهها یکی از عوامل شیوع کرونا در چین بودهاند.» البته جان رانندهها هم به همین اندازه در خطر است. رانندهها در برخورد با مسافرها این روزها رفتارهای متفاوتی دارند. گاهی اوقات ماسک و دستکش خیالشان را از مسافر راحت میکند. برخی از آنها هم از مسافران دستکش به دست و ماسک به دهان گریزانند. کسی نمیداند پشت ماسکها چه چیزی در انتظارشان است. برخی از رانندهها رعایت ایمنی میکنند و با ماسک و دستکش رانندگی میکند برخی هم انگار هنوز آن خبر هولناک را نشنیدهاند. با وجود این رانندهها همچنان مسافر خود را دارند اما صاحبان کارهای خرد دیگری هستند که بشدت آسیبپذیر شدهاند. بسیاری از خانواده ها از خیر خانه تکانی شب عید هم گذشتهاند. در این میان کسانی بیکار شدهاند که نه تنها کمترین شرایط مالی را برای تهیه مواد ضد عفونی و بهداشتی دارند بلکه ماندهاند با بیپولی چه کنند! یکی از زنان تعریف میکرد که کارگر خدماتی که سالهای گذشته بهدلیل داشتن مشتری زیاد حاضر نبود به من وقت بدهد زنگ زده است و میگوید: «هیچ کس تمیزی خانهاش را به من نمیسپارد نمیدانم چه کار کنم.» زنی دیگر میگوید: «قبل از اینکه از کارگر خدماتی بخواهم برای خانه تکانی این هفته نیاید پول این هفته را برای او واریز کردم. او هفتهای یکبار خانهام را تمیز میکرد.» زن کارگر خدماتی، سرپرست خانوار است، اجاره میدهد. خانوادههایی که در را به روی کارگران خدماتی بستهاند دچار عذاب وجدان شدهاند اما پیروز ماجرا ترس ناشی از «کرونا» است. آنها نمیدانند هر کارگر خدماتی با خودش چه به خانه میآورد. برخی از کاربران در شبکههای اجتماعی میگویند باید کاری برای این قشر انجام داد اما نمیدانند چه کاری. دستفروشهای مترو هم به خانه برگشتهاند. آنها حداقل دو ماه آینده بدون درآمد خواهند بود. رستوران دارها و کافه دارها هم خلوت شدهاند. آنها که «اجاره خانه» میدهند، وضعیت به مراتب بدتری دارند. بسیاری از فعالان شبکههای اجتماعی در نوشتههای خود از صاحبخانهها میخواهند دو ماه اسفند و فروردین را با مستأجران خود کنار بیایند تا این دوره بحرانی بگذرد. تورلیدرها و آژانسهای گردشگری هم از طوفان تعطیلی که کرونا به راه انداخته است بینصیب نماندهاند. کارکنان و خدمات هتلها و مسافرخانهها هم قشری هستند که کرونا آنها را در مهمترین فصل فروش بیکار کرد. در این میان کارگران فصلی همچنان مشغول کار هستند اما بیشترین تهدید را از سوی کرونا دارند. کارگرانی که از شهرها و حتی کشورهای اطراف آمدهاند نه ماسکی دارند نه دستکشی. کارفرماها هم هیچ برنامهای برای تجهیز آنها به ماسک و دستکش ندارند. کارگرانی که با تعطیلی اسفند ماه نوروز را به شهرهای خودشان میروند. آنها ممکن است تنها به این سفر نروند و همسفر اجباری بهنام «کرونا» را با خود به شهرهایشان ببرند! همسفری که بد جور یقه آنهایی را که سر راهش قرار میگیرند میگیرد! کرونا همچنان در راه است! کرونایی که قشر فقیر را از چهارطرف نشانه رفته است.