کرونا آمده و همهچیز را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرده. حالا همهمان به روزهای خوش قبل از کرونا فکر میکنیم. همان روزهایی که اتفاقا کلی به همهچیز انتقاد داشتیم و به زمین و زمان گیر میدادیم.
کرونا آمده و همهچیز را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرده. حالا همهمان به روزهای خوش قبل از کرونا فکر میکنیم. همان روزهایی که اتفاقا کلی به همهچیز انتقاد داشتیم و به زمین و زمان گیر میدادیم. همه آن مشکلات به قوت خودش باقی مانده و تازه در مواردی افزایش هم یافته؛ ولی زیر سایه ترسناک کرونا فعلا چیز دیگری به چشم نمیآید. هنوز 2 هفته هم نگذشته ولی عدهای گرفتار نوستالژی کافه و دورهمیهای دوستانه شدهاند. روزگار خوش سینما رفتن، پاساژ گردی و دست دادن و در آغوش گرفتن. هرسال این موقع در تدارک خرید شب عید بودیم. اگر هم پولش نبود دغدغهاش بود.
ویروس کرونا همه اینها را از ما گرفته و جایش اضطراب به همهمان ارزانی کرده. تحفه چینی بازار داغ فیکنیوزها را هم داغتر کرده و حضرات دروغپرداز حالا بهانهای تازه برای موج سواری بر بیاعتمادی عمومی یافتهاند. خیلی از ماها این روزها با انواع و اقسام نظرات کارشناسانه و خبرهای داغ پشت پرده مواجه شدهایم. ما ترجیح میدهیم هر فایل صوتیای با منبعی مجهول و هر ویدیوئی که مضمونش هراسآور است را باور کنیم ولی به خبرهایی که از منابع رسمی منتشر میشود اعتماد نکنیم. اینکه چه شد که ما اصحاب رسانه بازی را به کانالها و شبکههای بیشناسنامه یا معلومالحال - فرقی نمیکند - باختیم را بارها در همین ستون نوشتهام و تکرارش نه در حوصله این یادداشت است و نه اساسا فایدهای دارد.
واقعیت همین چهرههای مضطربی است که میبینیم که فقط هم در معرض شایعات قرار نگرفتهاند و نشانههای ملموسی برای نگرانی دارند. داستان ماسک و مواد ضدعفونیکننده را همه ما این روزها با عمق جانمان درک کردهایم. فرقی نمیکند کرونا بیاید یا سیل و زلزله، به هر حال ما باید همیشه قربانی چیزی شویم که مودبانه و قابل انتشارش میشود ناکارآمدی. با این همه امیدواریم - و چارهای هم نداریم - که نهادهای مسئول و شهروندان بحران را جدی بگیرند و خلاصه همه رعایت کنیم و بکوشیم تا از این بحران هم به سلامت عبور کنیم. امیدوار به اینکه سرما برود و کرونا را هم با خودش ببرد.
اینکه عزمی عمومی شکل بگیرد و ویروس همانطور که کارشناسان میگویند مهار شود. کرونا مهار شود تا ما باز برگردیم به همان مسائل و مشکلات همیشگیمان. کرونا باعث شد یکبار دیگر این نکته اثبات شود که شرایط هرچقدر هم بد باشد همیشه احتمال بدتر شدنش وجود دارد. این خیابانهای آرام، مغازههای خلوت و داروخانههای شلوغ به ما میگویند بعد از این جمله سؤالی و پرکاربرد « مگه از این بدتر هم میشه؟!» را این قدرراحت خرج نکنیم. با حفظ موضع انتقادیمان به هر مسئله و ماجراهایی، یادمان بماند که از این بدتر هم میشود و همین دلخوشیهای به ظاهر سادهای که تا دیروز به چشممان نمیآمد، خیلی هم بدیهی نیست و میتواند نباشد. این روزهای سخت را باهم پشتسر میگذاریم و برمیگردیم به زندگی عادی.
به همان انتقادها و نارضایتیها و البته دلخوشیها و لذتهایش. همان آرامشی که بههرحال بهطور نسبی از آن بهرهمند بودیم. کرونا که رفت دیدارها را تازه میکنیم. خیابانها دوباره شلوغ میشود و خانهنشینیهای اجباری به پایان میرسد. ما دوباره برمیگردیم، بدون اینکه بوی الکل در هر فضایی به مشام برسد و بدون این ماسکها و دستکشها. فعلا باید تحمل و مدارا و مدیریت و رعایت کنیم. بهار نزدیک است.