کتاب دیگری از «بابایی» و «بهزاد» منتشر شد

به گزارش مشرق، گلعلی بابایی نویسنده از انتشار کتاب «معشوق بی‌نشان» سرگذشت‌نامه مستند سردار شهید حسن زمانی از سوی انتشارات  27 بعثت خبر داد و گفت:  این کتاب؛ مجلد دوازدهم از مجموعه سرگذشت‌نامه‌های سرداران شهید لشکر 27 موسوم به «بیست و هفت در 27» است که تا کنون یازده مجلد آن از سوی انتشارات 27 بعثت منتشر شده است.

وی ادامه داد:‌ «معشوق بی‌نشان»؛ زندگی‌نامه مستند شهید زمانی در 350 صفحه با قطع رقعی طی 40 فصل رویدادهای زندگانی پر ماجرای این شهید از ولادت تا شهادت را در برگرفته است. این کتاب حاصل روندی پژوهشی در برگیرنده صدها ساعت مصاحبه صوتی و گفتگوی شفاهی با اعضای خانواده و همرزمان شهید زمانی است.

بابایی با بیان این مطلب که این کتاب بنده و حسین بهزاد تالیف کردیم، در این کتاب از مستندات موجود در شماری از کتاب‌های منتشر شده پیرامون رویدادهای جنگ با ضد انقلاب در کردستان و حوادث دفاع مقدس در جبهه‌ی میانی طی سال نخست جنگ تحمیلی نیز بهره گرفته‌ایم،‌ از این آثار می‌توان به کتاب‌هایی همچون: مسیح کردستان، آذرخش مهاجر، مجلدات اول تا سوم سپاه در گذر انقلاب، ماه همراه بچه‌هاست، من و علی و جنگ، مهتاب خیّن و شناسایی بمو اشاره کرد که مؤلفین «معشوق بی‌نشان» دستمایه‌های لازم جهت تعمیق فضای روایی کتاب خود را از برخی مستندات و مندرجات آن کتاب‌ها اقتباس کرده‌اند.

نویسنده «ماه همراه بچه‌هاست» تصریح کرد:‌ سردار شهید حسن زمانی؛ از جمله زبده‌ترین دست‌پروردگان حاج‌احمد متوسلیان در دوران نبردهای نامتقارن رزمندگان سپاه با شبه نظامیان تجزیه طلب کردستان به شمار می‌رفت که در زمستان سال 1360 به اتفاق متوسلیان و شماری از زبده‌ترین کادرهای عملیاتی سپاه غرب کشور به خوزستان عزیمت کرد و در پایه‌گذاری تیپ 27 محمّدرسول‌الله(ص) و حضور تعیین کننده این یگان در نبردهای فتح‌مبین، الی‌بیت‌المقدس، رمضان، مسلم‌بن‌عقیل(ع)، والفجر مقدماتی و والفجرـ1 نقش موثری ایفا کرد.

بابلایی افزود: وی از اوایل تابستان سال 1362 به دستور شهید همّت مسئولیت فرماندهی گردان همیشه خط شکن حمزه‌سیّدالشهداء(ع) لشکر 27 را به عهده گرفت و در همین جایگاه در عملیات‌ کوهستانی والفجرـ4 و عملیات آبی ـ خاکی خیبر حضور یافت و سرانجام شامگاه هشتم اسفند 1362 در حاشیه‌ی شرقی کانال 30 متری محور طلائیه به نشوه به شهادت رسید و تا به امروز از پیکر مطهرش اثری به دست نیامده است.

در فراز آغازین کتاب «معشوق بی‌نشان»، روایتی به صورت فلاش فوروارد از آخرین روز زندگی شهید زمانی بدین شرح آمده است:

«... عصر روز هشتم اسفند 1362 در سنگر فرماندهی قرارگاه فتح، وقتی فرمانده گردان‌ها از زبان حاج‌همّت شنیدند که باید بار دیگر درهمان راهکار قفل شده عمل کنند، داخل قرارگاه غوغایی به پا شد. از همه طرف صدای اعتراض کادرهای عملیاتی لشکر 27 به گوش می‌رسید. حسن زمانی؛ فرمانده گردان حمزه ‌سیّدالشهداء(ع)، که در زمره‌ی خونسردترین کادرهای عملیاتی قدیمی لشکر 27 به شمار می‌آمد، موقعی که فهمید بار دیگر به گردان او مأموریتِ عمل در محور طلائیه به نشوه محوّل شده، رو کرد به حاج همّت و گفت: حاج‌آقا؛‌ آخر خود شما که بهتر از ما فهمیده‌اید خط قفل‌شده‌ی طلائیه، با این‌جور جنگیدن شکسته نمی‌شود. ما تمام بضاعت‌مان را به کار گرفتیم و چهار بار در اینجا وارد کار شدیم، امّا جواب نداد.

الآن هم ما در مقابل شما ابراز ضعف و اظهار یأس نمی‌کنیم. محکم پای‌کار هستیم. منتها می‌گوییم اگر بنا داریم از تحرکات لشکر در اینجا جواب بگیریم، بایستی با استعداد نیرویی بیشتر و تجهیزات بهتری به دشمن حمله کنیم. در غیر این صورت؛ قطعاً نمی‌توانیم خط را بشکنیم.

در جواب حسن زمانی، حاج همّت گفت: حسن جان؛ من می‌فهمم که تو چه می‌گویی، امّا الآن از طرف رده‌های بالا، دارند به ما فشار می‌آورند و می‌گویند هر طور که شده، باید این خط شکسته بشود. من به آن‌ها گفتم: با وضعیت موجود، این کار شدنی نیست. گفتند: اگر شما نمی‌توانید خط طلائیه را بشکنید، این را به ما نگویید؛ بروید به خدا بگوئید که این خط شکسته نمی‌شود.

با شنیدن این حرف‌ها از دهان حاج همّت، حسن زمانی رو کرد به فرماندهان گروهان‌های گردان خودش و گفت: خودتان که شنیدید بچّه‌ها؛ حالا که رده‌های بالا، حاج‌آقا و ما را به خدا حواله داده‌اند، ما امشب می‌رویم تا به خدا بگوییم که این خط، شکسته نمی‌شود.»

برچسب ها:

فرهنگ و هنر