چرا مردم هنوز قرنطینه خانگی را برای کنترل شیوع کرونا جدی نگرفته‌اند؟ /۱۳ دلیل صریح و بی پرده جلایی‌پور را بخوانید

5e63f3933c994_2020-03-07_22-48
حمیدرضا جلائی‌پور چهره سیاسی اصلاح‌طلب و استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در یادداشتی در تلگرام نوشت: نظرسنجی اخیر در تهران نشان می‌دهد پنجاه در صد مردم هنوز ضرورت خانه‌نشینی برای پیشگیری از شیوع کرونا را جدی نگرفته‌اند.

در ادامه این یادداشت آمده است:

بر اساس همین نظر سنجی بیش از شصت درصد مردم تهران حتی موافق قرنطینهٔ تهران هستند، اما تنها ۴۹ درصد خطر ابتلای خود و خانواده‌شان را زیاد می‌دانند! میزان سفر شهروندان هم هنوز زیاد است و عامل اصلی فراگیر شدن جغرافیایی کرونا در ایران.

این بی‌توجهی در شرایطی است که اغلب شهروندان تهرانی به منابع خبری و هشداردهنده مبنی بر ضرورت پرهیز از سفر و خروج از خانه دسترسی دارند. می‌توان حدس زد که در مناطق کم‌برخوردارتر این مراعات نکردن وضع حادتری هم دارد. به علاوه منابع رسانه‌ای غیرحکومتی و برون‌مرزی آمارهای نگران‌کننده‌تری از ابتلا و مرگ (که غالبا فراتر از اعداد و ارقام رسما اعلام‌شده است) ارایه می‌کنند و این تصاویر و اطلاعات قاعدتا باید موجب جدی‌تر گرفته شدن خودمراقبتی توسط شهروندان شود. با این همه، حتی در تهران (که از مناطق توسعه‌یافته‌تر کشور است) مردم در حدی که ضروری است خانه‌نشینی جدی نگرفته‌اند. در ۹۸/۱۲/۱۶ این سؤال را با چند نفر از جامعه‌شناسان و محققان در میان گذاشتم. مجموع پاسخ‌ها در قالب موارد زیر قابل صورت‌بندی است. (بدیهی است مسولیت نوانقص این صورت‌بندی از اینجانب است.)

علل بی‌تفاوتی

۱- خود حکمرانان در ادبیات و رفتارشان آن‌چنان که ضروری است نشان نمی‌دهند که بحران را جدی گرفته‌اند. ماسک نزدن در جلسات مدیریت بحران (مثلا بر خلاف همه اعضای کابینه‌های کره جنوبی و چین)، صحبت از «عادی شدن روال امور» توسط رئیس جمهور (بر خلاف مثلاً رئیس دولت‌های چین، کره جنوبی و ژاپن که از «شرایط اضطراری» سخن می‌گویند) و موارد پرشمار ابتلا در میان خود مسئولان و مدیران، از نشانه‌های این به حد کافی جدی نگرفتن ابعاد بحران است و طبیعی است که پیام‌شان به جامعه هم عملا در حد کافی جدی گرفته نشود. مثلا اگر رئیس جمهور خودش رئیس ستاد ملی مبارزه با کرونا می‌شد و در پیام‌های صریح‌تر از جدیت و اضطرار موضوع سخن می‌گفت و در ستاد مدیریت بحران، علاوه بر پزشک‌ها، از متخصصان بهداشت محیط، رسانه، بسیج اجتماعی و حکمرانیِ بحران بیشتر استفاده می‌شد، شهروندان پیام صریح‌تری از دولت می‌گرفتند و متناسب با آن رفتارشان را جدی‌تر تغییر می‌دادند. ۱۳ دلیل جلایی پور برای دلیل جدی نگرفتن کرونا از سوی مردم و در خانه نماندن

۲- حاکمیت در ایران ابتدا در برابر کرونا غافلگیر شد، واکنش اولیه‌اش «انکار» بود و صرفاً پس از آغاز مرگ و میرها ورود کرونا به ایران را جدی گرفت. قرنطینه نکردن همه‌ٔ مسافران مستقیم و غیرمستقیم از چین در فرودگاه‌های ایران از همان ابتدای شیوع کرونا در چین و قطع نکردن پروازها از چین، صحبت از کم‌خطرتر بودن کرونا از آنفلوآنزا (بدون توجه به این‌که خطر کرونا بیشتر در سرعت شیوع آن است و نه درصد مرگ مبتلایانش)، و تأخیر در ممنوع کردن اجتماعات از نشانه‌های ابهام و تعلل حاکمیت در ارزیابی خطر کرونا بود. تیم خط‌دهنده در صداسیما خوش‌بینانه با کرونا مواجه شد ولی تیم پزشکی و سلامت خطر را جدی‌تر دیدند. در شرایطی که حاکمیت به‌عنوان مهمترین نهاد حافظ جان و امنیت شهروندان کشور در مواجهه با کرونا در موقعیت «ابهام» به سر می‌برد، نمی‌توان انتظار داشت همه‌ٔ مردم تهدید کرونا را جدی بگیرند. 

۳- در شرایط اضطراری بحران، مهم‌ترین رسانه برای عموم مردم (نه اهالی فضای مجازی) رسانه‌های رسمی است. این به معنای اعتماد مردم به حاکمیت نیست. بخشی از مردم کرونا را جدی نمی‌گیرند، چون هشدارها از ابتدا با قاطعیت، صراحت و صادقانه از سوی صداوسیما به آنها داده نشد. وزیر بهداشت اگر یک میلیون بار هم بگوید دستکش دست کنید و دستانتان را ضدعفونی کنید و برای پرهیز از مبتلا کردن دیگران ماسک بزنید، اگر خودش در صدا و سیما بدون دستکش و بدون مایع ضدعفونی و ماسک جلوی مردم حاضر شود، حرفش چندان جدی گرفته نمی‌شود.

۴- توجه داشته باشیم صداوسیما هنوز ابزار قدرتمندی برای شکل دادن به افکار عمومی است، اگر امکاناتش را برای انتقال مؤثر پیام بسیج کند. ۱- صدا و سیما، ۲- بروکراسی و گزینش و حراست، ۳- پلیس و زندان و دادگاه و ۴- مؤسسات اقتصادی و مذهبی، چهار ابزار اصلی حاکمیت برای تداوم وضعیت نیمه‌اقتدارگرای کنونی است. اما این حاکمیت نیمه اقتدارگرا در فرایند مبارزه با کرونا نتوانسته است حتی از ابزار مهم صداوسیما برای جلب همکاری مردم استفادهٔ موثر کند. زیرا این ابزار بیشتر برای مهندسی و دست‌کاری افکار عمومی در راستای اهداف حاکمیت نیمه‌اقتدارگرا پرورده شده است و نه اطلاع‌رسانی حرفه‌ای و اعتمادساز. صدا و سیما قادر نبود صداقت و راستی حرف مسئولان در ضرورت پرهیز از سفر و خروج از خانه را به مردم بباوراند.

۵- بخشی از شهروندان (عمدتاً در طبقه متوسط فرهنگی) کرونا را جدی گرفته‌اند، اما این جدی گرفتن توسط شهروندان کافی نیست. نه در ایران و نه در هیچ کشوری از جهان، برای کنترل اپیدمی صرف «خودکنترلی مردم و تبلیغات اموزشی» کافی نیست، گرچه لازم‌ است. اگر فرایند کنترل کرونا با اقدامات کنترلی نهادی و موثر از سوی حاکمیت همراه نشود، اقدامات فردی هم کم‌اثر است. لازم است برنامه‌های غربالگری حاکمیت برای مواجهه با کرونا و تشکیل کلان‌دادهٔ معتبر مبتلایان و مشکوک به ابتلاها، رصد بهتر مکان و وضعیت مبتلایان با استفاده از ابزارهای نوین، و کاراسازی نظام ارجاع به بیمارستان‌ها، تعطیلی ادارات، منع سفر، تجهیز بیمارستان‌ها و حمایت موثرتر از اقشار آسیب‌پذیر که چاره‌ای جز کار خارج از منزل ندارند جدی‌تر گرفته شود. گمان نمی‌رود کشوری به اندازه‌ی ژاپن، در واگذاری مسئولیت‌ها به مردم پیشرو باشد و موفق عمل کرده باشد. اما مواجهه‌ ژاپن با کرونا را همه شاهد بودیم: از توقف کشتی و کنترل سفر و تک تک شهروندان سالم تا تعطیلی قاطع طولانی‌مدت مدارس بدون یک لحظه مکث یا تعلل با تصمیم‌گیری مدیرانی که در جلساتشان حتی یک نفر بدون ماسک نبود. اما در ایران وقتی حاکمیت کرونا را جدی گرفت، بیشتر مردم را جلو انداخت و امروز هم بخش‌هایی از جامعهٔ‌ ایران در مقابله با کرونا قوی‌تر و مسئولانه‌تر از خود حاکمیت ایران عمل کرده است. مردم در ابتدا جدی بودن مبارزه با کرونا را در گفتار و رفتار حکمرانان ندیدند و حتی شنیدند که که کرونا توطئه و فریب دشمن برای کاهش رونق انتخابات است.

۶- رسانه‌های غیررسمی (که روزی حدود سی در صد شهروندان موثرند) نیز کرونا را بهانهٔ تصفیه‌حساب سیاسی و نمایش ناکارآمدی حاکمیت قرار دادند، به اقدامات مثبت حاکمیت نپرداختند (از جمله تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها و نماز جمعه و جماعات و بسیج امکانات درمانی کشور) و بجای این‌که به بهبود وضعیت و خیر همگانی توجه کنند، گفتند کرونا مثل چرنوبیل که فاتحهٔ اتحاد جماهیر را خواند فاتحه جمهوری اسلامی را خواهد خواند و صرفا بر اخبار احتکار و رفتارهای غیرمسئولانهٔ بخشی از حکمرانان و شهروندان متمرکز شدند و انبوهی اخبار جعلی سیاه منتشر کردند! تنها پس از یکم اسفند بود که کنشگران مدنی مبارزه با کرونا به صورت همه‌جانبه وارد فرایند آگاهی‌رسانی حرفه‌ای در مبارزه با کرونا شدند، کمپین‌های مردمی و موفق #کرونا_را_شکست_میدهیم و #در_خانه_بمانیم را راه‌اندازی کردند، با بسیج فشار اجتماعی پاره‌ای اصلاح سیاست‌ها در مدیریت بحران را به نهادهای حکمرانی تحمیل کردند (از جمله «عادی نشدن روال امور از شنبه» و تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها و بهبود سامانه‌های تلفنی و الکترونیک به جای ارسال تیم‌های پزشکی به خانه‌های شهروندان)، رفتارهای مسئولانهٔ و دیگرخواهانهٔ بسیاری از شهروندان، نهادهای مدنی و خیریه، و پزشکان و کادر درمانی را بازتاب دادند و مقداری جلوی فرایند تخریب روحیهٔ عمومی توسط «منتظران سقوط» و رسانه‌های وابسته به پول ترامپ و بن‌سلمان را گرفتند. اما ضریب نفوذ رسانه‌های نو و صفحات این فعالان در شبکه‌های اجتماعی در حدی نیست که بتواند ضعف صداوسیما را کاملا جبران کند.

۷- حاکمیت باید در کنار تاکید بر خودکنترلی، بر پاکیزه‌سازی فضاهای عمومی تمرکز بیشتری کند. از این جهت اقدامات شهرداری تهران قابل توجه بوده است و ضروری است در سایر شهرهای کشور هم اجرا شود. گندزدایی از مکان‌های حضور مردم، بر خلاف ظاهرش، کم‌هزینه‌ترین اقدام برای کنترل اپیدمی است. مردم که اقدامات و جدیت دولت را ببینند، خودشان هم‌ اموزش می‌بینند که بهداشت کنترل شیوع کرونا را جدی‌تر بگیرند. در کنار اقدامات اموزشی و تبلیغاتی، بخش اصلی فعالیت دستگاه‌های اداری مثل شهرداری و بسیج را در اعزام‌ افراد برای انجام اقدامات عملی و مرئی مبارزه با شیوع کرونا باید متمرکز کرد و همزمان با اقدامات عملی برای گندزدایی (خصوصا از تاسیسات عمومی) تراکت‌های آموزشی را هم‌ میان مردم پخش کرد. به تعبیر دیگر، باید عملا الگوی شهروندان شد و نه صرفا با موعظه در رسانه‌ها. متاسفانه در شرایط فعلی حتی کارگرهای اغلب شهرداری‌های کشور به وسائل پیشگیری مثل دستکش و ماسک مجهز نشده‌اند. 

۸- هنوز صدا و سیما نتوانسته است این پیام را به مخاطب انتقال بدهد که: مهمترین علتی که باعث می‌شود هر کدام از ما بپذیریم برای طولانی‌مدت خانه‌نشین باشیم این است که اطرافیانمان سالم بمانند و احیانا از ما بیماری نگیرند. اغلب شهروندان نسبت به خانواده‌هایشان احساس مسئولیت زیادی می‌کنند. خصوصا جوان‌ها در این بحران کرونا بیش از آن که نگران خودشان باشند، نگران نسل‌های قبلی خانواده‌هایشان هستند. بنابراین، تأکید بر این که خانه‌نشینی از ضرورت‌ها و لوازم حفاظت از سلامت خانواده و اطرافیان است کمک می‌کند. صداوسیما هنوز نتوانسته است این ضرورت را به مخاطبان بباوراند.

۹- انجام خود قرنطینه‌گی برای همه ممکن نیست و حداقلی از توان مالی و فراغت بال نیاز دارد. در شرایط کنونی با توجه به استمرار رکود تورمی در کشور اقتصادمان در حال کوچک شدن است، اقشار ضعیف بیشتر شده‌اند و قادر نیستند با آرامش در خانه بنشینند. متاسفانه پیش‌بینی می‌شود در هفته‌های آینده اقشار ضعیف جامعه (با رخنه ویروس به مناطق محروم) قربانیان بیشتری از طبقه متوسط داشته باشند. افزایش یارانهٔ دهک‌های محروم‌تر و افزایش مستمری ایرانیانی که تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی‌اند و تقویت انواع حمایت‌های موثر از آسیب‌پذیرترین شهروندان از ضرورت‌های کاهش آسیب در این اقشار است.

۱۰- جدید بودن ویروس کرونا نیز یک عامل است. به‌عنوان مثال ایرانیان تجربه اپیدمی «وبا» را دارند و در صورت وقوع آن را جدی‌تر می‌گرفتند. اما کرونا میهمان سرایت‌پذیر جدیدی است و هنوز مردم آن را جدی نگرفته‌اند. متاسفانه وقتی ویروس به جان نزدیکانشان رخنه کند، آنگاه جدی خواهند گرفت. تاکید بیش از اندازهٔ مسئولان و صداوسیما بر این‌که درصد مرگ مبتلایان کرونا کم است هم باعث کاهش احتیاط شهروندان شده است. خطر این ویرس در سرعت انتقال آن است که در نهایت به شمار قربانیان بیشتری می‌انجامد.

۱۱- با بیش از پنجاه میلیون گوشی هوشمند، جامعه ایران جامعه‌ای موبایلی و مطالباتی شده است. در این جامعه حق «مطالبه‌گری» از حاکمیت و از زمین و زمان رشد کرده است، ولی پابه‌پای مطالبه‌گری، مسولیت‌پذیری از سوی شهروندان رشد نکرده است. به‌عنوان مثال در بحران کرونا بیش از شصت درصد مردم از وضعیت رسیدگی‌های نهادهای حکمرانی ناراضی‌اند، ولی هشتاد در صد همین مردم خود را موظف نمی‌دانند که با دستکش بنزین بزنند و با این کار دیگران را آلوده نکنند! در صفحات مجازی بیشتر «مطالبه‌گری» از حاکمیت بیشتر از «مسئولیت‌پذیری شهروندان» مورد توجه است. بسیاری از سلیبریتی‌ها هم در بحران کرونا وارد میدان نشر رفتار مسئولانه نشده‌اند!

۱۲- در این مصیبت کرونا عده‌ای از منتقدان هم در فضای مجازی القا می‌کنند تا این جمهوری اسلامی هست وضع همین است و بدتر هم می‌شود. گویی اول مردم باید رژیم را عوض کنند، بعد با کرونا مبارزه کنند! این منتقدان به‌خود زحمت نمی‌دهند و توضیح نمی‌دهند چرا بحران کرونا در ایتالیا، کره و سایر کشورها چنین بحران پرتلفاتی شده است؟ چرا در کثیری از کشورها مردم فروشگاه‌ها را جارو کردند و در ایران کمتر اتفاق افتاد؟ چرا مایع ضدعفونی‌کننده در ایران ۳۵ هزار تومان است و در آمریکا به ۲۰۰ دلار رسیده است؟ چرا دولت‌های چین، کره جنوبی، ژاپن، آمریکا و ایتالیا در اطلاع رسانی تاخیر داشتند؟ ظاهرا این دولت‌ها هم مثل ایران متاسفانه ابتدا بحران کرونا را به قدر کافی جدی نگرفته بودند. گفته می‌شود موفق‌ترین تجربه در مبارزه با کرونا با شفاف‌ترین کارنامه هنگ کنگ «بی‌ثبات» سیاسی بوده است!

۱۳- کوچکی آپارتمان‌های کثیری از شهروندان باعث می‌شود آن‌ها نتوانند برای ساعات زیادی در خانه بمانند و زود به بیرون می‌زنند. معمولا خانواده‌هایی که در آپارتمان‌های کوچک زندگی می‌کنند یا همهٔ اعضای خانواده اتاق اختصاصی و حریم شخصی ندارند، در دراز مدت کلافه و خسته می‌شوند. مثلا یک خانواده چهار یا پنج نفره که در آپارتمان هفتاد و هشتاد متری زندگی می‌کند به سختی می‌تواند در خانه محصور شود. برنامه‌های سرگرم‌کنندهٔ جذاب‌تر در صداوسیما، اینترنت رایگان، فعالیت بیشتر منتقذان شبکه‌های اجتماعی برای پیشنهاد فعالیت و فیلم و سریال و کتاب و انواع سرگرمی‌هایی که در خانه ماندن را ساده‌تر می‌کند تا حدی می‌تواند سختی در خانه ماندن را بکاهد.

۱۴- در پایان در یک ارزیابی کلی دو دسته از حکومت‌ها می‌توانند در مهار اپیدمی‌های خطرناک مثل کرونا موفق تر از دیگر حکومت‌ها باشند. اول) دولت‌های اقتدارگرا (مثل چین) که می‌توانند با روش‌های متمرکز و هماهنگ و اقدامات قاطعِ شبه پادگانی، شهروندان را مجبور به التزام به هشدارهای حکومتی کنند. دوم) دولت‌های دموکراتیک، کارآ، شفاف و پاسخگو در کشورهای دارای جامعهٔ مدنی قوی، که هم اکثر مردم به دولت اعتماد دارند و هم تصمیمات و اقدامات دولت کارشناسانه و کارآ است و در مرحلۀ اجرا نیز از حمایت جامعه مدنی (احزاب، اتحادیه‌های صنفی و سمن‌ها) برخوردار است.

متاسفانه حکومت ما نه تنها شبیه هیچ یک از این دو دسته نیست، بلکه گرفتار نوعی ناکارآمدی مزمن هم هست و در چنین مواردی قادر به مدیریت متمرکز و یکپارچه و هماهنگ نیست (جامعه مدنی قوی هم که نداریم). وقتی در روزهای عادی دچار ناکارآمدی اداری و اجرایی هستیم، روشن است که در شرایط بحرانی این ناکارآمدی مضاعف خواهد شد. به تعبیری بدبینانه، "مدیریت بحران" برای کشوری که درگیر "بحران مدیریت" و «حکمرانی بد» است، به امری کمتر محتمل تبدیل می‌شود. در این دو هفته همه شاهد بودیم چه مقدار اظهارات متضاد از سوی مسئولان رسمی بیان شده، چقدر تصمیمات حکومتی تغییر کرده و چند ستاد موازی تأسیس شده است. حتی در زمینه اطلاع‌رسانی رسمی هم این ناهماهنگی‌ها دیده می شود (تعدد خطوط تلفن و سایت‌های اینترنتی رسمی اعلام شده و ...). حالا برگردیم به سوال علت جدی نگرفتن هشدارهای حکومتی درباره خودقرنطینه‌گی از سوی مردم. روشن است که وقتی مردم با پیام‌های متفاوت حکومتی روبرو و شاهد تغییر تصمیمات باشند، اعتبار لازم را برای حکومت و مسئولان حکومتی و هشدارهایشان قائل نشوند. مضافاً آن که به دلایل مختلف اعتماد لازم به دولت را هم نداشته باشند. یک نتیجه محتمل این وضعیت "کرختی مردم" نسبت به هشدارهای جدی حکومتی و بی‌تفاوتی نسبت به مخاطراتی است که تهدیدشان می‌کند. متاسفانه این معضل راه‌حل کوتاه‌مدتی ندارد و برای حل آن چاره‌ای نیست جز اصلاحات نهادی، روندی و فرآیندی جدی و ریشه‌ای برای افزایش کیفیت حکمرانان و کارآیی حکمرانی که هر دو مستلزم تصمیمات سخت در نظام سیاسی و فشار اجتماعی بیشتر است.

برچسب ها:

اجتماعی