به گزارش مشرق، داستان کرونا در وضعیت فعلی علاوه بر به چالش کشیدن وضعیت عادی کشور، در عرصه نظری انتقاداتی را نیز به نهادها و مراکز فرهنگی و اعتقادی وارد کرده است. در بعضی اظهارنظرها آمده است که الهیات دینی ما نتوانست یک وضعیت متعادل ایجاد کند و از طرفی پاسخهایی که برای پرسشهای موجود داشتهایم، در یک مرحله بحرانی، نتوانست ما را از این پل صعبالعبور، سالم رد کند. همینها موجب حمله به دین و دینداری شده است.
بیشتر بخوانید:
جنگ علیه دین با رمز "کرونا" +عکس و فیلم
برای بررسی اینکه چرا با شیوع ویروس کرونا، اعتقادات و مراکز دینی و حتی مراجع تقلید مورد حمله و آماج منتقدان قرار گرفتند با حجتالاسلام ابوذر کاظمیان استاد حوزه گفتوگو کردیم.
جنگ میان دین و مادیت منهای معنویت از ابتدای بشریت بوده است
حجتالاسلام ابوذر کاظمیان استاد حوزه با اشاره به اینکه جنگ میان دین و مادیت منهای معنویت از ابتدای بشریت تا به امروز بوده است، بیان داشت: به همین دلیل خداوند، دست به فرستادن پیامبران و انبیاء زده و انبیاء برای استدلال اینکه معنویت و دنیا قابل جمع هستند و میتوان یک زندگی توحیدمحور داشت، در بعضی از زمانها حتی جان خود را نیز در این راه فدا کردهاند.
وی افزود: با توجه به اینکه مخاطب منتقدان این شبهه، مردم بوده و عملکرد نهادهای اعتقادی و مذهبی را ناکافی بیان میکنند، بنابراین در پاسخگویی نیز توجهمان نسبت به مردم است. اینکه ابتدا خود مردم، در سبک زندگی خود به چه مقدار توانستند معادلات دینی را جاری کنند؟
کاظمیان ابراز داشت: در مرحله بعد در بستر جریان فرهنگی و جاری کشور، مدیران اجرایی کشور در بسترهایی مانند آموزش و پرورش و به دنبال آن خانوادهها، آیا توانستند این اعتقاد را در زندگی افراد جامعه پدیدار سازند که میتوان با سبک زندگی اسلامی نیز به ایدهآلهای یک زندگی خوب دست یافت؟
منظور از تعادل کدام است؟/ ابزار مدرن بر اخلاق تأثیر میگذارد
وی ادامه داد: این در حالی است که به نظر بعضی، تنها راه این است که بتوان در تعامل ۲ تفکر غربی و اسلامی تنها دین به بعد معنوی توجه داشته و امور مادی را به دست علم ولو غربی بسپاریم و از این طریق میتوان به زندگی متعادل دست پیدا کرد؟
این استاد حوزه اظهار داشت: بر این اساس میتوان ایجاد تعادل در زندگی را در ۴ نظریه تحلیل کرد و کسانی که معتقد به عدم تعادل هستند، باید مشخص کنند که منظور از تعادل کدام است؟ نخست اینکه ما به طور کلی از تمدن مادی دست بشوییم و به هیچ وجه به آن آلوده نشویم و انزوای کامل پیدا کنیم. این مدل نمیتواند یک مدل اجتماعی باشد و اینکه انسان از مظاهر تمدنی دست بشوید.
وی گفت: در مرتبه دوم اینکه ما خود را کاملاً با تمدن غربی تطبیق دهیم و حتی فرهنگ دینی و سنن مذهبی خود را به نفع آنها تغییر دهیم که میتوان منشا این تفکرات را در قبض و بسط امثال آقای سروش جستوجو کرد.
کاظمیان درباره سطح سوم در دیدگاه ایجاد تعادل در زندگی خاطرنشان کرد: راه سوم این است که تنها باید لایه اخلاقی مدرنیته، احیا شود و به مناسبات مدرن ضمیمه شود تا جامعه اسلامی درست شود. این در حالی است که احساس، عواطف و مهارت انسان مدرن، مدرن است، لذا ابزار مدرن بر اخلاق آن هم تأثیر میگذارد.
وی گفت: در مرتبه چهارم اینکه ابتدا باید در مقابل این رقیب تمدنی خود، انسانشناسی و فلسفه و ایدئولوژی آن را استحاله کنیم و نوع نگاه خود را در تمام زوایا با سبک زندگی اسلامی پیش ببریم. البته این به معنای بیاعتنایی، تطبیق و در حد اخلاق با فرهنگ مدرنیته برخورد کردن نیست.
این استاد حوزه خاطرنشان کرد: اما آنچه امروز در سبک زندگیها میگذرد، ایجاد تعادل میان ۲ تفکر مدرن و اسلامی است و هر کدام آنها ایدئولوژی و تفکر خاص با متد و محوریت خاص خود را دنبال میکنند. در حالی که اگر تعدد اله و معبود، موجود باشد، جنگ هم هست و همچنین تعادل ایجاد نمیشود.
آنچه تعادلآفرین است، وجود یک معبود است
وی ادامه داد: به همین دلیل علاوه بر نهادها و مراکز دینی ما، مدیران در سطح آموزش و پرورش نیز باید این تفکر را در سطح کارها و برنامه پیشِ روی خود ایجاد کنند که آنچه تعادلآفرین است، وجود یک اله و معبود و یک تفکر است. چنانچه امام (ره) میفرماید: اگر همه انبیاء با هم در یک محلی جمع شوند با هم نزاع نمیکنند، وقتی توحید حاکم شد، تعادل ایجاد شده و حتما نزاعی به وجود نمیآید.
کاظمیان بیان داشت: آنچه امروز از مراکز دینی و اعتقادی ما، مانند حوزههای علمیه و مراجع به دست میآید، بر اساس تفکر توحیدی است که با توجه به اسباب و مسببات، اعتقاد به کارگشایی حضرت حق دارند و ما تا نتوانیم، انسانشناسی و ایدئولوژی و همچنین نگاه توحیدی را سر و سامان دهیم، این تعارضات وجود دارد.
وی گفت: اگرچه معنویت جامعه امروز را نمیتوان به صورت کمّی سنجید و نظر داد و از طرفی از این افراد هم میتوان پرسید که میزان عدم تعادل شما بر اساس کدام شاخص است و آیا امروز با این حجم از فشار و ضریب مقاومت دینی در کشور، باز قائل به ضعف در اقناع هستید؟