آیا کرونا می‌تواند السیسی را کنار بزند؟

به گزارش مشرق،  علیرضا مجیدی در یادداشتی درباره تاثیر شیوع کرونا در تحولات سیاسی مصر نوشت:

بیشتر بخوانید:

وزیر مصری ناخواسته بحران کرونا در عربستان را فاش کرد

«الازهر» و همه مساجد مصر به دلیل شیوع کرونا بسته شدند

نقش «سرویس امنیتی»‌ مصر در مدیریت بحران کرونا

نقطه عطف تحولات منطقه:

سال ۲۰۱۱ با یک غافلگیری بزرگ آغاز شد

زبن العابدین بن علی کم‌تر از یک ماه دوام آورد و به سرعت سرنگون شد. دیکتاتور سابق تونس با گذشت بیش از ۲۳ سال زمامداری، در اعتراضاتی سرنگون شد که جرقه آن خودسوزی یک جوان ۲۶ ساله به نام «محمد البوعزیزی» بود و هیچ حزب، سازمان یا کشوری آن را بالابتدا مهندسی نکرده بود!

دومینوی انقلاب‌های عربی به سرعت پایه‌های بقیه حکومت‌های عربی خودکامه را می‌لرزاند.

از شمال آفریقا شروع شد؛ ایستگاه دوم مصر بود!

در ادامه نوبت به لیبی و یمن رسید تا حکام افسانه‌ای آن‌ها نیز در برابر انقلاب‌های مردمی سرکوب شوند!

چند کشور عربی دیگر نیز شاهد خیزش‌های مردمی بود که برخی در اوج و برخی در مراحل ابتدایی آن بودند. موج فراگیری که گاه «بهار عربی» و گاه «بیداری اسلامی» خوانده می‌شد.

اما ناگهان در سال ۲۰۱۳ ورق برگشت!

بعد از تحصنات مخالفان و موافقان رئیس جمهور منتخب وقت (محمد مرسی)، ارتش مصر علیه دولت دست به کودتا زد و «السیسی» به عنوان وزیر دفاع وقت و فرمانده کودتا، در رأس قدرت قرار گرفت.

بار دیگر مصر شاهد انتخابات‌های نمایشی، تحدید روزافزون فضای سیاسی، سرکوب معترضین و احیای فضای پلیسی و امنیتی بود.

از همین زمان، ورق در کشورهای دیگر هم برگشت! حکامی که سیطره خود را بر بخشی از کشور از دست داده بودند، در جنگ داخلی بار دیگر قدرت گرفتند و برخی از کسانی که تازه به قدرت رسیده بودند، کنار زده شدند یا بخشی از کشور از سیطره‌شان خارج شد!

فضای رسانه‌ای هم برگشت! این بار، موج ۲۰۱۱ را گروهی از رسانه‌ها، «خزان عربی» می‌خواندند.

«خلف الحبتور» (استراتژیست اماراتی) به کنایه می‌گفت: «به راستی این دموکراسی و دموکراسی‌خواهی چه ثمره‌ای برای کشورهای عربی داشته است؟ چیزی غیر از ویرانی، آشوب، ناامنی و جنگ داخلی؟»

در مقابل هواداران و وفاداران به موج بهار عربی، از اصطلاح «الثورات المضادة» استفاده می‌کردند. الثورات المضادة، عنوان محور یا بلوکی از کشورهای منطقه بود که در برابر بهار عربی و بیداری اسلامی ایستاده و سبک دیگری از حکومت را تجویز می‌کنند. گرچه فرماندهی و مغز صحنه‌گردان این بلوک در ابوظبی بود؛ اما مهم‌ترین بازوهای آن «عبدالفتاح السیسی» (مصر) و «بن سلمان» (عربستان سعودی) بودند.

موازنه جدید قوا در منطقه:

موازنه قوا به طور کامل تغییر کرد. بلوک «الثورات المضادة» بعد از موفقیت در تثبیت حاکمان جدید در «قاهره» و «ریاض» و صحنه‌گردانی در میدان‌های «لیبی»، «یمن»، «بحرین» و... به افزایش نقش‌آفرینی منطقه‌ای و بین المللی می‌اندیشید.

شاید امارات موفق‌ترین تجربه‌ای بود که همزمان بالاترین سطح شراکت راهبردی را میان «چین» و «آمریکا»  به صورت موازی تجربه می‌کرد. مصر السیسی نیز زمینه شراکت راهبردی با روسیه و پوتین را فراهم کرده بود.

به مرور قراردادهای بزرگ نفتی و تسلیحاتی میان ابوظبی و مسکو نیز امضا شد تا این بلوک بتواند همزمان از پشتیبانی سه قدرت بزرگ بین المللی (آمریکا، روسیه و چین) برخوردار باشد.
این تمام ماجرا نبود!

آن‌ها برای برقراری با جناح افراطی رژیم صهیونیستی نیز کانال‌ها و لابی‌های موفقی را ایجاد کردند؛ به طوری که نتانیاهو چند سال بعد صراحتا گفت: «مهم‌ترین دفتر برون‌مرزی حزب لیکود، در حاشیه خلیج فارس قرار دارد.»

در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، امارات به کارگردانی «یوسف العتیبة» دست به قمار بزرگی زد و در کنار «پوتین»، به اسپانسرهای مهم کمپین انتخاباتی «ترامپ» تبدیل شدند.

بعد از پیروزی ترامپ، در حالی که هنوز اوباما در کاخ سفید حضور داشت، این بار «طحنون بن زاید» مبتکر جلسه استراتژیک «سیشل» شد تا از طریق «اریک پرینس»، کانال ارتباطی مستقیم و غیررسمی میان «ترامپ» و «پوتین» برقرار باشد.

در همه این مراحل، السیسی با برند «امنیت خاورمیانه» و «امنیت اسرائیل» یکی از مهم‌ترین برگه‌های بازی محور «الثورات المضادة» بود؛ محوری که خود را نماینده «اسلام میانه‌رو و سکولار» معرفی می‌کرد.

اوج قدرت و بلندپروازی بلوک ثورات المضادة

با استقرار ترامپ در کاخ سفید، دوره اوج‌گیری جاه‌طلبانه ابوظبی و محور ثورات المضادة آغاز شد.

آن‌ها در این مسیر تا جایی پیش رفتند که مؤتلفان سکولار خود را نیز وانهادند تا بتوانند قدرت‌ها را در کشورهای مختلف به طور پایدار قبضه کنند. به این ترتیب «محمد دحلان» با کارپردازی السیسی در مصر، پروژه «فلسطین واحد» را کلید زد. در اردن صحبت از کودتا به گوش رسید و در سودان نیز «حمیدتی» به قدرت رسید. در لیبی «حفتر» حمله به پایتخت را کلید زد و یمن، جنوبی‌ها عدن را تصرف کردند.

موج گسترش این محور در شمال و مرکز آفریقا و منطقه شاخ آفریقا پیش می‌رفت و حتی رقابت به تونس و الجزائر به عنوان قطب‌های انقلاب دوره بهار عربی و انقلاب کلاسیک کشیده شد...

در همین فضا، این محور به سوریه نیز به صورت آرام و زیرپوستی راه یافت! گرچه نظام سوریه به صورت کلی هم‌چنان ذیل محور مقاومت دسته‌بندی می‌شود؛ اما قاهره و ابوظبی به دمشق راه یافتند و جالب این‌که همزمان در شرق فرات و قلمرو اسد نیز دامنه نفوذ خود را گسترش می‌دادند!

این محور در ائتلاف‌های برون‌منطقه‌ای نیز قاطعانه پیش می‌رفت و زمینه برای اجرای معامله قرن فراهم می‌شد.

مصر؛ از بیرون قدرتمند و از درون پوسیده!

در اوج قدرت‌گیری روزافزون محور ثورات المضادة، مصر از درون ضعیف و ضعیف‌تر می‌شد.

کاهش قدرت تصمیم‌گیری مستقل داخلی در عین تشدید قابل توجه فضای انسداد سیاسی همزمان با سقوط اقتصاد ملی این کشور، وضعیت این کشور را بغرنج کرده بود.

گرچه گروه‌های سیاسی سرکوب می‌شوند؛ ولی یک بازیگر می‌تواند موج اعتراضی در سطح کشور راه بیندازد و تنها از طریق تشدید فضای امنیتی و پلیسی، اعتراضات مهار می‌گردد.

دولت السیسی، قدرت نظامی و امنیتی بالایی داشت؛ اما نمی‌توانست با اژدهای بزرگ بحران اقتصادی بجنگد و با گرفتن کمک‌های مالی، مجبور به حاتم‌بخشی در عرصه داخلی به قدرت‌های خارجی می‌شد و به این ترتیب غرور ملی مصری‌ها لکه‌دار و لکه‌دارتر می‌شد.

شاید هیچ روزی اهالی امارات نمی‌توانستند تصور کنند در قلب پایتخت مصر، مردم بالاجبار کوچانده شوند تا شرکت‌های اماراتی بتوانند پروژه‌های اقتصادی عمرانی کلید بزنند!

کم‌تر کسی تصور می‌کرد روزی مصر بزرگ‌ترین کانال دریایی (سوئز) و بنادر خود را به کشوری بفروشد که تاریخ تأسیس آن بعد از مرگ جمال عبدالناصر بوده است!

آغاز دوره تزلزل:

بند ۳ را مرور کنید.

اما ناگهان در اوج قدرت، تکانه‌های شدیدی به کشتی الثورات المضادة وارد شد!

برخلاف پیش‌بینی حزب لیکود، نتانیاهو در تشکیل کابینه ناموفق ماند و سه دور انتخابات تجدید شد. برای دفعه سوم با برگزاری کنفرانس هولوکاست و تلاش برای جلب نظر پوتین تلاش کرد تا کار تشکیل کابینه را یکسره کند؛ اما باز هم از دستیابی به اکثریت کرسی‌های کنست باز ماند!

به این ترتیب پروژه بزرگ «معامله قرن» به تعویق افتاد!

همزمان بحث جنگ نفت پیش آمد و بن سلمان به ریسک بزرگ رقابت (بخوانید: مقابله) با پوتین دست زد. بن زاید نیز به حمایت از وی آمد.

مصر که اصلی‌ترین مفصل ارتباطی پوتین و محور مربوطه است، عامل مهمی برای بقای توازن فعلی منطقه محسوب می‌شود تا بلوک ثورات المضادة همچنان از پشتیبانی نسبی سه ابرقدرت برخوردار بماند.

یا کرونا می‌تواند فضای مصر و منطقه را بر هم بزند؟

کرونا در مصر شیوع بسیار بالایی پیدا کرده است. ابتدا با دستکاری در آمار تلاش می‌شد واقعیت جاری در مصر پنهان بماند؛ اما انبوه گردشگران خارجی که در بازگشت به کشور خود یا حتی در داخل مصر اعلام می‌شد کرونا گرفته‌اند، ورق را برگرداندند!

در این میان، یک خبر تکان دهنده منتشر شد.

«ایدی کوهین» از سرشناس‌ترین سرشاخه‌های سازمان جاسوسی اسرائیل در کشورهای عربی، در صفحه شخصی خود در توییتر (به زبان عربی)، از ابتلای یکی از حکام عرب به کرونا خبر داد. کوهین تأکید کرد که فکت‌های جاسوسی دقیق، ابتلای این حاکم عرب را تأیید می‌کند؛ اما نمی‌خواهد نام وی افشا شود!

تنها یک روز بعد، رسانه‌های قطری از ابتلای السیسی به کرونا خبر دادند. ابتدا میدل‌ایست‌آی - که در ظاهر یک منبع غربی وانمود می‌کند! - اعلام کرد رئیس جمهور مصر خود را قرنطینه کرده است. به گزارش این منبع، یکی از فرماندهان ارتش که اخیرا با السیسی دیدار داشت، مبتلا به کرونا شده و احتمال دارد که این ویروس را به رئیس جمهور منتقل کرده باشد! در ادامه رسانه‌های وابسته به قطر این خبر را به نقل از همان منبع در صدر اخبار خود قرار دادند!

در مقابل دولت مصر تصاویر بازدید رئیس جمهور از تسلیحات جدید جنگی این کشور را منتشر کرد؛ اما مخالفان با تشکیک در زمان این بازدید، هشتگ ‌‎السیسی إلی الجحیم را داغ کردند.

آیا السیسی در برنامه زنده در برابر دوربین قرار می‌گیرد؟

اگر او قرنطینه شده باشد، امور مصر با نظم فعلی تداوم می‌یابد یا تغییراتی در نفوذ السیسی در حوزه قدرت این کشور ایجاد می‌شود؟

برچسب ها:

جهان