بی تردید دیر یا زود بیماری کرونا نیز همانند هزاران بیماری ویروسی شایع در جهان از بین خواهدرفت. اما همانطورکه می دانیم درزمان شیوع پیامدهای بسیاری را به همراه داشته است، جهان پس از کرونا نیزدستخوش تغییرات بسیاری خواهد شد.
هر چند هنوز نمی دانیم بخش عمده پیامدها و تغییرات چه خواهد بود اما می توان گفت که قطعاً تمام ابعاد اجتماعی اقتصادی سیاسی و فرهنگی همچنین روابط بین افراد جامعه و سبک زندگی انسان ها تغییر خواهد یافت.به اعتقاد برخی از جامعه شناسان و متخصصان علم رفتار، همدلی،مودت،همبستگی و انسجام اجتماعی می تواند دستاورد عبور از بحران ناشی از شیوع بیماری کرونا باشد در زیر دیدگاه ها و نظرات جمعی از جامعه شناسان را درباره دوران پسا کرونا می خوانید .
توجه بیشتر به پیوند های اجتماعی
حسین ایمانی جاجرمی جامعه شناس
شیوع بیماری کرونا در ایران و بیش از ۵۰ کشور دیگر جهان توانسته زندگی افراد جامعه را با مخاطراتی مواجه کند. ویروس کووید ۱۹ تفاوتی بین انسان ها قائل نمی شود و جان همه افراد جامعه را تهدید می کند.این امر باعث تغییراتی در شیوه زندگی افراد جامعه شده است، تغییراتی که ممکن است حتی پس از پایان بیماری نیز در جامعه باقی بماند. واقعیت این است که هنوز نمی دانیم بخش عمده این تغییرات چیست اما می توان گفت تغییر در شیوه های زندگی افراد موضوعی انکار ناپذیر است. برای مثال این بحران نشان داد که در حوزه فناوری دیگر جایی برای بحث آنالوگ وجود ندارد و این فناوری دیجیتال است که به کمک افراد جامعه آمده است. مسأله دیگر بحث تعاملات اجتماعی و شغل افراد است. دورکاری افراد در طول مدت زمان شیوع بیماری کرونا میتواند بحث حاشیه نشینی را افزایش دهد. چون رواج دورکاری باعث میشود افرادی که به دنبال پرداخت هزینه کمتر برای معیشت خود هستند به زندگی در حاشیه شهر ها روی بیاوردند. قدرت گرفتن حکومت ها نیز موضوع دیگری است که طرفداران آزادی و حریم خصوصی را کمی نگران میکند. اما آنچه ما در جامعه ایرانی شاهد آن هستیم این است که اتمیزه شدن افراد به واسطه اجرای طرح قرنطینه و یا طرح فاصله گذاری اجتماعی از میزان همدلی و همبستگی مردم نکاسته است. در حقیقت این بحران باعث شده است مردم بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شوند، گروهی در بالکن خانه ها در نزدیکی یکدیگر به صورت دسته جمعی آواز می خوانند، گروهی به دنبال کمک به افرادی هستند که شغل خود را از دست داده اند. همچنین مانند طرح دیوار مهربانی سال های گذشته، در خیلی از محله ها می بینیم اهالی به یکدیگر مواد ضدعفونی کننده و ماسک های بهداشتی هدیه می دهند. رسیدگی به افراد سالمند وخرید وسایل و مواد ضروری برای آن دسته از افرادی که به دلیل بیماری یا سن بالا نمی توانند از خانه خارج شوند،حمایت فعالان شهری از حضور افراد بی خانمان در خانه های خالی و حتی متروکه، همگی نمونه هایی از فعالیت های مردم برای ایجاد انسجام اجتماعی است. در واقع مؤثرترین سیاستی که دولت ها و سازمان بهداشت جهانی برای عبور از بحران کرونا بر آن تاکید کردهاند همین طرح فاصلهگذاری اجتماعی است. طرحی که معنای آن قطع پیوندهای اجتماعی و ترک برخی عادت ها مانند استفاده از امکانات عمومی نظیر مترو، باشگاه های ورزشی و کلاس های آموزشی است، در کشور ما به انسجام اجتماعی بیشتر مردم کمک کرده است. در حقیقت با این طرح هرچند مردم در ظاهر از یکدیگر دور شدهاند اما همدلی و همبستگی در میان آنها افزایش یافته است. بر کسی پوشیده نیست که قدرت عادت بسیار زیاد است اما با وجود این و با رفتارهایی که از سوی مردم مشاهده می شود میتوان گفت که بعد از اتمام بحران کرونا و بازگشت سلامتی به جامعه ،تجربههای جدید صورت گرفته، توجه مردم را به خود جلب خواهد کرد. به گونه ای که اجتماع گرایی و توجه به پیوندهای اجتماعی بسیار بیشتر از گذشته خواهد بود. سیاستمداران و فعالان اجتماعی نیز مطالبات بیشتری را برای انسجام اجتماعی و حقوق مدنی مردم در دستور کار خود قرار خواهند داد.
مفهوم کرونایی آینده را تحتالشعاع قرار خواهد داد
احمد بخارایی دانشیار جامعهشناس در دانشگاه
وقتی سخن از «پسا» میرود بدون وقفه، ذهن به سمت «پسا مدرن» هدایت میشود. «مدرنیسم» شامل مفاهیم و نظریههای مندرج در بیش از چهار قرن بود و بر این اساس، دوره «پسا مدرن» که «شالودهشکنی» مدرنیسم را تعقیب میکرد معنادار میشد. «پست مدرنیسم» در تعارض محتوایی با فلسفه مدرنیسم و در تقابل با «دوگانه»های مطلق انگار بود. در «پسا مدرن»، تکثرگرایی و پلورالیسم به جای دوگانههای محتوم بازمانده از دوران «مدرن» نشست. در این دوره نوین، جنبشهایی مانند فمینیسم، سبزها، صلحگرایی و خلع سلاح هستهای شکل گرفتند. با این تعریف از «پسا»، آیا میتوان آینده نزدیک را «پسا کرونا» نامید؟ آیا «کرونا»، خود یک حلقه از حلقههای زنجیره «پسا مدرن» نیست؟ آیا دوره جدیدی از «دوگانه»ستیزی آغاز نشدهاست که این جنبش نوین هم در چارچوب مفهومی «پست مدرن» قابل تعریف و تبیین است؟ به نظر نمیرسد «کرونا» در دورهای که به ناصحیح «پسا کرونا» نامیدهشدهاست به چالش کشیدهشود بلکه «کرونا» تداوم خواهدداشت به این معنا که «مفهوم کرونایی»، آینده را تحتالشعاع قرار خواهدداد. بر این اساس ما همچنان در کرونا به سر خواهیمبرد هر چند با کشف واکسن کرونا این پرونده، مصداقاً و موقتاً مختومه شود!
نمیخواهم دوره نوین آتی را بسان برخی اهالی قلم، با مفاهیمی از نوع خاص پیوند بزنم و وارد بحث «پایان تاریخ» فوکویامایی و نیز شکلگیری نوین «نظام جهانی» والرشتاینی شوم که هر دو قابل نقد است. نمیخواهم نگاه نه چندان فراخ امانویل والرشتاین در خصوص افول قدرت امریکا و کاهش هژمونیاش که بنا به ادعای نه چندان درست این نظریهپرداز در سال ۲۰۱۳ و حمله جرج دبلیو بوش به عراق آغاز شد را نقد کنم و قصد ندارم وارد این بحث شوم که در روند تحولات آتی، آیا با افزایش قدرت ژئوپولیتیک چین و قدرتنمایی «یوآن» چین در مقابل «دلار» امریکا مواجه خواهیمبود یا خیر؟ این روزها تحت عنوان ناصحیح «پسا کرونا» این گونه مباحث در برخی محافل رونق دارد. هر چه هست، ذکر چند نکته شاید ضروری باشد:
1-همانگونه که پس از جنگ جهانی دوم، «رشد جهانی» آغاز شد و جهان نه تنها به «پایان» نرسید بلکه آغازی دوباره داشت پس از کشف واکسن کرونا هم جهان با رشد علمی مواجه خواهدشد و کشورهایی که «علم» و ملزومات «اندیشهورزی» مانند «تکثرگرایی» و دموکراسی را برمیتابند از مشروعیت بیشتری نزد مردمانش بهرهمند خواهندشد.
2-پس از دوره عرض اندام «کووید ۱۹»، نقش «دولتها» در کنترل و مدیریت کلان جوامع بیش از پیش مورد توجه قرار خواهدگرفت. در این میان، دولتهایی که عرصههای اقتصادی را با چالش مواجه ساختهاند صلاحیتشان از سوی اعضای جامعه مورد داوری قرار خواهدگرفت.
3 در زمانی نه چندان دور، «اقتصاد جهانی» علاوه بر عناصر «سیاست جهانی» با مقولات مرتبط با «رشد علمی» پیوندی عمیقتر خواهد خورد و دولت موفق، دولتی خواهد بود که علاوه بر دموکرات و چندجانبهگرا بودن، مراقبتهای بهداشتی را برای همه اعضا به ویژه قشرهای آسیبپذیر جامعهاش تدارک ببیند.
4-به نظر نمیرسد در آینده نزدیک، نظریه «جهانی شدن» به نفع «ناسیونالیسم» عقبنشینی کند بلکه بسا «جهانی شدن» به شکلی نوین و مسالمتجویانهتر عرض اندام کند و بشریت بیش از پیش احساس کند که در دوگانههایی مانند: «مشیت الهی-انسانمحوری»، مفهوم برجستهتری وجود دارد به نام «انسانیت محوری». این مفهوم که فراز و فرود تاریخی مبسوطی را پشت سر گذاشتهاست امروزه با صورتی نوین پا به عرصه گذاشته که مفاهیم ایدئولوژیک محور را با چالش جدی مواجه ساختهاست.
فرصتی طلایی برای فرهنگ سازی جامعه
شهلا کاظمی پور جامعه شناس
بیماری کرونا و بحران ناشی از آن توانسته جامعه ایران را نیز مانند سایر کشورهای جهان تحت تأثیر قرار دهد. افزایش همبستگی اجتماعی و همدلی در میان مردم نمونهای از این تأثیرات است اما در دوران پسا کرونا یعنی هنگام عبور از این بحران نیز جامعه، روابط اجتماعی و سبک زندگی مردم دستخوش تغییراتی خواهد شد. شدت این تغییرات به طول مدت شیوع بیماری در جامعه بستگی دارد. اگر شیوع بیماری کوتاه مدت باشد و در خوشبینانهترین حالت تا آخر اردیبهشت ماه کاهش یابد و جامعه به حالت عادی بازگردد، پیشبینی میشود در یکی دو هفته اول انسانها به دنبال تغییر سبک زندگی و تصحیح رفتارهایشان با یکدیگر باشند. اما متأسفانه انسان بشدت فراموشکار است. این موضوع مربوط به جامعه ایران یا کشور خاصی نیست انسانها ذاتاً فراموشکار هستند. پس از گذر از یک شرایط سخت برای مدتی رفتارهای خود را اصلاح میکنند اما با گذشت زمان، رویه گذشته خویش را از سر میگیرند. البته در این میان گروهی هم هستند که حتی در زمان بروز بحران نیزحاضر به تغییر رفتار نیستند. همانند گروهی از جوانهای جامعه که با وجود قرنطینه و خطر جانی که بیماری برای آنها ایجاد کرده است باز هم حاضر به رعایت قوانین و توصیههای بهداشتی نیستند و به برگزاری دورهمیهای خانوادگی و مسافرتهای خود ادامه میدهند. از این رو در چنین شرایطی فرهنگ سازی به یکی از اولویتهای جامعه بدل می شود. متأسفانه در کشور ما خلأ وجود گروه مرجع فرهنگی بشدت احساس میشود. این گروه میتوانند جامعه را در راستای مسائل فرهنگی سازنده هدایت کنند و از بحثهای فرهنگی مخرب که این روزها به حالت بیمارگونه در فضای مجازی منعکس میشود باز دارند. در واقع ما باید از این فرصت و شرایط طلایی که ایجاد شده، به درستی برای فرهنگ سازی استفاده کنیم. گروههای مرجع فرهنگی مردم میتوانند در صدا و سیما و همچنین شبکههای اجتماعی تحت نظارت، جامعه را به درستی راهنمایی کنند. فرهنگ سازی ، توجه به تعاملات فرهنگی مناسب و مطالعه بیشتر از مواردی است که باید مراجع فرهنگی مردم به آنها توجه کرده و تک تک اقشار جامعه را به سمت آن سوق دهند. البته این بدان معنا نیست که هر مسئولی یا هر فرد سیاسی در مورد این مسائل صحبت کند متأسفانه در ایران این موضوع یعنی صحبت در مورد هر موضوعی بدون داشتن علم لازم، به آفت تبدیل شده است که باید برای دستیابی به نتایج مطلوب از آن پرهیز کرد.
درسهای آموختنی از بحران کرونا
مقصود فراستخواه جامعهشناس و استاد برنامهریزی توسعه آموزش عالی
مردم این سرزمین با رنج آشنایند. تاریخی پرحادثه به رغم زخمهای بزرگی که بر پیکر اجتماعی ما وارد کرده است ، اما احساسی از همدردی وغمخواری نیز به اقوام متنوع ایرانی داده است. نشان آن را در روحیات میهمان نوازی و انواع سنتها و آیینهای گرم اجتماعی و همیاری میبینیم. شیوع بیماری کرونا فارغ از همه غمها وغصهها و مصائبش که البته باید با شفافیت وعقلانیت و رجوع به متخصصان امر و با مشارکت خود مردم با کمترین خسارتهای انسانی و اجتماعی و ملی رفع و رجوع بشود، ممکن است دلالتها و آثاری نیز با خود داشته باشد. مردم از این بحران درسهای فراوان میآموزند. یک تجربه بزرگ، شاید ارتقای سطح درک ما از اصلِ اصیلِ بهم پیوستگی سرنوشت اجتماعی باشد. چگونه سلامت و زندگی ما به هم تنیده است. چگونه وقتی عضوی به درد میآید دگر عضوها را قرار نمی ماند. امروز این را حتی فراتر از مرزهای ملیمان در مقیاس جهانی تجربه می کنیم. این می تواند در نسلهای ما فکر همبستگی اجتماعی را تقویت بکند. مردم از هم دور ماندهاند و آمادگی خواهند داشت قدر یکدیگر را بیشتر بدانند. نه تنها همسایهها، همکاران ، دوستان، آشنایان، شوق دیدار وگفت وگوی وهمیاری مشترک از نزدیک و حضوری پیدا خواهند کرد بلکه حتی هم محلهایها معنای محله را و همشهریان معنای شهر را و عموم هموطنان ما معنای میهن را بیشتر و ملموستر حس میکنند. ما م فهمیم که هرچند نیز از طریق تلفن و اسکایپ و واتس اپ و شبکههای مجازی تا حد زیادی همدیگر را میتوانیم ببینیم، به همدیگر بنویسیم و با همدیگر صحبت کنیم اما عمیقاً دوست داریم و نیازمندیم بدون وساطت تکنولوژی همصحبتی وهمکاری وهمیاری داشته باشیم. دوست داریم حضوراً به عیادت بیمارانمان برویم ، دوست داریم برای تسلی دادن به سراغ خانوادههایی که عزیز جگر گوشه خود را در این بلیه از دست دادند برویم ، دوست داریم دورهم جمع بشویم وتبادل نظر کنیم و درمان دردهایمان را باهم پیدا کنیم و برای کاهش مرارتهایمان همکاری و مشارکت کنیم وشادیهایمان را با هم به اشتراک بگذاریم. احساس همبستگی اجتماعی اما نمیتواند به طور گزاف دوام داشته باشد . برای ثمربخشی و نهادینه شدن آن در درجه نخست ذهنیت حکمروایی در این کشور لازم است به طور اساسی ویراسته بشود. همبستگی اجتماعی مستلزم آن است که سیاستگذاران در عمل بکوشند اعتماد فرسایش یافته گروههای مختلف اجتماعی را به ساختارها و قوانین ترمیم ببخشند. شکافهای به وجود آمده میان دولت و ملت را علاج بکنند. به حقوقشان واقعاً احترام بگذارند و زمینههای مؤثری برای مشارکت مردم فراهم بیاورند. این را مردم نه در خلأ و با تبلیغات بلکه در عمل و در تغییر سیاستها ببینند و لمس کنند. همیشه در ایران بلیات و فجایعی که روی داده است، روح همبستگی را بیدارکرده است اما دریغا که بندرت این همبستگی ، بعد از فاجعه، نهادینه شده و توسعه یافته است . بلکه بعد از مدتی دوباره فروکش کرده وهدر داده شده است، یک علت عمده ایرادهای سیاستی مدیریتی و ساختاری بود . فقدان بسترهای حقوقی برای مشارکت آزاد گروههای اجتماعی وخلاقیتهای درون جوش آنها و ضعفهای ساختاری و قانونی در حمایت مؤثر و پایدار از سازمانهای مردمنهاد و نهادهای مدنی وشهری و محلهای ، بیگمان بزرگترین مانع همبستگی اجتماعی ما بوده است . بلکه درس آموختههای یک اپیدمی بتواند آن را برطرف سازد.