خاطرات قرنطینهای پیشکسوت روزنامهنگاری قزوین و استاد ارتباطات که این روزها به دلیل بیماری قلبی در قرنطینه خانگی به سر میبرد، را بخوانید.
رئوف پیشدار، پیشکسوت روزنامهنگاری قزوین و استاد ارتباطات این روزها به دلیل بیماری قلبی در قرنطینه خانگی به سر میبرد، این استاد ارتباطات خاطرات قرنطینهای خود را نوشته و آن را در اختیار ایسنا قرار داده است.
دو ساعت و چند دقیقه طول میکشد تا قطار از قزوین مسافت ۱۴۴ کیلومتری تا ایستگاه راه آهن تهران را طی کند، در ایستگاه تهران به محض توقف قطار مسافران خارج میشوند، ماشاالله به این جمعیت!
در ورودی ایستگاه، آقایی با کاپشن طوسی «رنگ سازمانی راه آهن» و نشان این شرکت بر روی آن فرمهایی در دست دارد با یک تب سنج، در فاصله چند متری جمعیتی از راهرو وارد سالن راه آهن میشوند.
با این فاصله نمیدانم چطور میخواهد مسافران احتمالاً آلوده به ویروس کورنا را تشخیص دهد! در ایستگاه راه آهن حتی آبخوریها را به جهت قابلیت انتقال ویروس بستهاند، دستشویی تمیز است و تابلوهای هشدار نصب شده است.
رانندههایی که معمولاً کنار در خروجی ایستگاه دنبال مسافر بودند، دیگر نیستند. از تاکسیهای راه آهن هم چندتایی در ایستگاه خودشان منتظر مسافر هستند کاسبی این بنده خداها هم شب عیدی حسابی خراب شده است.
از شلوغی همیشگی ایستگاه خبری نیست، در تمامی سالن بسیار بزرگ راه آهن تهران شاید به سختی بتوان ۵۰ نفر را پیدا کرد، دو کارتن خواب بیرون ایستگاه برای خودشان روی صندلی خوابیدهاند. هپلی هپلی! خدا همکارم «حسین محبت اهری» را بیامرزد که این اصطلاح را وارد ادبیات رسانهای کرد.
تا ایستگاه میدان صنعت باید دو خط مترو عوض کنم، ایستگاه متروی راه آهن مثل همیشه شلوغ نیست ولی جمعیت هم کم نیست، قطار که وارد میشود هر سالن آن پر از مسافر است. قسمت زنانه هم مسافران کیپ تا کیپ ایستادهاند. با اضافه شدن مسافران ایستگاه راه آهن حالا مثل روزهای قبل «قانون آقا جابجا شو! آقا برو جلو» حاکم میشود!
شکر خدا من فقط تا ایستگاه مهدیه سوار این قطار هستم و آنجا باید خط عوض کنم، مسیر میدان صنعت معمولاً به جز ساعات پیک مسافر خلوت است، در هر دو مسیر کمتر کسی را میبینم که ماسک و دستکش داشته باشد در مسیر میدان صنعت چون جا هست مسافران با فاصله نشسته و یا ایستادهاند.
در بیرون ایستگاه میدان صنعت دستفروشی ماسک و دستکش میفروشد. مانند همان دستکشی که دو هفته قبل از شیوع کرونا خودم سه جفت و هر جفت آنرا دو هزار تومان از ناصر خسرو خریدم و دستفروش جوان حالا هر کدام آنها را ۲۰ هزار تومان میفروشد با این تبلیغ که: «خودم مستقیم از بانه میارم و با یک سود جزیی میفروشم» همان ادبیات دستفروشهای متروی تهران که حالا بیشتر آنها از قطارها بیرون آمدهاند.
در تمام ۴۰ سالی که در تهران زندگی و کار دانشگاهی میکنم شهر را اینطور غمگین و خلوت ندیدهام ، حتی آن سالهای دهه ۶۰ که در اوج جنگ تحمیلی در یک نوروز شهر موشک و یا بمباران شد، شهر خلوت است در میدانهای صنعت و راه آهن خودروهای کمی رفت و آمد میکنند.
روزنامه همشهری در شماره ۲۱ اسفند نوشت که ۶۰ درصد از سفرهای تهرانیها با مترو و اتوبوس کاسته شده است، همین روزنامه نتیجه دادهکاوی اطلاعات سه میلیون نفر روی اپلیکیشن طراحی شده را داده است که میگوید: مرکز، جنوب و شمال غرب تهران محل پرسه ویروس کرونا است.