ویروسی ناشناخته که برای مبارزه با آن چند روز ابتدایی به دلیل عدم شناخت باید تجزیه تحلیل های پزشکان ارائه میشد و روند درمان به همین دلیل گاهی طولانی میشد،اما طی چند روز اخیر اخبار موثقی حکایت از مبارزه با این ویروس و کاهش بیماری را دارد هرچند هنوز پزشکان و پرستاران درگیر مداوا هستند.
عباس حسیننژاد، شاعر، نویسنده کتاب «مناجات» و فعال رسانه و فضای مجازی، قائم مقام مؤسسه فرهنگی هنری سپهر سوره هنر یکی از افرادی است که توانست با این بیماری مبارزه کند و حالا ده روزی است در منزل به سر میبرد تا طول دوران نقاهت سپری شود و از قرنطینه به نوعی خارج شود.
گفتوگویی با وی صورت گرفت تا حال او را در این ایام نوروز جویا شویم، از کرونا و روزهای سخت بیماری بپرسیم، از بیمارستان فیروزگر و بیمارانی که هر یک با علائمی به آن مراجعه میکردند. آنچه در ادامه میخوانید گپ صمیمانه فارس با این هنرمند است که در منزل به سر میبرد.
* چه میکنید در روزهای پس از بستری شدن از بیمارستان؟
با خانواده در منزل هستم، اما با رعایت نکات قرنطینه. (میخندد)
* صحت کامل حاصل شده؟ مشکل خاصی ندارید؟
الحمدالله، امروز دوازدهمین روز قرنطینه است و طبق اعلام پزشکان باید ۱۴ روز در قرنطینه بدون تماس با اطرافیان باشم، برای همین در منزل تنها فرزندانم را از دور مینگرم.
* چه شد؟ با چه نشانههایی از بیماری به پزشک مراجعه کردید؟
اصل مشکل و علامت ابتلا به کرونا تنگی نفس بود، از یک هفته پیش از بستری حالت خفقان در ریه داشتم و قفسه سینهام اذیت میشد، به پزشک مراجعه کردم گفتند چیزی نیست، اما به ندرت تنگی نفس اذیت میکرد، به بیمارستان مجدد مراجعه کردم اجازه ورود به اورژانس را هم نمیدادند میگفتند ورود به اورژانس خطر ابتلا به کرونا دارد، اما روز چهاردهم به دکتری مراجعه کردم و با دستگاهی کوچک اکسیژه خون مرا اندازه گرفت و گفتند روند کاهشی دارد باید به اورژانس مراجعه کنید، عکس ریه گزینه مهم بود که صورت گرفت و پس از آن نتیجه قطعی آمد که باید در بخش کرونا بیمارستان بستری شوید، به بیمارستان دولتی فیروزگر رفتم و بستری شدم.
* سابقه قبلی بیماری را نداشتید؟
اصلا به هیچ وجه!
* طی روزهای گذشته ارتباطی با فردی که مبتلا به کرونا شده باشد را هم نداشتید؟
نمیدانم، اما تنگی نفس آزارم میداد که به دکتر مراجعه کردم.
* از فضای بیمارستان و رسیدگیها بگویید.
یکی از جذابیتهای بیمارستان فیروزگر تنوع جالب غذایی بود، از کوفته تبریزی تا ماهی به بیماران میدادند. البته پیش از ورود به بیمارستان کم اشتها شده بودم و میلی به غذا نداشتم، با بدنی رنجور و ضعیف وارد بیمارستان شدم، حتی نماز نمیتوانستم بخوانم، برایم رکوع و سجود بسیار سخت بود.
* روزی که از بیمارستان مرخص شدید به کرونا چه نگاهی داشتید؟
الان به همه نصیحت میکنم نترسید، چه به دوستان داخل و چه دوستان خارج کشور؛ این روزها خصوصا در اینستاگرام دایرکتهای بسیار از افراد مختلف دریافت میکنم، همه از ترس کرونا حرف میزنند، حتی یک نفر دیروز پیام داد که مبتلا به کرونا شدهام چه کنم؟ گفتم نترس چون ایمنی بدن با ترس کاهش مییابد، نترسی مشکل تو حل میشود. فقط ۱۰ روز باید طاقت بیاوری.
نکته مهم این است که اصل ماجرا نامیدی است که نباید در فرد رخنه کند، آقای نادری که الان نماینده مجلس شدهاند نیز این روزها مبتلا به کرونا شده، اما او میگوید:"چیزی که کرونا را شکست میدهد امید است"، با ایشان موافقم.
من نیز تلاش میکنم در متن، نوشته و شعر به همه امید دهم، این هم آزمایشی از میزان ترس بود، اما روزهای ابتدایی بیمارستان بسیار ترسناک بود و ترسیده بودم، اخبار مرگ و میر را میشنوی، و همه آرزوهایت به یک چشم بهم زدن مهر باطل به خود میبیند و نمیدانی چه سرنوشتی در انتظار توست، این نگران کننده است، ترس روزهای اول اینطور بود.
* فضای بیمارستان برای تفکراتی اینگونه هم بی تـأثیر نیست؟
بله دو هم اتاقی داشتم که هر کداممان با یک علائم خاص مراجعه کرده بودیم، یکی با بدن درد، یکی تب و من با تنگی نفس آمده بودم، فارق از این فضای بیمارستان بسیار آرام بود، هرچند پرستارها بسیار خسته بودند، افراد مسن بسیار از درد به پرستارها مراجعه میکردند. برخی حالشان بد بود و سرفههای عجیب میکردند، اما کادر بیمارستان به خوبی از پس کار بر میآمدند.
* قصد نوشتن حس و حال آن روزها را دارید؟
نمیدانم، برخی از دوستانم توصیه میکنند که این روزها و حالات و اتفاقات را یادداشت کنم و بنویسم، اما نمیدانم، دوستی میگفت: چه میخواستی؟ گوشه دنجی... کتابی و موبایلی باشد و...، به او گفتم برادر من در دوران بیماری حالم مساعد نبود که بتوانم از اینها استفاده کنم اینها برای دوران سلامتی است، آنجا تمام بدن و بازوهایم به دلیل تزریقها کبود بود، حالم مساعد نبود که مطالعه کنم. تزریقهای فراوان داشتم و اذیت کننده بود، امام باقر(ع) میفرماید: یک شب بیماری با یک سال عبادت برابری میکند بیدلیل نیست. چون فشار اندوه و ترس همراه بیمار هست.
* برنامه کنونی شما و خانواده چیست؟
این روزها شبکههای مجازی به کمک خانوادهها آمده است، اما مجله «سرزمین من» را آوردهام تا ویژه نامههایش را مطالعه کنم، کمی «فصوص الحکم» میخوانم، برای چاپ دوم کتاب «شمال حقیقی» آن را با دقت بیشتر باید مطالعه کنم، قرار است در کنار خانواده فیلم هم ببینیم.
* در صحبتهایتان به ادعیه اشاره کردهاید، یکی از تفاوتهای ما ایرانیها با بیماران و مردمان سایر کشورها توسل به دعا و ادعیه و مناجاتها و ائمه(ع) است، با توجه به اینکه در ماه شعبان قرار داریم در این باره هم بفرمایید.
اینکه به قدرت نامتناهی وصل باشی حس خوبی است، من خیلی پیام از جانب دوستان در زمینه دعا داشتم، افرادی را نمینشاختم اما برایم نذر کرده و پیغام میدادند، برخی دوستان را یک بار فقط دیده بودم اما ۴۰ حدیث کسا برایم نذر کرده بودند، از این دعاها بسیار داشتم پیامهایی از این دست بسیار میرسید، دوستی در سفر افریقا دارم، به کلیسا رفته بود و در جمع افراد حاضر در کلیسا به بیماری من اشاره کرده بود اینها برایم انرژی بخش بود. در کنار همه این موارد خواندن قرآن بسیار مؤثر بود. دعاهایی که حضرت آقا فرمودند و دعای نور هم بسیار اثر داشت.
* مدت زیادی در بیمارستان بودید؟
روز هشتم باید از بیمارستان مرخص میشدم، اما به من گفتند سحرگاه تب کمی داشتید. طبق پروتکل بیمارستان افراد تب هرچند کم هم داشته باشند از بیمارستان مرخص نمیشوند، از این رو باید دو روز بدون تب در بیمارستان باشی تا ترخیص شوی، دو روز دیگر ماندم و بعد مرخص شدم.
* انشالله همیشه خوب باشید
اما انرژی دوستان برای شکست و مبارزه با بیماری بسیار اثرگذار بود، کلمات مؤثر واقع شدند تا امید آدم بیشتر شود، نترسیدن از اینکه قدرت بالاتری هست که دست افراد را میگیرد و خواهد گرفت بسیار به کمکم آمد.
* امیدوارم همیشه سلامت باشید و سایهتان بر سر خانواده مستدام باشد.
سالم باشید من هم برای هموطنانم چنین آرزویی دارم.