کاپیتان فقید تیم ملی بود. به این بهانه دقایقی با محسن عاشوری همکلام شدیم. همبازی و دوست صمیمی سیروس قایقران که این روزها هدایت تیم
را در لیگ یک برعهده دارد و مدعی صعود به لیگ برتر است. این مصاحبه را بخوانید.
شما از کسانی هستید که میگویید لیگ باید تمام شود یا ادامه آن برگزار شود؟
در این تصمیم، زمان خیلی مهم است. چیزهایی شنیدیم که قرار است بازیها از اواسط خرداد از سر گرفته شود. به هر صورت شرایط در تصمیمگیری دخیل است. اگر لیگ نیمهتمام رها شود، تیمهایی که در کورس صعود هستند به خصوص تیمهای خصوصی متضرر میشوند و این یک تصمیم منفعتطلبانه برای تیمهایی است که در خطر سقوط به دسته پایینتر قرار دارند. این روزها اظهار نظرها متفاوت است و به نظر میرسد هر کسی براساس شرایط تیم خود نظرش را مطرح میکند. بهترین تصمیم این است که شرایط را ارزیابی کنیم. از همه مهمتر اینکه تابع فیفا باشیم. کارشناسان فیفا همه جوانب را بررسی خواهند کرد و بعد از بررسی همه جوانب تصمیمگیری خواهند کرد. طبیعی است در یک نگاه فوتبالی موافق ادامه برگزاری بازیها باشم. البته شرایط هم مهم است.
میرسیم به همبازی قدیمیات؛ سیروس قایقران فقید. برای نسل امروز شاید جای سؤال باشد که چرا اینقدر محبوب بود؟
سیروس نه فقط برای من بلکه برای همه همدورههایش یک خاطره فرامونش نشدنی بود. آدمی بود که به دل مینشست و در جواب سؤالتان باید بگویم محبوبیت سیروس به خاطر خصوصیت انسانی و مرام و منش پهلوانی اش بود. فوتبالیستهای خیلی زیادی آمدند و رفتند که حتی برخی از آنها باکیفیتتر بودند، اما مثل سیروس نبودند. من با او در اردوی تیم ملی هماتاق بودم. خب این به خاطر شرایط فرهنگی نزدیکمان بود. البته من با مجتبی کرمانی نیز هماتاق میشدم، اما در بیشتر اردوهای تیم ملی با سیروس بودم.
بیشتر بخوانید:
درخشان: نمیخواستم علیه قایقران صحبت کنم
یک خاطره بهیادماندنی از سیروس...
بازیهای انتخابی جام ملتهای ۸۸ بود. بازیها در قطر برگزار شد و تیم ملی سوم شد. برای بازی انتخابی با نپال به این کشور سفر کرده بودیم. خب سیروس فارسی را به سختی و با اکراه صحبت میکرد و همیشه با لهجه شیرینش گیلکی صحبت میکرد. نپالیها پولشان کمارزش بود و کشور فقیری بودند. سیروس با ایما و اشاره با آنها ارتباط برقرار میکرد و از آنجایی که خیلی دست و دلباز بود مدام به کارمندان هتل میرسید و به آنها انعام میداد و لبخند میزد. مرحوم دهداری در لابی هتل نشسته بود و ما آماده میشدیم که برای بازی، هتل را ترک کنیم. زمانی که سیروس از درِ ورودی هتل خارج میشد، دربان هتل به او لبخند زد و تا کمر برای او خم شد! وقتی برگشتیم پرویزخان به ما گفت رشتیها بیایید اینجا. گفت: سیروس تو فارسی را به زور صحبت میکنی پس چطور اینجا نپالیها اینقدر تحویلت میگیرند و وقتی میخواستی از هتل خارج شوی دربان برای تو تا کمر خم شد؟! سیروس همان لحظه فیالبداهه گفت کارمندان این هتل برای شمال نپال هستند. در یک کلام سیروس با مرام و با معرفت بود.
از مرام و معرفت او حرف زدی. رفتاری که هیچ وقت از ذهنت پاک نمیشود را برایمان تعریف کنید.
یک مقطعی دکتر کلانتری وزیر کشاورزی تصمیم به تشکیل تیم فوتبال میگیرد. یکی از گزینههای دکتر کلانتری من بودم. من تصمیم گرفتم در پرسپولیس بمانم. در همان کش و قوس سیروس قایقران تصمیم گرفت از ملوان و انزلی جدا شود. من به صورت خصوصی با سیروس صحبت کردم و گفتم اگر دوست داشته باشی، میتوانی به پرسپولیس بیایی. به خصوص که علیآقا علاقه خاصی به بازی تو دارد. سیروس به من گفت نه. من به پرسپولیس نمیآیم، چون یک تیم دو رهبر نمیخواهد. فکر میکردم سیروس قبول کند به پرسپولیس بیاید چراکه علاوه بر من دوستان خوب دیگری هم در پرسپولیس داشت که نمونه اش مجتبی کرمانی، مجتبی محرمی و... بودند. به هر صورت به خاطر حضور من در پرسپولیس، حاضر نشد پرسپولیسی شود در حالی که علی پروین به طور جدی خواستار حضورش در ترکیب تیم بود. سیروس به من گفت اگر میشود با تیم دیگری صحبت کن تا من به آنجا بروم. شرایط مالی اش هم خوب باشد. من با دکتر کلانتری صحبت کردم. ابتدا باور نمیکرد سیروس قصد جدایی از ملوان و انزلی را دارد و تصور میکرد او را سر کار گذاشتهام که به او گفتم نه اینطور نیست. در نهایت سیروس به کشاورز رفت و من هم در پرسپولیس ماندم.