تأملاتی درباره موج چین‌ستیزی اخیر در ایران

به گزارش مشرق، عبدالله شهبازی مورخ و پژوهشگر تاریخ سیاسی معاصر طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:

یادداشت زیر گزیده‌ای است از بحث‌های روزهای اخیرم در یک گروه تلگرامی درباره موج سنگین ضد چینی روزهای اخیر در ایران.

نظام سیاسی چین مطلوب من نیست. یعنی اگر مجبور باشم در خارج از ایران و در آسیای جنوب شرقی زندگی کنم قطعاً چین را انتخاب نمی‌کنم. بیش از همه به دلیل سیستم بسته سیاسی آن. ولی اگر تاجر و صاحب صنعت بودم حتماً سعی می‌کردم با چین مراوده داشته باشم همانطور که خیلی از کمپانی‌های بزرگ و کوچک آمریکایی و اروپایی با چین مراوده دارند.

در حوزه سیاست خارجی البته وضع متفاوت است. من یکی تردید ندارم که نظام سیاسی اروپای غربی و آمریکای شمالی بسیار مرجح است بر چین. سطح رفاه بسیار بالاتر است. امکان تحرک اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه آزادی بیان و اندیشه در سطح بالا جاذبه‌های اروپای غربی و آمریکای شمالی است. این‌ها امتیازات غرب است. ولی دولت‌ها در مناسبات خارجی اینگونه تصمیم نمی‌گیرند. ایران قرار نیست با چین ازدواج کند که از سیستم سیاسی‌اش خوشش بیاید یا نیاید. من و شمای ایرانی نیز یک وقت درباره انتخاب خود برای زندگی در کشور دیگر صحبت می‌کنیم و یک زمان درباره نوع روابط کشورمان که بتواند بیشتر منافع ملی را تأمین کند.

الان در وضع کنونی هیچ کشوری در دنیا، تأکید می‌کنم هیچ کشوری و بالاتر از همه آمریکا که بزرگ‌ترین بدهکار مالی به چین است، از چین بی‌نیاز نیست. سرعت رشد اقتصادی چین شگفت‌انگیز است. مضافاً که ایران، بهر دلیل، خوب یا بد،‌ روابطش با ایالات متحده تیره است. اروپای غربی هم به دلیل پیوستگی اقتصاد و سیاست در غرب و به دلیل جهانوطنی بودن کانون‌های مالی و سیاسی غربی، با ایران روراست نبوده و نیست. فرانسه هم دنبال منافع مالی خود در ایران بود و از طریق صنعت مونتاژ خودرو و بازار انحصاری غارتگرانه خودرو در ایران سودهای عظیم برده.

در این وضعیت گزینه رابطه اقتصادی با چین برای ایران بسیار مهم است تا بتواند به چرخش اقتصادش کمکی کند. حتی در وضعیت عادی نیز ارتباط با چین بسیار مهم است همانطور که برای اروپای غربی و ایالات متحده خیلی مهم است.

قرار نیست ما منافع ملی‌مان را فدای خواست‌های اروپای غربی یا آمریکا کنیم یا با تلاطم‌های سیاسی آنان بالا و پائین بپریم. قبلاً  مکرر سیاست خارجی جواهر لعل نهرو را مثال زدم در اتخاذ رویه «عدم تعهد» و استفاده از پتانسیل اتحاد شوروی سابق برای ساختن اقتصاد هند نوین.

این که بعضی فرموده‌اند که چین «چتر استعمارش را چند صباح دیگر بر روی ایران پهن می‌کند» نشانه بی‌اطلاعی از سیاست خارجی چین است. سیاست چین «استعماری» نیست؛‌ کاسبی است. چین بیزنس‌من خشک و قدرتمندی است و استراتژی کلانی را در پیش گرفته که خیلی با جدیت ادامه می‌دهد. دنبال سیاسی‌کاری و مستعمره‌سازی نیست. اصلاً رفتارش خیلی بالاتر از این حرف‌هاست. همانطور که عرض کردم چین الان بزرگ‌ترین طلبکار دولت آمریکاست.

ردوبدل پیام‌های اولیه میان معاون وزارت بهداشت و سفیر چین اهمیتی نداشت. گفتگویی ساده و مؤدبانه بود. رفتار توهین‌آمیزی در طرفین وجود نداشت. این موج سنگین را کسانی ایجاد کردند که پیام‌های فوق را دستاویز قرار دادند.

البته حرف آقای جهانپور نادرست بود. خطر کرونا در چین از اول محسوس بود. اتفاقاً چین متهم بود به بزرگنمایی آن. اگر کسانی باور نکردند و خود را آماده ورود ویروس نکردند حتماً چین مقصر نیست. اگر تقصیری هست متوجه فرهنگ غذا خوردن مردم آسیای جنوب شرقی است. این ویروس می‌توانست از تایلند یا هر جای دیگر در آن منطقه آغاز شود.

موج ضد چینی روزهای اخیر از ایران شروع نشد. از رسانه‌های وابسته به دولت آمریکا شروع شد و واکنش به افزایش شدید اعتبار چین بود به دلیل مهار کرونا در این کشور. چین کار عظیمی کرد. هنوز آلزایمر نگرفته و بیاد داریم خبرهای آن روزها را. زمانی که دولت‌هایی چون ایران و آمریکا و اروپای غربی بکلی بی‌تفاوت بودند در قبال خبرهای هولناک کرونا و اجازه می‌دادند ویروس کشورهایشان را تسخیر کند. شاید آن‌ها در آن زمان می‌گفتند چین شلوغش کرد و باید با سکوت رد می‌کرد بیماری را. یا اگر رفتار دولت چین نبود این همه جنجال هم نبود. عده‌ای می‌میرند و تمام می‌شود. مثل همیشه. حالا موج ضد چینی درست کرده‌اند تا بی‌کفایتی و تقصیر خود را در مرگ‌ومیر مردم‌شان به گردن دیگری بیندازند.

پدیده‌هایی چون کرونا جهانی است. چین در ماجرای کرونا همانقدر مقصر است که بریتانیا و آمریکا در ماجرای آنفلونزای ۱۹۱۸ که ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر مردم جهان را کشت ولی حتی نامش را کردند «آنفلونزای اسپانیایی» نه انگلیسی یا آمریکایی. (عرض کردم قبلاً که درباره منشاء ویروس آنفلونزای ۱۹۱۸ دو نظریه اصلی وجود دارد. یکی منشاء را در بیمارستان صحرایی ارتش بریتانیا در بندر اتاپله فرانسه می‌داند و دیگری اردوگاه نظامی ارتش آمریکا در هاسکل کانزاس.)

این رفتارها شاید در ایران خطری نداشته باشد ولی در فضای کنونی آمریکا و اروپای غربی می‌تواند موج نژادپرستانه ضد چینی ایجاد کند و به بهای جان انسان‌های بیگناه تمام شود. در گوگل جستجو کنید و افزایش حملات به مردم دارای تبار آسیای شرقی (نژاد زرد) را در آمریکا ببینید. عوام خشمگین از «کرونای چینی» تفکیکی میان چینی و غیرچینی قائل نیستند. این موج‌سازی‌های کاملاً سیاسی از سوی دولت ترامپ و دیگران می‌تواند در پایه نژادپرستی غیرقابل کنترل قرار بگیرد.

تبلیغات ضد چینی ادامه جنگ تبلیغاتی- اقتصادی چین و آمریکاست که از قبل شروع شده بود. با افزایش شدید اعتبار چین به دلیل موفقیت در سیاست کنترل کرونا در ووهان و تبدیل شدن آن به الگو، که حتی در سخنان دکتر فاوچی دانشمند ارشد تیم کاخ سفید برای مقابله با کرونا نیز منعکس می‌شد، حملات تبلیغاتی به چین شروع شد.

کرونا پدیده جهانی است. پندمیک است یعنی همه‌گیری جهانی است. وظیفه ما شناخت روزبروز راهکارهای دولت‌های مختلف است و سنجش میزان موفقیت یا عدم موفقیت آن‌ها برای بکارگیری در داخل. ولی عملاً شاهدیم که در ایران عزمی برای قرنطینه یکی دو ماهه و قطع زنجیره انتقال انسانی ویروس وجود نداشت و چون توان مدیریت نداشتند بی‌خیال شدند.

قرنطینه «شرقی» و «غربی» ندارد. فرانسه و اسپانیا و ایتالیا و آمریکا هم سیاست قرنطینه را دنبال می‌کنند. حتی بریتانیا هم پس از شکست در راهکار ایمنی گله‌ای به سیاست قطع حلقه‌های انتقال انسانی ویروس رسید و بوریس جانسون در ۱۶ مارس/ ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ رسماً اتخاذ راهکار سرکوب را اعلام کرد. مسئله میزان سخت‌گیری در قرنطینه است که روزبروز ثابت شده اگر اقدام ضربتی و اکید برای قرنطینه نباشد، شل‌کن و سفت‌کن تأثیری ندارد.

این موج ضد چینی در ایران برایم نامفهوم است. دلیلی برای این حجم ابراز خصومت به چین نمی‌بینم مگر دلایل دیگر داشته باشد. خاستگاه کرونا چین بود ولی چین، پس از تأخیری دو سه هفته‌ای که برایش عواقب سنگین داشت، خیلی خوب مدیریت کرد و نگذاشت ویروس از محدود استان هوبِی خارج شود وگرنه الان با یک میلیارد بیمار کرونایی سروکار داشتیم و فاجعه خیلی عظیم بود.

اگر تقصیری متوجه چین باشد به فرهنگ غذا خوردن مردم چین و سایر کشورهای آسیای جنوب شرقی برمی‌گردد که از نظر من واقعاً نفرت‌انگیز است.

بعد از آن چین کمک‌های جدی کرد و اعتبارش بالا رفت. همین چند روز پیش بود که هزار دستگاه ونتیلاتور به ایالت نیویورک کمک کرد و اندر کومو، فرماندار نیویورک، رسماً از چین تشکر کرد در فضای امساک دولت فدرال. در این فاصله به ایران هم خیلی کمک کرد که آمارش هست. از ماسک و کیت تست و ونتیلاتور و غیره. کمک قابل توجهی بود.

شخصیت‌ها و دولت‌های ملی در دوران «جنگ سرد» تلاش می‌کردند از رقابت دو ابرقدرت آن روز به نفع کشور خود بهره ببرند. جواهر لعل نهرو را مثال می‌زنم که به بهترین شکل از تعارض آمریکا و شوروی بهره برد و شالوده هند امروز را بنیان نهاد. کسی نمی‌تواند نهرو را به کمونیست بودن متهم کند. روابط گسترده اقتصادی با شوروی هم سبب نشد که حزب کمونیست هند قدرتمند شود. هند روش سرکوب کمونیسم در داخل را هم نداشت و دمکراسی معتدلی بود. ولی کمونیسم در داخل رشد نکرد. در سطح پائینی در میان عده‌ای از روشنفکران ماند در حالی که مارکسیست‌های هندی بعضاً از لحاظ تئوریک آدم‌های مهمی بودند.

در مقابل ایران دوران پهلوی کاملاً خود را در مدار غرب قرار داد و رفتارهای شوروی‌ستیزانه در پیش گرفت به بهای از دست دادن برخی موقعیت‌های بسیار مهم برای ایران. قبلاً سهم ایران از دریای خزر را مثال زدم که در دو نوبت، یکی زمان جنجال قرارداد نفت شمال در دوران ریاست الوزرایی رضا خان و دیگری در زمان جنجال نفت شمال در دوران دولت محمد ساعد مراغه‌ای و سلطنت محمدرضا شاه، ایران می‌توانست خیلی خوب با شوروی‌ها معامله کند و سهم ایران را در دریای خزر تعیین کرد ولی نکردند. الان به وضع کنونی رسیدیم که با چندین دولت مستقل در دریای خزر شریکیم. در نفت شمال هم همینطور. هنوز که هنوز است نمی‌دانیم این ذخایر عظیم نفت شمال کجاست که این همه بر سر آن جنگ و جنجال بود و حاضر نشدیم قرارداد استخراج با شوروی منعقد کنیم. لابد همین ذخایری است که الان دولت باکو استخراج می‌کند و می‌فروشد.

رویکرد فعلی به چین و اروپای غربی هم همین است. ما باید منافع ملی را اصل بدانیم و با شاخص آن در روابط خارجی سیاست‌گذاری کنیم نه چون از الگوی حکومت‌گری غربی خوشمان می‌آید و از مدل حکومتی چین بدمان می‌آید، یا سبک غذای چینی‌ها برایمان نفرت‌انگیز است و غذاهای فرانسوی یا ایتالیایی یا اسپانیایی را دوست داریم روابط خارجی‌مان را تنظیم کنیم.

برچسب ها:

جهان