به گزارش مشرق، نام صدرالدین عینی را اولبار از استاد یوسفعلی میرشکاک شنیدم. در مجلسی بودیم و سخن از صدرالدین به میان آمد. ایشان خاطرهای نقل کردند به این مضمون که گویا صدرالدین عینی مادربزرگ فرهیختهای داشته که اهل حکمت و فضل بوده است. روزی صدرالدین جوان به او مراجعه میکند و در خلال بحثی میپرسد: «چرا دیگر شاعران بزرگی چون مولانا و حافظ و بیدل و... در زبان فارسی نداریم؟» پیرزن ساده بخارایی پاسخ میدهد: «این شاعران ولایت داشتند و اگر شاعری اهل ولایت باشد بدونشک به آن جایگاه رفیع و درجه تاثیرگذاری خواهد رسید.» این حرف به جانم نشست و مثل بسیاری از همپیالههای خودم که اسیر زیست مجازی شدهایم، بر آن شدم تا در فضای مجازی به دنبال این آدم بگردم. اینجا بود که با شخصیت رفیع و بزرگ عینی و قدرت و نفوذ کلام او آشنا شدم.
صدرالدین عینی؛ بنیانگذار ادبیات جدید تاجیکی، بیستوششم فروردینماه در سال ۱۲۵۷ در بخارای ازبکستان متولد شد. نام اصلی او صدرالدین سیدمرادزاده است که به عینی مشهور شده است. نام عینی در ایران بیشتر با کتابی گره خورده است به نام یادداشتها که در سال ۱۳۶۲ به کوشش سعیدیسیرجانی به چاپ رسید. این کتاب که درواقع زندگینامهای خودنوشت از عینی است با یادداشتهای مبسوط او که تصویرگر بزنگاهها و دقایق زیبای زندگی این ادیب تاجیکی است، توانست توجه بسیاری از مخاطبان ادبیات فارسی را به خود جلب کند.
عینی از نویسندگانی است که زندگی او دو دوره بسیار متفاوت تاریخ ترکستان را در بر میگیرد: یکی روزگار پیش از انقلاب اکتبر و زمان امیر بخارا و دیگری دوره تسلط شوروی بر آسیای میانه. به گفته خودش او در زمان امیر بخارا اثر قابلتوجهی به وجود نیاورد و «انقلاب او را نویسنده کرد». ولی بدیهی است که خمیرمایه افکار و نوشتههای او بیشتر به دوران پیش از انقلاب سوسیالیستی تعلق دارد و وقایع آن ایام را در آثاری چون یادداشتها، داخوانده، عصیان غلامان و... تصویر میکند. (از مقدمه کتاب)
پس از انقلاب اکتبر، عینی به خواندن آثار نویسندگان روس رو آورد و تحتتاثیر قلم آنها به نوشتن رمان و داستان پرداخت. با این حال سرودن را کنار نگذاشت و در کنار نوشتن رمان که بخش عمده فعالیتهای او در این برهه زمانی را تشکیل میدهد، به شعر هم نیمنگاهی داشت. در زمینه شعر، تجربیات عینی تجربیات قابلاعتنایی است که میتوان ریشههای نوگرایی در شعر معاصر را نیز در آنها بررسی کرد. در این زمینه به مثالی بسنده میکنم. پنج سال پیش از آنکه نیما یوشیج منظومه افسانه- که اولین بارقههای پدید آمدن شعر نو فارسی در آن وجود داشت و با انتشار آن عقاید موافق و مخالف بسیاری در ادب فارسی مطرح شد - را بسراید، عینی شعری با نام مارش حریت سرود که وزنی بسیار نزدیک به وزن شعر نیما دارد و ریشههای نوآوری در وزن را میتوان در آن دید.
بخشی از شعر مارش حریت:
ای ستمدیدگان، ای اسیران!
وقت آزادی ما رسید
مژدگانی دهید، ای فقیران!
در جهان صبح شادی دمید
هر ستمگار دون خرم و شاد
سالها جام عشرت چشید
در شب تیره جور و بیداد
هر ستمدیده محنت کشید
وزن: فاعلن / فاعلن/ فاعلاتن فاعلن / فاعلن/ فاعلن
فاعلن / فاعلن / فاعلاتن فاعلن / فاعلن / فاعلن
بخشی از منظومه افسانه:
در شب تیره دیوانهای کو؟
دل به رنگی گریزان سپرده
در درهی سرد و خلوت نشسته
همچو ساقه گیاهی فسرده
میکند داستانی غمآور.
وزن: فاعلن / فاعلن / فاعلاتن فاعلن / فاعلن / فاعلاتن
فاعلن / فاعلن / فاعلاتن فاعلن / فاعلن / فاعلاتن
فاعلن / فاعلن / فاعلاتن *
در سال گذشته نشر نو کتابی را منتشر کرد با عنوان «مرگ سودخور» با مقدمهای از حسن جوادی و مقالهای از ییرژی بچکا که رمانی است ۲۰۰ صفحهای و با زبان طنز که عینی در آن خاطرات جوانیاش در بخارا را بیان کرده است. نکته جالبتوجه درباره مرگ سودخور آن است که گفته میشود صادق هدایت در سال ۱۹۴۴ در سفری که برای شرکت در بیستوپنجمین سالروز تاسیس دانشگاه تاشکند به آن شهر کرد با عینی و آثارش آشنا شد و احتمالا در نوشتن حاجیآقا از مرگ سودخور الهام گرفته است. ییرژی بچکا؛ مستشرق مشهور چک، در مقایسه این دو اثر مقالهای دارد که ترجمه آن پیوست همین کتاب است.
در این روزهای قرنطینه لغو شده، میتوانیم با مرگ سودخور سفری آسان و شیرین به تاجیکستان داشته باشیم و در حال و هوای زبان شیرین تاجیکی نفسی تازه کنیم. کتاب همچنین واژهنامه کوچکی دارد که در آن معادل فارسی برخی اصطلاحات تاجیکی کتاب هست. اصطلاحات شیرینی نظیر «آتشخانه: منقل»، «آوازت را نهبرار: صدایت درنیاید»، «امپیرهتار: امپراتور»، «اشکم کلان: شکمگنده»، «از سرهاتان گردم: قربان شما بشوم» و ...