به گزارش مشرق، ایدهها و آرمانهای جریان چپ، از تفکرات کمونیستی تا تخیلات احزاب التقاطی وطنی، همیشه و همواره برای عموم مردم جذاب بوده است. علت اصلی این جذابیت، دیدگاه ایدهآل گرایانه و ساختن مدینه فاضله از اندیشههایی است که قابلیت اجرایی ندارند.
شاید اگر کسی سه دهه پیش میگفت که این ایدهها قابلیت اجرایی ندارد و تخیلاتی بیش نیستند، سمپاتهای احزاب چپ از خجالتش درمیآمدند، اما حالا با شکست کامل کشورهایی که برنامه و ایدهآلهای کمونیستی را اجرا کرده بودند، میتوان گفت کسی در مورد غیر قابل اجرا بودن این ایدهها شکی به خود راه نمیدهد. این موضوع به ویژه در کشور ما که بهطور سنتی و تاریخی سرمایه محور بوده و سرمایه و سرمایهدار از احترام ویژه برخوردار بودهاند بیشتر صدق میکند و تصور غلبه چپگرایان در نظام سیاسی ایران ناممکن یا دستکم دشوار است.
با همه این اوصاف، شعارهای جذاب جریان کمونیستی، همیشه و همواره نظر اقشار میانی و سطوح پایین جامعه را به خود جلب کرده است. شعارهایی از عدالت، برابری، رفع فقر، تقسیم قدرت با مستمندان و نظیر آن. شکی نیست که آدمی در ذات خود به عدالت و برابری گرایش دارد و اگر کسی چنین شعارهایی را به زبان بیاورد، ما ناخواسته به سمت او میرویم، غافل از اینکه ممکن است پشت این شعارها، نیات پلیدی وجود داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
پشت پرده حمله یک کانال سینمایی به جبهه فرهنگی انقلاب/ ردپای پولهای مشکوک سینما به رسانهها رسید +تصاویر
این شعارها سالهای سال دستاویز احزاب سیاسی و سیاستمداران بود. بسیاری از این احزاب یا افراد حتی به این شعارها باور چندانی نداشتند و از آنها برای جمع کردن آرای عمومی استفاده میکردند. حتی پس از فروپاشی شوری و رفع خطر فراگیر شدن بلوک شرق، روند استفاده ابزاری از شعارهای تخیلی آن به همه جای دنیا سرایت کرد و بسیاری از کشورها، حتی در بلوک غرب یک یا چند دوره مجبور به تحمل دولتها و جریانهای عوامفریب شدند. آسیبهای این جریانهای پوپولیستی و هزینههایی که به کشورها وارد کردند، از شعارهای مردمفریب چپ کابوسی برای توسعه و پیشرفت ساخته است.
در ادامه، تکراری شدن این شعارها از زبان احزاب سیاسی باعث از دست دادن خاصیت رای آوری آنها شده و این شعارها لاجرم به سطحی پایینتر منتقل شدهاند.
شعارهایی که روزی روزگاری همه وجود چریکهای چهارشانه و اخمویی بود که تمام زندگی خود را در کوه و بیابان برای مبارزه گذرانده بودند، کم کم به نشخوار هنرمندان، بازیگران، بازیکنان و فعالان فانتزی فضای مجازی رسید و ما در حال حاضر با لشگری از سلبریتیها و اینفلوئنسرهایی روبرو هستیم که تعداد فالوئر، محل ارتزاق و لایک نشانه اعتبارشان است. آنها برای کسب درآمد مجبورند فالوئرهای زیادی داشته باشند و برای کسب فالوئر به شعارها و ایدههای مردم پسند روی میآورند. صحبت از عدالت و مساوات، نوشتن جملاتی در ذم فاصله طبقاتی و عکس گرفتن با افراد ضعیف، کارگران، رفتگران و... از ترفندهای روزمره این قشر از جامعه است.
حتی در بسیاری از موارد دیده شده که سلبریتیها پس از آنکه سوژه مورد نظر خود را برای جلب نظر مردم پیدا نمیکنند، مشابهی دروغین از آن را میسازند. مثلا فردی را به صورت و با لباس رفتگر استخدام کرده و در خیابان در آغوش میگیرند و به طور اتفاقی کسی هم از آنها فیلم میگیرد. آنها این پیامها را به عنوان کالای پر مشتری به بازار هر روزهاشان عرضه میکنند و سود سرشار آن را از تبلیغاتی به دست میآورند که به دلیل فالوئرهای بیشمار به آنها سفارش داده میشود.
دقت کنیم، کالایی که امروز توسط سلبریتی و اینفلوئنسرهای فضای مجازی به ما تحمیل میشود، برای ما در دراز مدت آثار بسیار سوء و برای آنها پول کلان به همراه دارد.