دیدن و جهنم در دنیا

به گزارش مشرق، آیا می‌شود در دنیا بهشت و دوزخ را دید؟ این دیدن چگونه است و چگونه می‌توان به چنین مقامی رسید؟ راهکارهای دسترسی به چنین مقامی چیست و چرا عده‌ای نمی‌توانند بهشت و جهنم را در همین دنیا ببینند؟ نویسنده در این مطلب به این پرسش‌ها بر اساس آموزه‌های وحیانی قرآن پاسخ داده است.
 

وجود کنونی بهشت و دوزخ


انسان موجودی زمان مند در دنیا است؛ اما قیامت از جمله بهشت در دایره زمان موجودی که ما با آن زندگی می‌کنیم، قرار نمی‌گیرد؛ از همین روست که هر گاه از زمان قیامت پرسش می‌شود، خدا در قرآن پاسخی نمی‌دهد؛ زیرا چنین پرسشی لغو و باطل است؛ زیرا میزان اندازه‌گیری زمان در دنیا، حرکت است که گاه بر اساس گردش زمین به دور خودش به نام 24 ساعت شب و روز یا گردش زمین به دور خورشید در 12 برج و صورت فلکی به نام 30 روز ماه و  365 سال خورشیدی یا میزان گردش ماه به دور زمین بر اساس ماه و سال قمری یا بر اساس سرعت نور و سال نوری و مانند آنها است؛ اما وقتی بساط زمین و این آسمان مانند طومار و سجل پیچیده می‌شود. (انبیاء، آیه 34)، دیگر معیاری برای چنین سنجش‌های زمانی وجود ندارد؛ زیرا هنگامی که آسمان و زمین تبدیل می‌شوند، ملاک و معیاری برای زمان باقی نمی‌ماند.(ابراهیم، آیه 48) از همین روست که خدا از مردم می‌خواهد به جای پرسش از «زمان» قیامت، این پرسش را مطرح کنند که چه زمانی این کشتی در حال حرکت دنیا از حرکت باز می‌ماند و لنگر می‌اندازد؟ در پاسخ به این پرسش خدا می‌فرماید: زمان لنگر انداختن را به شکل روشن و جلی بیان نمی‌کند، ولی بدانید که این آمدن «ناگهانی» است؛ پس همواره خود را برای چنین لحظه  و زمانی آماده کنید.(اعراف، آیه 187؛ نازعات، آیات 42 تا 46)


حال که انسان موجودی زمان مند است، با گذر از این زمان می‌تواند به جایی برسد که بیرون از زمان است؛ اما بیرون قرار گرفتن چیزی‌، بدان معنا نیست که مثلا آخرت یا بهشت و دوزخ اکنون وجود ندارد؛ بلکه باید گفت که آنها اکنون وجود دارند، اما چون ما در بیرون آن هستیم گمان می‌کنیم که آن وجود ندارد. در آیات و روایات دلایل و شواهد بسیاری را می‌توان یافت که دلالت بر وجود کنونی آخرت و بهشت و دوزخ دارد. از جمله تعبیر به «اعدت» در آیات قرآن نسبت به آنها نشان از وجود کنونی آنها دارد.(آل عمران، آیات 131 و 133) هم چنین آیه «وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَی؛ در آن روز دوزخ برای کسی که می‌بیند، بوضوح بروز می‌یابد.»(نازعات، آیه 36) دلیل بر این است که دوزخ هم‌آکنون موجود است و تنها در آن روز ظهور می‌یابد؛ زیرا پرده‌ها از دیدگان برداشته می‌شود.(ق، آیه 22)


راوی گوید: به امام رضا(ع) گفتم: ‌ای پسر رسول‌الله، از بهشت و دوزخ مرا خبرده، آیا آنها امروز مخلوق هستند؟ حضرت(ع) فرمود: بله؛ زیرا رسول‌الله(ص) داخل بهشت شد و دوزخ را دید زمانی که به معراج آسمان برده شده بود. وی می‌گوید: به ایشان عرض کردم: پس چرا گروهی می‌گویند: بهشت و دوزخ امروز مقدر شده ولی خلق نشده‌اند؟! حضرت (ع) پاسخ داد: آنان از ما و ما از آنان نیستیم. هر کسی خلقت بهشت و دوزخ را منکر باشد در حقیقت پیامبر(ص) را تکذیب کرده و دروغگو دانسته است و همچنین او ما را تکذیب کرده و از ولایت ما هیچ بهره‌ای نبرده است و در آتش دوزخ جاودانه خواهد ماند؛ زیرا خدای عزوجل می‌فرماید: این همان دوزخی است که مجرمان آن را تکذیب می‌کردند. آنان هم‌اینک میان آن و آب جوشان و گرم آن طواف می‌کنند. این در حالی است که پیامبر(ص) می‌فرماید: هنگامی که به معراج به سوی آسمان برده شده بودم جبرئیل دست مرا گرفت و مرا داخل بهشت کرد و از خرمای تازه بهشت به دستم داد و من آن را خوردم. (عیون اخبارالرضا، ج1، ص115‌؛ بحارالانوار، ج 8 ص 119)


از نظر قرآن کسی که حرام می‌خورد، هم‌اکنون گرفتار آتش است؛ ولی چون چشم بصیرت و برزخی ندارد، آتش درون خویش را نمی‌بیند، نه اینکه بعدا این مال حرام، آتش می‌شود: أُولَئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ.(بقره، آیه 174) اصولا از نظر قرآن این دوزخ مخلوق است و هم اینک دوزخ بر کافران احاطه دارد، ولی ما این را نمی‌بینیم: وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهًْ بِالْکَافِرِینَ.(توبه، آیه 49؛ عنکبوت، آیه 54) در حقیقت کسانی که کافران هستند با فتنه‌گری خویش در آتش دوزخ هستند؛ زیرا باطن و ملکوت فتنه دنیوی آنها همان فتنه دوزخ است که بر آن قرار می‌گیرند؛ اینکه عجله و استعجال دارند، نسبت به چیزی است که از نظر زمانی وقتش نیامده است تا تمام حقیقت ملکوت اعمال خویش را ببینند، نه اینکه دوزخ هم اینک نباشد و آنان از فتنه دوزخی نسوزند.

بیشتر بخوانید:

حمله مطرب‌ها به چادر؛ حجاب برتر چگونه ابزار اغواگری می‌شود؟ +عکس و فیلم


همچنین در روایات متعدد بیان شده که هر کسی خلقت کنونی بهشت و دوزخ را انکار کند از شیعیان و مسلمانان نیست؛ زیرا در حقیقت انکار معراج رسول‌الله(ص) و نسبت دروغگو بودن به پیامبر(ص) است؛ بویژه که خدا در سوره نجم از معراج و اسراء ایشان به آسمان‌ها و حضور در «عِنْدَ سِدْرَهِ اَلْمُنْتَهی عِنْدَها جَنَّهًْ اَلْمَأْوی»(نجم، آیات 14 و 15) سخن به میان آورده است که تصدیق وجود کنونی بهشت و دوزخ است.
همچنین از آیات 5 و 7 سوره تکاثر به دست می‌آید که اگر انسان «علم الیقین» یا «عین الیقین» داشت می‌توانست هم اینک دوزخ موجود بالفعل را ببیند: لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ.
آخرت، باطن و ملکوت دنیابراساس تعالیم، آخرت باطن و ملکوت دنیا است. پس اگر آخرت باطن و ملکوت دنیا باشد، این بدان معنا است که همان طوری که دنیا الان بالفعل موجود است، آخرت نیز که باطن همین دنیا است، بالفعل وجود دارد.


 عوالم یا همان نشئات در امتداد یکدیگر نیستند؛ بلکه نسبت میان آنها نسبت ظاهر و باطن است. اینکه ما انسان‌ها آنها را در امتداد یک دیگر می‌بینیم به سبب «زمان‌مند» بودن ما انسان‌ها است؛ و گرنه نسبت دنیا و آخرت مانند ملک و ملکوت و ظاهر و باطن از یک چیز است؛ زیرا هستی دو چیز نیست، بلکه یک چیز است و تفاوت ظاهر و باطن و ملک و ملکوت یک تفاوتی است که از نظر ما انسان‌ها به چشم می‌آید که برای ما دو عالم شهادت و غیب است، ولی اگر چشم بصیرت داشتیم دیگر غیب معنایی نداشت؛ یعنی چون پرده‌ای مثل زمان یا مانند آن بر ما کشیده شده است، ما اموری را شاهد و اموری را غایب می‌بینیم، در حالی که در باطن و حقیقت چنین نیست.  پس از نظر قرآن، النَّشْأَهًًْ الْأُخْرَی(نجم، آیه 47) یا النَّشْأَهً الْآخِرَهًًْ (عنکبوت، آیه20) باطن و ملکوت همین النَّشْأَهًًْ الْأُولَی(واقعه، آیه 62) است.


بر این اساس، پرسیدن از زمان و وقت آمدن و رفتن این عوالم معنایی ندارد؛ زیرا : 1. آخرت باطن و ملکوت این ملک دنیا است؛ 2. ملکوت محیط بر ملک است؛ 3. هر چیزی در ملک ،رقیقه آن حقیقت ملکوتی است؛ 4. مرگ وقت بی‌زمانی است.خدا به‌صراحت درباره وجود بالفعل آخرت و نسبت آن با دنیا می‌فرماید: یَعْلَمُونَ ظَـاهِرًا مِّنَ الْحَیَوهًِْ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الاخِرَهًْ هُمْ غَـافِلُونَ؛ ظاهری از زندگی دنیوی را می‌دانند، ولی در همان حال از آخرت ، به تحقیق غافل هستند.(روم، آیه 7) از این آیه به دست می‌آید که دنیا ظاهر و آخرت باطن است؛ زیرا دنیا و آخرت در تقابل هم هستند. همچنین واژه غفلت دلالت دارد که آخرت بالفعل موجود است؛ زیرا اگر چیزی بالفعل وجود نداشته باشد، نمی‌توان واژه غافل را نسبت به آن به کار برد. هم چنین معلوم می‌شود که آخرت حاضر است؛ ولی ما شاهد آن نیستیم ونمی توانیم ببینیم؛ زیرا واژه غفلت ناظر به چیزی است که حاضر است ولی چون به آن توجه و التفات نداریم، احساس غیبت نسبت به آن داریم. در حقیقت از نظر قرآن، آخرت باطن و ملکوت همین ظاهر دنیا است که نه تنها موجود بالفعل است، بلکه در محضر آخرت و ملکوت آن هستیم ولی از آن غافلیم و نمی‌بینیم.


اگر بخواهیم وضعیت انسان در دنیا را تبیین کنیم ، باید بگوییم همانند جنین در رحم مادر است که در دنیا است و می‌گوید دنیا کجاست و کی آغاز می‌شود و چه وقت به وجود می‌آید؟! چنین شخصی از نظر زمانی همانند کسی است که در گردابی در وسط اقیانوس در حال گردیدن است و گرفتار زمانی است که این گردش برای او ایجاد کرده، وقتی از این گرداب بیرون می‌افتد می‌فهمد که زمان جز همان گردش در درون گرداب نبوده است و او همواره در اقیانوس بوده است. پس آخرت برای اهل دنیا مانند وضعیت کودک در رحم مادر یا همانند گرفتار در گرداب اقیانوسی است.
 

دیدن قلبی ملکوت آخرت


دیدن تنها به دیدن چشم نیست، بلکه دیدن می‌تواند با چشم دیگری انجام شود که از آن به چشم دل یاد می‌شود؛ زیرا اگر بخواهیم ظاهر و ملک و دنیا و عالم شهادت را ببینیم، می‌توانیم از چشم سر و ظاهر استفاده کنیم، ولی برای دیدن باطن و ملکوت و آخرت و عالم غیب می‌بایست از چشم دل استفاده کنیم. از نظر آموزه‌های قرآن، اکثر مردم چشم دل خویش را با گناه کور و نابینا کرده‌اند به طوری که نفس انسانی از دیدن قلب محروم شده است.خدا می‌فرماید: آیا در زمین گردش نکرده‏‌اند تا دل‌هایی داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوش‌هایی که با آن بشنوند، در حقیقت چشم‌ها کور نیست، لیکن دل‌هایی که در سینه‏‌هاست، کور است. (حج، آیه ۴۶)


از این آیه به دست می‌آید که قلب نیز دارای چشمی است که با آن حقایق را می‌بیند؛ اما اکثر مردم این چشم خویش را نابینا کرده‌اند. البته کوری آنان به سبب پرده‌ای است که بر دیدگان قلب انداخته‌اند؛ کسانی که با گناه بر چشم دل خویش پرده افکنده‌اند، نمی‌توانند حقایق موجود ملکوت از جمله بهشت و دوزخ و آخرت را ببینند. این پرده بر چشم ظاهری نیست، بلکه بر چشم قلب و دل است؛ زیرا خدا می‌فرماید: الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا؛ به همان کسانی که چشمان بصیرتشان از یاد و ذکر من در پرده بود و توانایی شنیدن حق نداشتند. (کهف، آیه ۱۰۱)


از این آیه دانسته می‌شود که چشم باطنی و قلبشان گرفتار پرده است؛ زیرا یاد خدا با چشم ظاهری دیده و شنیده نمی‌شود، بلکه با چشم دل است که چنین امکانی فراهم می‌آید؛ پس چون دل‌هایشان در پرده است نمی‌توانند ذکر خدا را ببینند و بشنوند؛ زیرا این چشم باطنی است که چندکاره و چندمنظوره است؛ یعنی توانایی سمع و رویت را همزمان دارد؛ در حالی که چشم ظاهری تنها می‌بیند، چنانکه گوش ظاهری تنها می‌شنود. پس اینکه در قرآن آمده است که چشم‌هایشان ذکر را به سبب وجود پرده نمی‌شنود، معلوم می‌شود که این چشم باطنی است که تغییر یافته و گرفتار پرده است و نمی‌تواند حقایق هستی را ببیند و بشنود. از همین رو خدا در آیه 46 سوره حج می‌گوید با آنکه چشم‌های ظاهری، سالم است و کور نیست، ولی چون چشم سرشان با پرده‌ای تغییر یافته و نابینا شده است، توانایی دیدن و رویت ملکوت را ندارد. چنین افرادی با تغییراتی که به دست خویش ایجاد کرده‌اند، در سطحی از ناتوانی قرار می‌گیرند که خدا می‌فرماید: صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ؛ کر و لال و کورند پس ایشان تعقل نمی‌ورزند. (بقره، آیه 171)


تکاثر و ولایت طاغوت، عامل کوردلی


عوامل زیادی موجب می‌شود تا شخص گرفتار کوردلی شود و نتواند ملکوت و باطن و آخرت و بهشت و دوزخ را ببیند، در حالی که به طور طبیعی انسان از چنین توانایی و ظرفیتی برخوردار است تا ملکوت و باطن و آخرت و بهشت و دوزخ را هم اینک در دنیا ببیند، به شرطی که قلب و نفس خویش را دفن نکرده و بر فطرت الهی باقی مانده باشد.فجور، مهم‌ترین عاملی است که نفس را تغییر می‌دهد و توانایی و ظرفیت فطری آن را از بین می‌برد. (شمس، آیات 7 تا 10)


اما در این میان برخی از مصادیق فجور بیشتر از دیگری نقش اساسی در تغییر فطرت و کوردلی دارد. بر اساس آیات سوره تکاثر، دو عامل تکاثر و ولایت طاغوت موجب می‌شود تا انسان نتواند در مقام «علم‌الیقین و عین‌الیقین» هم اینک آخرت و بهشت و دوزخ را ببیند. (تکاثر، آیات 1 تا 8)


تکاثر یعنی گرایش به دنیاگرایی و جمع‌آوری مال دنیا. از نظر قرآن کسانی که گرفتار لهو تکاثری هستند، چنان گردآوری و تکاثر مال و مقام و منزلت‌های اعتباری دنیوی آنان را سرگرم می‌کند که از آخرت و باطن و ملکوت غافل می‌شوند. اینان با این شاخه و آن شاخه پریدن در دنیا و بهره‌گیری از چیزهایی که هیچ سودی ندارد، هدف خویش را گم می‌کنند و دچار بیهودگی و لهو می‌شوند. (همان)


عامل دیگر که در این امر نقش اساسی دارد، خروج از ولایت‌الله به ولایت طاغوت است؛ زیرا از نظر قرآن، ولایت‌الله، نوری است که انسان را از ظلمت به نورانیت باطنی وارد می‌کند. (بقره، آیه 257) این ولایت‌الله در ساختاری چون اسلام و قرآن و ولایت معصومان(ع) خود را نشان می‌دهد. از همین رو این امور در آیات قرآن به عنوان نور مطرح است. کسانی که از ولایت‌الله و مظاهر و مصادیق نوری آن چون اسلام و قرآن و ولایت معصومان(ع) بهره‌مند هستند به نعمت حقیقی تمسک جسته‌اند. اینکه خدا در قرآن می‌فرماید که در روز قیامت از «نعیم» پرسیده می‌شود(تکاثر، آیه 8)، همین ولایت‌الله است که در مظاهرش بروز و ظهور یافته است؛ زیرا خدا از نعمت‌های مادی سؤال نمی‌کند که حتی به چارپایان و گیاهان هم داده است، بلکه از نعمتی بزرگ سؤال می‌کند که در آیه 3 سوره مائده از آن به ولایت الله و ولایت معصوم(ع) یاد کرده و آن را موجب اکمال دین و اتمام نعمت دانسته است.


بنابراین، از نظر قرآن، کسانی که گرفتار لهو تکاثری و ولایت طاغوت هستند، توانایی دیدن آخرت و ملکوت و بهشت و دوزخ را ندارند؛ زیرا این امور مهم‌ترین چیزی است که پرده بر دیدگان قلب می‌اندازد و موجب کوردلی می‌شود؛ در حالی که اگر ولایت‌الله را داشتند و از تکاثر به کوثر می‌رفتند، دیدگان قلبشان می‌توانست در همین دنیا آخرت را ببیند. البته از آنجایی که اسلام و ایمان دارای مراتب متعدد و متنوع و شدت و ضعف و کم و زیادی است و به طور طبیعی برآیند آنها یعنی تقوا نیز دارای مراتبی است (مائده، آیه 93؛ انفال، آیه 2؛ توبه، آیه 124؛ آل عمران، آیه 173؛ احزاب، آیه 22) به طور طبیعی برآیند تقوای الهی یعنی یقین (بقره، آیه 282) می‌تواند دارای مراتبی باشد که در قرآن به سه مرتبه آن ‌اشاره شده است که عبارت از «علم‌الیقین»، «عین‌الیقین» و «حق‌الیقین» است. (تکاثر، آیات 5 و 7؛ واقعه، آیه 95)


خدا درباره امکان رویت قلبی با دیدگان قلب نسبت به بهشت و دوزخ در همین دنیا برای کسانی که از تکاثر به کوثر و از ولایت طاغوت به ولایت‌الله رسیده باشند، می‌فرماید: هرگز چنین نیست اگر علم‏الیقین داشتید، به یقین دوزخ را هم اینک می ‏بینید، سپس آن را قطعا به عین‏الیقین هم می‌بینید. (تکاثر، آیات  ۵ تا ۷)


اما چرا انسان نمی‌تواند بهشت و دوزخ را هم اینک ببیند، به سبب همان پرده‌ای است که با گناه و فجور و بویژه ولایت طاغوت و لهو تکاثری به وجود آمده است. بسیاری از انسان‌ها هنگامی که می‌میرند این پرده از دیدگان قلبشان برداشته می‌شود و حقایق بر ایشان آشکار می‌شود و خواهان بازگشت و انجام اعمال صالح و اصلاح اعتقاد و اعمال می‌شوند که از آن جمله انفاق در راه خدا است. (ق، آیه 22؛ مومنون، آیات 99 و 100؛ منافقون، آیه 10)


به هر حال، از نظر قرآن آخرت به عنوان ملکوت همین ملک عالم دنیا، هم اینک موجود بالفعل است و انسان‌ها به سبب گناهان از جمله تکاثر و ولایت طاغوت و رضایت به زندگی مادی دنیوی و سرگرم شدن بدان از آخرت غافل هستند و نمی‌توانند آن را ببینند. (نحل، آیه 108؛ یونس، آیه 7؛ ق، آیات 19 تا 22) در حقیقت سرگرم شدن به دنیا، انسان را از ملکوت همین دنیا یعنی آخرت غافل می‌کند.

برچسب ها:

فرهنگ و هنر