نگاه عجیب آیت‌الله خزعلی به یک آیه‌ در ۴۵ سال پیش!

به گزارش مشرق، «حصار» جلد اول از مجموعه ایجاد است؛ داستانی علمی -‌تخیلی که با مضامین دینی و ‌اعتقادی گره خورده و سعی دارد قصه‌ای ویژه را در بستر دنیای آینده روایت کند؛ داستانی بومی که باوجود عدم تعلقش به مکان، فرهنگ ایرانی را در تعامل با تکنولوژی به‌خوبی تصویر کرده است. حالا با محمدعلی میقانی، نویسنده خوش‌ذوق اثر درباره کتابش گفت‌وگو می‌کنیم.

به‌عنوان اولین بخش از این گفت‌وگو قدری خودتان را معرفی کنید؟
من محمدعلی، در سال ۶۸ در یک خانواده معمولی، چه مالی و چه مذهبی، به دنیا آمدم. خانواده‌ام با اینکه به ادبیات علاقه داشتند، یعنی پدرم شعر گهگاهی می‌گفت، اما از اینکه من چنین راهی را بروم، ناراحت بودند و جلویم را می‌گرفتند؛ حتی یک نمایش عروسکی در پنجم ابتدایی روی صحنه بردم که زیاد عاقبت خوبی نداشت. نویسنده و سازنده عروسک‌ها و... خودم بودم. می‌توانید حدس بزنید که خودم صحنه را ترکاندم، با پا زدم سیم میکروفن از دست دوستم افتاد و بلوایی شد بالاخره. در نهایت وقتی دایی‌ام را که دو سالی از من بزرگ‌تر بود و کتاب «هری پاتر و جام آتش» را داشت به کتابخانه پس می‌داد، گیر انداختم، جذبش شدم.

تا مدت‌ها دایی‌ام از خودش ناراحت بود، فکر می‌کنم پدرم چیزی به او گفته بود. خلاصه در مدت دبیرستان دو داستان کوتاه نوشتم، حدوداً ۱۰۰صفحه‌ای که معمولاً چون کسی هم برای حمایت نیست، ماند تا خودم بزرگ‌تر شدم که برای چاپ‌شان اقدام کنم که البته مجوز نگرفت. تمام این سال‌ها زیاد نوشتم اما روی هیچ‌کدام مثل داستان حصار وقت نگذاشتم، سال ۸۸ که سرباز بودم این جلد اول را تمام کردم، آن موقع داستان می‌شد برای صد سال آینده.

انگیزه شما از نوشتن این کتاب چه بود؟ اثری که پیش روی ما قرار دارد، داستانی ساده با سیر اتفاقات معمولی نیست. حصار، ورای متن اثر، حرف‌هایی برای گفتن دارد و انگار نوشته شده تا شاید تغییری ایجاد کند.
دقیقاً. به‌نظرم داستان‌های علمی‌-تخیلی یکی از ویژگی‌هایشان همین است. درمورد آینده گفته می‌شود تا افراد جامعه کمی دید بهتری نسبت به آن، جلوی پایشان داشته باشند. من وقتی سال ۸۸ این داستان را نوشتم بسیار دلمشغولی نسبت به آینده کشورمان در جهان آینده داشتم. خودتان دیده‌اید مخصوصاً همین چند سال اخیر چقدر هالیوود روی آینده و پیش‌بینی‌ها کار می‌کند؛ مثلا همین جهان‌بینی فیلم آخر انتقام‌جویان.

همیشه به این فکر می‌کردم که غرب چقدر وقیح شده است که برای ایجاد تعادل جمعیتی روی فکر مردم کار می‌کند؟ یا من اشتباه پیامش را گرفته‌ام؟ وقتی کرونا پیش آمد، متوجه شدم نه زیاد هم اشتباه فکر نمی‌کردم. می‌خواهند به اسم بیماری مردم را قتل‌عام کنند. کاری که در «حصار» کردم، یک تلنگر هست که بگویم کمی مواظب باشیم. اتفاقاتی در اطراف‌مان می‌افتد. سرمان را از زیر برف بیرون بیاوریم و به‌جای رفاه‌طلبی برای آینده کار کنیم؛ آینده‌ای که فقط مادی نیست و معنویت جزء لاینفک آن است.

«حصار» همان ابتدای کار خودش را به‌عنوان اثری علمی‌-تخیلی معرفی می‌کند اما قدری که می‌گذرد پا را از این فراتر گذاشته و المان‌های فانتزی و دینی را نیز به متن ماجرا می‌کشد. این ماهیت دوگانه، آثار مثبت و منفی‌ای به همراه دارد؛ می‌خواهید توضیحی دراین‌باره برای خواننده‌ها داشته باشید؟
من وقتی شروع به نوشتن کردم به ژانر فکر نمی‌کردم، به‌دنبال این بودم که داستان خودم را تعریف کنم. من به خواننده پیشنهاد می‌کنم بدون ‌داشتن ذهنیت ژانری به کتاب نگاه کند. به‌نظرم امروزه با اینکه این ژانر در ایران تازه‌نفس است اما دوره‌ی تک‌ژانری گذشته و به‌نظرم نویسنده باید بهترین چیزهایی را که برای رساندن مفهوم نیاز هست، استفاده کند؛ حتی فرم و ساختار باید طبق داستان شما ایجاد و چیده شود. درواقع شبیه لباس هست، بهترین لباس آنی‌ است که خیاط طبق متر و معیارهای بدن هر فرد می‌دوزد و الزاماً یک الگوی از پیش تعیین‌شده نیست؛ البته من اصراری بر نام‌گذاری اینچنینی ندارم؛ بهتر است اگر اسم ژانری می‌گذاریم اسم ژانرش آخرالزمانی باشد.

پس درباره خودِ ژانر علمی‌-تخیلی دغدغه‌ای نداشتید؟ به هر حال می‌دانیم که داستان‌های علمی‌-تخیلی تأثیراتی بر جامعه‌ مخاطب خواهند داشت؛ حتی تأثیرات تمدنی. دانشمندان فردای ما، نوجوان‌هایی هستند که امروز شاید کتاب شما را دست می‌گیرند. در این مورد به نظر شما نقش داستان علمی‌-تخیلی چقدر می‌تواند سازنده باشد؟ خصوصاً که در کتاب شما تعامل فرهنگ و تکنولوژی جایگاه ویژه‌ای دارد.
بسیار زیاد. داستان من البته وقتی رخ می‌دهد که تکنولوژی‌ها از کار افتاده‌اند و خیلی چیزها را نمی‌بینید. حالا دنبال این خواهم بود که دنیای قبل از حصار را هم کمی نشان بدهم تا با تکنولوژی‌های خیلی بیشتری آشنا شویم و به خواننده نوجوان ایده‌ اولیه هم «جوّ درست» بدهیم و هم یک تاریخچه از این فناوری‌ها که چطور نیاز بشر به اینجا ختم شده؛ مثل تلپا.
پرسیدید دغدغه داشتم یا نه؟ به‌عنوان بخشی از داستانم داشتم.

همین حالا یک نوشته دیگر هم دارم در ژانر علمی‌-تخیلی و ایضاً فانتزی که در مورد کاوش آب‌های ژرف است. شاید الان آب ژرف برای تأمین آب کویر دور به نظر برسد اما فکر کنید چنین داستانی در نوجوان کویر چه اثری می‌گذارد. می‌بینم آن روزی که بدون احتیاج به سدهایی که فقط آب بخار می‌کنند، مردم کویر مخصوصاً قسمت نواحی یزد و کرمان و اصفهان و سیستان به آب شیرین تازه به مقدار زیاد دست پیدا می‌کنند. نمی‌دانم به چاپ می‌رسد یا نه، اما می‌بینید که دغدغه‌ها ایجاب می‌کنند به‌سمت این ژانر برویم. این‌ها فقط یک گوشه است، دنیای علمی‌-تخیلی خیلی به آینده کمک می‌کند، امیدوارم حمایت شود و به نقاط تعالی برسد.

حالا که صحبت به آینده کشید و افق‌های پیش روی جامعه ایرانی‌-‌اسلامی، قدری فضای دیدمان را بزرگ‌تر کنیم. همانطور که صحبتش شد، داستان شما پر از نکته‌های ریز و درشت درباره آینده پیش رو است. از پیشرفت‌های همگام با فرهنگ ما تا نگرانی‌هایی درباره تکنولوژی. شما آینده را چطور می‌بینید؟ بشر اسیر دست تکنولوژی و مصنوع خودش خواهد شد و آینده‌ای تاریک در انتظارمان خواهد بود یا نه، ما به‌عنوان خالقان این عصر به درک درستی از زندگی خواهیم رسید و با تکنولوژی تعاملی سازنده برقرار خواهیم کرد؟
داستان یک پیش‌فرضی در مورد آینده دارد که نظر شخصی من هم هست. اگر به داستان‌ها و فیلم‌های علمی‌-تخیلی دنیا نگاه بیندازیم، می‌بینیم یا آینده دست ربات‌هاست یا هوش‌مصنوعی که جفتش انسان را به دردسر انداخته و موضوع اصلی همان داستان‌هاست؛ اما من ورای آن زمان را دیدم، یعنی بشر به جایی می‌رسد که به‌خاطر مصائبش دست از رفاه‌طلبی یعنی فکرکردن و کارکردن با ربات و هوش‌مصنوعی به‌جای انسان برمی‌دارد و ناگزیر کنترل جهانش را دوباره خودش به دست می‌گیرد؛ می‌پرسید چگونه؟ مثال من تلپاست؛ تکنولوژی‌ای که فکرکردن و حل مسائل را برای انسان تسهیل کرده و ارتباطات را بسیار گسترده می‌کند، به‌حدی که به‌معنای واقعی همه‌چیز را کنترل می‌کند. این به‌معنای نبودن هوش‌مصنوعی و ربات نیست، بلکه کنترل و قدرت اختیار است که همچنان دست بشر خواهد بود. این هم به نظر من به‌طور قطع به دست خود ایرانی‌ها انجام می‌شود. همین الان جرقه‌های ابتدایی‌اش را می‌بینید، مثل ماهواره نور، مثل خیلی اتفاقات بزرگ جهان که قطعاً یک‌سرش به ایرانی جماعت می‌رسد.

یک فایل دو دقیقه‌ای از آیت‌الله خزعلی پخش شده که یک آیه‌ای را حدود ۴۵ سال پیش تفسیر می‌کنند. قریب به مضمونش این می‌شود که این جهان به صالحان ارث می‌رسد؛ اما چه جهانی؟ جهان باید آماده بشود، جهان توسط یک سلسله اعصابی به هم وصل بشود، بشود یک خانه و بو و رنگ و حس‌وحال را در آنی در سطح جهانی به اشتراک بگذارند. فکر کنید؟ کسی که ته تکنولوژی‌ای که دیده بود، تلفن‌هایی بودند که با انگشت باید زور می‌زدی و می‌چرخاندی تا بعد تلفنچی بردارد که به فلان جا وصل بکند شما را، حتماً پامنبری‌هایش کلی چیز زیر لب گفتند، اما الان من و شما خیلی قشنگ حرف این عالم را می‌فهمیم، منظورم چیست؟

حتی دین ما نه‌تنها ضدتکنولوژی نیست بلکه موافق هست؛ ببینید رهبری چقدر در استفاده از فضای مجازی برای تبلیغ و کار توصیه می‌فرمایند، پس قطعاً یک تعامل سازنده و روبه‌جلو و عالی با تکنولوژی خواهیم داشت و آینده از ماست، فقط باید بخواهیم. کار من در نوشتن و راه انداختن این خواستن‌هاست، امیدوارم که موفق شده باشم. باید نه‌تنها ایران را بلکه جهان را به وارث اصلی‌اش برسانیم و اما یک چیز دیگر؛ ممکن است یک عده بگویند موجودات فضایی را در آینده جا گذاشتی، باید بگویم که بحث سر تکنولوژی بود و چیزهایی که انسان می‌سازد. موجودات فضایی قطعاً بحث جدا و پُربحثی خواهد داشت.

از برنامه کاری خودتان بگویید. جلد دوم مجموعه در چه مرحله‌ای است و اینکه باید منتظر کارهای دیگری هم از شما باشیم؟
کار تحقیقی و بحث پیش‌نویس جلد دوم هم انجام شده و اگر مشکلی پیش نیاید، در حالت خوش‌بینانه برای نمایشگاه کتاب یا تابستان سال بعد می‌رسانیمش. من ایده و حتی کار نوشته‌شده آماده هم دارم، منتها ابتدا باید پرونده‌ حصار بسته بشود تا بتوان برای کارهای دیگر اقدام کرد، مگر اینکه اراده ناشر چیز دیگری باشد. ان‌شاءالله به دوستان ناشر ما خدا عزت و قدرت بدهد تا از امثال بنده حمایت کنند.
*صبح‌نو

برچسب ها:

فرهنگ و هنر