آشنایی با دین و علم فراوان حضرت امیرالمؤمنین(ع)

به گزارش مشرق، نکات و سؤالات زیادی پیرامون زندگی پربرکت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام وجود دارد. این مسائل در کنار برخی شبهه‌افکنی‌های عمدی و مغرضانه از سوی دشمنان، نمود و جلوه بیشتری به خود می‌گیرد و هر از گاهی مورد بحث محفل‌ها می‌شود. مسائلی مانند کیفیت و نوع دین و علم امام علی علیه السلام، بحث خلافت، قضیه کشورگشایی و اقدام خلفای قبل از آن حضرت به فتوحات از جمله حمله به ایران از جمله این موارد هستند. در این شرایط بهترین و مستندترین مسیر برای درک حقیقت آن است که به منابع دست اول تاریخی و روایی مراجعه کرد تا پاسخی قاطع و صحیح برای این نوع شبهات و سؤالات به دست آورد.

در گفت‌وگویی که با حجت‌الاسلام محمود اسماعیلی نسب، محقق تاریخ اسلامی و شیعی، انجام داده درصدد یافتن پاسخ برخی از ابهامات در زندگی و سیره نورانی حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام برآمده است. آن طور که این محقق تاریخ اسلامی توضیح می‌دهد، نه‌تنها امام علی علیه السلام در این جنگ‌ها حضور نداشتند، بلکه فرزندان ایشان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هم در این جنگ‌ها شرکتی نداشتند. این مطلب در منابع معتبر و قابل استناد ثبت شده است. امام علی علیه السلام به چند دلیل در این گونه جنگ‌ها حضور نداشتند.

بیشتر بخوانید:

مرور نکاتی از زندگی حضرت امیرالمؤمنین(ع)

علت اول این بود که آن حضرت این عمل را غصب می‌دانستند و با عملکرد خلفا و با این شیوه و نبرد با ممالک دیگر موافق نبودند. علت دوم این بود که با توجه به فرموده رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام همیشه امیر است. یعنی فرمانده است و مأمور و فرمان‌بر کسی جز پیامبر صلی‌الله علیه و آله نبوده و نخواهد بود. بنابراین حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فقط تحت امر رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به جنگ و جهاد می‌رفتند و آن حضرت بعد از ایشان تحت امر خلفای غاصب به جهاد نرفتند.

یکتاپرستی امام علی علیه السلام از آغاز تولد

می‌دانیم که امام علی علیه السلام اولین مردی بودند که بعد از بعثت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به ایشان ایمان آوردند. سؤال اینجاست که دین آن حضرت قبل از اسلام چه بود؟

جواب این پرسش را حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در خطبه قاصعه که طولانی‌ترین خطبه نهج البلاغه است، توضیح داده‌اند. ایشان در این خطبه می‌فرمایند که پیامبر صلی‌الله علیه و آله از کودکی تحت تعلیم برترین فرشته‌های الهی قرار داشتند و هر روز تعالیمی در آئین الهی می‌آموختند و طبق آن عمل می‌کردند. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد می‌فرمایند وقتی سرپرستی من در دوران طفولیت به پیامبر صلی‌الله علیه و آله سپرده شد آنچه را که ایشان از آن فرشته می‌آموختند به من هم یاد می‌دادند.

بنابراین هم پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و هم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام قبل از اسلام تحت تعلیم برترین فرشته الهی قرار داشتند. اما از اینکه این تعالیم، همان تعالیم اسلام بوده که این بزرگواران به صورت غیر رسمی به آن عمل می‌کرده‌اند یا نه اطلاع درستی نداریم و حضرت هم در این خصوص توضیحی نداده‌اند. در هر صورت هر دوی این بزرگواران به تعالیم و احکامی که فرشته بزرگ الهی (روح) به آن‌ها آموخته بود و غیر از روح‌الامین (جبرئیل علیه السلام) هست عمل می‌کردند و خدا را می‌پرستیدند.

برخورداری از علم لدنی و الهی

در کنار ایمان قاطع و استوار آن حضرت، می‌دانیم که ایشان دارای علم بسیاری بودند به اندازه‌ای که نبی مکرم اسلام صلی‌الله علیه و آله بارها به این نکته اشاره کرده‌اند. این علم و دانش فراوان امام علی علیه السلام، علم الهی بود یا علم اکتسابی؟

تمام ائمه علیهم السلام دارای علم الهی و لدنی بودند و خدا علم فراوانی را به آن بزرگواران عطا فرموده بود. هیچ امامی مکتب نرفته و استاد به خود ندیده بود، مگر پدران بزرگوارشان که بر آن‌ها امامت داشتند.

به همین صورت، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چون در مکتب پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرورش یافته بودند، تنها معلم و استاد آن حضرت نبی مکرم اسلام بود. خود آن حضرت می‌فرمایند: «از زمانی که پیامبر طفلی شیرخوار بود تحت تعلیم بزرگ‌ترین فرشته الهی (روح) قرار داشت و معارف گوناگون را تعلیم می‌دید.»

همان طور که درباره دین ایشان اشاره شد، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام همچنین می‌فرمایند: «زمانی که وارد خانه پیامبر شدم (در پنج یا شش سالگی) او تعالیمی را که از آن فرشته بزرگ الهی می‌گرفت به من نیز می‌آموخت.» یعنی پیامبر صلی‌الله علیه و آله آنچه را که از آن فرشته می‌گرفتند، به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام انتقال می‌دادند. پس از آن هر امامی که به امامت می‌رسید، خدای متعال برای او علمی پدید می‌آورد تا در برابر تمام مسائلی که برای جامعه پدید می‌آمد پاسخ و راهکار مناسب داشته باشد و هرگاه مورد سؤال قرار می‌گیرد بهترین و کامل‌ترین پاسخ را داشته باشد.

مسیر امرارمعاش

در مورد شغل و مسیر امرارمعاش امام علی علیه السلام هم مطالبی عنوان شده است. شغل اصلی آن حضرت چه بود و از چه راهی کسب درآمد می‌کردند؟

دقت داشته باشید که ائمه اطهار علیهم السلام شغلی که به صورت کار روزانه آن‌ها باشد و هر روز به آن مشغول باشند، نداشتند. زیرا کار آن‌ها هدایت خلق بود. آن‌ها معلمین بزرگ بشریت بودند. به همین علت این طور نبوده که از صبح تا غروب به شغلی مشغول باشند و از وظیفه و امر مهمی که خدا به عهده آن‌ها گذاشته بود، بازبمانند.

اما این بزرگواران در کنار مسئله مهم هدایتگری که البته در قبال آن هیچ مزدی از کسی دریافت نمی‌کردند، عموماً دارای املاکی بودند که در آن کشاورزی می‌کردند و این امر از زمان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام باب شده بود. امام علی علیه السلام هنگامی که خلافتش غصب شد و مردم مرد به میدان آمدن در دفاع از حقیقت حضرت نبودند، به منطقه‌ای به نام ینبع که با مدینه فاصله قابل توجهی داشت، رفته و زمین های بایری را در آنجا آباد کردند.

ایشان اوقات فراغت خود را در آنجا به آباد کردن آن زمین‌ها می‌پرداختند که بعدها آن منطقه به املاک وسیعی تبدیل شد و به اولاد طیبین و طاهرین امام علی علیه السلام به ارث رسید. همه ائمه در اطراف مدینه یا در ینبع زمین‌هایی داشتند که گاه مستقیماً برای کار به آنجا می‌رفتند و گاهی کارگرانی داشتند که زیر نظر آن‌ها در این زمین‌ها کار می‌کردند. بنابراین طبیعی است که این بزرگواران زندگی خود را از عواید آن زمین‌ها تأمین می‌کردند.

هدف از پیگیری موضوع فدک

بعد از خلافت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اتفاق‌های مهم زیادی روی داد. یکی از آن‌ها که مورد بحث قرار دارد، مسئله زمین فدک است. چرا آن حضرت در دوران خلافت خودشان فدک را به حضرت زهرا سلام‌الله علیها برنگرداند؟

حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام با توجه به نامه‌ای که برای ابن عباس نوشته‌اند، اصلاً تعلق خاطری به مسئله فدک از خود و اهل بیت علیهم السلام نشان ندادند و بی‌توجه به بازپس‌گیری آن بودند.

چرا؟

چون می‌خواستند نشان بدهند که اگر با خلفای پیشین در ارتباط با غصب فدک بحث داشتند، به دلیل تعلق خاطر مادی نبوده و دلایل بالاتری داشته است. همچنین به اعتبار حقیقت سخنان حضرت زهرا سلام‌الله علیها درباره فدک، مسئله مهم‌تر یعنی خلافت را طلب کنند.

بنابراین وقتی آن هدف در آن دوره محقق نشد، دیگر اهل بیت علیهم السلام نیازی نداشتند که بخواهند در موقعیتی که خلافت دست خودشان است، فدک را باز پس بگیرند.

امامت امام علی علیه السلام

موضوع امامت هم مبحثی است که در نهج البلاغه از آن کمتر مطلبی آمده است. چه دلیلی داشته که امام علی علیه السلام در نهج البلاغه از امامت خودشان مطلبی را عنوان نکرده‌اند و تنها از اینکه خلافت ایشان را غصب کرده‌اند، اظهار شکایت کرده‌اند؟

توجه داشته باشید که نهج البلاغه کتابی نیست که حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام به تألیف آن پرداخته باشد و آن را پدید آورده باشد. بلکه سید رضی از علمای بزرگ شیعه در قرن پنجم برخی از کلمات برجسته حضرت را که از نظر بلاغت بسیار عالی بودند، دست‌چین کرده و این کتاب را نوشته است. بنابراین نهج البلاغه اگرچه سخنان امام علی علیه السلام است اما نوشته آن حضرت نیست.

با این حال در برخی از خطبه‌ها حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از امامت و حقیقت خود سخن گفته‌اند. در خطبه روز اولی که آن حضرت به خلافت رسیدند و در نهج البلاغه هم وجود دارد، امام علی علیه السلام مردم را به سبب دوری از اهل بیت علیهم السلام بعد از پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و پیروی از غاصبان مذمت و سرزنش کرده و می‌فرمایند عذر شما در این زمینه پذیرفته نیست.

در خطبه شقشقیه هم مشاهده می‌کنیم هنگامی که از خلفای پیش از خود و غاصبان خلافت یاد می‌کنند و خلاف‌ها و کژی‌های آن‌ها را برمی‌شمارند، در آنجا تأکید بر حقیقت و حقانیت خود دارند. به خصوص در مورد خلیفه اول که می‌فرمایند او می‌دانست ردای خلافت برازنده‌اش نیست، آن را بر تن کرد. در فراز دیگر این خطبه می‌فرمایند: «شگفتا کسی که بارها (عقیلونی عقیلونی؛ مرا رها کنید، مرا رها کنید) می گفت، چگونه عروس خلافت را برای دوست و رفیق خود (یعنی عمر بن خطاب) کابین بست؟»

در خطبه‌های دیگر هم از اقدام خود در اینکه بخواهد با غاصبین مواجه بشوند، سخن می‌گویند و از اینکه مردم او را همراهی نکردند شکوه می‌کنند که جز عده معدودی کسی با من باقی نمانده بود تا بخواهند حق را در جای خود بنشانند. البته به این نکته هم باید اشاره کرد که متأسفانه مردم به سرعت پیام و حقیقت غدیر را پشت گوش انداختند و به همین دلیل علی علیه السلام جز در موارد معدود برای تبیین حقیقت خود به واقعه غدیر استناد نکرده است.

آشنایی با شورشی که در منطقه فارس روی داد

رابطه مردم ایران با حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در دوران حیات ایشان هم یکی از مسائل مورد سؤال است. گاهی عنوان می‌شود که مردم فارس در آن زمان شورش کردند و این شورش به دستور حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام سرکوب شد. این موضوع تا چه اندازه سندیت و حقیقت دارد؟

اگر تاریخ را از روی منابع صحیح و درست مطالعه کنیم، مشخص می‌شود که جایی عنوان نشده که مردم فارس در زمان امام علی علیه السلام شورش کرده باشند. بلکه در کتاب‌های تاریخی آمده عرب خائنی به نام خِرّیت بن راشد ناجی که بعد از جنگ نهروان شورش کرده بود، با فتنه‌ای که به پا کرد همه افراد فاسد مانند خوارج، عثمانی‌ها، سارقان، برخی کردهای شورشی و همچنین برخی اهل کتاب را که شرایط ذمه را شکسته بودند، با خود همراه کرد.

او بر ضد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فتنه‌ای ایجاد کرد که معقل بن قیس ریاحی سردار امام او را تعقیب کرد. او پس از کشتن چند نفر از دهقانان مسلمان ایرانی از عراق به خوزستان رفت و در رامهرمز از قوای معقل شکست خورد و فرار کرد. در نهایت به فارس رسید و از آنجا به خلیج فارس گریخت. معقل او را در ساحل به دام انداخت و به هلاکت رساند.

معقل از افراد همراه او از آن‌هایی که مسلمان بودند بیعت دوباره‌ای برای امام علی علیه السلام گرفت و آن‌ها را آزاد کرد. اما اهل کتابی را که شرایط ذمه را شکسته بودند به اسارت درآورد و آن‌ها را از فارس عبور داد که مصقله بن هبیره شیبانی، فرمانروای شهر اردشیر خوره در فارس ضمانت کرد اسرا را بخرد و آزاد کند. بنابراین خود اهل فارس و مردم ایرانی شورش نکرده بودند بلکه سرکرده این شورش یک عرب خائن بود.

عدم حضور امام علی علیه السلام و فرزندان ایشان در کشورگشایی خلفا

فتوحات ایران و جنگ‌های زمان خلفا هم مورد ابهام است. سؤال اینجاست که آیا حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و فرزندان بزرگوارشان یعنی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در جنگ‌ها و فتوحات زمان خلفا، از جمله جنگ با ایران حضور داشتند؟

خیر. نه تنها امام علی علیه السلام در این جنگ‌ها حضور نداشتند، بلکه فرزندان ایشان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هم در این جنگ‌ها شرکتی نداشتند. این مطلب در منابع معتبر و قابل استناد ثبت شده است.

دلیل این موضوع چه بود؟

امام علی علیه السلام به چند دلیل در این گونه جنگ‌ها حضور نداشتند. علت اول این بود که آن حضرت این عمل را غصب می‌دانستند و با عملکرد خلفا و با این شیوه و نبرد با ممالک دیگر موافق نبودند.

علت دوم این بود که با توجه به فرموده رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام همیشه امیر است. یعنی فرمانده است و مأمور و فرمان‌بر کسی جز پیامبر صلی‌الله علیه و آله نبوده و نخواهد بود. بنابراین حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فقط تحت امر رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به جنگ و جهاد می‌رفتند و آن حضرت بعد از ایشان تحت امر خلفای غاصب به جهاد نرفتند.

نکته قابل توجه این است که وقتی امام علی علیه السلام به خلافت رسیدند، هرگز به فتوحات اقدام نکردند.

همین طور است. این موضوع هم می‌تواند دلیل دیگری باشد. وقتی ایشان به خلافت رسیدند مانند خلفای پیشین به آن فتوحات دست نزدند. یعنی اگر روش و منش آنان را قبول داشتند باید راهشان را ادامه می‌دادند. حال آنکه در طول دوران خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام هیچ فتوحاتی ورای مرزها صورت نگرفت.

اما در ارتباط با فرزندان بزرگوارشان در برخی از نقل‌های منابع اهل تسنن داریم که امام حسن علیه السلام در فتوحات بخش‌هایی از ایران به خصوص فتح گرگان حضور داشته‌اند و این را دلیلی بر هماهنگی و همکاری اهل بیت علیهم السلام با خلفای غاصب می‌دانند. ولی این موضوع را برخی از علمای شیعه رد می‌کنند. به این دلیل که گرگان و خراسان در زمان خلیفه سوم و به دست ولید بن عقبه، فرمانروای فاسق و فاسد کوفه تصرف شد. مفهوم این موضوع آن است که امام حسن یا امام حسین علیهماالسلام تحت امر فردی فاسق و فاسد باشند، آن هم در جنگ‌هایی که جز به دست آوردن غنیمت هدف دیگری نداشتند.

بنابراین این موضوع را شیعه رد می‌کند و غیر قابل قبول می‌داند. حق هم همین است که اهل بیت علیهم السلام در چنین جنگ‌هایی که توسط فرمانروایان و فرماندهان فاسد و بدون انگیزه‌های دینی و فقط برای کشورگشایی و غارت ممالک مغلوب انجام می‌شد، به هیچ وجه حاضر نمی‌شدند و نقشی در این فتوحات نداشتند.

برچسب ها:

فرهنگ و هنر