دیوان عالی ایالاتمتحده این روزها مشغول تصمیمگیری در مورد پروندهای است که در نتیجه آن ممکن است صدها و هزاران نفر که در کودکی به شکل غیرقانونی وارد ایالاتمتحده شدهاند از کشور اخراج شوند.
دیوان عالی ایالاتمتحده این روزها مشغول تصمیمگیری در مورد پروندهای است که در نتیجه آن ممکن است صدها و هزاران نفر که در کودکی به شکل غیرقانونی وارد ایالاتمتحده شدهاند از کشور اخراج شوند. بسیاری از این افراد در دوران همهگیری ویروس کرونا در سیستم بهداشتی مشغول به کار هستند.
اوایل ماه آوریل در ایالت کارولینایی شمالی اتومبیلهای پلیس به احترام کارکنان بیمارستان که جان خود را برای درمان بیماران کووید ۱۹ به خطر میاندازند، مقابل بیمارستان وینستون سالم صف کشیدند و چراغهای آبی چشمکزن خود را برای ادای احترام روشن کردند.
اما برای جاناتان وارگاس آندرس، پرستار بخش خدمات ویژه همان بیمارستان که در حال مراقبت از بیماران کووید ۱۹ است، این حرکتهای نمادین پوچ و توخالی به نظر میرسند.
او چهار سال است که در بخش مراقبتهای ویژه این بیمارستان کار کرده است. همسر و برادرش هم مانند او پرستارند. در هفتههای اخیر تعداد بیماران در بخش آنها بهشدت بالا رفته است.
جاناتان مهاجری غیرقانونی و بدون مدارک رسمی است. در چند هفته آینده مشخص خواهد شد آیا کشوری که او جانش را برای حفظ سلامت شهروندانش به خطر انداخته اخراجش خواهد کرد یا نه.
او میگوید:" سعی میکنم خیلی به این موضوع فکر نکنم چون فکر کردن به آن خستهام میکند. در واقع برای حفظ سلامت خودم باید این مسئله را از ذهنم دور نگهدارم."
با لهجه جنوبیاش که معلوم است سعی میکند ملایم باشد ادامه میدهد:"بیشتر از همهچیز، ترس است که آزار میدهد."
جاناتان جز کسانی است که مجوز داکا دارند. داکا (لایحه توقف اخراج کودکان مهاجر غیرقانونی) یکی از طرحهای قانونی دوران اوباما بود که از سال ۲۰۱۲ مانع از اخراج کودکان و جوانانی که به شکل غیرقانونی وارد ایالاتمتحده شده بودند میشد.
این قانون به این دسته از کودکان و جوانان مجوز کار و تحصیل داد. جاناتان وقتی ۱۲ ساله بود از مکزیک به آمریکا آمد.
در سال ۲۰۱۷، ترامپ دستور داد طرح داکا متوقف شود.
دیوان عالی در حال بررسی چند پرونده است که در نتیجه آن ممکن است دستور ترامپ به چالش کشیده شود. قرار است حکم دیوان تا آخر ماه ژوئن اعلام شود و طبق آن مشخص شود که آیا توقف طرح داکا غیر قانونی بوده است یا نه.
تا زمانی که این پروندهها در حال بررسی هستند، دارندگان مجوز داکا، میتوانند به کار و تحصیل در ایالاتمتحده ادامه دهند.
همین روزها است که جاناتان خبر اینکه آیا میتواند در آمریکا بماند و کار کند را دریافت کند.
"دریمر ها" چه کسانی هستند؟
-کسانی که در سال ۲۰۱۲ متقاضی مجوز دکا بودند باید دارای شرایط خاصی میبودند. آنها باید کمتر از سی سال سن میداشتند و قبل از سال ۲۰۰۷ به آمریکا وارد شده بودند.
-باید در محصل مدرسه یا تازه فارغالتحصیل شده بودند یا با درجه از ارتش مرخص شده بودند.
- نباید هیچ نوع سوء سابقه می داشتند و قبلاً تحت هیچ عنوانی توسط اف بی آی مورد پیگرد قرار گرفته باشند.
در حال حاضر هفتصد هزار نفر مجوز داکا دارند.
مرکز گسترش آمریکا، از اتاقهای فکر با تمایلات چپ، تخمین زده است که از این هفتصد هزار نفر، ۲۹ هزار نفر در خط مقدم خدمات درمانی در شغلهای حساس مانند پزشک، پرستار و دستیار پزشکی مشغول به کار هستند و ۱۲۹ هزار نفر دیگر آنها در بخشهای جانبی بهداشت و درمان استخدامشدهاند.
جاناتان شوق فراوانی برای کارش دارد. با وجود اینکه تنها بعد از چهار سال ورود به حرفهاش با یک همهگیری جهانی مواجه شده، عاشق شغلش است.
میگوید:" طبعا سرکار شرایط خیلی ترسناک است. از دست زدن به همهچیز بهشدت متوهم میشوید. اما باید سریع این فکر و خیالها را کنار بزنید چون آنجا هستید تا به مردم کمک کنید نه اینکه به خودتان فکر کنید."
بیمارستانی که در آن کار میکند فقط در حد کفاف لباس و وسایل محافظ در اختیار دارد و باید در مصرف آنها دقت کنند و همین او را نگران میکند.
اما از همه سختتر این است که هر روز باید شاهد مرگ بیماران در تنهایی باشند.
میگوید:" واقعاً غمانگیز است. هرروز شاهد خانوادههایی هستید که از طریق آی پد با عزیزانشان خداحافظی میکنند. این شرایط فقط استرسزا نیست. از جهت احساسی هم کشنده است."
اما حداقل سرکار یکجور حس عمیق همبستگی در جریان است. انگار زندگی دیگری بهموازات زندگی بیرون از بیمارستان اش وجود دارد.
جاناتان تعریف میکند:" وقتی میروم سرکار و با همکارانم حرف میزنم، انگار در دنیای دیگریام.آنها خبری از مشکلات و شرایط من ندارند. اما وقتی به خانه برمیگردم دوباره یادم میآید که زندگیام در اینجا هنوز غیررسمی است."
" حتی نمیدانید آیا کسی قدر کمکی که به کشورتان میکنید را میداند یا نه. و بعد از چند ماه، ممکن است از کشور اخراج هم بشوید."
تحولی در زندگی
جاناتان سال ۱۹۹۰ در شهر کوچکی نزدیک پوئبلا در مکزیک به دنیا آمد. پدرش راننده اتوبوس بود. زندگیشان بهسختی میگذشت. به خاطر میآورد که خانهشان پنجره نداشت، کف آن کثیف بود و آبلولهکشی نداشتند.
پدرش سال ۲۰۰۰ به آمریکا آمد و دو سال بعد از خانواده خواست به او بپیوندند. سعی کردند ویزا بگیرند اما درخواست آنها رد شد. بعدازآن با مادر و برادرش از رودخانهای که مکزیک را از آمریکا جدا میکند گذشتند، بیابان را پیاده طی کردند و بدون مجوز وارد خاک آمریکا شدند.
تا سال ۲۰۱۲ تمام خانواده به شکل غیررسمی در ایالاتمتحده زندگی میکردند. بهعنوان کودکی بدون مدرک رسمی میتوانست به مدرسه دولتی برود اما اجازه تحصیل در دانشگاه دولتی را نداشت و کالجهای خصوصی هم برایشان بسیار گران بود.
وقتی دبیرستان را تمام کرد، در شغلهای پراکنده مشغول به کار شد. وقتی طرح داکا اعلام شد در یک پنچرگیری کار میکرد.
میگوید:" این طرح زندگیام را بهکل تغییر داد. نمیدانم چطور توصیفش کنم. حالا میدانستم که میتوانم به شکل قانونی کارکنم و امکان تحصیل دانشگاهی داشته باشم. فوقالعاده بود."
وقتی طرح داکا شروع شد، او ده سال میشد که ساکن آمریکا بود و هرچند احساس میکرد آمریکاِیی است اما هیچ مدرک و سندی برای اثبات آن نداشت. با شروع طرح او و برادرش بلافاصله برای پیوستن به ارتش درخواست فرستادند اما به دلیل شرایط اقامتیشان درخواست آنها رد شد.
میل به خدمت آنها را به خدمات درمانی کشاند.
" برگرد آنطرف رودخانه."
هرچند جاناتان واقعاً کارش را دوست دارد اما چهار سال گذشته سالهای پر اضطرابی بودهاند.
فشار عصبی تا حدی است که شبها در خواب دندانهایش را به همفشار میدهد و آنقدر شدت آن زیاد است که مفصلهای فک و چانهاش برای حرف زدن و غذا خوردن درد میگیرند. این نوعی واکنش عصبی است که معمولاً با اضطراب ارتباط مستقیم دارد. میگوید:" از سال ۲۰۱۵ که دونالد ترامپ کاندید رئیسجمهوری شد فشار عصبی در من شدت گرفت. او بهمحض شروع کار زاز تبلیغاتی اش به مکزیکیها حمله کرد. بهمحض اینکه پیروز شد تهدیدهایش هرروز جدیتر وجدیتر شدند."
او از شروع ریاست جمهوری ترامپ با برخوردهای خصمانه بیشتری مواجه شد .احساس میکند در مجموع جو جامعه نژادپرستانهتر شده است. به نظر او، بعضی از مردم خودشان را محق میدانند که اعتقادات نژادپرستانهشان را با خیال راحت بروز میدهند.
تعریف میکند یک روز قبل از اعلام رسمی قرنطینه وقتی از باشگاه ورزشی بیرون آمد، مردی به خاطر جایی که اتومبیلش را پارک کرده به او فحشهای نژادپرستانه داد و گفت" برگرد آنطرف رودخانه".
"لباسهای پرستاری مانند پوشش استتاری ام هستند."
جاناتان دو سال پیش ازدواج کرد. همسرش شهروند آمریکا است. جاناتان درخواست کارت سبز کرده است اما شانس کمی برای دریافت آن دارد. ورود غیرقانونی در کودکی نقطهای منفی در پروندهاش بهحساب میآید.
وقتی کودکی بدون مدارک رسمی به سن هجدهسالگی میرسد باید تا حداکثر یک سال خاک ایالاتمتحده را ترک کند در غیر اینصورت مسئولیت قانونی حضورش در کشور به عهده خود او است.
اگر دیوان عالی طرح داکا را لغو کند، او اجازه کار را هم از دست خواهد داد.
جاناتان سعی میکند زیاد به اینکه اگر دیوان عالی علیه اقامت او رأی صادر کند چه خواهد کرد، فکر نکند. میگوید به مکزیک برنمیگردد چون در آنجا برای شغل پرستاری ارزش قائل نیستند. اما میگوید او و برادرش مدتی در مورد مهاجرت به کانادا تحقیق میکنند.
اگر رای دادگاه علیه او باشد، باید خانواده وزندگیای که ۱۸ سال در ایالاتمتحده داشته را رها کند. او در حال حاضر بهصورت نیمهوقت برای مدرک بالاتری در پرستاری درس میخواند. اگر قرار به رفتن باشد، باید تحصیل را هم رها کند.
هرچند کووید ۱۹ و انتظار برای اعلام رای دادگاه هر روز او را میترسانند اما لباسهای آبیرنگ پرستاری به او احساس امنیت میدهند.
" گاهی احساس میکنم یونیفرم پرستاری که هر روز سرکار میپوشم، یکجور لباس محافظ است و من را در برابر مشکلات مخفی میکند. کسانی که من را در این لباسهای آبیرنگ میبینند فکر میکنند من هم یکی از "آدم خوبها " هستم و قانونی در این کشور زندگی میکنم. اما بهمحض اینکه لباسهای عادیام را به تن میکنم، دیگر کسی نمیداند که من پرستارم. حالا من هم میتوانم مهاجر بدون مدرک و غیرقانونی باشم. مثل هر کسی دیگری که قیافه آمریکای لاتینی دارد."