چالمرز جانسون: ما وارد آخرین روزهای جمهوری امریکا شده‌ایم

به گزارش مشرق؛ سیاست­های نابجا و تصمیمات منفعت طلبانه سردمداران ایالات متحده آمریکا از ابتدا تا حال، امروز آنها را در مسیری قرار داده است که در طول تاریخ حکومت­های بسیاری آن را گذراندند. آنچه در ابتدای تشکیل قانون اساسی آمریکا نمایان شده با آنچه امروز از آن نمایان است بیانگر فروپاشی این نظام و پایان آن در جهان کنونی خواهد بود.

آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از کتاب "مکافات؛ آخرین روزهای جمهوری امریکایی" است که توسط موسسه فرهنگی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ترجمه و منتشر شده است. چالمرز جانسون، نویسنده امریکایی این اثر که مدتی نیز به عنوان مشاور سازمان سیا فعالیت کرده، معتقد است به زودی آخرین روزهای حیات جمهوری آمریکایی فرا می‌رسد.

چالمرز جانسون

چالمرز جانسون می‌نویسد: تجربه نشان داده که همه امپراتوری­های بزرگ پس از فراز و نشیب‌­های بسیار و گاه حتی در اوج قدرت، نهایتا رو به زوال نهاده و دچار فروپاشی شده­‌اند. که نمونه­های آن در طول تاریخ همچون امپراتوری­های روم، عثمانی، بریتانیا و... تأیید این بیان هستند. و امروز به لطف سیاست­های نابخردانه و جنگ طلبانه سردمداران ایالات متحده، از جمهوری­خواه گرفته تا دموکرات، آمریکا از بزرگترین قدرت اقتصادی جهان به بدهکارترین دولتِ دنیا تبدیل شده است.

طبق آمارهای رسمی یک درصد مردم آمریکا بیش از ۹۰ درصد ثروت را در اختیار دارند و شکاف بین فقرا و ثروتمندان در این کشور در سال­های اخیر به بالاترین سطح رسیده است که نتیجه این شکاف طبقاتی بروز فشار روزافزون به اقشار ضعیف و آسیب پذیر جامعه و به تبع آن بروز بحران­های اجتماعی و اعتراضات گسترده در سطح جامعه امریکا بوده است.

متأسفانه پس از گذشت بیش از دو قرن (تقریبا به اندازه همان مدتی که جمهوری روم در اوج قدرت بود)، این چارچوب تقریبا به طور کامل دچار فروپاشی شده است. کسانی که معتقدند ساختار دولت در واشنگتن امروزه تا حدودی به آنچه در قانون اساسی ۱۷۸۷ آورده شد، شباهت دارد مسئولیت چنین امری برعهده خود آنهاست. اکنون رئیس جمهور به گونه­‌ای بر دولت سلطه دارد که شاید هیچ پادشاه معمولی نمی­تواند داشته باشد.

یکی از بحث­های مهم این است که بودجه‌­های وزارت دفاع، پنتاگون، بودجه­های بقیه بخش‌­ها و وزارتخانه­‌های دولت را تحت الشعاع خود قرار داده و در این فرایند، تصمیم­‌سازی دموکراتیک را تضعیف نموده است.

ایالات متحده از سال ۱۹۴۱ تاکنون، دائما درگیر جنگ بوده و یا برای آغاز به جنگ نیروهای مسلح خود را در حالت آماده باش نگاه داشته است. (با استفاده از آماری که توسط فدراسیون دانشمندان آمریکایی جمع‌­آوری شده است، گورویدال، بین پایان جنگ دوم جهانی و یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، بیش از ۲۰۱ عملیات نظامی در ماورای بحار را لیست کرده که در آنها ایالات متحده آغازگر جنگ بوده است.)

سه نمونه روشن از پیامدهای ناشی از قصور و کوتاهی رهبری سیاسی و نظامی ما در فکر کردن به شرح زیر است:

کشتن سیستماتیک غیرنظامیان بی سلاح در افغانستان و عراق؛ ایجاد شبکه جهانی از زندان­های مخفی شناخته شده و سری در سراسر جهان که در آن سربازان و یا عوامل اطلاعاتی ما مرتب زندانیان را شکنجه می‌کنند؛ و اینکه نگرش ارتش در زمان حمله­‌اش به بغداد در سال ۲۰۰۳، به نابودی و بی­‌حرمتی نسبت به بعضی از باستانی­‌ترین آثار هنری شناخته شده بشر انجامید.

امروز چنین به نظر می­رسد که گویی دولت و ارتش ما به قلب تاریکی جوزف کنراد فرو غلتیده‌­اند. گزارش­‌های فراوان از شکنجه و بدرفتاری، که اغلب آنها براساس اسناد و مدارک نظامی و دولتی است، این ادعا که این سوء رفتارها محدود به تنی چند از ستوان یاران در زندان ابوغریب و یا موارد پراکنده و تصادفی در گوانتانامو می­باشد را نفی می‌کند.

در این موضوع هیچ شک و تردیدی وجود ندارد که از سال­های اولیه جمهوری آمریکا تا دهه ۱۹۹۰، ایالات متحده شاهد رشد و نمو گسترده قدرت قوه اجراییه، عمدتا به علت شمار متعددی از تنازعاتی که ما در آنها جنگیدیم و رشد همزمان میلیتاریسم بود.

در پی گستردگی اقدامات چند تن از روسای جمهور  آمریکا در استفاده از قدرت بیش از حد در طول تاریخ؛ اما در رابطه با برچیدن محتاطانه قانون اساسی، روشن شد حوادثی که در پی دخالت دادگاه عالی ایالات متحده در انتخابات سال ۲۰۰۰ اتفاق افتاد؛ همان دخالتی که جورج دبلیو بوش را چهل و سومین رئیس جمهور نمود، از جمله حوادثی بودند که قبلا سابقه نداشتند. از آن زمان به بعد بوش آنچه را که حتی ستون نویس راست­گرا، جورج ویل، «دکترین پادشاهی» نامید، اجرا نمود و آن گونه که مفسر چپ­گرا، جیمز ریج­وی مطرح نمود، «یک سیاست منظم و طولانی مدت برای نابود کردن دولت قانونی» را به اجرا گذاشت.

در راستای انجام این امر، بوش باعث فوران یک بحران سیاسی شد که با بحران سیاسی قابل مقایسه است که جولیوس قیصر برای قانون اساسی رومی­ها به وجود آورد. اگر ایالات متحده ابزار و اراده لازم برای غلبه بر این بحران را نداشته باشد، در آن صورت ما وارد آخرین روزهای جمهوری ایالات متحده شده‌­ایم.

بنیانگذاران ایالات متحده آمریکا این مسئله را خوب درک کردند و تلاش نمودند شکلی از دولت، یک جمهوری را ایجاد کنند که از وقوع چنین امری جلوگیری کند. اما معجونی از ارتشی آماده به جنگ و بزرگ، جنگ­‌هایی تقریبا پی‌­در­پی، کینزیانیسم نظامی و هزینه‌های مخرب نظامی، به نفع یک ریاست جمهوری امپریالیستی ساختار جمهوری ما را ویران کرد تا جایی که در آستانه از دست دادن دموکراسی­مان به خاطر حفظ امپراتوریمان قرار داریم.

برچسب ها:

سیاسی