پیام محرمانه ایران به آمریکا درباره نفتکش‌ها/ لنگر اقتدار در دریاهای دور

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

نفتکش‌های ایرانی، دکترین ۱۹۷ ساله مونروئه را دفن کردند

سعدالله زارعی در کیهان نوشت:

نفتکش ایرانی «فورچون Fortune)) که در اواخر اسفند ماه (اواسط ماه مارس) با ۴۳ میلیون لیتر بنزین در بندر شهید رجایی بارگیری شده بود،‌ دیروز در اسکله ۲ در پالایشگاه «ال پالینو» واقع در غرب کاراکاس پایتخت ونزوئلا لنگر انداخت و شروع به تخلیه محموله خود کرد.

«مرکز ردیابی تانکر ترکز» (tanker trackers) اضافه کرد به غیر از فورچون، «فورست» (Forest) وارد آب‌های ونزوئلا شده و به سمت بندر «پانتاکاردین» (Puntacardin) در حرکت است و «فاکسون» (Facsoun) سومین نفتکش ایران چهارشنبه بعدازظهر وارد آب‌های ونزوئلا می‌شود. دو نفتکش دیگر ایران، «پتونیا» (Patonia) و «کلاول» (Kelawel) به سمت دریای کارائیب در حرکت هستند.

این خبر در سه روز گذشته هر خبر دیگر دنیا را به حاشیه برده است. دنیا آن را علامت واضحی از قدرت‌نمایی دو ملت ایران و ونزوئلا در مقابل «شیطان بزرگ» و علامتی از غلبه بر آن ارزیابی می‌کند و زمانی که رسانه‌های آمریکایی می‌خواهند از اهمیت این مسئله بکاهند، ناگزیرند مانند واشنگتن پست (دیروز) آن را به «شکل دادن به یک مشارکت راهبردی در روابط تهران-کاراکاس» و «چشم‌انداز مرکز نفوذ جدیدی از سوی ایران در امتداد دریای کارائیب» بخوانند که خود این هم اهمیت راهبردی عزیمت نفتکش‌های ایرانی به سواحل ونزوئلا را نشان می‌دهد.

در این مورد گفتنی‌هایی وجود دارد:

۱- همان‌طور که روز گذشته «میگل دیاز کانل» رئیس‌جمهور کوبا گفت‌: «این اقدام محاصره غیرقابل قبول و جنایتکارانه آمریکا علیه ونزوئلا را شکست». ونزوئلا به‌عنوان یک کشور مستقل در طول ۲۰ سال گذشته از سوی غرب تحت فشار و تحریم شدید قرار گرفته و ارتش و سازمان سیای آمریکا با ترتیب دادن چندین کودتای نظامی تلاش کرده‌اند، سلطه خود بر این کشور را بازگردانند که همه این اقدامات به دلیل مقاومت مردم و هوشمندی دولت بولیواری ونزوئلا با شکست مواجه شده است.

همین دو هفته پیش شاهد آخرین اقدام نظامی علیه دولت، «نیکلاس مادورو» بودیم. در این میان دولت انقلابی ونزوئلا به دلیل رابطه دوستانه دو دهه اخیر میان دو کشور و ماهیت استقلال‌طلبانه و آزادی‌خواهانه نظام جمهوری اسلامی، از ایران درخواست کمک کرد تا در حوزه انرژی از ظرفیت جمهوری اسلامی بهره‌مند شود و البته هزینه آن را به ایران بپردازد. ایران در شرایطی قرار داشت که باید تصمیم راهبردی می‌گرفت چرا که شرایط زمانی درخواست ونزوئلا، شرایطی بود که با توجه به اقدام جنایتکارانه آمریکا به ترور «سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی» -۱۳ دی‌ماه- و اقدام متقابل نظامی شدید ایران علیه پایگاه آمریکایی عین‌الاسد، وضعیت ایران و آمریکا را در شرایط حساس قرار داده بود.

پاسخ ایران به درخواست تأمین بنزین از سوی ونزوئلا، فاقد هرگونه اشکال قانونی بود چرا که هم درخواست‌کننده دارای جایگاه قانونی بین‌المللی بود و به رغم نپذیرفتن نتایج انتخابات ۲۰۱۸ ریاست جمهوری ونزوئلا  از سوی آمریکا و چند دولت اروپایی، که در آن مادورو پیروز انتخابات بود، اکثریت دولت‌ها و سازمان ملل دولت کنونی را قانونی می‌دانند.

محموله ایران به ونزوئلا نیز فاقد اشکال قانونی بود چرا که مبادله بنزین بین دو دولت قانونی مشکلی ندارد اما در عین حال واضح است که تبادل هر نوع کالایی که به موقعیت تجاری و تسهیل اداره امور دو کشور که تحت تحریم‌های سخت آمریکا قرار دارند تا چه اندازه برای واشنگتن حساس است و طبعاً توأم با سطحی از «خطرپذیری» می‌باشد به‌خصوص که در تجربه دریافته‌ایم دولت‌های آمریکا و به‌خصوص این دولت از توسل به هر جنایتی که بتواند رویگردان نیست.

ایران توانایی صادرات بنزین را داشت و به صدور بنزین هم نیازمند بود و اقدامات دو سال اخیر آمریکا محدودیت‌هایی را سر راه صادرات بنزین ایران پدید آورده بود. بنابراین اینجا دو نیاز مهم به یکدیگر گره خوردند و ایران تصمیم گرفت به درخواست کاراکاس پاسخ مثبت بدهد و البته این اراده را هم داشت که تمهیدات نظامی برای تأمین امنیت نفتکش‌ها را به کار گیرد که کارساز هم شد.

۲- براساس گزارشات معتبر، ایران در این مرحله ۱/۵ میلیون بشکه بنزین به ونزوئلا صادر کرده و این تنها کفاف یک ماه این کشور را می‌دهد و ایران می‌تواند با ادامه عزیمت نفتکش‌ها نیاز دو طرف را تأمین نماید و این به معنای شکسته شدن خط تحریم آمریکا علیه ایران و ونزوئلاست. ونزوئلا مانند ایران اگرچه کشور ثروتمندی است اما به دلیل تحریم‌ها در شرایط دشوار قرار گرفته و این روابط می‌تواند اساس تحریم‌های آمریکایی را متزلزل گرداند و همانطور که «کانل» رئیس‌جمهور کوبا گفت یک تحول راهبردی را رقم بزند.

عبور نفتکش‌های ایران از اقیانوس اطلس که آمریکا آن را در قرنطینه خود به حساب می‌آورد و ورود بدون مزاحمت به دریای کارائیب و سپس سواحلی که با آمریکا فقط ۱۰۰۰ کیلومتر فاصله دارد، به کشورهایی که مایلند علیرغم آمریکا و بخاطر سود و صرفه اقتصادی خودشان به تجارت بپردازند، می‌گوید حرکت کنید، راه باز است و این مهلک‌ترین ضربه به سیاست توسعه‌طلبانه آمریکاست و این راز انعکاس وسیع اخبار این نفتکش‌ها در رسانه‌های جهانی است. دنیا از خبر عزیمت نفتکش‌های ایران به ونزوئلا و عبور بدون مشکل از اقیانوس اطلس و دریای کارائیب استقبال کرده است و این یک برگ دیگر از انزوای جهانی آمریکاست.

۳- سیاست آمریکا از قرن ۱۹، براساس تئوری «جیمز مونروئه» رئیس‌جمهور وقت آمریکا که در دوم دسامبر ۱۸۲۳ اعلام شد، هرگونه رفت و آمد دولت‌های مخالف آمریکا در اقیانوس اطلس را «خصمانه» ارزیابی کرده و به مقابله با آن حکم می‌کرد. این سیاست اگرچه در نظام دو قطبی بازتعریف شد و بخصوص پس از وقوع بحران موشکی کوبا در سال ۱۳۴۱ که دو کشور آمریکا و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را تا لبه جنگ اتمی با یکدیگر پیش برد، بازنویسی گردید اما اصل اینکه ورود دشمنان آمریکا به اقیانوس اطلس، خط قرمز آمریکاست دچار خدشه نشد و فروپاشی بلوک شرق و در واقع فروپاشی نظام دوقطبی باعث تحکیم آن گردید.

امروز آمریکایی‌ها با صراحت ایران را «بزرگترین دشمن» به حساب می‌آورند و هیچ روزی نیست که از اظهار دشمنی با ایران خودداری نمایند. آمریکا در طول چهار دهه گذشته بطور دائمی به گسترش پایگاه‌های نظامی در منطقه غرب آسیا مبادرت ورزیده و هیچگاه هم کتمان نکرده است که هدف اصلی از احداث این پایگاه‌ها کنترل ایران است. کما اینکه دونالد ترامپ در زمان آغاز گسترش پایگاه عین‌الاسد واقع در غرب عراق با صراحت گفت از این طریق می‌خواهد رفتار ایران را از افغانستان تا لبنان کنترل کند.

وقتی با این مقدمه به عزیمت نفتکش‌های ایرانی و عبور سالم آنان از اطلس و کارائیب نگاه کنیم درمی‌یابیم که معنای اقدام ایران چیست و پیامد انفعال آمریکا چه می‌باشد.

۴- آمریکایی‌ها از روز اول، حرکت نفتکش‌های ایران از بندر شهید رجایی واقع در سواحل بندرعباس را زیر نظر داشتند و هشدار هم دادند و چند نفر از جمله امیر قطر و سلطان عمان را واسطه کردند تا ایران متقاعد شود این اقدام با واکنش قطعی ارتش آمریکا مواجه می‌گردد  ارتش آمریکا با اعزام چندین ناو جنگی و ناوشکن و سایر تجهیزات نظامی به دریای کارائیب»- ذیل عنوان دروغین مبارزه با مواد مخدر- سعی کرد واقعی بودن تهدید را به جمهوری اسلامی گوشزد نماید اما ایران از یک طرف از طریق همین واسطه‌ها و نیز بصورت اعلام عمومی به تهدیدات آمریکا قاطعانه پاسخ داد و از طرف دیگر تمهیدات نظامی را برای واکنش در نظر گرفت و طرف آمریکایی را هم بطور کلی از ابعاد آن در منطقه آگاه کرد.

آخرین مورد آن از طریق حجت‌الاسلام روحانی در تماس با امیر قطر به طرف آمریکایی منتقل گردید و حتمی بودن واکنش نظامی ایران برای طرف آمریکایی جا افتاد و لذا نفتکش‌ها در زیر دید تجهیزات وسیع آمریکایی از دریای کارائیب عبور کردند و برخی نیز در حال عبور و پهلوگیری در سواحل ونزوئلا هستند و در واقع از این طریق دکترین ۱۹۷ ساله امنیتی آمریکا- موسوم به دکترین مونروئه- دفن شد و از بین رفت.

۵- شکل دادن به مشارکتی استراتژیک بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین- آنگونه که دیروز واشنگتن پست نوشت- یک راهبرد مهم، کم‌هزینه و پرفایده برای جمهوری اسلامی به حساب می‌آید، می‌توان آن را تا هر اندازه نیاز باشد، گسترش داد، سلطه دلار را از اقتصاد کشور برداشت، ارزش پول ملی را بالا برد و ریال یا تومان ایرانی را به یک ارز معتبر تبدیل کرد. بسم‌الله روحیه جهادی و اقدام انقلابی این راه را باز کرده است، حالا وقت کار دولت است مقداری اعتماد، مقداری اعتقاد و مقداری عمل می‌خواهد.

چرا نفتکش‌ها سالم به مقصد رسیدند

نوذر شفیعی در ایران نوشت:

نفتکش‌های ایرانی بـــا وجــــود برخی گمــــانــه‌زنـــی‌هـــــا و تهــــدیدهــــایی کــه امریکایی‌ها کرده بودند، به سلامت به مقصد ونزوئلا رسیده‌اند. البته هنوز تمام آنها وارد این کشور نشده‌اند. در این باره دو سناریو را می‌توان مطرح کرد؛ یک اینکه معامله نفتی ایران و ونزوئلا که یک معامله طبیعی بوده بدون هیچ اتفاق خاصی انجام شده و نفتکش‌ها به مقصد رسیده‌اند که البته این خود هم تحلیل دارد.

دوم اینکه ممکن است در این بین میان ایران و امریکا پیام‌هایی رد و بدل شده باشد که البته هنوز اطلاع موثقی درباره آن وجود ندارد.

درباره سناریوی اول و اینکه چرا نفتکش‌ها به سلامت رسیدند، باید گفت که هر دو کشور ایران و ونزوئلا به دلایل غیرموجه تحریم شده‌اند یعنی نسبت‌هایی که امریکا به این دو کشور می‌دهد و به خاطر آنها تهران و کاراکاس را تحریم کرده، با واقعیت‌های موجود همخوانی ندارد. مثلاً امریکا، ایران را به خاطر آنچه فعالیت‌های غیر صلح‌آمیز هسته‌ای می‌خواند، تحریم کرده حال آنکه به گواه گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، تهران چنین فعالیت‌هایی ندارد. ونزوئلا هم به واسطه آنچه نقض حقوق بشر و بحث‌های سیاسی خوانده می‌شود، مورد تحریم قرار گرفته است.

حال آنکه بسیاری از کشورهای دنیا و از جمله برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس که اتفاقاً روابط حسنه‌ای با واشنگتن دارند، کارنامه قابل دفاعی در زمینه حقوق بشر و آزادی‌های سیاسی و مدنی ندارند. در حقیقت این تحریم‌ها غیر موجه هستند و در افکار عمومی جهان مورد استقبال قرار نمی‌گیرند. لذا اگر قرار بود امریکا در برابر مسیر نفتکش‌های ایرانی اقدام ایذایی انجام دهد و در برابر یک معامله طبیعی ممانعت ایجاد کند، قاعدتاً با فشار بیشتر افکار عمومی روبه‌رو می‌شد. خصوصاً که ترامپ پیش از این هم به واسطه اقدامات ناهنجار خود تحت فشار افکار عمومی قرار گرفته از خروج از پیمان‌های بین‌المللی‌ تا قطع همکاری با سازمان بهداشت جهانی در شرایط کرونایی و البته ضعف تصمیم‌گیری‌ها در برابر ویروس کرونا.

نکته بعدی به این برمی‌گردد که تحریم‌ها زمانی می‌تواند کارگر بیفتد که چندجانبه باشد یعنی در چارچوب منشور ملل متحد وضع شده باشد که همراهی بین‌المللی را به دنبال داشته باشد. حال آنکه تحریم‌های امریکا یک جانبه است و در چارچوب منافع ایالات متحده است و مورد پذیرش جهانی نیست. نکته بعدی اینکه اقدام احتمالی امریکا علیه نفتکش‌های ایرانی دامنه نقض هنجارهای بین‌المللی از سوی این کشور را گسترده‌تر می‌کرد. چرا که از یک سو تحریم‌ها یکجانبه بوده و از سوی دیگر در صورت اقدام نظامی علیه ایران در دریای کارائیب، نقض آزادی دریانوردی هم به کارنامه کاخ سفید افزوده می‌شد و این اقدام حتماً نگرانی‌هایی را در سطح جهانی علیه ترامپ برمی‌انگیخت.

ترامپ همزمان نگران آن است که در آستانه انتخابات مهم ریاست جمهوری امریکا در یک دام جدید گرفتار شود. همین الان هم به واسطه برخی تصمیمات مثل ایجاد محدودیت برای ورود به امریکا، دیوارکشی در مرز مکزیک  و رشد راست افراطی در این کشور و گرایش‌های نژادپرستانه و... فشارهای سیاسی زیادی روی ترامپ وجود دارد و قاعدتاً ماجراجویی دیگر می‌توانست وضعیت رئیس جمهوری امریکا را در صحنه داخلی بیشتر تضعیف کند.

و اما نکته مهم‌تر از همه اینها هشدار ایران به ماجراجویی احتمالی امریکاست. تهران پیش از این در واکنش به ترور شهید سلیمانی از سوی امریکا اقدام متقابل انجام داد و این پیام را مخابره کرد که در برابر اقدامات خرابکارانه امریکا در چارچوب منافع ملی خود از پاسخ دادن هراسی ندارد.

حالا بدون تردید تصمیم‌سازان کاخ سفید حتماً این مؤلفه را نیز مد نظر داشته‌اند که ماجراجویی در دریای کارائیب چه بسا پاسخ درخوری در خلیج فارس داشته باشد. درباره سناریوی دوم یعنی احتمال رد و بدل شدن پیام‌هایی بین ایران و امریکا اگر چه شواهدی دال بر این ادعا در حال حاضر وجود ندارد اما این یک رویه معمول در مناسبات بین‌المللی بوده و هست.

مثلاً ممکن است ایران در واکنش به تهدیدهای امریکا تذکر صریحی داده باشد که اقدام متقابل می‌کنیم. اینکه چه پیام‌هایی بین دو کشور رد و بدل شده معلوم نیست اما کلیت ماجرا این است که به نظر می‌رسد امریکایی‌ها در محاسبه سود و زیان‌های اقدام احتمالی علیه ایران به این نتیجه رسیده‌اند که منافع آنها در این ماجرا نسبت به تبعات آن قابل دفاع نبوده است.

پیام های ورود نفتکش های ایرانی به ونزوئلا

هادی محمدی در خراسان نوشت:

 حدود ۲۰۰ سال قبل، ایالات متحده آمریکا بر اساس دکترین رئیس جمهور وقتش – مونروئه – آمریکای لاتین را به عنوان حیاط خلوت و عمق راهبردی خود قرارداد و به اروپایی های آن زمان اخطار داد که از دخالت در این حوزه پرهیز کنند. از آن زمان تاکنون این سیاست همواره در دولت های مختلف آمریکایی اجرا شده و با جنگ ها و کودتاهای مختلف سعی داشتند تا کشورهای این حوزه را در راستا یا تحت نفوذ  سیاست های  واشنگتن حفظ کنند.

این روزها نفتکش های حامل سوخت ایرانی پس از حدود ۱۲ هزار کیلومتر دریانوردی به ونزوئلا رسیده و تاکنون حداقل دو نفتکش ما با اسکورت نیروهای مسلح ونزوئلا پهلو گرفته اند. این ها در حالی است که هم ایران، هم ونزوئلا، هم شرکت نفتکش ایران و هم فراورده های نفتی ایران در تحریم های یک جانبه آمریکا هستند و رساندن بیش از ۱.۵ میلیون سوخت باکیفیت یورو ۴ در این شرایط نکات مهمی در خود نهفته دارد.

اول این که تا قبل از تصویب قطعنامه۲۲۳۱ در شورای امنیت (تیر ۹۴) که پس از توافق برجام صورت گرفت، بر اساس قطعنامه ۱۹۲۹ (خرداد ۸۹) کشورمان با محدودیت های شدید و غیرانسانی در حمل و نقل هوایی و دریایی خود روبه رو بود. قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت از همه کشورها می خواست تا «همه محموله‌ها به سمت یا از طرف ایران را در خاک کشور خود از جمله بنادر و فرودگاه‌ها بازرسی کنند» و حتی به کشورها این مجوز را داد که «اقلامی را که تامین، فروش، انتقال و صدور آن ها بر اساس قطعنامه ۱۹۲۹ و قبلی ها ممنوع اعلام شده اند توقیف کنند یا از طریق نابود کردن، اوراق کردن یا انبار کردن یا انتقال به کشوری غیر از مبدا و مقصد از دست این اقلام  خلاص شوند».

قطعنامه ۱۹۲۹ حتی به یک کشور کوچک مثل جیبوتی این حق را می داد که کشتی های ایرانی را توقیف کند و ما نیز حق اعتراض به کشورها را نداشتیم، حتی آن ها که ظاهرا دوست ما بودند! این قطعنامه ظالمانه که در نوع خود یکی از سخت ترین قطعنامه ها علیه یک کشور در تاریخ شورای امنیت به شمار می‌رفت، براساس  بند ۷ قطعنامه ۲۲۳۱ لغو شد تا یک خطر و دشواری بزرگ در حوزه حمل و نقل جمهوری اسلامی ایران از بین برود و هیچ کشوری به خود اجازه توقیف و بازرسی محموله های هوایی یا دریایی ما از جمله همین نفتکش های اخیر را با استناد به این قطعنامه ندهد.

اما هنوز مشکل اصلی یعنی آمریکا باقی است. ایالات متحده آمریکا را که ثابت کرده به هیچ توافق و پیمان بین المللی تا زمانی که منافعی در آن داشته باشد، پایبند نیست، چگونه مهار کنیم؟ به ویژه ترامپ که در دومین سال دولتش توافق برجام را زیر پا گذاشت و سخت ترین تحریم های پس از انقلاب را علیه تهران اعمال کرد. برای مهار این تهدید بزرگ، دیگر کار دیپلماسی و قطعنامه اثر چندانی ندارد.

آن چه باعث شد این نفتکش ها بدون آزار آمریکا به ونزوئلا برسند، نامه ها و پیام های نظامی و هشدارآمیز مستقیم و غیر مستقیمی بود که تهران قبل و حین حرکت نفتکش ها به سمت ونزوئلا از طریق سفارت سوئیس، دبیرکل سازمان ملل و امیر قطر برای واشنگتن فرستاد و در آن ها به صراحت با اشاره به توان بالای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در خلیج فارس و تنگه هرمز و یادآوری بلایی که بر سر آخرین توقیف کننده نفتکش های ایرانی در سال قبل آمد، اخطار جدی را ارسال کرد. در این میان البته همراهی برخی کشورهای دوست پرقدرت هم موثر بوده است که شاید در زمان مناسب گفته شود.

نکته دیگر این که ونزوئلا در سال۲۰۰۸ و در اوج تحریم بنزین علیه ایران محموله های بنزین خود را به ایران فرستاد و حالا ایران در جواب آن محبت و در شرایط بسیار سخت امروز، کاراکاس را تنها نگذاشته تا علاوه بر سوخت و مواد اولیه یک ماه پالایشگاه های این کشور، برخی تجهیزات پالایشگاهی ونزوئلا را نیز که توسط صنعتگران ایرانی حوزه نفت تولید شده، به این کشور بدهد. قرار است در قبال این محموله، کشورمان کالاهای مورد نیاز خود را دریافت کند. ایران یکی از وارد کنندگان آلومینا یا اکسید آلومینیم است که در صنعت استفاده می شود و به راحتی هم به ایران فروخته نمی شود، از آن سو ونزوئلا از تولید کنندگان اصلی این ماده است و این تبادل کالایی سود مهمی برای ایران نیز به همراه خواهد داشت.نکته آخر این که این موفقیت را باید به پای بخش های مختلف نظام نوشت. در واقع یک همکاری مناسب و راهبردی میان دیپلماسی، بخش نظامی و صنعت نفت در بالادست و بخش های مختلف در پایین دست باعث شد تا علاوه بر یک تبادل کالایی مهم در آن سوی جهان که فواید اقتصادی خاص خود را دارد، بتوانیم با شکستن دو حلقه محاصره سنگین علیه ایران و ونزوئلا  ضمن آن که  پیام سیاسی مهمی را به جهان مخابره کردیم که نشان دهنده مولفه دیگری از قدرت کشورمان است، ثابت کنیم که هم سیاست های یک جانبه آمریکا قابل شکست دادن است، هم دیگر نمی تواند با هیمنه سازی از خود، کشورهای دیگر را به پیروی از سیاست های قلدرمآبانه خویش وادار سازد.

 پیام مقاومت ایران و ونزوئلا به جهان

فریدون مجلسی در آرمان نوشت:

نفتکش ایرانی فارست که در ابتدای سال ۹۹ در بندر شهید رجایی با ۴۳ میلیون لیتر بنزین بارگیری شده بود، در اسکله ۲ در پالایشگاه بندر «ال پالیتو» در شمال ونزوئلا، واقع درغرب کاراکاس لنگر انداخت. این نخستین کشتی از پنج نفتکش ایرانی است که به‌رغم تهدیدات و تحریم‌های آمریکا در سواحل شمالی ونزوئلا پهلو می‌گیرد و آماده تخلیه محموله سوختی خود است. به دنبال تهدیدهای آمریکا برای اطمینان از اینکه کشتی ایرانی بدون هیچ گونه حادثه به سواحل ونزوئلا برسد، تانکر هنگام عبور از منطقه انحصاری اقتصادی توسط نیروی دریایی ونزوئلا اسکورت شد.

دومین کشتی نیز که فارست نام دارد پیش از این روز شنبه وارد دریای کارائیب شد. سه کشتی دیگر نیز در حال عبور از اقیانوس اطلس هستند. روز گذشته و همزمان با ورود نخستین نفتکش ایران به آب‌های انحصاری اقتصادی ونزوئلا، نیکولاس مادورو رئیس جمهوری ونزوئلا ضمن تشکر از حمایت‌های ایران، کاراکاس و تهران را خواهان صلح دانست و اذعان کرد ما حق داریم آزادانه تجارت کنیم. از سوی دیگر این اقدام یک زنگ تهدید نیز به شمار می‌آید زیرا آمریکا با این اقدام مخالفت کرده است.

در صورتی که هر دو کشور یک تبادل تجاری قانونی با یکدیگر با استفاده از آب‌های بین‌المللی را انجام داده‌اند. در این میان آمریکا نیز تهدیدات خود را عملی نکرد و صرفا در حد حرف باقی ماند. ایالات متحده در این میان از عملی نشدن و نتیجه ندادن تحریم‌های خود ناراضی به نظر می‌رسد و به دنبال این است که تحریم‌های خود را به تمامی مسیرها و جنبه‌ها گسترش دهد و محاصره اقتصادی ایران را به عرصه دریایی و هوایی نیز بکشاند. از طرفی شاهد بودیم حتی نهادهای حقوقی کشور آمریکا نیز نسبت به مواضع دولت این کشور واکنش نشان دادند و اذعان کردند این یک امر غیر قانونی نیست و دولت آمریکا نمی‌تواند بر خلاف قوانین بین‌المللی نفتکش‌های ایرانی را توقیف کند و افراد زیادی در آمریکا دخالت در این امر را تندروی و زیاده‌روی تلقی کردند و از دولت خواستند تا از هرگونه اقدام تحریک‌آمیز اجتناب کند.

در این میان شاید یک یا دو کشور دیگر نیز در جهان وجود داشته باشند که ایران بتواند با آن‌ها همچین تبادل‌هایی صورت دهد که یکی از آن‌ها کره شمالی است و در این راستا باید نیازهای این کشور برآورد شود. مقامات ایران در چنین تبادلاتی باید مراقب خطرات آن نیز باشند زیرا هرلحظه ممکن است در میان راه با موانعی روبه‌رو شوند که یکی از بدیهی‌ترین آن‌ها بازرسی غیر قانونی از این کشتی‌ها است. این موانع و این تهدیدها به نظر نمی‌رسد جنبه تبلیغاتی داشته باشد و هر لحظه ممکن است تبدیل به یک درگیری شود. همانگونه که محاصره اقتصادی آمریکا به صورت جدی در حال اعمال است و اثرات سوء زیادی برای اقتصاد ایران داشته است. در هر حال باید توجه کرد که ایران و ونزوئلا مقابل زورگویی ایالات متحده به خوبی مقاومت کردند و به‌گونه‌ای پیام آن‌ها نیز به سایر کشورهای جهان مقابله با بی‌قانونی و زورگویی است.

لنگر اقتدار در دریاهای دور

عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:

برای حکام رژیم امریکا که طی سال‌های اخیر با زیر پا گذاشتن همه قوانین و مقررات بین‌المللی وبا اتکا به قدرت نظامی و اقتصادی وتحریم همه‌جانبه مردم ایران، همه توان خود را برای فروپاشی یا مهار و تسلیم نظام جمهوری اسلامی به کار گرفته‌اند، چیزی سخت‌تر از این نیست که نظاره‌گر باشند که ایران حوزه نفوذ خود را به رغم این فشارها و تحریم‌ها نه در منطقه خلیج فارس و دریای عمان، بلکه تا دریای کارائیب که به حیاط خلوت امریکا معروف شده است گسترش دهد و آن‌ها حتی به رغم تهدید وتطمیع، برای مهار اقتدار و نفوذ ایران، کاری از دست‌شان ساخته نباشد وایران رجزخوانی‌های هفته‌های اخیر کاخ سفید را نسبت به حرکت نفتکش هایش به سمت سواحل ونزوئلا که نه تنها حامل بنزین پالایشگاه‌های ایران برای مردم مظلوم ومحاصره شدن ونزوئلا، بلکه حامل پیام ایستادگی دو ملت محاصره شده وتحت فشار مستقیم امریکا است، نادیده بگیرد واهداف خود را دنبال کند.

تیم افراطی حاکم بر کاخ سفید که طی سال‌های اخیر برای محاصره دریایی و جلوگیری از صدور نفت خام و فراورده‌های نفتی ایران از تمام روش‌های ممکن از محاصره وتحریم اقتصادی، تشکیل ائتلاف دریایی، ناتوی عربی وتحریم خریداران نفت از ایران فروگذار نکرده است، آنگاه که موضوع فروش بنزین ایران به ونزوئلا مطرح شد از یک سو با اعلام حرکت چهار ناو جنگی و هواپیمای تجسسی به منطقه دریای کارائیب به تهدید نظامی متوسل شد و حتی یک مقام ارشد دولت ترامپ در گفتگو با واشنگتن فری بیکن تهدید کرده بود که ایالات متحده مداخله مداوم از سوی ایران در امور ونزوئلا را تحمل نکرده و این مداخله احتمال نزدیک شدن به یک درگیری بین ایالات متحده و تهران بر سر حمل و نقل نفت را شدت می‌بخشد. برایان هوک مسئول گروه اقدام امریکا علیه ایران نیز که مدت‌ها بود در روند جنگ روانی و اقتصادی امریکا علیه ایران حرفی برای گفتن نداشت، هفته گذشته با ادعای اینکه ایران باید از میان فروپاشی اقتصادی و مذاکره (تسلیم) در برابر امریکا یکی را انتخاب کند، کوشیده بود در عرصه دیگر بر اراده ایران تأثیر بگذارد، اما عزم ایران در تحقق این مأموریت دریایی و هشدار مسئولان ایرانی به امریکایی‌ها نسبت به هرگونه اقدام ایذایی علیه حرکت نفتکش‌های ایران، عرصه‌ای دیگر از عظمت و اقتدار و توان ایران را این بار نه در منطقه خلیج فارس، بلکه تا حوزه دریای کارائیب که هزاران کیلومتر دورتر از مرز ایران است فراهم کرد و فصلی دیگر را بر شکست‌های گذشته کاخ سفید از اقتدار و عظمت ایران اسلامی افزود و سبب گردید که بار دیگر موضوع اقتدار و توان منطقه و فرامنطقه ایران وشاخصه گفتمانی آن یعنی گفتمان مقاومت و تفکر انقلاب اسلامی به موضوع محوری بررسی‌های مراکز اندیشه ورزی و نظریه پردازی غرب تبدیل گردد ومعنا یابی اینکه چه عاملی سبب گردیده است که در حالی‌که در سال‌های اخیر سلطه گران غربی با تشدید فشارها، تحریم‌ها والبته با اتکا به نقش واثرگذاری عوامل داخلی به تسلیم وحتی فروپاشی نظام امیدوار شده بودند، اکنون ناباورانه ودر اوج فشارها و تحریم‌ها و مصائب جهانی بیماری کرونا، باید عزت وعظمت انقلاب اسلامی را اینگونه نظاره‌گر باشند.

در معنایابی این تحول، هفته گذشته وب‌سایت «شورای آتلانتیک» در مطلبی به قلم باربارا اسلاوین تنها پنج دلیل را برای چرایی شکست استراتژی‌های کاخ سفید علیه ایران برمی‌شمارد که با تأمل در آن‌ها اذعان اقتدار وعظمت ایران را می‌توان دید. اگر چه تلاش برای تهدیدنمایی وبزرگنمایی خطر ایران نیز در آن موج می‌زند.

۱- ترامپ ۸ می‌۲۰۱۸ در سخنرانی خود وعده داد که سیاست جدید به «رفع تهدید برنامه موشکی بالستیک ایران» کمک خواهد کرد، «فعالیت‌های تروریستی ایران در سراسر جهان را متوقف خواهد ساخت و مانع از فعالیت‌های تهدیدآمیز این کشور در خاورمیانه خواهد شد». بااین‌حال، ایران برنامه موشکی خود را ادامه داده و حتی یک ماهواره نظامی به فضا پرتاب کرده است؛ رویکرد ایران در منطقه فعال‌تر شده و تنش‌ها در خلیج‌فارس و عراق، امریکا و ایران را به آستانه جنگ برده است. همچنین، احتمال دارد که امریکا مجبور به ترک عراق شود و این کشور را بیش‌ازپیش در برابر ایران آسیب‌پذیر سازد.

۲- پس از خروج امریکا از برجام، ایران برای یک سال به این توافق پایبند ماند و اکنون اورانیوم غنی‌شده در سطح پایین این کشور برای ساخت یک سلاح هسته‌ای کافی بوده و غنی‌سازی در سایت زیرزمینی فردو را از سر گرفته است. اگر امریکا به‌رغم عدم پایبندی خود به توافق برجام، برای «بازگشت» تحریم‌ها تلاش کند، ایران احتمالاً از برجام و پیمان ان پی تی نیز خارج خواهد شد و مسیری دیگر را در پیش خواهد گرفت.

۳- سیاست امریکا در قبال ایران، باعث تشدید شکاف بین امریکا و نزدیک‌ترین متحدان آن در اروپا شده است که برای حفظ برجام تلاش کرده‌اند.

۴- دولت ترامپ کشورها را، برخلاف اولویت‌های سیاسی آنها، برای پیوستن به کمپین «فشار حداکثری» تحت‌فشار گذاشته و با تبدیل تحریم‌ها به ابزار ثابت سیاست خارجی، اثربخشی آن‌ها را به تحلیل برده است. تحریم‌ها همانند آنتی‌بیوتیک‌ها، اگر بیش‌ازحد مصرف شوند، تأثیر خود را از دست می‌دهند. باگذشت زمان، کشورها راه‌حل‌هایی پیدا می‌کنند.

۵- خروج امریکا از برجام، باعث تقویت نیروهای مخالف امریکا در ایران شد که با عادی‌سازی روابط با امریکا شدیداً مخالف هستند. سال بعد، ایران احتمالاً رئیس‌جمهوری انتخاب خواهد کرد که اعضای کابینه آن نیز مخالف امریکا خواهند بود. مذاکره با چنین دولتی، حتی اگر جو بایدن رئیس‌جمهور بعدی امریکا باشد، به «توافقی بهتر» منجر نخواهد شد. زمان طلایی برای گفتگو در مورد برجام ۲، حل‌وفصل تنش‌های منطقه‌ای و دیگر مسائل، ازدست‌رفته است.

اما نکات مهم دیگری هم هست که در ارزیابی وب‌سایت «شورای آتلانتیک» به آن اشاره نشده وچه بسا منشأ اصلی تحولات است که غرب عامدانه بنا ندارد روی آن‌ها انگشت بگذارد نظیر اینکه:

اول: تمام این پیشرفت‌ها و دستاوردهای ایران با اتکا به توانمندی داخلی است و بدون وابستگی، حتی به کشورهای دوست خود به آن دست یافته وهمین درون‌زایی سبب شده که با هیچ تهدید، فشار وتحریمی از بین بردن آن امکان پذیر نیست.

دوم: ایران با اتکا به ظرفیت‌های درونی به سطحی از بازدارندگی واقتدار دفاعی رسیده است که تهدیدهای نظامی غرب در تغییر محاسبات مردم ومسئولانش تأثیری ندارد.

سوم: ایران توانسته است در سال‌های اخیر تهدیدها و تحدیدها وفشارها را به یک فرصت تبدیل کند و وابستگی خود را به فروش نفت خام به حداقل برساند واقتصاد خود را سراپا نگهدارد.

چهارم: کاخ سفید در تمام پرونده‌های خود در منطقه خلیج فارس و غرب آسیا شکست خورده وبه زعم خود در همه آن‌ها نقش نیروهای مقاومت را در چرایی شکست‌ها برجسته می‌بیند واین در حالی است که ترامپ تصور می‌کرد با ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی قادر به جبران این شکست‌هاست، اما این ترور خود به منشأ تحولی جدید در منطقه و گسترش تفکر انقلاب اسلامی تبدیل شده است. واین درحالی است که متحدان منطقه‌ای امریکا، با اذعان به ناتوانی کاخ سفید در حال تغییر رویکرد خود دربرابر ایران هستند.

پنجم: به رغم اعمال گسترده‌ترین وپیچیده‌ترین شکل جنگ روانی و تهدیدنرم علیه ایران وبا هدف تضعیف وتوان نیروهای انقلابی وتفکر انقلاب اسلامی وشکست اراده مقاومت مردم ایران، غرب ناباورانه شکست این سیاست‌ها وتحکیم وتعمیق جایگاه نیروهای انقلابی را شاهد است، که یکی از مصادیق آن همین تاب آوری ملی در برابر ویروس کرونا و مهار کم هزینه‌تر آن در مقایسه با کشورهای غربی باشد.

ششم: واین‌ها همه در حالی است که مردم ایران به دلیل تحریم‌ها وفشارها و فرصت طلبی وثروت اندوزی برخی از فرصت طلبان وعوامل نفوذی دشمن در سال‌های اخیر مصائب سختی را متحمل شده وآن‌ها بیشترین فرصت را برای دشمنان ایجاد کرده‌اند.

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدظله العالی) هفته گذشته در نشستی تصویری با جوانان دانشجو و تشکل‌های دانشگاهی، هدف اصلی دشمنان از مقابله با ملت ایران را جلوگیری از ایجاد یک الگوی جذاب برای ملت‌ها دانستند و یادآورشدند: باید متوجه بود که جمهوری اسلامی در کوران نبرد سیاسی، فکری، جنگ نرم و احیاناً برخوردهای سخت با جبهه مستکبران قرار داشته و دارد. تجربیات نظامی و غیرنظامی ۴۰ سال اخیر به خوبی ثابت می‌کند ملت عزیز ایران ظرفیت پیروزی بر دشمنان عنود خود را دارد. البته این نکته مدنظر باشد که دشمن از تلاش برای تحقیر ملت و مخدوش کردن اعتماد به نفس ملی مأیوس نشده است، اما با وجود تلاش‌های دشمن، خداوند خلاف آن را تقدیر کرده است.

آزمون دوباره اصولگرایان در مجلس یازدهم

جلال خوش‌چهره در ابتکار نوشت:

مجلس ‌یازدهم فردا افتتاح می‌شود. گمانه‌ها درباره مجلس ‌جدید، ترکیبی از پنداشت‌هاست که آینده این نهاد را در برابر آزمونی سخت قرار می‌دهد.

گمان اینکه مجلس یازدهم ترکیبی یکدست از صاحبان گرایش مشترک خواهد بود، دور از ذهن نبود. به این ‌ترتیب، می‌شد تصور کرد که کار قانونگذاری و نظارت نمایندگان مجلس آینده در بستری از توافق جناحی انجام شود. اما جنس رقابت‌ها و آهنگ کلام طیف‌های دارنده کرسی در مجلس برای تصاحب ریاست و هیئت‌رئیسه این نهاد، چشم‌انداز پرتنشی را در آینده به نمایش گذاشته است. ممکن است بخشی از این رقابت‌ها خصلت بازارگرمی برای جلب توجه عموم به مجلس نوپا داشته باشد؛ به‌ویژه با لحاظ تجربه انتخاباتی اسفندماه گذشته و سطح مشارکت‌ها در آن، کوشش شود صف‌بندی متفاوت از گذشته در سپهر سیاسی کشور نزد افکار عمومی جلوه کند. به عبارت دیگر با عبور از رقابت اصولگرا ـ اصلاح‌طلب، اکنون شاهد آرایش تازه‌ای از کنشگران سیاسی هستیم که در چارچوب اصولگرایی با یکدیگر رقابت می‌کنند. بدیهی است میزان موفقیت در این‌کار به اصلاح نگرش و باور عمومی به این رویکرد از یک‌سو و میزان کارآمد شدن یکدستی کنشگران دارای اصول سیاسی مشترک از سوی دیگر، ربط مستقیم خواهد داشت.

رقابت میان طیف‌های اصولگرا از مجالس هفتم، هشتم، نهم و دولت‌های نهم و دهم پیشینه دارد. مجلس دهم و دولت‌های یازدهم و دوازدهم تا اندازه‌ای به کاهش یا سکوت در رقابت‌های درون‌جناحی اصولگرایان انجامید. برخی بر این تصور بودند که عقب‌نشینی اصولگرایان از مجلس و دولت، فرصتی را برای بازخوانی در میان طیف‌های اصولگرا ایجاد خواهد کرد تا با اصلاح در برخی مواضع گذشته خود، امکان توافق مشترک را در بازگشت فعالانه به هرم قدرت فراهم کنند. اگرچه نتیجه انتخابات مجلس یازدهم به‌ هر ترتیب به سود طیف‌های مختلف اصولگرا رقم خورد، اما شیوه تعاملات آنان در تعیین رئیس و هیئت‌رئیسه مجلس گواه این واقعیت است که در جناح اصولگرا همچنان در بر همان پاشنه سابق می‌چرخد. طیف‌های رقیب یکدیگر را با ‌انواع اتهام‌ها می‌نوازند تا از این راه برای خود فرصت‌سازی کنند. بدتر اینکه دایره خودی را چنان تنگ کرده‌اند که حتی چهره‌هایی چون «علی لاریجانی» پیش از بالا گرفتن تنش‌های درون‌جناحی، عطای بودن در این جدال را به لقای آن بخشید و رفت. دور نیست «محمدباقر قالیباف» نیز به زودی آماج حملاتی قرار گیرد که پیش از این سابقه نداشته است.

رقابت برای کسب کرسی‌های ریاست و هیئت‌رئیسه تنها بخشی از چالش‌هایی است که اعضای مجلس یازدهم با آن در بدو کار روبه‌رویند. چالش‌های دیگر به تعاملات با دولت، شورای نگهبان، مجمع تشخیص‌ مصلحت، شیوه‌های نظارت و سرانجام قانونگذاری در بزنگاه کم‌سابقه‌ای است که کشور را در سخت‌ترین دوران خود قرار داده است.

طیف‌های حاضر در مجلس یازدهم در حالی با هم به رقابت مشغولند که هنوز تصویر روشنی از رویکردهای آنان درباره اصلی‌ترین مسائل و مشکلات کشور در دست نیست. نمایندگان این جریان در مجلس گذشته مخالفت با رویکرد اکثریت را به دولت، سیاست‌های داخلی و خارجی در دستورکار داشتند. اکنون با یکدست شدن گرایش حاکم در مجلس یازدهم، هنوز روشن نیست که آیا قرار است همان شیوه دنبال شود یا نمایندگان رویکردی عملگرایانه را در برون‌رفت کشور از مشکلات در دستورکار دارند. ممکن است بخشی از رقابت‌های تنگاتنگ کنونی به رویکردهای احتمالی مجلس در انتخاب روش‌های اعتدالی یا تجدیدنظرطلبانه در آینده مربوط شود. اما آنچه در حال‌ حاضر می‌تواند توجه عموم را به کارکرد مجلس یازدهم جلب کند، نه بازتاب نظرات اعضای طیف‌های رقیب برای کرسی‌های ریاست و هیئت‌رئیسه، بلکه رویکرد مجلسیان در اندازه نهاد نظارتی و قانونگذار برای برون‌رفت کشور از مشکلات جاری است.

مجلس یازدهم در حالی افتتاح می‌شود که ترکیبی از پنداشت‌ها را با خود همراه دارد. درست‌تر آن است که مجلس جدید را آزمون دوباره اصولگرایان به حساب آوریم.

برچسب ها:

سیاسی