یک پژوهش داخلی عوامل متعددی چون باورهای مردسالارانه، احساس نابرابری جنسیتی، پایبندی به باورهای دینی، ساختار خانواده و پایگاه اجتماعی را علل قتل ناموسی می داند.
اصطلاح ناموس یا شرف، به مثابه برساختهای اجتماعی، جزو آن دسته از مفاهیمی است که در هر جامعهای بار معنایی ویژهای دارد و تعریف یگانه، جامع و استانداردی از این مفهوم وجود ندارد. در واقع، باید از مفهوم ناموس در بستر فرهنگی و اجتماعی هر جامعه تعریفی به دست داد. با این حال عفت و پاکدامنی زن از عناصر اصلی تمام تعاریف ارائه شده از ناموس محسوب میشود که نتیجه آن اعمال کنترل مردان بر رفتارهای اجتماعی و جنسی زنان در جامعه است. محققان در پژوهشی با عنوان " بررسی جامعهشناختی نگرش به قتلهای ناموسی و عوامل اجتماعی موثر بر آن در شهر مریوان" این موضوع را بررسی کردهاند.
در این مطالعه با اشاره به این که وقوع قتلهای ناموسی، پدیدهای نادر نیست و صندوق جمعیت سازمان ملل برآورد کرده است که در هر سال در جهان حدود ۵۰۰۰ قتل ناموسی اتفاق میافتد، بیان شده است:« بر اساس آن چه در گزارش سال ۲۰۱۵ طرح سونتاوس آمده، بنا به برخی پژوهشها و به نقل از پلیس، طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ میلادی، ۳۴۰ قتل ناموسی در ایران گزارش شده است که همه قربانیان آن زن بودهاند و بیشتر در استانهای خوزستان و کردستان اتفاق افتاده است، به گونهای که برآورد شده حدود ۴۰ درصد از کل قتلها در استان خوزستان، به مسائل ناموسی، به معنای عام مرتبط است. البته با این وجود متاسفانه هیچ آمار رسمی و دقیقی درباره میزان شیوع قتلهای ناموسی در ایران در دست نیست.»
نویسندگان این مقاله با مرور پژوهشهای مختلف درباره قتلهای ناموسی میگویند:« مرور این پژوهشها نشان میدهد که با وجود پراکندگی جغرافیایی پژوهشها، بیشتر آنها مربوط به کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا است.»
در این پژوهش که توسط محمد اسماعیل ریاحی، دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه مازندران و وحید اسماعیلی، کارشناس ارشد جامعهشناسی دانشگاه مازندران انجام شده، آمده است:« به دنبال رواج مبادلههای مرزی با استان کردستان عراق، اقتصاد شهرستان مریوان بسیار متحول شد که نتیجه آن دگرگونی بسیاری از نمادهای اجتماعی و فرهنگی سنتی ساکنان این منطقه بوده است، به طوری که میتوان گفت سبک زندگی مردم این شهر تغییر کرده است. زنان کرد ساکن این شهر نیز از این تحولها تاثیر پذیرفتهاند و در پی افزایش امکان حضور در فضاهای عمومی اعم از شغلی، تحصیلی و تفریحی، امکان دسترسی به منابع مصرفی متنوع برای آنها افزایش یافته است.»
بر اساس آن چه در این مقاله آمده، قرار گرفتن زنان در موقعیت جدید، گسترش فزاینده تغییر در ابعاد گوناگون سبک زندگی و هویتی آنان را به دنبال داشته است که در غالب موارد، با ساختار فرهنگی عام و سنتی و ارزشها و هنجارهای شهر مریوان در تضادی بنیادین و همهجانبه است؛ به گونهای که حاصل این تغییرات ظهور نوعی هویت در میان این زنان، با عنوان هویت تنشزا است.
پژوهش حاضر، در زمره تحقیقات کمی است که با استفاده از روش پیمایش و به صورت مقطعی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر، تمام ساکنان بالاتر از ۱۸ سال شهر مریوان بودهاند که با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران، ۳۶۱ نفر به منزله نمونه نهایی تحقیق انتخاب شدند. به منظور انتخاب پاسخگویان، از روش نمونهگیری خوشهای استفاده شد.
میانگین سنی پاسخگویان ۳۲ سال بود و اکثر آنها را (۶۳.۲ درصد) مردان تشکیل دادهاند. حدود نیمی از پاسخگویان (۴۸.۲ درصد) مجردند و تحصیلات بیش از نیمی از آنان دیپلم یا پایینتر است و در گروههای درآمدی متوسط قرار دارند. در نهایت، بیش از نیمی از پاسخگویان (۵۴.۱) درصد به لحاظ پایگاه اجتماعی – اقتصادی در رتبه متوسط رو به پایین قرار دارند.
در این مقاله آمده است: « ۴۲.۴ درصد از پاسخگویان به قتل ناموسی، نگرش بینابین ( نه مثبت نه منفی) دارند و سهم نگرش منفی ۳۸.۲ درصد بوده است. در مقابل، ۱۹.۴ درصد از پاسخگویان به قتل ناموسی نگرش مثبت اظهار کردهاند. با این حال، توزیع جنسیتی پاسخگویان در این زمینه متفاوت است؛ بدین معنی که بیش از نیمی از پاسخگویان زن (۵۵.۶ درصد) به قتل ناموسی نگرش منفی دارند، در حالی که این رقم در میان مردان فقط ۲۸.۱ درصد است.»
نویسندگان این مقاله میگویند:« در میان متغیرهای ساختاری، به ترتیب، پذیرش باورهای مردسالارانه و احساس نابرابری جنسیتی همبستگی قویای با نگرش به قتلهای ناموسی دارند. این درحالی است که متغیرهای پایبندی به باورهای دینی سنتی و مرد بودن همبستگی متوسطی با این نگرش نشان دادهاند. در نهایت، متغیرهای ساختار استبدادی خانواده و پایگاه اجتماعی همبستگی نسبتا ضعیفی با متغیر وابسته دارند.»
در بخش پایانی این تحقیق آمده است:« نتایج توصیفی تحقیق نشان داد که حدود یک پنجم جمعیت بررسی شده در شهر مریوان، نگرش مثبتی به انجام قتلهای ناموسی دارند؛ یعنی از هر پنج شهروند مریوانی، یکی از آنان به انجام چنین رفتاری تمایل دارد. نزدیک به نیمی از آنان، نگرشی بینابین( نه مثبت و نه منفی) دارند. این ارقام حاکی از میزان گستردگی و مقبولیت اجتماعی نسبی این پدیده در این منطقه است و ضرورت سیاستگذاری اجتماعی و فرهنگی را گوشزد میکند.»
بر اساس آن چه در این مقاله بیان شده است، از میان تمام متغیرهای ساختاری بررسی شده در این تحقیق، فقط سه متغیر احساس نابرابری جنسیتی، میزان پذیرش باورهای مردسالارانه، و میزان دینداری، بر نگرش به قتل ناموسی اثر مستقیم معنادار داشتهاند و مابقی متغیرهای ساختاری، صرفا اثر غیرمستقیم داشتهاند. بدین ترتیب، میتوان پیشبینی کرد که آن دسته از پاسخگویانی که باورهای مردسالارانه را بیشتر پذیرفتهاند، به باورهای دینی سنتی پایبندی بیشتری دارند، و احساس نابرابری جنسیتی بیشتری میکنند، در مجموع نگرش مثبتتری به انجام قتل ناموسی دارند.
پژوهشگران میگویند:« شدیدترین میزان تاثیرگذاری مستقیم بر نگرش به قتل ناموسی، متعلق به متغیرهای یادگیری اجتماعی است. در میان این متغیرهای چهارگانه، متغیر تعریف بیشترین اثر مستقیم و مثبت را دارد که نشان میدهد آن دسته از پاسخگویانی که توجیه مثبتتری برای انجام قتل ناموسی از گروه اجتماعیشان آموختهاند و این عمل را اقدامی ارزشمند میدانند، نگرش مثبتتری نیز به اجرای قتل ناموسی دارند.»
این پژوهش در سومین شمارهی دوازدهمین دورهی مجله مطالعات اجتماعی ایران منتشر شده است.