راز مقتول بعد از مرگش فاش شد

5ee71fcc6bfb8_2020-06-15_11-44
زن جوان بعد از کشته‌شدن شوهرش و درحالی‌که برای شکایت از عامل قتل به دادسرا رفته بود، متوجه شد همسرش یک همسر دیگر و یک فرزند دارد.

بر اساس محتویات پرونده، یک سال قبل وقوع درگیری در منطقه‌ای در اسلامشهر به پلیس گزارش و با حضور مأموران تحقیقات آغاز شد.

فردی به‌شدت زخمی شده بود و تکنیسین‌های اورژانس اعلام کردند این شخص جان خود را از دست داده است.

بااین‌حال او را برای احیا به بیمارستان منتقل و پزشکان نیز اعلام کردند امکان احیا وجود ندارد و مرد جوان جانش را از دست داده است. بررسی‌های مأموران برای بازداشت متهم به قتل آغاز شد و چند روز بعد درحالی‌که متهم خودش را در خانه یکی از اقوامش مخفی کرده بود، بازداشت شد.

متهم بعد از دستگیری به قتل اعتراف کرد و درحالی‌که اولیای‌دم برای شکایت به دادسرا رفته بودند، همسر جوان مقتول متوجه شد شوهرش به‌جز او با زنی دیگر نیز ازدواج کرده و از آن زن یک فرزند هم دارد. این ازدواج برای سال‌ها از همسر اول مخفی مانده بود.

این زن به مأموران گفت: من حالا با دو شوک مواجه شده‌ام، اول اینکه همسرم به قتل رسیده است و بعد هم متوجه شدم او همسر دیگری دارد و آنها فرزند دارند.

من اصلا نمی‌دانستم شوهرم زندگی مخفیانه دیگری دارد. زمانی که ما با هم ازدواج کردیم، من فکر می‌کردم او مجرد است و خانواده‌اش هم به من گفته بودند فرزندشان مجرد است. شوهرم از اقوام ماست و این زندگی پنهانی من را شوکه کرده است.

بااین‌حال از قاتل شوهرم شکایت و درخواست رسیدگی دارم. پدر و مادر و فرزند مقتول نیز از متهم به قتل شکایت کردند و با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

متهم پای میز محاکمه رفت. روز گذشته بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، اولیای‌دم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند.

پدر مقتول خطاب به قضات گفت: ما هم از زندگی دوم فرزندمان خبر نداشتیم. حالا او دستش از این دنیا کوتاه است. من هم حق و حقوق همسر صیغه‌ای او را دادم و آن زن به دنبال زندگی خودش رفت.

حالا من نوه‌ام را بزرگ می‌کنم و او پیش من است و از طرف خودم و نوه‌ام درخواست قصاص دارم. وقتی نوبت به متهم رسید، او در جایگاه قرار گرفت و قبول کرد مقتول با ضربه چاقوی او به قتل رسیده است، اما گفت قصدی برای قتل نداشته و برای دفاع از خودش این کار را کرده است.

متهم گفت: من اتهام را قبول دارم، اما اگر من نمی‌زدم، مقتول من را می‌کشت. ما به‌خاطر مشروب با هم درگیر شدیم. من برای خرید مشروب به سراغ او رفتم. ابتدا گفت 50 هزار تومان هر بطری را می‌فروشد و من قبول کردم، اما بعد که رفتم تحویل بگیرم، گفت 70 هزار تومان.

باز هم قبول کردم و چیزی نگفتم. وقتی بطری را آورد، گفت که 80 هزار تومان باید بدهم. من این‌بار عصبانی شدم و زیر بار نرفتم و گفتم چنین پولی نمی‌دهم. آنجا با هم جروبحث کردیم و او من را زد، سرم خراش افتاد و مجبور شدم بخیه بزنم.

اما درگیری بین ما تمام نشد. مدتی بعد من در یک عروسی بودم که مقتول را هم آنجا دیدم و دوباره با هم جروبحث کردیم. درگیری بالا گرفت. افراد دیگری هم وارد این درگیری شدند و دوستان مقتول هم آمدند. بعد که پلیس آمد، ما از هم جدا شدیم. من از عروسی بیرون آمدم و به یک پارک رفتم. یک ساعت بعد مقتول و دوستانش آمدند.

آنها چاقو داشتند و به من حمله کردند، مقتول دوبار چاقو را به سمت من پرت کرد و من برشی که به‌خاطر چاقو در هوا ایجاد شد و زیر گلوی من بود را احساس کردم.

در همین حین من هم به سمت او چاقو پرت کردم تا بتوانم از خودم دفاع کنم، فکر می‌کردم اگر او متوجه شود من هم چاقو دارم دیگر دست برمی‌دارد و می‌رود.

وقتی چاقو را پرت کردم، او روی زمین افتاد. سپس میان چمن‌ها رهایش کردم و خودم فرار کردم و سر چهارراه رفتم. به دوستم گفتم برو ببین چه شده است و به پلیس هم خبر بدهید.

وقتی دوستم آمد، گفت خون‌ریزی دارد و نبضش ضعیف است. گفتم برو ببین زنده است یا مرده که دوستم آمد و گفت اورژانس می‌گوید مرده است.

من هم فرار کردم و به خانه پدرم رفتم و بعد از یک روز هم به خانه یکی از اقوامم رفتم و بعد هم دستگیر شدم.

متهم گفت: اگر من نمی‌زدم، او من را می‌زد، حتی چاقو را زیر گلویم آورد. من برای دفاع از خودم این کار را کردم، اما قصد کشتن نداشتم و فکر نمی‌کردم چاقویی که پرت می‌کنم به سینه‌اش برخورد کند و حالا هم درخواست بخشش دارم. قضات با پایان جلسه دادگاه، برای صدور رأی دادگاه در این خصوص وارد شور شدند.

برچسب ها:

اجتماعی