راننده میان سالی که طعمه زورگیر ۲۰ ساله شده بود؛ در تشریح ماجرای زورگیری به افسر تجسس کلانتری سپاد مشهد توضیحاتی ارئه داد.
زمانی که وارد کلانتری شدیم، زن معتاد سعی میکرد پسر جوانش را به خاطر خلافکاری هایش کتک بزند، او که به زحمت چشم هایش را باز نگه میداشت، بعد از یک هجوم بی ثمر به سوی فرزندش روی صندلی کلانتری نشست و برای لحظاتی چشمانش را بست و به پسرش ناسزا گفت که چرا چاقو را برای زورگیری زیر گلوی راننده گذاشته است و...
اینها بخشی از اظهارات شاکی میان سالی است که طعمه زورگیر ۲۰ ساله شده بود.
این راننده میان سال که هنوز از شدت ترس و اضطراب دستانش میلرزید و با چشمانی وحشت زده به حلقههای آهنین گره خورده بر دستان زورگیر مینگریست، پس از آن که مقداری آب نوشید و کمی آرامش خود را بازیافت، در تشریح ماجرای زورگیری به افسر تجسس کلانتری سپاد مشهد گفت: در یکی از خیابانهای مشهد هنگامی که سوار بر خودروی پژو ۲۰۶ بودم با یک دستگاه پراید تصادف کردم.
چون تصادف خسارتی بود و راننده مقابل نیز قصور خودش را قبول داشت، منتظر افسر راهنمایی و رانندگی نماندیم.
قرار شد مدارکمان را به یکدیگر بدهیم و روز بعد هر دو برای دریافت خسارت به بخش کارشناسی بیمه ایران مراجعه کنیم. طبق قرارمان ساعت ۱۰ صبح به مرکز پرداخت خسارت آمدیم.
امور مربوط به سانحه رانندگی و نظرات کارشناسی خیلی زود انجام شد و من با اتمام امور تخصصی بیمه در حالی از مرکز پرداخت خسارت بیرون آمدم که راننده پراید زودتر از من و پس از بازدید کارشناسی محل را ترک کرده بود.
در حالی که به طرف خودروی شخصی ام که بالاتر از مرکز بیمه پارک کرده بودم، میرفتم ناگهان جوانی با قیافه معتاد و ژولیده به سویم آمد و با بیان این که پول کرایه تاکسی را برای بازگشت به منزلش ندارد، از من خواست مبلغ پنج هزار تومان به او بدهم.
وقتی چشمم به وضعیت آشفته و چهره تاسف بار آن جوان افتاد، خیلی افسوس خوردم و یک لحظه با خودم اندیشیدم اگر این مبلغ را به او بدهم بلافاصله به سراغ دیگر شهروندان میرود تا هزینه خرید موادش را تامین کند.
به خوبی میفهمیدم او نداشتن کرایه تاکسی را بهانه کرده و دروغ میگوید پس اگر پولی به او میدادم در حقش خیانت کرده بودم چرا که او به دریافت این گونه پولها از شهروندان عادت میکرد و به سراغ کار یا ترک اعتیاد نمیرفت. واقعا در دو راهی تردید مانده بودم و نمیدانستم در این شرایط چگونه باید رفتار کنم.
در یک لحظه تصمیم خودم را گرفتم و با عذرخواهی به او گفتم الان اسکناس پنج هزار تومانی ندارم.
با گفتن این جمله در خودرویم را باز کردم و در حالی که به خاطر گرمای هوای ظهر شیشه را پایین میدادم، درون خودرو نشستم و استارت زدم، ولی ناگهان او ضامن چاقویش را زد و تیغه تیز آن را زیر گلویم گذاشت.
از شدت ترس و وحشت چیزی نمانده بود که قلبم از کار بیفتد. پایم روی پدال گاز خودرو میلرزید، زبانم بند آمده بود و با چشمانی از حدقه بیرون زده نگاهش کردم، بی رحمی و قساوت در چشمانش موج میزد.
به آرامی کارت عابر بانکم را از داخل کیفم برداشتم و به او گفتم هرچه میخواهی از این کارت بردار، او که احساس میکرد احتمال دارد رمز آن را اشتباه بگویم، فشاری به تیغه چاقو آورد و گفت: خودت با من میآیی و پولها را به من میدهی ، با حرکت سر اشاره کردم تا سوار شود، وقتی چاقو را از زیر گلویم برداشت و قصد داشت خودرو را برای سوار شدن از سمت شاگرد دور بزند، چشمم به شهروندانی افتاد که وارد خیابان شدند.
در یک لحظه پا به فرار گذاشتم و با سر و صدا از شهروندان کمک خواستم. خیلی زود زورگیر جوان در محاصره شهروندان قرار گرفت و طولی نکشید که گشت کلانتری آژیرکشان به محل حادثه رسید.
در این هنگام زنی که از ابتدای ماجرا در آن سوی خیابان ایستاده بود، فریادزنان به سوی زورگیر جوان آمد و با فریادهای بیهوده سعی داشت آن جوان را فراری بدهد، اما ماموران که با تیزبینی به رفتارهای زن میان سال مشکوک شده بودند، او را نیز دستگیر کردند که در بازرسی از داخل کیفش مبلغ ۱۲ میلیون تومان وجه نقد و اندکی مواد مخدر کشف شد.
بررسیها نشان میداد آن زن مادر جوان زورگیر است و با این شگرد پسرش را فراری میدهد. او حتی در کلانتری نیز سعی میکرد پسرش را به خاطر خلافکاری هایش کتک بزند تا چنین وانمود کند که فرزندش برای اولین بار اشتباه کرده است. آن زن که از شدت خماری نای ایستادن نداشت، مدعی شد طلاهایش را به مبلغ ۱۲ میلیون تومان فروخته است تا منزلی را رهن کند .
شایان ذکر است این مادر و پسر در حالی روانه زندان شدند که به دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) تحقیقات پلیسی برای جرایم احتمالی دیگر آنان ادامه یافت.