به گزارش مشرق، سوم تیرماه سالگرد مرگ «میشل عفلق» نظریه پرداز سیاسی عرب و پایهگذار حزب بعث عراق است.
حزب بعث، متفاوت از جریان سوریه در عراق (حزب بعث سوریه) است که در عراق به قدرت رسید و علیرغم تصورها با حزب بعث سوریه در رقابت قرار داشت. صدام حسین با استفاده از این حزب به قدرت رسید و جنایات فراوانی را در کشور و منطقه رقم زد که از جمله آنها میتوان به جنگ تحمیلی 8 ساله علیه ایران و جنگ کویت، اشاره داشت. اعدام صدام حسین نقطه پایانی بر حیات این حزب به صورت رسمی بود.
بیشتر بخوانید:
نصیحت مجله آمریکایی به ترامپ درباره جنگ با ایران
چرا صدام اعتراف به استفاده از سلاحهای شیمیایی کرد؟
مسیحی زاده صاحب ایده رهبری جهان عرب
میشل عفلق در سال 1910 در دمشق و در خانوادهای مسیحی از شاخه ارتدوکس یونانی زاده شد، در دوران جوانی به فرانسه رفت و در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. عنوان شده که در طی این دوران تمامی تفکرات عفلق در خصوص حزب بعث و نیز ایده رهبری جهان عرب به وی دیکته شده است.
وی پس از گذراندن تحصیلات تکمیلی در فرانسه به سوریه بازگشت. در آن سالها کمونیست دو آتشهای بود که در دبیرستانهای معروف کشورش تاریخ تدریس میکرد و به فکر راه انداختن حزبی سیاسی هم بود. در سال 1949 به عنوان وزیر آموزش و پرورش برگزیده شد و تا چند سال در این منصب باقی ماند.
گفته میشود که عفلق در جهت یگانگی و ملیگرایی تند اعراب و رهایی از استعمار غربی تلاش زیادی کرد. وی پس از آن در پی فشارهای سیاسی از سوریه رفت، اما در سال 1954 به آن کشور بازگشت و نقش مهمی را در اتحاد با مصر در سال 1958 ایفا کرد اما در نهایت به دلیل شکست در ایجاد یک کودتا در سوریه مجبور به فرار از این کشور شد، اما دستگیر شد. مقامات سوریه وزیر سابق آموزش و پرورش را به اعدام محکوم کردند، البته بعداً به تبعیدش به برزیل و زندگی در شرایط بسیار سخت رضایت دادند.
عراقیها که حالا در ترویج ناسیونالیسم عربی برای خودشان کسی شده بودند، برای عصبانیت رقیب سوری خود، عفلق را از برزیل به عراق آورده و ضمن دادن لقب «پدر معنوی بعث» امکانات و زندگی مرفهی را برایش فراهم کردند.
پشت پرده ماجرای آوردن عفلق به عراق و استقبال باشکوه از او، «صلاح عمر العلی» عضو ارشد حزب بعث عراق و از اعضای شورای رهبری این کشور بود که سال 1980 توسط صدام اخراج و از مشاغل دولتی کنار گذاشته شد.
تاسیس حزب برای تقابل با جریانات اسلامگرا
عفلق نظریهپرداز و آغازگر حزب بعث سوسیالیست عرب (حزب البعث العربی الاشتراکی) بود که با کمک «صلاحالدین بیطار» (بنیانگذار حزب سوسیالیست عربی) این حزب را در سال 1946 تأسیس کرد.
«عفلق، صلاح البیطار، اکرم الحورانی و شبلی العیسمی» با همین هدف، بعدها سازمان «جنبش عربی بعث» را بنیان گذاری کردند که توانست با شعار قومیت گرایی عربی، جوانان کشورهای عرب را به خود جذب کند.
سپس روزنامه «البعث» را که ارگان این حزب بود، تأسیس کردند. آنچه به نام حزب بعث معروف شد در واقع ترکیب «جنبش عربی بعث» و حزب «بعث عربی» به رهبری «ارسوزی» بود.
او که این حزب را برای تقابل با جریانهای اسلامگرا مانند اخوان المسلمین با کمک صلاح البیطار، اکرم الحورانی و شبلی العیسمی تشکیل داده بود و شاخههای متعددی را در برخی کشورهای عربی از جمله عراق پایهریزی کرد.
میشل عفلق همواره به مدح و ثنای صدام حسین میپرداخت تا جایی که گفت صدام هدیه آسمان است به حزب بعث و هدیه حزب بعث است به امت عربی.
امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی زمانی درباره صدام حسین فرمودند: شخصیت صدام بی هویت و تهی از ارزشهای انسانی و دینی است و اسلامش اسلام عفلقی است که از اسلام کارتری هم بدتر است.
کودتا و جایگاه صوری در حزب بعث عراق
عفلق در سال 1963 با کمک حسن البکر، عبدالسلام عارف و صدام حسین طی کودتایی قدرت را در عراق به دست گرفت و بعدها با قدرتگیری صدام حسین در عراق تبدیل به رهبر معنوی حزب البته در ظاهر و نه به صورت واقعی شد.
غسان الشربل روزنامه نگار لبنانی در کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" درباره وضعیت عفلق در زمان آمدن به عراق از برزیل و نیز نگاه صدام و حسن البکر به وی میگوید: "به آسایش شخص او خیلی اهمیت دادند. بعد از این که از برزیل و آن زندگی سخت برگشت برایش شرایط زندگی شایسته و باکرامتی را فراهم کردند. وضعیت زندگیاش در آن جا واقعاً بد بود. در عراق به او دفتر محترمی دادند و خانه شایستهای برایش فراهم کردند. به زندگی عادی و شخصیاش بسیار توجه کردند، اما نقشی به استثنای بعضی ظواهر تجلیل کردن به او ندادند. نه صدام او را دوست داشت نه بکر. هر دو از او میترسیدند و نسبت به او احتیاط عمیقی داشتند. صدام اصلاً به او اعتماد نداشت، ابداً اعتماد نداشت. صدام نمیخواست شریکی داشته باشد حالا اسمش هر چه باشد. البته میتوانم بگویم، به حکم روابط حزبیام، عفلق مدت کوتاهی قبل از مرگ از این که دچار اشتباه تحت تاثیر قرار گرفتن صدام شده بود، به شدت ابراز تاسف میکرد. من از این موضوع اطلاع مستقیم دارم. اما دیگر مسن شده بود و انتخابهای دیگری نداشت. نمیتوانست حالتی جز این را قبول کند."
وی پیوندی با حکومت بعثی نداشت و برغم ناهمگونی اندیشه حزب بعث عراق با افکار عفلق و به علت فشارهایی که از سوی سوریه به عراق وارد شد، صدام، جایگاه خوبی را در حزب به وی داد تا بدین وسیله حزب بعث عراق را نسبت به حزب بعث سوریه قویتر کند. این در حالی بود که حزب بعث عراق به اعتراضات حزبی فراوان عفلق اهمیت نمیداد.
منصور تاراجی روزنامه نگار ایرانی که در زمان کودتای حزب بعث در عراق و به قدرت رسیدن بعثیها و عفلق در این کشور حضور داشت، در مصاحبهای با عفلق، وی را فردی بسیار مشکوک دانست که در ظاهر حامی وحدت جهان عرب است، اما در پشت پرده علیه آنها توطئه میکند.
تاراجی همچنین گفته بود، این مرد به طور پنهانی نقش ویران کنندهای در جهان عرب دارد و خود را حامی پیشرفت اعراب میداند. عملکرد سیاسی «عفلق» در سالهای بعد و نتیجه ملی گرایی تند و تیز و افراطیاش که منجر به شکل گیری دیکتاتوری بعث عراق میشود، جایی برای خوشبینی در این خصوص باقی نمیگذارد.
عفلق سرانجام به دلیل قدرت خواهی روز افزون صدام حسین که خواستار در دست داشتن تمام قدرت در عراق بود، در یک حادثه مشکوک سقوط هواپیما در سال 1989 و در سن 79 سالگی کشته شد و دولت عراق، مراسم سوگواری باشکوهی برای وی برپا کرد.
تفرقه در جهان اسلام با ایده پان عربیسم
بسیاری او را یک مسیحی و حتی عامل غرب و به خصوص صهیونیسم برای تفرقه و نابودی جهان اسلام میدانند چرا که اندیشههای او بیشتر بر پایه پان عربیسم بود تا وحدت اسلامی.
او به پیامبر اسلام، اول به عنوان یک عرب مینگریست و نه عنوان پیامبر یک دین وحدت بخش. هرچند «ایاد عفلق» فرزند وی، بعدها ادعا کرد که پدرم در خانوادهای مسیحی به دنیا آمد، اما در سال 1980 میلادی وی نامهای به صدام نوشته بود که در آن آمده است «اگر برایم اتفاقی افتاد، مسلمان مردهام و گواهی میدهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و حضرت محمّد (ص) نبی و پیامبر خداست».
اندیشههای عفلق که مهمترین آنها در کتاب «فی سبیل البعث» گرد آمده، سالها در دانشگاههای عراق و در زمان قدرت حزب بعث تدریس میشد.