زنی که ما پای صحبتهای او نشستهایم تنها در هفته گذشته پنج مراجعهکننده داشته که از او خواستهاند برایشان فال بگیرد و پیشگویی کند حضورشان در بازار سرمایه خوشاقبالی به همراه دارد یا بداقبالی.
در گزارشی که به بازشدن پای رمالان به بورس اختصاص دارد می نویسد: زنی که ما پای صحبتهای او نشستهایم تنها در هفته گذشته پنج مراجعهکننده داشته که از او خواستهاند برایشان فال بگیرد و پیشگویی کند حضورشان در بازار سرمایه خوشاقبالی به همراه دارد یا بداقبالی. سبزپوش شدن تابلوی بورس تنها برق چشمان سهامداران را نبرده؛ فالگیرها، کفبینها، سر کتاب باز کنها، دعانویسها و پیشگوها هم با رونق بازار سرمایه کاروبارشان سکه شده است.
مشتریانی که تا چندی پیش در میان تهماندههای فنجان قهوه یا ورقهای پاسور به دنبال نیمهگمشده یا آینده کاری و مالی خود میگشتند الان میخواهند بدانند در بورس سرمایهگذاری کنند یا نکنند؟ اصلا میخواهند بدانند نماد کدام سهام مثبت میماند و کدام سهام را نخرند که ضرر نکنند.
خبر رکوردهای پیدرپی بورس به گوش آنها هم خورده و حالا وسوسه شدهاند، در روزهایی که لحظه به لحظه فقیرتر میشوند و ارزش پولشان را از دست میدهند، در این بازار سرمایهگذاری کنند تا شاید بخت و اقبال با آنها باشد و جلوی ضرر بیشترشان را بگیرند. اما شاید بپرسید پس در این فرآیند کلاسهای آموزشی و آدمهای کارکشته که سالهاست در بورس حضور دارند چه جایگاهی برای جذب تازهواردان به بازار سرمایه دارند؟ جوابش متاسفانه تلخ است؛ آنها هیچ جایگاهی ندارند. چرا؟ چون سرشان شلوغ است و حال و حوصله آموزش ندارند. در چنین شرایطی تازهوارد بخت برگشته باید دست به دامان فالگیر و رمال شود تا شاید به او بگوید چه سهمی بخرد و چه سهمی نخرد. همانطور که سالها پیش میدیدیم فالگیرها و کفبینها میگفتند کی در خانهتان میخورد و خواستگاری از راه میرسد یا کی رئیس بهت پاداش میدهد. حالا در این شرایط این آدمها سرنوشت داراییشان را به دانههای سیاه قهوه ته فنجان یا ورقهای پاسور میسپارند.