وزارت خارجه ما چرا...؟

 به گزارش مشرق، سعد الله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

  غرب و به تعبیر دیگر چهار کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان طی هفته اخیر دو اقدام را درخصوص ایران به اجرا گذاشتند که هر دو در یک مسیر و توأم با نوعی باج‌خواهی بود. اما «ادبیات» -و نه محتوای- این دو با هم متفاوت بودند. سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان پیش‌نویس قطعنامه‌ای را به شورای حکام سازمان بین‌المللی انرژی اتمی داده و مدعی شدند ایران در دسترسی مأموران آژانس به دو مرکز مورد درخواست، مانع ایجاد کرده و به طور کلی در یک سال اخیر سطح همکاری‌های خود را کاهش داده است. و سپس خواسته‌اند که ایران به روال پیش از این برگردد وگرنه مکانیسم ماشه مندرج در برجام را فعال نموده و بار دیگر پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل می‌برند. این اقدام و قطعنامه بالنسبه اجماعی که صادر شد بدون شک دشمنی با ملت ایران بود. اما با این وجود در داخل کشور آنچنان‌که باید مورد توجه قرار نگرفت و یک جریان سیاسی عمداً آن را نادیده گرفت. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

۱- چه با توافق «برجام» موافق و چه مخالف باشیم، با خروج آمریکا از برجام و واگذاشته شدن تعهدات از سوی طرف‌های اروپایی و در نهایت خروج گام به گام ایران، برجام به پایان رسیده و دیگر صحبت کردن از آن موضوعیت ندارد مگر آنکه پای بحث از تاریخ به‌میان باشد در این میان اروپایی‌ها در عین آنکه می‌دانند با بدعهدی آمریکا و خود آنان، برجام به تاریخ پیوسته است، در عین حال خلاف آن را وانمود می‌کنند یعنی مدعی‌اند برجام وجود دارد و آنان تلاش خود را معطوف به ادامه حیات آن کرده و می‌کنند و ایران نیز باید هر گامی که در جهت کاستن از تعهدات خود برداشته، به عقب بازگردد. این به نفع غرب است چرا که در چنین شرایطی اگرچه ایران به طور واقعی، عینی، ملموس و قابل ‌اندازه‌گیری تعهداتی را پذیرفته و به آن عمل می‌کند، اروپایی‌ها راجع به مقوله‌ای مبهم داد سخن می‌دهند بدون آنکه هیچ تعهدی متوجه آنان باشد.

اروپایی‌ها ۱۴ ماه به همین صورت سپری کردند و مایل‌اند الی‌الابد همین راه را ادامه دهند! قطعنامه حدود یک هفته پیش آژانس انرژی اتمی بر این اساس و با اجماع نسبی آراء به تصویب رسید و حال آنکه در روزی که دو طرف به سمت توافق موسوم به «برنامه جامع اقدام مشترک» رفتند، قرار بود ادعای جدیدی مطرح نشود و پرونده ایران بسته شود و بر این اساس هم قطعنامه ۲۲۳۱ صادر شد و در آن به پایان مباحث ادعایی اشاره شد. الان آژانس به نمایندگی از شورای امنیت و به تعبیر درست‌تر به نمایندگی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان مسیر را به نقطه صفر برگردانده و نه تنها خواستار عقب‌نشینی ایران از حقوق خود -یعنی تعلیق تعهدات در صورت ترک تعهدات از سوی مقابل- شده بلکه از ایران می‌خواهد که راه را برای تحقیقات جدید براساس ادعاهایی که رژیم اسرائیل -که عضو پروتکل‌های هسته‌ای نیست- مطرح کرده، هموار کند. یعنی روز از نو روزی از نو! یعنی نه ما با تحمل ضررهای ناشی از امضای برجام، حتی به حداقل سودی رسیده‌ایم و نه ادعا علیه برنامه هسته‌ای ایران به سرانجامی رسیده است!

۲- رفتار دولت در این موضوع جای تأمل بسیار دارد و البته الان ما نمی‌خواهیم تیم مذاکره‌کننده ایرانی را مورد پرسش قرار بدهیم که این چه قرارداد دوطرفه‌ای است که یک طرف آن، علی‌رغم تحمل «ضرر مطلق»، قادر به صحبت کردن از حقوق خود هم نیست و بدتر از آن اینکه طرفی که از اجرای تعهدات ما به حداکثر سود رسیده است، حالا علی‌رغم آنکه خود به حداقل تعهدات هم عمل نکرده به دنبال تحمیل تعهدات یکطرفه بیشتری است؟ اما ما فعلاً به این بحث کاری نداریم.

سؤال ما این است که چرا وزارت امور خارجه ایران به اقدام متقابل دست نمی‌زند و مثل موجودی که براساس حادثه، حافظه خود را از دست داده، عمل می‌کند؟ آیا جا نداشت روزی که خبرها بیانگر آن بود که پیش‌نویس قطعنامه‌ای از سوی سه دولت انگلیس، فرانسه و آلمان تهیه و آماده ارائه در صحن آژانس است، وزارت امور خارجه ما سفرای این سه کشور را احضار و به آنان بگوید که صدور قطعنامه منجر به «اقدام» متناسب -مثلاً خروج ایران از پروتکل الحاقی- می‌شود؟ و چرا به اظهارات رسانه‌ای بسنده کرد؟ آیا اگر ما یک ابتکار عمل را روی میز آژانس می‌گذاشتیم، باز هم این سه کشور به خود جرأت ورود به بحث هسته‌ای ایران را می‌دادند؟ چرا وزارت خارجه از این وظیفه خیلی عادی که تأمین‌کننده منافع ملی ایران است، چشم پوشید؟ آیا می‌توانیم بپذیریم که در اینجا صرفاً نوعی نسیان اتفاق افتاده و چیز دیگری مطرح نبوده است؟

وزارت خارجه ما در این صحنه از اقدام عملی بازدارنده خودداری کرده ولی در سطح رسانه واکنش قاطعی نشان داده است! چرا؟ آیا وزارت خارجه ما در پوست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا در پوست صدا و سیما رفته است؟ در این صورت چه نهادی باید کار وزارت خارجه را انجام دهد؟

آیا اظهارات رسانه‌ای در فضای بی‌عملی برای «اقناع داخلی» صورت نگرفته است؟ به این معنا که وزارت خارجه در شرایطی که در عمل، وظیفه حساس خود را وانهاده است به شهروندان وانمود می‌کند که «به‌شدت» مخالف آن چیزی است که در عمل روی داده است!

وزارت امور خارجه ما در عین حال با عدم اقدام متقابل در واقع می‌گوید هنوز ناامید نیست و درصدد است تا در مذاکره با همین «پرروهای وقیح اروپایی» گامی در جهت رفع مشکلات کشور بردارد و به عبارت دیگر آیا وزارت خارجه ما هنوز معتقد است، ایران برای احیاء برجام باید قیمت بالاتری بپردازد؟ و حالا سؤال این است که‌آیا همین بی‌عملی‌ها نیست که سبب پررویی اروپایی‌ها شده است و آیا ادامه همین روند سبب پررویی‌های بعدی آنان نمی‌شود؟

۳- ما در این صحنه یعنی صدور قطعنامه شاهد رأی مثبت کشورهایی نظیر کویت و رأی ممتنع کشورهایی نظیر پاکستان بودیم! همه می‌دانند که دو کشور کویت و پاکستان روابط تاریخی با ایران داشته و هر کدام در برهه‌های حساس تاریخی به طور مؤثری مورد حمایت ایران واقع شده‌اند و در طول تاریخ شاهد هیچ رخداد منفی از سوی ایران علیه این دو کشور نبوده‌ایم.

در اینجا سؤال ما این است که این چه وزارت خارجه‌ای است که علی‌رغم روابط تاریخی گسترده و در اختیار داشتن بزرگ‌ترین سفارت‌خانه‌ها در این دو کشور و هزینه‌های بسیار در فعال نگه‌داشتن این سفارت‌خانه‌ها، قادر به جلب نظر کشورهایی نظیر پاکستان و کویت هم نیست و رأیی که قطعاً با یک مذاکره می‌توانست مخالف باشد، به موافق قطعنامه ضدایرانی تبدیل شده است! این درحالی است که موضوع مورد بحث چیزی بوده که هیچ تصادمی با منافع ملی و امنیت این دو کشور و کشورهایی از این نوع هم نداشته است. حالا سؤال این است که وقتی وزارت خارجه ما قادر به حل مسئله‌ای به این سادگی نیست، چطور می‌تواند در حل موضوعاتی پیچیده‌تر موفق باشد؟

البته ما می‌دانیم که این دو کشور و کشورهای دیگری از این دست، برای رأیی که می‌دهند دلایلی داخلی و یا ملاحظاتی بین‌المللی و منطقه‌ای دارند. این کاملاً طبیعی است. آنچه غیرطبیعی و موجب تأسف است این است که چرا وزارت خارجه ما نتوانسته دو کشور دارای روابط دیرینه با ایران که از قضا در همسایگی جمهوری اسلامی نیز قرار دارند را متقاعد کند که رأی موافق یا ممتنع به این قطعنامه برای منافع ملی آنان ضرر داشته و این ضرر را با بیان دیپلماتیک تشریح کند؟

۴- طرف پررو و وقیح اروپایی برای آنکه شرایط بین ایران و غرب را مدیریت کند، کمی بعد از صدور قطعنامه باج‌خواهانه آژانس، در بیانیه‌ای وانمود کرده که به برجام و ازجمله منافعی که برای ایران دارد، پایبند است و در این میان در داخل ایران هم عده‌ای در حالی که خبر اول را به طور کلی بایکوت کرده‌اند، خبر دوم را با عنوان نشانه‌ای از احتمال موفقیت در مذاکره بین ایران و غرب برجسته‌سازی کرده‌اند!

واقعیت این است که غرب و به خصوص سه کشور اروپایی، توانایی اعمال فشار به ایران را ندارند و به طور واقعی کاری از آنان علیه ایران ساخته نیست. آنان همزمان با صدور قطعنامه ضدایرانی، آژانس نگران واکنش ایران بوده و احتمال قوی داده‌اند که جمهوری اسلامی دست به کاری خسارت‌بار علیه آنان می‌زند و لذا بهتر این است که فضای بین ایران و اروپا قدری تلطیف شود و یا گمان کرده‌اند که با صدور قطعنامه آژانس، حیثیتی برای طرفداران مذاکره و توافق بین ایران و غرب باقی نمی‌ماند و این سبب ناتمام ماندن پروژه تسلیم ایران می‌شود و لازم است که به طرف ایرانی روحیه داده شود! هر کدام از این دو دلیل که در میان اعضای تروئیکای اروپایی مطرح باشد، در واقع برگ دیگری از خباثت آنان است و خود این نشان می‌دهد، ما باید این دندان کرم‌خورده «توافق» را کشیده و خود را از آن خلاص کنیم و از این طریق شرایطی را فراهم نمائیم که هر یک از کشورهای اروپایی و از جمله «تروئیکای هسته‌ای» که می‌خواهند با ایران به توافق برسند، به طور انفرادی جلو آمده و در شرایط کاملاً برابر در قبال تعهدات ما، تعهداتی را بپذیرند و توأمان اجرا کنند. ایران آن‌قدر بزرگ و مهم هست که پس از شکسته شدن ائتلافات کنونی، کشورهای اروپایی در رفت و آمد با آن، با یکدیگر مسابقه بگذارند. چرا ما با مواضع ضعیف و عدم اقدام عملی سبب تداوم ائتلاف آنان علیه خودمان می‌شویم و چرا نباید نسبت به چنین رویه‌ای مشکوک باشیم.

برچسب ها:

جهان