جوانی که متهم است فردی را بهخاطر نگاه چپ به قتل رسانده، در دادگاه قتل را انکار کرد و گفت همدستش که متواری است، مرتکب قتل شده است.
این پسر جوان که در شعبه 4 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت، گفتههای قبلی خود را درباره ارتکاب قتل انکار کرد و گفت دوستش که حالا فراری است، قتل را انجام داده و در برابر چند نفر هم اعتراف کرده که فردی را به قتل رسانده است.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، مادر مقتول در جایگاه قرار گرفت و خواستار صدور حکم قصاص شد. او گفت فرزندم سه میلیون تومان پول همراهش بود و من فکر میکنم متهم به همین دلیل پسرم را به قتل رسانده است.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را رد کرد و گفت: من این اتهام را قبول ندارم. آن روز با دوستم، مهرداد، بیرون بودیم که محمود را دیدیم.
محمود نگاه چپ به ما کرد و همین هم باعث شد باهم درگیر شویم. من در آن درگیری یک سیلی به مقتول زدم و یک ضربه چاقو با کارد میوهخوری هم به او وارد کردم، بعد مهرداد جلوی من را گرفت و من هم رفتم.
بعد از آن دیگر نمیدانم چه اتفاقی افتاد که محمود کشته شد. او حالش خوب و سالم بود. در خانه بودم که من را بازداشت کردند و گفتند محمود جانش را از دست داده است.
مهرداد هم با من بازداشت شد، اما بعد از چند روز چون او بهطورکلی درگیری را انکار کرد، آزادش کردند.
ولی من از ابتدا حقیقت را گفتم و قبول کردم که با محمود درگیر شدم و حالا من را متهم به قتل کردهاند. وقتی نوبت به وکیل متهم رسید، او گفت: موکل من قتل را مرتکب نشده است، او از ابتدا گفته یک سیلی و یک ضربه با کادر میوهخوری به مقتول زده است، بهجز این دیگر کاری با مقتول نداشته و بعد هم زمانی که به خانه رفته، او زنده بوده است، اما در گزارش پزشکی قانونی آمده که مقتول بهدلیل تخریب نسج مغزی و آسیبدیدگی شدید جانش را از دست داده است.
همچنین ذکر شده که خردشدگی زانو هم در مقتول وجود داشته است درحالیکه اصلا موکل من ضربهای به زانوی مقتول نزده است.
این در حالی است که مهرداد بعد از آزادی با وثیقه فرار کرده و دوستانش او را در قهوهخانهای دیدهاند و درحالیکه مست بوده گفته فردی را به قتل رسانده است.
با توجه به همه شواهد من درخواست دارم مهرداد شناسایی و بازداشت و موکل من هم آزاد شود.
ضمن اینکه درخواست دارم از شاهدانی که مهرداد در برابرشان اعتراف کرده که فردی را کشته است نیز بازجویی شود.
مادر مقتول درخواست قصاص کرده است و موکل من به قتل اعتراف ندارد و شواهد هم نشان میدهد که او این کار را نکرده است. پدر موکلم او را به سختی بزرگ کرده، او مردی دورهگرد است که به سختی هزینه زندگی فرزندانش را تأمین میکند.
بعد از گفتههای وکیل متهم، قضات وارد شور شدند. آنها ایرادها را وارد ندانستند و پسر جوان را به قصاص محکوم کردند.