سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم با مرگ ۳غریبه در کشتارگاه شروع میشود و با چالش مانیحقیقی و حسنپورشیرازی، در دقایق اول خبر از فیلمی خوب را میداد اما متاسفانه در ادامه، داستان و پیرنگٍاصلی قصه دگرگون میشود و خالقٍاثر طبق عادت اقتدا به روند سینمای ایران میکند و در دالان پیرنگهای فرعی گم میشود.
مشکل اصلی «کشتارگاه» فیلمنامهی آن است که اجازهی کافی برای خودنمایی، به کاراکتر نمیدهد و دقیقا اینجاست که فرق بازیگر آماتور و حرفهای نمایان میشود. پورشیرازی با بازی تحسینبرانگیزش ثابت کرد که بازیگری نه چهرهی گلزار میخواهد. و نه سروصدای معادی و نوید محمدزاده! و این نگاه، حالت و حس صورت پورشیرازی بود که مخاطب را پای فیلم نگه میداشت، ولی بازی حقیقی و امیرحسین فتحی آنقدر بد بود که بازی پورشیرازی هم به حاشیه رفت و باران کوثری نیز انگار همان دختر تهرونیه فیلمهای قبلیست نه یک دختر جنوب کشور!
بیشتر بخوانید:
عناصر تشکیل دهنده شنای پروانه؛عربدهکشی مردان، ضجه زنان، استعمار وقایع اجتماعی
۲_عدم دسترسی مخاطب به کُنه شخصیتها آزاردهندهست و تقریبا کاراکتری وجود ندارد و همه در حد تپ و تیپیکالاند و به شخصیت تبدیل نشدهاند و در کنار این حفرهی بزرگٍقصه ایجاد تعلیق حشو در داستان تمام شده و عدم پرداخت کامل هریک و رجوع به پیرنگ دیگر، فیلم را دچار سقوط آزاد کرده و این یعنی «کشتارگاه» فیلم خوبی از آب درنیامده!
۳_ از همهی اینها که بگذریم محتوای بیدروپیکر داستان نیز پر از اشکال است:
نگاه منفی به عربزبانهای جنوب، دخترتنها که در پی پدر گم شده میگردد در حالیکه فامیلهای مرد غرق مناسک مذهبی خود هستند و دریغ نکردن از لباس زیر زن برای منفعت و دلاربازی و... نمیتواند تیکه سیاسی و یا درداجتماعی قلمداد شود چون با متلک قصه ایجاد نمیشود و اگر قصهای نباشد فیلمنامهای وجود ندارد و اگر فیلمنامه نباشد بازیگران به دور خودشان میچرخند و بس، واین تمامیت کشتارگاه است.
۴_فیلمساز ایرانی اگر نتواند مخاطب را با تعلیق پای فیلم نگه دارد دست به دامان تم احساسی میشود و سکانسهای گفتوگوی اسراء و امیر نشان از ضعف فیلمساز در روایت قصه و عدم پرداخت فیلم میکند و «کشتارگاه» پُر است از سکانسهای حشو و بیهوده با رنگ و صداگذاری خوب.
نویسنده: حسن اوصالی