قتل، پایان آشنایی اینستاگرامی

5ef9927f5da33_2020-06-29_11-34
مزاحمت اینستاگرامی پسر جوان برای زن متأهل و باج‌گیری از او چنان درگیری‌ای را به ‌وجود آورد که شوهر این زن بعد از ساعت‌ها دنبال‌کردن مرد جوان و گلاویز‌شدن با او، پسر جوان را با ضربات چاقو به قتل رساند.

دی سال 97 خبر درگیری خونینی بین دو مرد جوان در بهارستان اسلامشهر منتشر شد. بلافاصله مأموران پلیس در محل حاضر شدند. مقتول چاقو خورده و او را به بیمارستان رسانده بودند، اما او جانش را از دست داد.

مدتی بعد از انجام تحقیقات اولیه مرد جوانی به نام بهزاد که با مقتول درگیر شده بود، خود را به مأموران معرفی کرد و گفت او عامل این درگیری مرگ‌بار است.

بهزاد به مأموران گفت: مقتول برای زنم مزاحمت ایجاد کرده بود و من برای اینکه از زنم محافظت کنم، با او وارد درگیری شدم.

یک ضربه به پای مقتول زدم و یک ضربه هم به دست او وارد کردم. بعد از گفته‌های متهم پزشکی قانونی اعلام کرد علت مرگ ضربه‌ای ‌است که به پهلوی مقتول برخورد کرده و ریه او را پاره کرده ‌است.

به‌این‌ترتیب مشخص شد که مقتول سه ضربه بر بدن او زده است. هرچند متهم مدعی بود ضربه به پهلو، کار او نبوده، اما در نهایت با توجه به گفته شاهدان پرونده و دیگر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

در ابتدای جلسه دادگاه با توجه به اینکه نماینده دادستان حضور نداشت، کیفرخواست از سوی منشی دادگاه خوانده شد. سپس اولیای‌دم که مادر و خواهران مقتول بودند، درخواست قصاص را مطرح کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند.

مادر مقتول گفت: من دو پسر داشتم که هر دو را از دست داده‌ام و شوهرم هم پس از مرگ پسرم شروین دق کرد و مرد و من مانده‌ام با سه دخترم. درخواست قصاص دارم و حاضر به گذشت نیستم.

سپس نوبت به متهم رسید. او گفت: من وارد‌کردن ضربات به مقتول را قبول دارم، اما ضربه کشنده را من نزدم.

او در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: مدتی قبل از حادثه یک روز همسرم به من گفت یک نفر در اینستاگرام به نام مینا درخواست دوستی به او داده و او هم قبول کرده ‌است، اما بعد از مدتی همان فرد برای همسرم ایجاد مزاحمت کرده و عکسی از او گرفته و گفته است اگر خواسته‌اش را برآورده نکند و پول ندهد، عکس را منتشر می‌کند.

صفحه همسر من در اینستاگرام خصوصی بود و چون آن شخص با نام مینا درخواست دوستی داده، همسرم قبول کرده‌ بود. آن فرد از یکی از عکس‌های همسرم که با مادرش به مناسبت روز مادر منتشر کرده بود، کپی گرفته و با آن عکس همسرم را تهدید می‌کرد.

البته لباس همسرم مناسب بود، اما روسری نداشت. آن فرد اعتماد همسرم را جلب کرده بود و حرف‌های زنانه هم با هم زده بودند.

بعد از این ماجرا او گفته بود اگر پولی که می‌خواهد، ندهد، عکس را منتشر می‌کند. وقتی همسرم موضوع را با من در میان گذاشت، به او گفتم بی‌توجهی کند.

گفتم اگر مدتی به پیام‌هایش جواب ندهی، او خسته می‌شود و می‌رود، اما بعد متوجه شدم او اقوام همسرم را از صفحه همسرم پیدا کرده و به همه آنها پیام داده و حرف‌های زشتی درباره همسرم گفته است و همسرم را زنی بد و خیانتکار معرفی کرده ‌است.

به کلانتری رفتم و گفتم کسی با زندگی من چنین کرده ‌است. در کلانتری به من گفتند کاری از دست‌شان برنمی‌آید، چون شماره تلفن یا آدرسی از آن فرد ندارم. به شکایت من در کلانتری توجهی نکردند. مجبور شدم خودم اقدام کنم.

متهم گفت: با‌این‌حال من کاری به کار آن پسر نداشتم تا اینکه با همسرم تماس تصویری گرفت و گفت که جلوی در خانه برود.

من تا زمانی که او را ندیده بودم، متوجه نشدم کیست. وقتی با تهدیدهایش همسرم را مقابل در کشاند، باز هم نرفتم.

وقتی همسرم مقابل در رفت، احساس کردم آن فرد به همسرم حمله کرد. برای اینکه به همسرم کمک کنم، خودم بیرون رفتم و دیدم آن فرد، شروین، همسایه خودمان است که در خیابان روبه‌رو زندگی می‌کند.

با شروین گلاویز شدم و او فرار کرد. با خودم گفتم اگر گوشی را از او نگیرم و عکس را پاک نکنم، دوباره مزاحمت ایجاد می‌کند، به‌همین‌خاطر دنبالش رفتم.

وقتی او فرار کرد، من داد زدم دزد. محمود، یکی از همسایه‌ها، گفت نگران نباش، من او را می‌گیرم و دنبالش دوید. مقتول سه بار زمین خورد. بار سوم محمود چاقو را به من داد. چون شروین هم چاقو داشت، من دو ضربه زدم، یکی به دست و یکی به پایش. می‌خواستم وادارش کنم گوشی را بدهد. من ضربه‌ای به پهلوی او نزدم.

در این هنگام قاضی به متهم گفت: اگر ضربه به ریه مقتول قبل از وارد‌کردن ضربات از طرف تو بوده باشد، قاعدتا او توان دویدن نداشته، چون ریه‌اش پاره شده بود.

ضمن اینکه تو می‌توانستی به پلیس فتا یا امنیت اخلاقی گزارش کنی، بدون اینکه خودت درگیر شوی.

متهم گفت: من ضربه‌ای به پهلوی متهم نزدم و این را قبول ندارم. درباره پلیس هم باید بگویم که من به کلانتری شکایت کردم، اما حتی من را راهنمایی نکردند که چه کنم و گفتند کاری از دست‌شان بر‌نمی‌آید.

من با پلیس امنیت اخلاقی آشنایی نداشتم. با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیم‌گیری در‌این‌باره وارد شور شدند.

برچسب ها:

اجتماعی