رابطه متناقض محمدرضا پهلوی و آمریکا!

به گزارش مشرق، حکومت پهلوی دوم پس از کودتای ۲۸ مرداد،‌ به‌عنوان نظامی متمرکز و اقتدارگرا شناخته می‌شود که مهم‌ترین مشخصه‌اش نظامی‌گری است. خرید تسلیحات و تلاش برای تجهیز نیروهای مسلح در ایرانِ دو دهه آخر سلطنت پهلوی در صورتی تشدید می‌شد که ایران طی معاهده‌های نظامی با آمریکا حمایت و پشتیبانی این کشور را به دست آورده بود. بر همین اساس این نوشتار کوتاه چرایی افزایش نظامی‌گری در ایران را با وجود بحران‌های اقتصادی که روزبه‌روز بر دامنه آن افزوده می‌شد مورد توجه قرار داده است؛ آن‌هم درصورتی‌که یکی از قدرتمندترین دولت‌های آن زمان حمایت و پشتیبانی از ایران را برعهده گرفته بود.

نگاه به غرب،‌ از قراردادهای نظامی تا بی‌اعتمادی

شرایط دوقطبی نظام بین‌الملل و صف‌آرایی محمدرضا پهلوی در مقابل بلوک شرق به نفع آمریکا، سبب شد ایران بیشترین تأثیر را از دکترین‌های نظامی و امنیتی آمریکا بپذیرد؛ زیرا از نظر مقامات آمریکایی ایران می‌توانست سد مطمئن و محکمی در برابر توسعه و نفوذ کمونیسم باشد؛ لذا دفاع از ایران امری حیاتی برای آمریکا تلقی شد.۱ دکترین آیزنهاور با عنوان استراتژی دفاع پیرامونی نیز سعی نمود به کشورهای بالقوه متحدی که در معرض کمونیسم قرار داشتند کمک زیادی نماید؛ لذا دوباره ایران در کانون سیاست امنیتی آمریکا قرار گرفت.۲ در موافقت‌نامه دفاعی ۱۴ اسفند ۱۳۳۷، آمریکا خود را متعهد به کمک نظامی به ایران در صورت وقوع هرگونه تجاوز نمود.۳

متعاقب آن سیل نیروهای مستشاری و تجهیزات جنگی روانه ایران شد و مجموعا بیش از یک‌میلیارد دلار کمک نظامی به ایران اعطا گردید.۴ در حقیقت آغاز جنگ سرد و محاسبات محمدرضا پهلوی از قدرت هژمونیک آمریکا، ایران را به متحد استراتژیک آمریکا تبدیل نمود. ازاین‌رو ما شاهد گسترش و توسعه روابط نظامی و امنیتی بین دو کشور هستیم؛ البته این رابطه یک‌طرفه بیشتر خود را در خریدهای تسلیحاتی و پذیرش مستشاران و هیئت‌های نظامی مختلف آمریکایی نشان داد.۵

 این رابطه نامتوازن میان ایران و آمریکا که با خوش‌بینی و اتکای زیاد محمدرضا پهلوی به آمریکا آغاز شده بود،‌ اندک‌اندک با اقدامات آمریکا مورد تردید قرار گرفت. کمک نکردن آمریکا به پاکستان در بحران ۱۹۶۵و درگیری‌های نظامی مرزی با عراق در اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ش از مهم‌ترین عوامل در تشدید این امر و مؤثر بر توسعه ساختار ارتش ایران بود. شاه در مصاحبه با خبرنگار «ساندی تایمز»، با اشاره به این مسئله گفت: «حوادث پاکستان نشان داد که ایران نمی‌تواند به اتحاد خود با غرب اتکای کامل داشته باشد»؛ «اگر عراق فردا به ما حمله کند چه خواهد شد؟ این آمریکا و پیمان سنتو برای پشتیبانی ما در برابر چنین حمله‌ای قدمی برخواهند داشت؟

آیا آمریکا که با پاکستان پیمان نظامی و دفاعی دوجانبه داشت به یاری پاکستان شتافت؟ نه پس ما نمی‌توانیم برای حفظ امنیت مرزهای خود در برابر خطراتی که ما را تهدید می‌کند به دیگران متکی باشیم و به همین دلیل است که من روی تقویت نیروهای نظامی خود پافشاری می‌کنم».۶ اما آن چیزی که مدنظر محمدرضا پهلوی بود،‌ چیزی جز خرید تسلیحات نظامی نبود؛ امری که به‌خودی‌خود و در دورانی که کشور وارد بحران اقتصادی می‌شد منطقی و عاقلانه نبود.

افزایش قیمت نفت و اطفای جنون نظامی شاه

تقویت فزاینده نیروهای مسلح در سال‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد در چهارچوب راهبردها و سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی آمریکا در دوران جنگ سرد صورت گرفت. ابزارهای این کشور برای کمک به افزایش قدرت بخش‌های چهارگانه نیروهای مسلح ایران اعطای کمک‌های نظامی، اعزام مستشاران، و فروش تجهیزات و تسلیحات بود.۷ با افزایش قیمت نفت،‌ شاه با اتکا به درآمدهای سرشار نفتی به خریدهای بی‌رویه تسلیحاتی از آمریکا پرداخت.

در کنفرانس کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) در سال ۱۹۷۱، پیشنهاد دولت ایران در مورد افزایش بهای نفت صادراتی، مورد استقبال نمایندگان کشورهای عضو اوپک قرار گرفت و قیمت نفت به قرار هر بشکه ۳/۰۱ دلار تعیین شد.۸ از سوی دیگر ایران در تحریم نفتی اعراب علیه غرب شرکت نکرد. شاه دراین‌باره اعتقاد داشت: «ما در تحریم نفتی شرکت نکردیم و نمی‌کردیم و نمی‌کنیم. تحریم سلاحی است که زود کند می‌شود و جهانیان سعی خواهند کرد نفت کمتری مصرف کنند». با آغاز چهارمین جنگ بین اعراب و اسرائیل قیمت نفت سیر صعودی گرفت و دو برابر شد. این افزایش بها سبب شد درآمد نفتی ایران با تولید متوسط روزانه شش‌میلیون بشکه، به بیست‌ویک میلیاردو چهارصد میلیون دلار برسد.۹

گزارش کارشناسان آمریکایی به کمیته روابط خارجی سنا، فروش‌های نظامی آمریکا به ایران را بیش از این عنوان می‌کند. به‌این‌ترتیب که در برنامه پنج‌ساله ۱۳۵۲-۱۳۵۶، ایران ۳۱ درصد از دارایی‌های خود را صرف هزینه‌های نظامی می‌کند که تا ۸۰ درصد این هزینه‌ها صرف خرید از خارج و به‌خصوص از ایالات متحده می‌شود؛ تسلیحاتی که به اعتراف شاه جزء تجهیزات بی‌مصرف محسوب می‌شدند و با قیمت‌هایی بسیار بالا به ایران ریخته می‌شد.۱۰ در گزارش محرمانه وزارت خزانه‌داری آمریکا به بخش اقتصادی سفارت آمریکا نیز آمده بود که میزان فروش تسلیحات نظامی آمریکا به ایران در سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۶ هرساله چیزی نزدیک به ۱۱۹ میلیون دلار بوده است. ۱۱

در حقیقت نظامی‌گری دولت پهلوی از منظر ایدئولوژیک به آرمانی اشاره می‌کرد که بر اساس آن نیروهای نظامی بر ارکان سیاست و حیات اجتماعی مردم استیلا داشتند. این دیدگاه ارتش نیرومند را مساوی با ملت قدرتمند می‌دانست. علاقه شخصی و فزاینده محمدرضا پهلوی در گردآوری و مالکیت جنگ‌افزارهای نوین، تحت تأثیر عوامل پیشین دیگر، روند توسعه ارتش ایران را تسریع می‌کرد. شاه درزمینه تکنولوژی نظامی دارای اطلاعات فراوانی بود و به این دانستنی‌های خود افتخار می‌کرد.

او خود را جوهره و محور ارتش ایران می‌دانست و با تأکید بر این مسئله گفته بود: «به خاطر نمونه‌ای که تبلور آن پدرم بود و اینکه من خود یک سربازم».۱۲ به نوشته ماروین زونیس، محمدرضا پهلوی در سراسر زندگی به هر چیزی که به نیروی هوایی، هواپیما و پرواز مربوط می‌شد دل‌بستگی شدیدی نشان می‌داد.۱۳ او توسعه اقتصادی را قبل از تقویت نظامی بی‌فایده می‌دانست و در مصاحبه با روزنامه لوموند به‌صراحت گفت: برای ایران «قدرت اقتصادی بدون قدرت نظامی معنی ندارد».۱۴ او این امر را حتی به قیمت گرسنگی مردم توجیه می‌کرد، به‌نحوی‌که به سفیر آمریکا گفت: «من بودجه دفاعی مملکتم را تأمین می‌کنم، حتی اگر به قیمت گرسنگی مردم باشد». هرچه مخالفت‌ها با حکومت پهلوی بیشتر می‌شد، شاه به دلیل فقدان مشروعیت مردمی خود و تصویر خشن ارتش در اذهان عمومی، چاره‌ای جز تقویت ماشین جنگی و دستگاه سرکوب خود نمی‌دید.

فردوست استراتژی نظامی شاه در سال‌های بعد از کودتای ۲۸ مرداد را در سه عنصر خلاصه می‌کند: نظارت شدید و بوروکراتیک شاه بر نهاد ارتش، استفاده تمام‌عیار از مستشاران آمریکایی در امر آموزش و تبدیل ارتش به زرادخانه تسلیحات آمریکایی.۱۵ تسلیحات نظامی که محمدرضا پهلوی آنها را با صرف هزینه‌های هنگفت به‌دست آورده بود،‌ اگرچه جنون نظامی او را اطفا می‌کرد،‌ اما سبب شد تا او چشم خود را بر حقایق داخلی کشور و افزایش نارضایتی مردم ببندد؛ امری که سبب شد تا این صرف هزینه‌ها و خریدهای کودک‌وار تسلیحات، تبدیل به ‌امری بی‌حاصل و بیهوده شود.

فرجام سخن

محمدرضا پهلوی که سال‌های اولیه حکومت خود را با ضعف گذرانده بود،‌ برای تأمین مشروعیت تضعیف‌شده به بزرگ‌نمایی تصویر خود در افکار عمومی بین‌المللی و داخلی علاقه بسیار داشت. بر همین اساس درهای کشور را به روی تسلیحات و مستشاران نظامی آمریکایی باز کرد. این در حالی بود که در همان دوران،‌ شاه به‌روشنی عدم حمایت آمریکا از متحدان خود را درواقع بحرانی مشاهده می‌نمود. بر همین اساس رابطه‌ای متناقض میان محمدرضا پهلوی با آمریکا شکل گرفت که بر اساس آن شاه از یک‌سو اعتمادی به آمریکا برای تأمین امنیت کشور و نهاد سلطنت نداشت، ولی از سوی دیگر به صرف هزینه‌های هنگفت تسلیحاتی از این کشور مبادرت می‌ورزید.

این رفتار متناقض شاه،‌ از یک‌سو باعث رنجش مردم شد و از سوی دیگر سوءاستفاده قدرت‌های بزرگ را درپی داشت که با تشویق و تمجید سیاست‌های تسلیحاتی شاه که درواقع تأمین‌کننده منافع اقتصادی و سیاسی آنها بود، غروری کاذب را در او به‌وجود آوردند که درنهایت زمینه‌هایِ سقوط نظام سیاسی پهلوی را فراهم کردند.

محمدرضا پهلوی در بازدید از یک مرکز نظامی

منبع:

۱. حسن خداوردی، روابط ایران و امریکا از پیروزی تا تسخیر لانه جاسوسی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸، ص ۶۴.

۲. نیکی کدی، نه شرقی نه غربی، ترجمه: ابراهیم متقی، الهه کولایی، تهران، ‌مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۹، ص ۱۱۰.

۳. بهرام نوزانی، الگوهای رفتاری ایالات‌متحده آمریکا در رویارویی با جمهوری اسلامی ۱۳۸۰-۱۳۵۷، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، صص ۴۹-۵۰.

۴. جیمز بیل، شیر و عقاب، ج اول، ترجمه مهوش غلامی، تهران، کوبه،۱۳۷۱، ص ۱۹۲

۵. حمیدرضا ملک‌محمدی، ژاندارم و ژنرال، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، ص ۸۰.

۶. باری روبین، جنگ قدرت‌ها در ایران، ترجمه محمود مشرقی، بی‌جا، انتشارات آشیانی، ۱۳۶۳، ص ۱۰۴.

۷. وحید سینایی، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، مشهد، دانشگاه فردوسی، ۱۳۹۶، ص ۴۱۶.

۸. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست‌وپنج‌ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، ج ۲، تهران، خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۸۴، ص ۵۲۸.

۹. باری روبین، همان، ص ۱۰۵.

۱۰. فرد هالیدی، ایران: دیکتاتوری و توسعه، ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع، تهران، انتشارات علم، ۱۳۵۸، صص ۸۶-۸۷.

۱۱. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج ۶، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۶، ص ۸۰۵.

۱۲. جیمز بیل، همان، ص ۲۶۸.

۱۳. ماروین زونیس، شکست شاهانه، روانشناسی شخصیت شاه، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، ۱۳۷۰، ص ۵۱.

۱۴. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۱، ص ۲۲۳.

۱۵. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۷۸، صص ۴۸۳-۴۸۴.
*سیدمرتضی حافظی / موسسه مطالعات تاریخ معاصر

برچسب ها:

سیاسی