اگر به‌ جای چین با آلمان و ژاپن می‌بستیم!

به گزارش مشرق، «جعفر بلوری» در یادداشت روزنامه «کیهن» نوشت:

فرض کنید، ایران یک قرارداد ۲۵ ساله با آلمان منعقد کند. یا مثلا با ژاپن یا کره جنوبی یک قرارداد ۵۰ ساله به امضاء برساند! واکنش‌ها به این خبر چگونه خواهد بود؟ آیا، عده‌ای که امروز علیه سند همکاری ایران و چین (که هنوز نه به دار است و نه به بار) هجمه می‌کنند، باز هم هجمه می‌کردند؟!

 چرا این عده نام چین، روسیه و به‌طور کلی کشورهای شرقی (به معنای جغرافیایی آن نه به معنای ارزشی و فرهنگی آن) که به میان کشیده می‌شود، بدون اینکه حتی از «محتوا» خبر داشته باشند، شروع به هجمه می‌کنند؟ و سؤال دیگر اینکه، اصلا چه کسانی و چرا به این سند همکاری حمله می‌کنند؟

در این نوشتار بدون هیچ‌گونه غرض سیاسی و با یک مقدمه کوتاه، به دنبال یافتن پاسخی معقول برای این سؤال‌ها هستیم. بخوانید:

۱- پیش از این در همین ستون نوشتیم، در دنیای سیاست، هیچ کشوری صددرصد «قابل» اعتماد نیست اما برخی کشورها صددرصد

«غیر قابل اعتمادند». در چنین دنیایی دولت‌ها غالبا با منطق «سود و زیان» و «منافع ملی» سیاست‌های خود را با دیگر کشورها تنظیم می‌کنند. این دولت‌ها ممکن است به محض مشاهده شرایط جدید، با همان منطق

«سود و زیان» زیر تعهداتشان هم بزنند! ممکن است به تعهداتشان پایبند هم باشند. در چنین دنیایی چه باید کرد؟ آیا باید به دور کشور حصار کشید؟ آیا نباید با آنها پیمان بست و متحد استراتژیکشان شد؟ پاسخ این سؤال‌ها ساده و برای همه روشن است. نمی‌توان دور کشور حصار کشید. باید خوب دید، تجزیه و تحلیل کرد و براساس واقعیات، سوابق کشورها و محاسبات دقیق، آنها را انتخاب و بر اساس منافع و مصالح نوع روابط را تنظیم کرد. بیش از ۴۰ سال است که آمریکا را می‌بینیم، رفتارش را تجزیه و تحلیل می‌کنیم. نتیجه؟ از تحمیل ۸ سال جنگ تا ۴۰ سال تحریم ظالمانه بگیر تا سرنگونی هواپیمای مسافربری، ترور سپهبد سلیمانی و انبوهی تلاش شکست‌خورده برای راه انداختن کودتای رنگی و نظامی. بدین ترتیب، «عقل» حکم می‌کند به کشورهایی نظیر آمریکا صددرصد باید بی‌اعتماد بود مگر اینکه تغییر رویه داده و جبران خسارت کنند که، بعید به نظر می‌رسد.

۲- پس از ۷ سال «اعتماد کامل» به آمریکا و آن چند کشور اروپایی، بار دیگر بر همه حتی اعتمادکنندگان معلوم شد، آمریکا کشوری نیست که بتوان به آن اعتماد کرد. متاسفانه طبق اخباری که به دست ما رسیده، برخی دولتمردان در این ۷ سال، (شاید به دلیل همان اعتماد کامل) فرصت‌هایی که در سایر کشورهای دنیا وجود داشت را مغتنم نشمرده و باعث به وجود آمدن دلخوری‌هایی نیز در میان متحدانمان شدند. حالا و بعد از این همه خسارت به منافع ملی آن هم به اسم «تامین منافع ملی» دولت، تصمیم به تغییر رویه گرفته و می‌خواهد از این ظرفیت‌ها استفاده کند. یک سند همکاری از سوی ایران تنظیم و به‌عنوان مقدمه یک قرارداد احتمالا ۲۵ ساله، در رسانه‌ها منتشر شده است. هنوز چین روی این سند نظر خود را اعمال نکرده، سند به تصویب مجلس و شورای نگهبان نرسیده و به طور کلی هنوز هیچ چیز معلوم نشده، برخی اعتراض‌ها به آن شروع شده است.

۳- چهار گروه با این جمله که «دولت با این قرارداد چوب حراج به منافع ملی ایران می‌زند» علیه این مسئله موضع می‌گیرند. یک گروه، سلطنت‌طلبان و اپوزیسیون خارج نشین هستند که ارزش پرداختن ندارند. اینجا درباره این گروه، فقط یک جمله می‌گوییم و از آن رد شویم و آن اینکه، این عده همان کسانی هستند که استان بحرین را به ثمن بخس فروختند! لذا اصلا، در جایگاهی نیستند که از منافع ملی بگویند. گروه دوم جریان انحرافی است که آنها هم برای فراموش نشدن، به این سروصداها نیاز دارند. آنها برای مطرح ماندن حتی ابایی از مصاحبه درباره خوانندگان لس‌آنجلسی هم ندارند. همین قدر حقیر! دسته سوم، آمریکایی‌ها هستند که خب، مخالفت آمریکا با چرخش دولت ایران از غرب به شرق، طبیعی است. آنها منتظر تاثیر تحریم‌های ظالمانه‌شان هستند و خوب می‌دانند، چنین توافقاتی در عمل به دور خوردن تحریم‌های آنها منجر خواهد شد. دسته چهارم که روی صحبت ما بیشتر از همه با آنهاست، مردم و «منتقدان دلسوز» هستند. آنها با تجربه ۷ سال گذشته، حق دارند نگران باشند.

به‌طور سنتی، چندین دهه بود که در کشور ما (و حتی بسیاری از کشورهای دنیا) عده‌ای بنا به دلایلی که جای طرح آن در اینجا نیست، متمایل به شرق هستند و عده‌ای متمایل به غرب. جمهوری اسلامی ایران اما با شعار معروف «نه شرقی و نه غربی» به جنگ این تفکر رفت. این شعار اما، به معنای کشیدن حصار به دور کشور و قطع روابط با شرق و غرب نیست. به معنای تقبیح وابستگی است. به معنای جلوگیری از داشتن روابط نامتوازن و خلاف منافع ملی با کشورهای دنیاست و در این بین فرقی بین روسیه و چین و آمریکا وجود ندارد. اگر این سند همکاری تبدیل به یک توافقنامه نامتوازن بین ایران و چین شود، قطعا باید با آن مخالفت کرد و جلوی آن را گرفت. اما هجمه به توافقنامه‌ای که هنوز وجود ندارد و محتوای آن آماده نشده، چه معنایی دارد؟ معتقدیم همین «هجمه عجولانه» نشان می‌دهد، آنها اتفاقا، نگران «تامین منافع ملی» کشور و دور خوردن تحریم‌ها هستند.

۴- عده‌ای از این منتقدان دلسوز ممکن است بگویند، کشورهایی مثل چین یا مثلا روسیه قابل اعتماد نیستند و مثلا، گاهی به قطعنامه‌هایی که علیه ایران و در سازمان ملل تهیه شده، رای منفی نداده‌اند، که باید گفت، روسیه یا چین اگر بر اساس همان منطق سود و زیان، در«چند جا» با سازمان ملل علیه کشورمان همراهی کرده‌اند، در موارد دیگری، مخصوصاً طی سال‌های اخیر با ما علیه آمریکا همراهی کرده‌اند و این یعنی، این کشور صددرصد غیرقابل اعتماد نیست. ضمن اینکه، این دو در آن «چند جا»، برگه‌ای را امضاء کرده‌اند که، آمریکا آن را علیه کشورمان تهیه کرده است! یعنی پرچمدار و کارگردان بازی دشمنی با ایران، آمریکا و آن چند کشور اروپایی بوده‌اند. حال کدام یک از این کشورها قابل اعتمادترند؟! به روسیه و چین و هیچ کشور دیگری اعتماد صد در صدی نداریم همانطور که به هیچ کشوری نباید چنین اعتمادی داشت؛ اما تجربه سیاه برجام و دشمنی ۴ دهه‌ای آمریکا و دوستانش به ما می‌گوید، باید به آمریکا و آن چند کشور اروپایی صددرصد بی‌اعتماد بود.

۵- در ابتدای این یادداشت نام کشورهای آلمان، ژاپن و کره جنوبی را مطرح کرده و نوشتیم، اگر یک قرار داد ۲۵ ساله و نامتوازن با این سه کشور یا حتی آمریکا امضاء می‌شد، به احتمال قریب به یقین، این عده از آن دفاع می‌کردند. دَم‌دست‌ترین دلیل‌مان همین سند برجام است. با اینکه برای همه مسجل شده، بخشی از وضعیتی که در آنیم، نتیجه دل بستن به این سند و غرب است، هنوز از آن دفاع می‌کنند. ما نه با آلمان، نه با ژاپن و نه با کره جنوبی هیچ پدرکشتگی نداریم. هیچ‌کس راه این کشورها را به ایران نبسته جز، خودشان! حالا یا به دلیل ترس از آمریکا یا به‌دلیل برخی محاسبات سیاسی و اقتصادی. حالا «مخالفان دلسوزِ» این سند همکاری به پاسخ این سؤال کمی فکر کنند. برخی کشورها (غالبا از جنس همین کره جنوبی و ژاپن و آلمان) از ترس آمریکا جرات همکاری با ایران را ندارند. حالا آیا با کشورهایی که جرات این همکاری را دارند هم نباید همکاری داشت؟ اگر «نه»، آیا این وضع به معنای به دور کشور حصار کشیدن نیست؟!

۶- شاید عده‌ای ندانند اما، کشورهایی مثل ژاپن تاریخ بسیار سیاهی در جنایت علیه بشریت دارند. شاید جنایت‌هایی به سیاهی جنایات داعش! کافی است تاریخ ‌اشغال «منچوری»، استانی واقع در شمال شرق چین و کشتارهایی که ژاپنی‌ها در آنجا مرتکب شدند را مطالعه کنید. ژاپنی‌ها وقتی برخی شهرهای کره را نیز ‌اشغال کردند، جنایت‌های بسیار فجیعی مرتکب شدند که کم از جنایات داعش در عراق و سوریه نداشت. این کشور اما پس از شکست در جنگ جهانی دوم، علاوه ‌بر سرمایه‌گذاری در تکنولوژی و اقتصاد، سرمایه‌گذاری سنگینی را هم روی ترمیم چهره خود در دنیا کرد. نگاهی که امروز مردم ایران و شاید خیلی کشورهای دنیا به ژاپن دارند حاصل همین سرمایه‌گذاری است. دنیا، امروز ژاپنی‌ها را مردمانی سخت‌کوش، منظم و متخصص کار گروهی می‌داند و اینکه این کشور، تربیت مردم را از همان دوران کودکی و مدارس ابتدایی شروع می‌کند و... آلمانی‌ها هم تاریخ سیاهی در جنایت دارند که فروش سلاح‌های شیمیایی به صدام برای کشتن ایرانی‌ها، برگی از این تاریخ سیاه است. اما آنها نیز با پیشرفت‌هایی که در حوزه صنعت یا حتی ورزش و... کسب کرده و آن را به رخ جهانیان کشیده‌اند، توانستند، در افکار عمومی جایی برای خود باز کنند. این را گفتیم تا به این نتیجه برسیم که، چینی‌ها به‌رغم رشدی که در صنعت و تربیت مردم خود داشته‌اند، در بهره‌گیری از رسانه‌ها برای ترمیم چهره خود در افکار عمومی مردم موفق نبوده‌اند و امروز – درست یا غلط - دنیا چین را با کالای بنجلش می‌شناسد. همینطور با سوپ خفاش و خوردن سگ و گربه! این درحالی است که در کره جنوبی، خوردن سگ، به شدت مرسوم است و جزو غذای ثروتمندان به‌شمار می‌رود. در خیلی از کشورهای غربی و آمریکا نیز چیزهایی می‌خورند که شاید، در تخیل انسان نگنجد. غرض از طرح این نکته هم این بود که بگوییم، شاید علت برخی مخالفت‌ها با نزدیک شدن به چین، همین چهره ترمیم نشده در افکار عمومی باشد. مضحک به نظر می‌رسد اما واقعا «نبود جذابیت» در یک کشورگاهی در اینگونه مخالفت‌ها، به اندازه خود موثر است.

برچسب ها:

سیاسی