جام زهری که مشتاقان مذاکره به‌دست امام (ره) دادند

به گزارش مشرق، «رسول سنائی‌راد» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:

با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در روز ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ جنگ هشت ساله تحمیلی بر ایران اسلامی که از سوی رژیم بعثی و دولت صدام از شهریورماه ۱۳۵۹ آغاز شده بود، به شکل رسمی پایان یافت. این قطعنامه در شرایطی پذیرفته شد که مثلث شرارت حزب بعث عراق، منافقین و امریکای جنایتکار به دنبال تغییر موازنه جدیدی در جنگ و فشار مضاعف بر جمهوری اسلامی بودند که از جنگ شهرها و به‌کارگیری تسلیحات نامتعارف و کشتار جمعی توسط متجاوزان عراقی تا فریب و رخنه منافقین به خطوط دفاعی رزمندگان اسلام و زدن سکوهای نفتی و حمله به هواپیمای مسافربری توسط نیروهای تروریست و مداخله‌گر امریکا، برای تحقق آن دنبال می‌شد.

در همان حال عدم تمرکز دولتمردان کشورمان بر جنگ به عنوان مسئله اصلی و اشتغال آنان به سیاست‌بازی و دلخوش کردن به تعیین سرنوشت جنگ در مذاکره پس از یک حمله نظامی موفق، شرایطی بر جبهه‌های جنگ تحمیل کرده بود که بی‌شباهت به وضعیت میدان جنگ اقتصادی فعلی‌مان نبود. از این رو صدام به جز یک سال اول جنگ تحمیلی خود، در لاک دفاعی فرو رفته و تجربه تلخ و ذلت‌بار دفاع محرک را نیز در خاطره داشت، همواره موضع دفاعی و انفعالی اتخاذ کرده و به تقویت خطوط دفاعی خود و مسلح کردن زمین برای ممانعت از هجوم رزمندگان اسلام دلخوش کرده بود. این رزمندگان ایرانی بودند که سالیان عمده جنگ در موضع تهاجمی بودند، اما پس از عملیات کربلای پنج در دی‌ماه ۱۳۶۵ عملاَ وضعیت روزمرگی و رکود بر جبهه‌ها حاکم بوده و جنگ شکل فرسایشی به خود گرفت.

برخی از تحلیل‌گران این شرایط را ناشی از نوعی توافق بین قدرت‌های جهانی آن موقع یعنی امریکا و شوروی سابق برای بهره‌گیری از مواهب چنین وضعیتی و در رأس آن پر رونق نگه داشتن بازار فروش سلاح و توجیه حضور در منطقه راهبردی خلیج‌فارس می‌دانند که با آسودگی خیال از قدرت ارتش تجهیز شده عراق و سلاح‌های مدرن اهدایی به آن که می‌توانست جنگ را در پشت خاکریزها نگه داشته و رژیم صهیونیستی نیز در حاشیه آتش این جنگ نگرانی کمتری از آینده خود داشته باشد، راهبرد فرسایشی شدن و تداوم جنگ را دنبال می‌کردند، اما این شرایط طمع رژیم بعثی و حامیان او را برای تغییر موازنه و خروج از این شرایط برانگیخت. با این طمع بود که ابتدا منافقین با اتخاذ سیاست تهاجمی با استفاده از زبان فارسی و لباس خاکی و فریب رزمندگان ایرانی با نفوذ و فتنه در چند نقطه پیشروی‌های محدودی داشتند و سپس ارتش صدام نیز شیوه تهاجم و حمله را جایگزین دفاع و استقرار کرده و با به‌کارگیری زیرساخت‌ها و تمهیدات حدوداً دو ساله خود ابتدا شهر فاو را در فروردین ۱۳۶۷ و سپس جزیره مجنون را در تیرماه همان سال بازپس گرفته و روزهای بعد هوس بازگشت به ابتدای جنگ و گرفتن دوباره خرمشهر را داشت. در همین حال جانبداری امریکای جنایتکار و حمایت‌های دولت‌های غربی و ورود مستقیم امریکا به جنگ و تقویت جبهه صدامیان، شرایطی را پدید آورد که برخی مسئولان ایرانی به حضرت امام خمینی (ره) پیشنهاد پذیرش آتش‌بس و قطعنامه را دادند.

حضرت امام (ره) نیز با اعتماد به همین مسئولان و کارشناسان بود که مصلحت کشور را در پذیرش قطعنامه و پایان دادن به جنگی تشخیص دادند که پیش‌تر از آن به‌عنوان جنگ بین حق و باطل یاد کرده و غفلت از آن را موجب ذلت می‌دانستند.

از این رو گرچه پذیرش قطعنامه در پیوند با مصلحتی بزرگ‌تر از اهداف ادامه دفاع انجام شده بود، اما حضرت امام از آن با تعبیر جام زهر یاد کرده و قبول مرگ و شهادت را از آن گواراتر برشمردند. ذکر این نکته از سوی امام راحل (ره) که «من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم، ولی به‌واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می‌کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد» گویای قصورات و غفلت‌های داخلی در پدید آمدن این شرایط شده که البته در آن مقطع حساس قابل بیان نبوده است چراکه ۱- اختلاف و شکاف را به داخل می‌کشاند و موجب تفرقه و بدبینی بین کسانی می‌شد که باید در یک جبهه علیه دشمنی که هنوز دست از تجاوز و جنایت برنداشته بود و احتمال تداوم تهاجم او متصور بود، می‌جنگیدند.

۲- فضای احساسی و شور ناشی از هشت سال جنگ و رزمندگی، خطر برخوردهای هیجانی و احساسی را قطعی ساخته و احتمال برخوردهای غیرمنطقی و دوقطبی‌شدن جامعه زیاد بود.

۳- نظر به اینکه برخی گروه‌ها و جریانات داخلی اعتقادی به جنگ نداشته و یا در مراحلی از آن، نگاه متفاوت از امام (ره) داشتند، هر پیامی که نگاه‌ها را از خباثت دشمن و دشمنان اصلی به داخل می‌کشاند، می‌توانست مشروعیت دفاع هشت ساله را با تردید مواجه سازد.

از این رو بود که حضرت امام (ره) با گذشتن از آبرو برای حفظ نظام و مصلحت کشور خودشان مسئولیت پذیرش قطعنامه را پذیرفته و با نوشیدن جام زهر خطر اختلاف و جنگ داخلی را از کشور دور ساخته و مجال فرصت‌طلبی را از صدام نیز گرفته و حتی موجب تحیر و سرگردانی حامیان او شدند که با تصور ادامه جنگ، چنان سخاوت‌مندانه به تجهیز او پرداخته بودند که از دوراندیشی لازم برای مدیریت این دیکتاتور توسعه‌طلب غافل شده و بعداً مجبور شدند به همان اندازه برای مهار او و سد پیشروی‌اش به سمت حامیان و متحدان منطقه‌ای دیروز هزینه کنند.

صدام اگر در جنگ علیه ایران، ادعاهای واهی ارضی مطرح کرده و موجب تشویق و حمایت دولت‌های عربی دیکتاتور و وابسته قرار گرفته بود، پس از جنگ ادعاهایی پررنگ‌تر نسبت به حامیان عربی خویش به‌ویژه کویت و عربستان داشت و همین ادعاها موجب بروز جنگ از سوی او علیه آن‌هایی شد که در جنگ او علیه جمهوری اسلامی، جملگی به حمایت از او برخاسته و در جبهه باطلشان علیه انقلاب اسلامی به او حکم سردار قادسیه داده و وی را به طلایه‌داری خویش برگزیده بودند.

اما پایان جنگ، اشتباهات محاسباتی حامیان صدام را برملا ساخت، گرچه عقلانیت و نبوغ لازم را برای عبرت‌آموزی نداشتند و باز در پیوند بعثیون باقی مانده تا تروریست‌های داعشی آنان را مجاهد خوانده و پشتشان ایستادند. این رسوایی‌ها نیز از برکات جنگ و تدابیر امام راحل (ره) به حساب می‌آید.

برچسب ها:

سیاسی