داستان مقاومت کُردها علیه کشف حجاب رضا خانی

به گزارش مشرق، کلیم الله توحدی پژوهشگر و نویسنده کُرمانج است که تألیفات متعددی درباره فرهنگ و هویت قوم کرد دارد، حرکت تاریخی ایل کرد به خراسان در دفاع از تمامیت ارضی ایران(۸ جلد)، اسفراین دیروز و امروز، درخت چهل دستان یا افسانه‌های کردی خراسان، نادر صاحبقران، جعفرقلی زنگلی ملک الشعرای کرمانج، ترانه‌های کرمانجی(باترجمه فارسی) از جمله آثار این نویسنده کُرمانج است، در کنار این تألیفات کتاب‌های دیگری نیز از کلیم‌الله توحدی آماده به چاپ است.

بیشتر بخوانید:

از گوشت‌های منجمد و مشروبات الکلی تا رایگان شدن اتوبوس در شورای انقلاب

شاهکارهای رضا خان در حوزه تمامیت ارضی ایران

سکوت ادبیات و هنر در برابر کشف حجاب رضاخانی

او در یکی از کتاب‌هایش با عنوان «هزار و یک شب کُرمانج» به وقایع مربوط به کشف حجاب و مواجه مردمان کُرد پرداخته است و از این رهگذر به واقعه گوهرشاد در شعر و موسیقی کرمانج نیز اشاراتی کرده است، از این رو در سالگرد قیام خونین مسجد گوهرشاد با او گفتگویی کردیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

 چرا در کتاب خود به سراغ واقعه کشف حجاب رفتید؟

رویکرد ضدحجاب کار اشتباهی بود، چرا که نه تنها اصلا مملکت به آن احتیاجی نداشت، بلکه با فرهنگ ملی ایرانی نیز همخوانی نداشت و این مسئله بیشتر مربوط به سفر رضاخان به ترکیه و دیدار او با آتاتورک بود؛ او وقتی مظاهر به‌ ظاهر تجدد را در آنجا دید، دلش خواست در ایران نیز آن را پیاده کند و به تعبیر خودش زن‌ها را از آشپزخانه بیرون آورده و وارد جامعه نماید، همچنان نمی‌دانم این مسئله کشف حجاب چه دردی را از جامعه حل می‌کرد که آن‌ها تصمیم گرفتند به جان زن کُرد بیفتند و بخواهند حجاب را از او بگیرند.

  مواجهه مردم کُرد در برابر اقدامات کشف حجاب چگونه بود؟

موارد متعددی وجود دارد که من در کتاب «هزار و یک شب» به برخی از آن‌ها اشاره کردم؛ به‌عنوان مثال در روستای بدرانلو بجنورد که از کانون‌های سیاسی و رزمی کردها علیه رضا شاه بود، مأموران رژیم پهلوی برای خوش رقصی و بهانه‌گیری علیه مردم و پر کردن جیب خود اقدام به کشف حجاب زنان کردند، آن‌ها سواره به بیری که محل دوشیدن گوسفندان بود، حمله برده و با شلاق و ته قنداق تفنگ به‌جان زن‌ها افتاده و به زور چادر و چارقد از سر آن‌ها برداشتند، یکی از زنان به ژاندارمی که با اسب به سوی او می‌آمد، نزدیک شد و با سطل شیر خود روی تخته سنگی قرار گرفت و به محض اینکه ژاندارم خواست چارقد او را بردارد، سطل شیر را روی ژاندارم ریخت که باعث رم کردن اسبش شد و او را به زمین زد، زنان نیز از فرصت استفاده کردند و با سنگ، کلوخ و کفش و چوب به‌جانش افتادند و تا می‌خورد کتکش زدند، مردان هم که فریاد زنان را شنیده بودند کار را رها کرده و به کمک آن‌ها رفتند و با چوب به جان ژاندارم‌ها افتاده و آن‌ها را حسابی زدند و نهایتا به سوی پاسگاه فراری شدند، خلاصه در روستاهای قوچان، ژاندارم‌ها هر عملیاتی انجام می‌دادند با عکس العمل مواجه می‌شدند.

مثال دیگر، روستای ایگ است که در کتاب نیز به آن اشاره کردم؛ مأمورین همچنان که سوار بر اسب و تفنگ بر دوش در حال گذر به روستا بودند به پیرمردی برمی‌خورند و مأموریت خود را برای او شرح می‌دهند، پیرمرد با خنده‌ای از روی تمسخر آن‌ها را استهزا می‌کند و می‌گوید: اگر این پوستین را از دوشم برداشتید، می‌توانید چارقد را نیز از سر زنان ما بردارید، پس بهتر است از راهی که آمدید، برگردید؛ ژاندارم‌ها با شنیدن این جملۀ کوتاه پیرمرد فهمیدند که چه عواقبی خواهند داشت، پس عاقلانه روستای ایگ را رها کرده و پیش از آنکه افتضاحی برایشان پیش بیاید، روستا را ترک کردند.

پدر خودم مرحوم شیخ اسدالله توحدی نیز از کسانی بود که با کشف حجاب مخالف بود و این مخالفت را به صراحت و سرسختی بروز می‌داد، در روستای اوغاز فردی به‌نام حسین خان رمضانی مدیر مدرسه‌ بود که با پشتیبانی نیروهای نظامی حاکم مطلق در آن منطقه شد، او با این حمایت اقدام به راه‌اندازی برنامه کشف حجاب کرد، او که سخت از سوی مأموران حکومت نظامی سرحد تحت فشار بود برای اجرای برنامه کشف حجاب، از مخالفت سرسختانه پدرم به تنگ آمد و طی نامه‌ای تهدیدآمیز  او را برای حضور در مراسم کشف حجاب دعوت کرد و در صورت عدم حضور پدر را تهدید به تبعید کرد، چرا که با حضور شیخ در این مراسم می‌توانستند بگویند این هم از شیخ و دیگر بهانه‌ای برای دیگران برای مقاومت در برابر کشف حجاب نمی‌ماند، پدر از روی اجبار به جلسه رفت و وقتی وارد جلسه شد، دید که همسر حسین خان رمضانی و چند زن دیگر آنجا حضور دارند که بر خلاف رسم و آیین کردها شال و روسری خود را برداشته و سر برهنه در پشت نیمکت‌ها نشستند، رمضانی مدیر مدرسه با دیدن پدرم از ترس ابهت شیخ که عصبانی به‌نظر می‌رسید، از روی صندلی برخاست و به استقبال آمد و صندلی خود را به احترام، پیش شیخ گذاشت تا روی آن بنشیند، شیخ حرفی نزد و گامی جلو نهاد تا دستش به صندلی چوبی آقای مدیر برسد، ایشان یکباره آن را برداشت و بر سر رمضانی کوبید که او را نقش بر زمین کرد و چند لگد دیگر هم به او زد و به به باد ناسزا گرفتش که مردم ریختند و او را جدا کردند و کشف حجاب برای همیشه تمام شد.

پدر را بعداً بابت این اقدامش دستگیر کردند و او را به اتهام اخلال در امنیت ملی و کتک زدن رمضانی در حین انجام وظیفه و مخالفت با فرامین اعلیحضرت همایونی فلک کرده و کتک زدند.

  ویژگی‌های هویتی مردم کُرد چه بود که منجر به چنین واکنش‌هایی در قبال کشف حجاب می‌شد؟

ایلات و عشایر کرد ویژگی‌های خودشان را دارند از جمله شیعه بودن که بر روی فرهنگ آن‌ها تأثیر به‌سزایی دارد، کُردگری، لباس و زبان ما از دیگر مؤلفه‌هایی هستند که با ایجاد هویتی در کُردها، آن‌ها را به حفظ فرهنگ بومی و دینی خود وا می‌دارد، لباس زن کُرد عملا پرچم ماست، آنچنان که وقتی بعدها در زمان محمدرضا پهلوی خواستند اقدامی علیه پوشش بومی زنان کُرد انجام بدهند، آیت‌الله شیخ ذبیح‌الله قوچانی گفت اگر دست به لباس زنان کُرد بزنید و بخواهید تغییرش بدهید، علیه این اقدام فتوا خواهم داد، این روند در گذشته تا به‌حال بوده و امروز نیز ما باید مراقب فرهنگ و پوشش خودمان باشیم. 

 چرا فعالیت کشف حجاب در میان طوایف کُرد به نتیجه نرسید؟

به‌صورت اجمالی یک مسأله همان بحث‌های هویتی و فرهنگی قوم کُرد است که به آن اشاره کردم، از طرفی هم سروصدای فرا رسیدن شعله‌های آتش جنگ جهانی دوم به مرزهای کشور، مانع از آن می‌شد که با اقدامات کشف حجاب بخواهند آتش شورش را شعله‌ور کنند و رضا شاه نیز مایل نبود در نواحی مرزی خراسان که هم مرز با شوروی است، شورشی به‌وجود آید.

در کتاب از پدرتان که شخصیتی روحانی و رهبر مذهبی آن منطقه به حساب می‌آمد و  مخالف با اقدامات کشف حجاب بود نام بردید، کمی در مورد شخصیت ایشان توضیح بدهید.

شیخ اسدالله توحدی از شاگردان ممتاز مرحوم آقانجفی قوچانی بود، ایشان فردی سرسخت بود که اهل تعامل و تسامح با ظلم و اجحاف در حق مردم نبود، به‌عنوان مثال خاطره‌ای از آن دوران نقل می‌کنم، در آن منطقه یک خان و یک روحانی بود که امور مردم را اداره می‌کردند، هرجا که خان منطقه به حق مردم اجحافی می‌کرد، با وجود اینکه ژاندامری هم وجود داشت، اما چون می‌دانستند رئیس پاسگاه ژاندارمری دست نشانده خان بود، مردم نزد پدر من شکایت می‌کردند و پدرم زمانی که به منبر می‌رفت، عملکرد ضدمردمی خان را به شدیدترین لحن مورد انتقاد قرار می‌داد و تا جایی پیش می‌رفت که خان را مجبور می‌شد از آن خط سیری که پیش گرفته است، دست بکشد. 

  در توضیح عنوان این کتاب بر روی جلد نوشته شده «فلسفه شعر و موسیقی کُرمانج». می‌خواهم بدانم بنا بر ماهیت شعر کُرمانج بیشتر چه مضامینی مورد توجه شاعران قرار گرفته است؟

در این رابطه ابتدا باید بگویم که کردها، همیشه در برابر ظلم می‌ایستند و آن‌ها از حریم ناموس و وطن خود دفاع کرده و خواهند کرد، اگر به تاریخ نگاهی بیندازید می‌بینید که شاه اسماعیل، شاه تهماسب و شاه عباس از شاهان صفوی در سه مرحله کردها را به سمت خراسان کوچ می‌دهند، آن‌ها برای مقابله با تجاوزات ازبکان و مغولان، کردها را برای دفاع از ناموس این کار را کردند، بنابراین شهامت، ناموس‌پرستی و دین‌داری جزوی از فرهنگ کُرد است که در اشعار توسط شاعران به آن پرداخته شده است. 

به علاوه باید بگویم که قوم کرد، قومی است که حساسیت نسبت به مسائل و حوادث پیرامونشان در میان آن‌ها بسیار بالاست، همین مسئله است که آن‌ها را در قبال مسائل اجتماعی وادار به موضع‌گیری می‌کند و مضامین آن در قالب شعر و موسیقی بروز می‌یابد.

  آیا فعالیت‌های هنری و ادبی دربارۀ مقاومت‌ مردمی قوم کُرد در مقابل کشف حجاب صورت گرفته است؟ 

بله اشعاری سروده شده و موسیقی بر مبنای آن‌ها شکل گرفته است که در کتاب «هزار و یک شب کرمانج» به آن اشاره کردم.

  در مورد واقعه گوهرشاد هم در کتاب اشعاری به کُرمانج نوشته شده است، چه ابعادی از این واقعه بیشتر مورد توجه شاعران کُرمانج بوده است؟

یک بُعد از واقعه گوهرشاد که به آن پرداخته شده بحث مقاومت در برابر کشف حجاب است که در ابیاتی به آن اشاره شده و من آن را به فارسی ترجمه کردم که به چند بیت از آن اشاره می‌کنم، آنچه هست ترجمه‌ شعرگونه من از این اشعار است و متن کُرمانجی آن در کتاب «هزار و یک شب کُرمانج» موجود است.

یک شیخ با شجاعت که نامش بود منوچهر
عرض کرد ما نشده‌ایم  هرگز در دنیا کافر

بر نمی‌گردیم هرگز ما از شرع پیغمبر 
یا ما را بکش یا خلاص کن، ما حجاب بر نمی‌داریم

مضمون دیگر، بیان ظلم و جنایاتی است که علیه مردم اتفاق افتاده و در اشعار به چشم می‌خورد چنان که می‌خوانیم:

مسلسل شصت تیر را برای جان شورشیان به کار انداز 
باک مکن از خدا و از سلطان خراسان

چه بگویم خدایا از حالت زواران
همچون ابر بهاری چشمانشان، خونباران

یا در جای دیگری اشاره شده:
سربازان به داخل صحن سرازیر شدند        
خون سرخ به راه انداختند، همچون دریای عمان
کشته‌ها و نیم جان‌ها را بردند به سوی گورستان
هر چه سید ملا بود، دستگیر کردند و بردند به زندان
این خبر پیچید به سراسر ایران
چه شورش و غوغا بود اندر شهر خراسان
ای ظلم از شهر مشهد، منتشر شد در جهان

برچسب ها:

سیاسی