حجاریان؛ تئوریسینی برای دوره زوال اصلاح‌طلبی

سرویس سیاست مشرق - سعید حجاریان در گفت‌وگوی اخیر با ایسنا، در پاسخ به سؤال خبرنگار در خصوص امکان و احتمال ریزش پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان می‌گوید:

«پس محتمل است، زمانی که عرصه بر اصلاحات تنگ شود، مردم به گزینه‌های دیگر فکر کنند؛ اما من معتقدم، ریزش جدی از سمت اصول‌گرایان به سمت جریان اصلاحات صورت خواهد گرفت،‌ کما اینکه تاکنون این‌گونه شده است؛ پس از ظرف اصلاحات چیزی کم نمی‌شود.»

اما این گزاره چقدر صحت دارد و چه میزان می‌توان با اعتماد به آن به تحلیل آینده سیاست در جامعه ایرانی پرداخت؟!

با نگاهی گذرا به گذشته، می‌توان به‌سادگی دریافت که اظهارات پیرمرد استراتژیست اصلاحات را نباید فراتر از تلاشی برای تصویرسازی پیش‌دستانه و ذهنیت سازی برای مخاطب در نظر گرفت. تجربه تاریخی در شرایط مشابهی از اصلاح‌طلبان که هم‌زمان زمام قدرت در هر سه نهاد تصمیم‌ساز و تصمیم گیر منتخب مردم را در دست داشتند و وقایع انتخاباتی پس‌ازآن دوره، شاهد مثالی از این واقعیت است که ادعای حجاریان بیشتر در مقام کری خوانی سیاسی قابل‌توجه است و نه تحلیلی صحیح از مختصات اجتماعی سیاسی جامعه امروز ایران.

نظارت استصوابی مسئله‌ای است که اصلاح‌طلبان آن را مشکل اساسی کشور می‌دانند و وجودش را مانع از توسعه و به‌کارگیری افراد توانمند و لایق در سطح مدیریت کشور می‌دانند. حال‌آنکه در شورای شهر و بدون نظارت استصوابی حاصل کار اصلاح‌طلبان در یک سال جز انتخاب سه شهردار و تلف کردن وقت و سرمایه و نیروی انسانی نبوده است.

حجاریان با فرار روبه‌جلو و به‌جای پاسخگویی در مورد عملکرد ضعیف دولت و مجلس و شورای شهر مطلوب و مورد تأیید شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان و سران و متفکران این جریان، متوهمانه از پایگاه رأی تغییرناپذیر اصلاح‌طلبان سخن می‌گوید!

اما مگر جز نتیجه و عملکرد یک طیف سیاسی چیز دیگری را می‌توان مبنای سنجش میزان مطلوبیت و طرفداری از آن قرارداد؟!

دست‌هایی خالی از مذاکرات طولانی و یک‌طرفه برجام که منجر به خالی شدن سفره مردم شده است، سبدی خالی از مدیریت شهری و ایجاد تغییر و تحول اصلاح‌طلبان را در چارچوب سیاسی ایران تبدیل به سیاستمدارانی کرده است که جز در میدان سخن توانایی ندارند و پای عمل که به میان می‌رسد، بهانه‌جویی‌های کودکانه ردیف می‌کنند.

اما نشانه دیگری که تحلیل حرکت پایگاه رأی اصولگرایی به سمت اصلاح‌طلبی را بی مبنا و صرفاً تلاشی جهت ذهنیت سازی می‌کند، تغییر و تحولاتی است که در میان خود اصلاح‌طلبان رخ‌داده است.

از سالمندانی چون حجاریان و جلایی‌پور که بگذریم، می‌بینیم در میان طیف جوانان اصلاح‌طلب نیز نشانه‌هایی از سرخوردگی از بزرگان و زعمای قوم دیده می‌شود. رگه‌های ابتدایی این مخالفت‌ها و تعارضات در میان اصلاح‌طلبان در لیست شورای شهر دیده شد و اختلافات امروز شورای شهر و ناکارآمدی‌های منبعث از آن مهر تأییدی بر صحت مدعای جوانانی است که بین اصلاح‌طلبان نیز دیده نشدند.

نکته جالب‌توجه نیز اینجاست که بعد از گذشت چندین سال از سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی در خصوص مسئله فلسطین و حضور مستشاری در عراق و سوریه که برای بسیاری از اصلاح‌طلبان محل بحث و انتقاد بوده است، طیفی از جوانان اصلاح‌طلب که به خاطر تسلط پدرخوانده‌های فکری بر جریان رسانه‌ای اصلاحات جز در فضای مجازی تریبونی ندارند، به درست بودن سیاست‌های جمهوری اسلامی در این زمینه اذعان دارند.

البته این افراد با عبور از منافع حزبی و گروهی و به جان خریدن مطرود شدن توسط جریان اصلاح‌طلبی حاضر به چنین اظهاراتی شده‌اند.

می‌بینیم که موازنه نه‌تنها در میان عموم مردم و قشر خاکستری به نفع اصلاحات و اصلاح‌طلبی نخواهد بود، بلکه جریان نخبگانی نیز از بسیاری از سیاست‌های داخلی و خارجی اصلاحات نا امید شده‌اند و در پی جریان سومی می‌گردند که بتواند، استقلال ملی و تمامیت ارضی و حمایت از محور مقاومت را در کنار خواسته‌های فرهنگی اجتماعی مدرن جمع نماید. این جریان سوم هرچه باشد، خط بطلانی بر تحلیل سعید حجاریان است مبنی بر عدم‌تغییر ظرف رأی اصلاح‌طلبان است.

البته که مواجهه با صندوق‌های رأی خواه‌ناخواه او و اصلاح‌طلبان را با واقعیت روبرو خواهد کرد اما خوب است از حالا به دنبال تئوری‌های دیگری برای نجات اصلاحات از چاه ویل بی‌عملی و پرمدعایی باشد.

برچسب ها:

سیاسی