مشکلات، حل‌شدنی است، اگر.../ یک رئیس‌جمهور در حلقه محاصره

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


مشکلات، حل‌شدنی است، اگر...

سیدمحمدسعید مدنی در روزنامه کیهان نوشت:

1- «مردم از مجلس و دو قوه دیگر انتظار بیان حق و پیگیری آن را دارند و به شدت با مجادله وگریبانگیری و تشنج میان قوا مخالف هستند... همه بدانند فضای منازعه در رئوس دستگاه‌ها برای افکار عمومی زیان بخش و ناراحت‌کننده است...»(ازبیانات رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس یازدهم.)


۲- رمز پیروزی انقلاب اسلامی ایران و همچنین پایداری و تداوم آن با همه دشمنی‌ها و مانع تراشی‌ها و دشواری‌ها و... «وحدت کلمه» بود. همان بود که در جمله کوتاه و گویای «همه با هم» که بارها از زبان بنیانگذار و رهبر کبیر انقلاب اسلامی شنیده می‌شد، و در صحنه جامعه عینیت می‌یافت. همان که جزو «سنت‌های الهی» حاکم بر تاریخ و روزگار است، سنت‌هایی تغییر ناپذیر که در هر عصر ونسلی ثابت و عملی هستند. پیروزی و توفیق همیشه با اتفاق و وحدت حاصل می‌شود وتفرقه و اختلاف، منشا همه ناکامی‌ها و شکست هاست.


۳- شعارآشنا والبته شوم و ویرانگر «تفرقه‌بینداز و حکومت کن»، هرگز در مرحله شعار متوقف نمانده و در عمل حربه وتاکتیک موثری بوده است که همواره و همه جا از جمله در کشور ما قدرت‌های سلطه جو واستعماری از آن در جهت نیل به اهداف تجاوزگرانه خودبهره‌های فراوان برده‌اند. با همین حربه تفرقه بود که مسیر و هدف قیام‌ها و حرکت‌های انقلابی مردم ایران حداقل در یکصد وپنجاه سال اخیر که برای کسب عزت ملی و آزادی و عدالت برپا کرده سر از کجراهه درآورده است.قیام معروف و موسوم به مشروطه را که بااهداف کاملا روشن و همه فهم و با وحدت و همدلی اقشار مختلف مردم در تهران و شهرهای بزرگ به رهبری علمای دین در آستانه پیروزی نهایی بود، به لطائف‌الحیل و خاصه حربه‌های تفرقه افکنانه(مثل علم کردن همین کلمه مشروطه والقای آن به عالم و عامی به عنوان هدف اصلی قیام در جریان بست نشینی در سفارت انگلیس) از مسیر اصلی خود منحرف کردند و... آنگاه با راه انداختن دسیسه‌ها و اقدامات پیاپی و مخربی مثل قرارداد۱۹۰۷،‌اشغال بخش‌هایی از خاک ایران مثل آذربایجان و شهر تبریز توسط روس‌ها وبه تحریک انگلیسی‌ها و...آن قیام مردمی را چنان از مسیر اصلی خود منحرف کردند که از یکسو پیشتازان نهضت را یا چون شیخ فضل الله نوری به دار آویختند و سید عبدالله بهبهانی را ترور کردند و... آخوند خراسانی را در آستانه حرکت علمای نجف به سوی ایران برای مبارزه با اتحاد نامبارک استبداد و استعمار به طرز مشکوکی به قتل رساندند و...یا چون مرحوم طباطبایی و نایینی سرخورده و منزوی ساختند واز سوی دیگر خوانین و فئودال‌های جنوب و شمال و تحت الحمایه انگلستان را به عنوان فاتحان تهران و قهرمان آزادی معرفی کردند و مستبدین و عناصر وابسته به اجانب مثل عین‌الدوله و... را نه تنها کیفر ندادند که بر مسند وزارت و وکالت هم نشاندند و... نتیجه نهایی هم دیکتاتوری رضاخان وحاکمیت رژیم سرتا پا وابسته پهلوی بر کار و بار این ملک و ملت شد! و... یا در جریان نهضت ملی شدن نفت باز هم غارتگران متمدن‌نما! با حربه تفرقه کار خود را به پیش بردند.وقتی رهبران نهضت ملی شدن نفت غفلت کردند و ناخواسته در ورطه دام تفرقه اجانب غلتیدند، آن وقت شرایط برای کودتا و انحراف نهضت و جایگزینی شاه دیکتاتور ووابسته با شاهی ضعیف و فراری فراهم شد.


4-تکلیف بیگانگان و چپاولگران روشن است.‌آنها بر خلاف ژستی که می‌گیرند و اداهایی که در می‌آورند و شعارهایی که درباره متمدن‌شدن و آزادی و پیشرفت سایر کشورها می‌دهند، هرگز راست نگفته و نمی‌گویند و با علمی‌ترین روش‌ها و پیچیده‌ترین ترفندها وتاکتیک‌هایی که در چنته دارند در این راه (عقب نگه داشتن دیگران و پیشروی وپیشرفت خودشان)بی امان تلاش می‌کنند.آنها دشمن حرکت‌های اصیل مردمی واستقلال خواهانه هستند و اگر در این باره شعار داده و ژست همراهی می‌گیرند برای آن است که مثل ماجرای مشروطیت در بزنگاه‌های حساس، اصل حرکت و نهضت را به انحراف بکشانند و اجازه ندهند آن حرکت ملی، به نفع ملت تمام شود. یکی از ایران شناسان در خدمت سیاست‌های استعماری انگلیس(ادوارد براون)در همان زمان در کتاب خود چنین می‌نویسد «ایرانی قادر است بنیان زندگی خود را بر بنیان مشروطه‌گری بنا کند... ولی من تصور نمی‌کنم که هیچ پژوهشگر با انصاف تاریخ ده پانزده سال اخیر ایران بر این باور باشد که بیگانگان هرگز به مشروطه ایران فرصت پیشرفت و موفقیت دادند...». تاریخ معاصر ایران در این باره شواهد زیادی در برگ‌های خود به ثبت رسانده است....


۵- کارنامه سلطه‌گران و متجاوزان معلوم است.ماهیت دولت‌های بدکار و تروریستی مثل آمریکا هرچقدر می‌گذرد بر ملت‌ها بیشتر روشن می‌شود و بی‌گمان در افشای چهره واقعی این دیوِ فرشته نقاب! ،ملت مسلمان و بیدار ایران با انقلاب بزرگ و تاریخی خود نقش عمده و غیر قابل انکاری دارد، آنچه در این میان باعث حیرت و سؤال است رفتار بهت زده و بلاتکلیف بعضی از کسانی است که از جانب این مردم و درفضای این کشور انقلابی و به اسم و با شعار دفاع از آرمان‌های انقلاب اسلامی ردای مسئولیت برتن کرده ودر این باره حتی سوگند یاد کرده وبعضا مدیریت جایگاه‌های حساسی را هم برعهده‌دارند اما در عمل گویا از سیاره دیگری آمده اند، تاریخ این مرزو بوم وحداقل تاریخ دویست ساله اخیر را نمی‌شناسند.‌گویا خبر ندارند قدرت‌های سلطه‌گر غربی در خلال این دوران به دستیاری دولتمردان واداده و سست عنصر ایرانی و حاکمان مستبد چه بر سر این ملک و ملت آورده‌اند و... گویی اتفاقات همین سه، چهار ساله اخیر را هم از یاد برده‌اند که چگونه رئیس‌جمهور لمپن و تروریست آمریکا در کمال وقاحت و جلوی چشم جهانیان و بر خلاف همه قوانین بین‌المللی و توافقات جهانی خط بطلان بر معاهده‌ای بین‌المللی چون«برجام» کشیدو... با این همه جای تعجب وتاسف است که بعضی از افراد صاحب‌منصب هنوز چشم به دست و دهان این قدرت‌های زیاده‌خواه و چپاولگر دارند که گوشه چشمی برای مذاکره نشان دهند.قدرت‌هایی که بارها نشان داده‌اند اهل مذاکره وگفت‌وگوی منطقی و محترمانه نیستند و جز زبان زور نمی‌فهمند و با به خطر افتادن گوشه‌ای از منافع نامشروع خود سرآسیمه چهره واقعی خود را نشان می‌دهند و برایشان مفاهیم و شعارهایی مثل انسانیت و حقوق بشر و قوانین بین‌المللی و... پشیزی ارزش ندارد واگر لازم باشداز به آتش کشیدن همه دنیا ابایی ندارند. بر پا نمودن دو جنگ بزرگ جهانی که محرک و علت اصلی آن چیزی جز رقابت‌های استعماری نبود، و کشته شدن نزدیک به صدمیلیون انسان در سراسر جهان و برجای گذاشتن ویرانی‌ها و...اوج‌نمایش توان و ظرفیت ضدبشری و منفعت پرستی این قدرت‌های شیطانی است.


۶‌- دلسرد کردن و نومیدساختن مردم از انقلابی که خود برپاکرده و جدا کردن آنها از نظامی که خود به آن رای داده و چهل ویکسال است زنان و مردان این مرزوبوم با شجاعت و ایثار پای آن ایستاده‌اند، هدف بزرگ دشمنان زخم خورده و قافیه باخته است که برای رسیدن به آن از دست زدن به هیچ جنایت و خباثتی، از جنگی نابرابر و طولانی گرفته تا... ترور و تحریم و... ابانداشته‌اند. رهبر انقلاب اسلامی در نوبت‌های مختلف در این باره تاکید و هشدار داده اند: «...آنها(دشمنان) می‌گویند تکیه‌گاه نظام جمهوری اسلامی به این مردم است.اگر توانستیم این مردم را از نظام جمهوری اسلامی جدا کنیم، قدرت مقاومت از نظام جمهوری اسلامی گرفته می‌شود.» فشارهای شدید و در بسیاری از موارد، عجیب و سؤال برانگیز که امروز در عرصه اقتصاد و بر زندگی و نان و معیشت مردم وارد می‌کنند از این منظر باید نگاه و تحلیل شود. بدون تردید و به گواه سابقه و تجربه در این هجمه اقتصادی باز هم ترفند و توطئه دولت‌های سلطه‌گر و استکباری در میان است که اگر با همدستی و همکاری آگاهانه یا ناآگاهانه عناصر خائن وسست عنصرداخلی همراه نشود هرگز به جایی نخواهد رسید واگر امروز وضع چنین است باید باور کنیم که این شراکت شوم و این همدستی ویرانگر در بعضی از جاها به ویژه حوزه‌های اقتصادی‌اتفاق افتاده و مشغول پیاده کردن پروژه ضدایرانی و ضد انقلابی هستند.


۷-در چنین اوضاع و احوالی چنگ زدن به ریسمان وحدت و همدلی به پیروی از پیامبری که با شعار «انماالمومنون اخوه» (که یک توصیه و اصل قرآنی است) منادی وحدت و برادری در میان امت تازه تاسیس اسلام و حرکت شتابان آن به سوی ایجاد یک تمدن خیره‌کننده و برتر بود و با تاسی به امامی که پس از رحلت پیامبر اعظم(ص) در شرایطی که جامعه نوپای اسلامی در معرض توطئه‌ها و فتنه‌های حساب‌شده بود، «بنیانگذار وحدت» شد و در این راه با گذشت از حق خداداده خویش، چه رنج‌ها و ناملایمات و سختی‌ها که تحمل نکرد، مهم‌ترین وظیفه کسانی است که دل درگروی اسلام و انقلاب دارند و مدعی ایراندوستی و خدمتگزاری به مردم هستند.این وظیفه بر دوش یکایک آحاد این جامعه سنگینی می‌کند اما به طور طبیعی وظیفه کسانی که در این وآن قوه و هرجای دیگر ردای مسئولیت به تن کرده‌اند بیشتر است.اینان باید با پرهیز از هر کلام و رفتاری که «دشمن شادکن» و مصداق تضییع «حق الناس» است با وحدت حول آرمان‌های خلل‌ناپذیر انقلاب و پایبندی عملی به رهنمودهای حکیمانه و توصیه‌های مشفقانه و رهگشای رهبری انقلاب، وظایف حساس خود را به بهترین وجه عمل نمایند .بر مدیران و مسئولان در دولت و مجلس و قوه قضائیه است که با در نظر گرفتن «ظرفیت‌ها و واقعیت‌های کشور» و «برخوردهای متین و خردمندانه و قوی و قابل توجه» به «تعامل و هم‌افزایی» و تقویت روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در خود و میان جامعه به جنگ مشکلات ساختاری و تحمیلی بروند و با روش‌های انقلابی و جهادی آن‌، چنانکه در فرهنگ سراسر منطقی اسلام، انقلاب و جهاد تعریف شده است و بالاخره با استفاده بهینه از «بنیه قوی و ظرفیت‌های مادی کشور» و «توانایی‌های معنوی و ایمانی ملت» به حل و رفع هرچه بیشتر و بهتر آنها اقدام کنند. این مطمئن‌ترین و تنها راهی است که این ملک و ملت برای حل مشکلات و حرکت به سوی تحقق اهداف متعالی و تمدن ساز خود در اختیار دارد،راهی که اگر همت و اراده بیش از پیش برای پیمودن آن میدانداری کند آن وقت بدون تردید این نوید همیشگی رهبر انقلاب که اخیرا خطاب به مجلسیان بر آن تاکید شده است، محقق خواهد شد«... اطمینان داریم که همه مشکلات موجود قابل حل است و مجلس باید با اولویت بندی مسائل و پرهیز از حاشیه سازی و نیز کار مخلصانه برای مردم در روند حل مشکلات، تاثیر محسوس بگذارد...»

اقتصاد دیجیتال آینده اقتصاد دنیا است

محمد جواد آذری جهرمی در روزنامه ایران نوشت:



بارها مطالبی در خصوص اهمیت اقتصاد دیجیتال و لزوم سرمایه‌ گذاری در آن را احتمالاً خوانده‌اید و بنده هم قصد بیان مجدد آنها را ندارم چون بر کسی پوشیده نیست که آینده اقتصاد دنیا، اقتصاد دیجیتال است و برای کشوری با مختصات سیاسی و اقتصادی ایران، این یک فرصت استثنایی است. اکنون با افتخار اعلام می‌کنم که موفق شدیم با تلاش‌های جوانان وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، اولین شبکه‌ نسل پنجم شبکه سیار را در ایران راه‌اندازی کنیم. با این اقدام، ایران جزو معدود کشورهای دارای این فناوری قرار گرفت.


اولین پایلوت به دلیل پژوهشی بودن و به پاس احترام به دانشگاهیان، در مرکز تحقیقات وزارت ارتباطات راه‌اندازی شد و محدوده‌ی دانشگاه تهران را پوشش می‌دهد. ممکن است برخی انتقاد کنند که تنها گوشی‌هایی که با قیمت بالای ارز خریداری می شوند و گرانقیمت هستند امکان دسترسی به 5G را فراهم می‌کنند و  این اقدام نوآورانه وزارت ارتباطات لاکچری است! یا برای عموم مردم عزیز خیلی ملموس نباشد اما بگذارید خاطره‌ای را در این باره نقل کنم تا اینرسی همیشگی برخی دربرابر رشد فناوری را با هم مرور کنیم: آبان۹۳، وقتی اولین شبکه نسل چهارم در مشهد راه‌اندازی شد، واکنش‌های بسیاری مشابه الان ایجاد شد که گوشی‌های گرانقیمت تنها از 4G پشتیبانی می‌کنند، سیم‌کارت‌ها باید تعویض شوند و موقعی که هنوز 3G در کشور به طور کامل توسعه نیافته است چرا سراغ نسل‌های بالاتر می‌روید؟ اما با گذشت سال‌ها بسیاری از همان دوستان منتقد می‌گویند چرا سرعت بالاتری فراهم نمی‌کنید و برای شهر ما هم باید 4G راه اندازی کنید!


مقاومت در برابر رشد فناوری و نوآوری همواره وجود داشته است: از زمان سقراط و جام شوکران او گالیله و فشارهایی که بر وی به خاطر نظریه گردش زمین به دور خورشید آوردند، تا قرن‌های معاصر که در برابر رشد فناوری و ارتباطات مقاومت‌هایی می‌شود. اما پس از مدتی که رشد اقتصادی و اجتماعی بر پایه نوآوری و فناوری‌های نوین شکل می‌گیرد چاره‌ای جز همراهی با فناوری و استفاده حداکثری از منافع آن و جذب حواشی مضر آن باقی نمی‌ماند.


در سال‌های اخیر، رشد و فراگیری بسیاری از استارتاپ‌ها و کسب‌وکارها بر پایه زیرساخت‌ها و دسترسی به ارتباطات و شبکه ملی اطلاعات بوده است. اگر 3G و 4G را در ایران راه‌اندازی نمی‌کردیم، امروزه هیچ تاکسی اینترنتی یا فروشگاه اینترنتی در ایران نداشتیم که مردم بتوانند براحتی و با چند کلیک امور شهروندی خود را انجام دهند. این ظرفیت منجر به شکوفایی استعدادها و فراهم شدن بستری برای کارآفرینی و اشتغال بسیاری از جوانان شد به طوری که صنعت ارتباطات و فناوری اطلاعات جزو معدود حوزه‌هایی بود که رشد اقتصادی مثبت در سال گذشته داشتند، در حالی که رشد اقتصادی کشور منفی بود و بسیاری از صنایع سنتی رشد اقتصادی منفی را تجربه کرده‌اند.


امروزه بیش از ۸۰درصد روستاها به لطف طرح USO، به اینترنت پرسرعت 3G و 4G دسترسی دارند و خدمات بسیاری از دولت الکترونیک همچون آموزش الکترونیک و سلامت الکترونیک در مناطق روستایی قابل ارایه است. اگر این توسعه ارتباطات صورت نمی‌گرفت، در ایام شیوع کرونا امکان تأمین نیازهای عمومی مردم همچون خرید اینترنتی و … فراهم نبود.


حال 5G که نسبت به نسل‌های قبل سرعت بسیار بالاتر، نرخ نفوذ و پوشش کارآمدتر و هزینه‌های مقرون به صرفه تری دارد، می‌تواند بستری برای فناوری‌های پیشرفته‌ای همچون اینترنت اشیاء (IOT) باشد و فرصت استثنایی و بی‌نظیری برای اقتصاد دیجیتال ایران فراهم کند. نسل پنجم ارتباطات سیار تا چند سال آینده در ایران به صورت کامل و فراگیر راه‌اندازی خواهد شد و امروز ما آن را بنا نهادیم، همان طور که گذشتگان برای ما تلفن همراه و 3G و 4G را به یادگار گذاشته‌اند و ما آنها را تکمیل کرده‌ایم. امیدوارم آیندگان هم با قدرت بتوانند این راه را ادامه دهند.

یک رئیس‌جمهور در حلقه محاصره

محمدعلی صمدی در روزنامه وطن امروز نوشت:

رجوی تلاش‌های حضرت امام برای آشتی میان مسؤولان و پیغام و پسغام فعالان سیاسی برای برقراری آرامش را نشانه ترس کلیت نظام از قدرت بنی‌صدر و حامیانش فرض کرده و پروژه جدیدی را کلید زد. او- که به اعتقاد گروهی از کارشناسان امنیتی، نیمه دوم اسفند 59، مخفیانه به فرانسه سفر کرده بود! و گمان می‌رود این سفر قطعا تفریحی و برای لذت بردن از فستیوال‌های زمستانه پاریس انجام نشده- در تعطیلات نوروز سال 60، از مرزهای شرقی وارد کشور شد و طی 12-10 جلسه با مرکزیت سازمان، ابتدا امثال خیابانی و ابریشم‌چی و بعد سایرین را اقناع کرد که زمان دست بردن به اسلحه فرارسیده است. مضمون استدلال رجوی این بود که با توجه به شرایط پیش‌آمده، عملا قوه مجریه در اختیار ما است.

کافی است نهادهای انقلابی و افرادی مانند خامنه‌ای، بهشتی و رفسنجانی را از سر راه برداریم و با کمک بنی‌صدر، کل کشور را به دست بگیریم. این جلسات در همان فروردین 60 به جمع‌بندی رسید و سازمان مجاهدین در مسیر تخیلات مسعود رجوی، افق جدیدی برای خود ترسیم کرد. دقیقا معلوم نیست آیا بنی‌صدر در جریان جزئیات این طرح و عملیات کودکانه قرار داشته است یا خیر. تن دادن به چنین رؤیاپردازی کارتونی‌ای، شاید تناسبی با سن و سال و تجربیات وی نداشت اما کاملا برازنده جاه‌طلبی‌های خودبزرگ‌بینانه‌اش بود.


صاحب‌نظران و عقلای قوم می‌دیدند و درک می‌کردند بادی که رجوی و دار و دسته‌اش در آستین رئیس‌جمهور می‌اندازند، عن‌قریب است توفانی شود و کشتی پرزرق و برقش را در اقیانوس سیاسی پرتلاطم آن روزها فرو برد اما خود او محو سوت و کف‌های چند ده هزار عضو و هوادار گوش به فرمان مجاهدین خلق بود که با اشاره مسعود رجوی، زیر جایگاه سخنرانی بنی‌صدر در هر گوشه کشور جمع می‌شدند و شعار «سپهسالار ایرانی بنی‌صدر» سر می‌دادند. شواهدی دال بر این وجود دارد که بنی‌صدر در مقاطعی، متوجه خطر می‌شد اما رجوی و رفقایش، استادانه دکترین تاثیرگذاری خود را پیش می‌بردند: «وقتی بناست کسی در کنترل تو باشد، آنقدر باید گوشش را از حرف‌های خودت پر کنی که جایی برای حرف‌های دیگر باقی نماند».


شاید اگر برای نمونه، تنها محتوای جلسه 2 ساعته مسعود رجوی با رئیس‌جمهور در 13 اردیبهشت که در خانه خواهر رئیس‌جمهور برگزار شد، صادقانه و با جزئیات در تاریخ ثبت می‌شد، ابعاد این عملیات کنترل و تاثیرگذاری، بیشتر مشخص می‌شد. روز 16 خرداد امام خمینی برای آخرین بار با بنی‌صدر دیدار کردند و گفته می‌شود او پس از این جلسه، برافروخته و عصبی بود اما قطعا مجاهدین برای خوب کردن حال او و خروجش از تردید احتمالی، حاضر یراق بودند.
رئیس‌جمهور 70 درصدی ایران، روزهای پایانی خرداد 60 که زمزمه استیضاح و برکناری‌اش به گوش می‌رسید، می‌توانست در مسیری متعارف و طبیعی حرکت کرده، از خود دفاع کند؛ شاید ورق را به نفع خود برگرداند و یا حتی پس از خلع ید، در کشور باقی بماند و از باقی سرمایه سیاسی و اجتماعی‌اش استفاده کند اما از روز 20 خرداد


- که حضرت امام خمینی در فرمانی یک خطی، او را از فرماندهی کل قوا عزل کردند- لابد با هدایت بی‌خردانه مسعود رجوی، در خانه‌های تیمی مجاهدین مخفی شد. او حتی همان زمان حامیان جدی و صاحب‌نفوذی در میان انقلابیون داشت که اگرچه از لجاجت‌های دور از عقلانیت سیاسی رئیس‌جمهور کلافه و حیرت‌زده بودند اما با دیدن کمترین نشانه‌ای از تمایل او به بازسازی مناسباتش با ساختار نظام، قطعا برای یاری‌اش پا پیش می‌گذاشتند اما رئیس‌جمهور در محاصره 360 درجه‌ای مجاهدین خلق بود و حتی اگر کسی عزمی برای مذاکره با او داشت، برای دسترسی به وی، لابد باید به دست و پای نیروهای جزء مجاهدین می‌افتاد و معمولا طبع سیاستمداران صاحب‌اعتبار، میل به چنین خفتی نداشت. در این فضای مه‌زده، تنها واکنش بنی‌صدر، صدور بیانیه‌ای بود در تاریخ 22 خرداد که در آن، مردم را به استقامت و قیام فراخوانده بود- که 2 روز بعد در مجلس هم قرائت و از رادیو پخش شد- با این حال، روز بعد از آن بیانیه، رئیس مجلس، پس از دیدار با امام، اعلام کرد ترجیح این است اگر رئیس‌جمهور محدوده اختیارات و تکالیف قانونی خود را پذیرفته و به کارش ادامه دهد، در این صورت از مجلس هم درخواست خواهد شد «طرح عدم کفایت سیاسی» ایشان را دنبال نکند. شاید تاثیر همین سخنان بود که باعث شد بنی‌صدر 25 خرداد نامه‌ای به امام نوشته و در آن، گستاخی‌ها و مدعیات قبلی‌اش را تکرار کرده و در ضمن، اطاعت خود از رهبری را هم  اعلام کند(!) اما باز هم از مخفیگاه خود خارج نشد. مجاهدین هم پی در پی در گوشه و کنار پایتخت به برپایی تظاهرات و درگیری پرداخته و با صدور اعلامیه فراخوان مردم به «حفظ جان رئیس‌جمهور(!)» بر تنش و حرارت فضا دامن می‌زدند.

معلوم نبود بنی‌صدر چه در سر دارد اما رجوی گام به گام به سوی پروژه سازمان برای آغاز عملیات مسلحانه پیش می‌رفت و طبق معمول، نرمش‌ها و چراغ سبزهای نظام به رئیس‌جمهور را نشانه ترس و نگرانی از سقوط (لابد به دست رزمندگان مجاهد(!) و حامیان بنی‌صدر) تلقی می‌کرد. طبیعی بود این تحلیل‌ها به رئیس‌جمهور آواره از دفتر و خانه‌اش هم منتقل می‌شد. حتی اینکه مجلس در 26 خرداد، ۲ فوریت طرح عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور را به تصویب رساند، رئیس قوه مجریه را از خانه تیمی(!) بیرون نکشید. به هیچ وجه دور از ذهن نیست که تصور کنیم در 4 روز توفانی بعدی، رجوی، خیابانی و ابریشم‌چی، دائما گرد وجود جناب سپهسالار(!) می‌چرخیدند و اخبار تظاهرات چند هزار نفری اعضا و شبه‌نظامیان مجاهدین را به نام راهپیمایی صدها هزار نفری خلق(!) در حمایت از بنی‌صدر، به خوردش می‌دادند.

 راهزنی هوایی یا حمله به هدف غیرنظامی

علی نجفی توانا در روزنامه آرمان ملی نوشت:

صنعت هواپیمایی به عنوان یکی از صنایع پیشرو، فواصل جغرافیایی کشورهای جهان و اساسا مردم کره زمین را به حداقل رسانده و به عنوان یکی از فناوری‌های اثرگذار بشر به حساب می‌آید. هواپیما به عنوان یک وسیله حمل‌ونقل بار و مسافر درعین‌حال که در توسعه اقتصادی کشورهای جهان و مبادلات آن نقش بسیار مهم و محوری داشته و دارد، از نوعی حساسیت و خطرپذیری بالقوه برخوردار است. زمانی که درهای هواپیما بسته می‌شود و تا زمانی که برای تخلیه بار یا پیاده‌کردن مسافر این درها باز می‌شوند، هواپیما براساس کنوانسیون‌های توکیو، لاهه و مونترال هواپیمای در حال پرواز تلقی می‌شود.

نظر به آسیب‌پذیری این وسیله حمل‌ونقل از قرارداد پاریس 1919 تا کنوانسیون شیکاگو بعد از جنگ جهانی دوم 1945، که کشور ما به عنوان یکی از مبتکرین و امضاکنندگان اولیه آن است، بحث امنیت هواپیما، امنیت پرواز، ضرورت حفظ جان مسافرین از محوری‌ترین اصول این اسناد و سایر عهدنامه‌ها و توافقنامه‌های هوایی، دوطرفه، منطقه‌ای و جهانی تلقی شده است. در کنوانسیون شیکاگو به‌صراحت بین هواپیماهای نظامی، گمرکی، پلیسی و هواپیماهای مسافربری غیرنظامی یا سیویل قائل به تفکیک شده است.

در این کنوانسیون در مواد مختلف حفظ ایمنی پرواز و عدم تعرض به هواپیماهای مسافربری، بارها مورد تاکید قرار گرفته و کشورهای ابرقدرت مانند آمریکا خود از مدافعین این اصول بوده است که در برخی از حوادث هواپیمایی مثل سقوط هواپیمای لاکربی، هواپیمای کره‌ای در خاک روسیه با ادعای تخلف کشورهایی مانند لیبی و روسیه، داد حمایت از هواپیماهای غیرنظامی را سر می‌داد و درصدد محکومیت کشورهایی مانند روسیه در حادثه سقوط هواپیمای مسافربری کره در سال 1983 برمی‌آمد که البته در آن حادثه روس‌ها مدعی بودند این هواپیما در حال نقشه‌برداری از اماکن نظامی و امنیتی آن کشور بوده است.

بعد از حادثه سقوط هواپیمای مسافربری کره، ماده دیگری به کنوانسیون شیکاگو اضافه شد که براساس آن مقرر گردید به‌هیچ‌وجه برای هواپیماهای مسافربری که در کانال‌های هوایی در حال پروازند، کشورهای متعاهد نباید هیچ‌گونه خطری ایجاد کنند بلکه حفظ امنیت اینگونه هواپیماها از اهم واجبات و از وظایف تمام کشورهای جهان است. سازمان ایکائو که درواقع بزرگ‌ترین سازمان بین‌المللی جهان شناخته می‌شود، بیش از دویست و چند عضو دارد و از لحاظ تعداد اولین سازمان بین‌المللی است که اعضای آن بیشتر از سازمان ملل است. این سازمان پرواز هواپیماهای مسافربری را در چارچوب استانداردها و انِکس‌ها تنظیم می‌کند و تمام کشورها موظفند آن را به عنوان اسناد راهبردی پذیرفته و به آن عمل کنند، در غیراین صورت امکان پرواز بر فراز کشورهای دیگر را ندارند.

بر مبنای این استانداردها و ضوابط بین‌المللی پرواز هواپیماها تابع اصول خاص بوده و باید در کانال‌های مشخصی بر فراز آسمان کشورها، پرواز کند و به محض ورود به فضای هوایی کشور با استفاده از دستگاه ارتباطات رادیویی، فرودگاه‌های آن کشور و بخش مراقبت پرواز و استاندارد پرواز آنها را در داخل این کانال به مقصد بعدی هدایت و راهنمایی می‌کنند. اصولا در پروازهای بین‌المللی و حتی داخلی جز در چارچوب این استانداردها امکان رفت‌وآمد هواپیماها ممکن نیست چراکه در فضای هوایی پرترافیک جهان، عدم رعایت هر یک از این استانداردها ممکن است موجب تصادم و از بین رفتن جان مسافرین و اتلاف بار شود.


امریکا و خطای محاسباتی دیگر

حسن رشوند در روزنامه جوان نوشت:


امریکایی‌ها ظاهراً تمایل دارند همه عملیات‌های ضد حقوق بشری و نقض حاکمیتی خودشان را در روزهای تعطیل اجرایی کنند. پنج شنبه شب ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ امریکایی‌ها دچار خطای محاسباتی شدند و با اعزام یک فروند پهپاد جاسوسی بسیار مدرن و گران‌قیمت ۲۲۰ میلیون دلاری (آر کیو گلو بال هاوک) به درون خاک جمهوری اسلامی قصد اقدامات جاسوسی از مراکز حساس منطقه را داشتند که در سواحل «کوه مبارک» استان هرمزگان مورد هدف پدافند تیزبین و هوشیار هوا و فضای سپاه قرار گرفت و سرنگون شد. آن‌ها در حالی اقدام به چنین اقدام نابخردانه‌ای کرده بودند که پیش‌تر، تجربه نشاندن پهپاد بسیار مدرن (آر کیو ۱۷۰) خودشان را توسط سپاه در منطقه شرق کشور دیده بودند. دو شکست استراتژیکی در یک حوزه، گانگسترهای تروریست امریکایی را آنقدر عصبانی کرده بود که برای عقده‌های فروخورده خود، باز در یک اشتباه بزرگ‌تر، درنیمه پنج شنبه شب ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ از سر استیصال و بدون آنکه از آینده اقدام جنون آمیز خود ارزیابی درستی داشته باشند در حالی که سردار حاج قاسم سلیمانی به‌صورت رسمی و با دعوت مقامات عراقی در یک هواپیمای مسافربری از سوریه وارد عراق می‌شد، بزدلانه با پهباد و موشک‌های هدایت شونده در فرودگاه بغداد برخلاف قوانین و عرف بین‌الملل با نقض حاکمیت کشور دعوت‌کننده یعنی عراق، آن جنایت فراموش نشدنی را رقم زدند.

پنج شنبه شب گذشته (دوم مرداد ۱۳۹۸) نیز بار دیگر امریکایی‌های بزدل که ترساندن، ایجاد وحشت و هراساندن زنان و کودکان از شگردهای همیشگی آنان بوده است، در مرز بین عراق و سوریه در منطقه تحت اشغال آن‌ها التنف با دو فروند جنگنده اف ۱۵ به هواپیمای مسافربری ماهان که از تهران به مقصد بیروت در حال پرواز بود، تعرض کرد و به اعتراف فرماندهی تروریست‌های سنتکام در فاصله ۱۰۰۰ متری در چپ و راست این هواپیما که هیچ‌گونه علائمی از نظامی در آن دیده نمی‌شد و از قضا همه مسافران آن را شهروندان لبنانی و غیر لبنانی تشکیل می‌داد، با شکستن دیوار صوتی و ایجاد رعب و وحشت، ناچار به نشستن در فرودگاه دمشق کرد. آنچه پنج شنبه شب در خصوص هواپیمای مسافر بری ماهان اتفاق افتاد حاوی چند نکته اساسی است:

۱- امریکایی‌ها در تعرض به هواپیماهای مسافربری ید طولا و پرونده سیاهی دارند که مصداق بارز آن شلیک موشک به هواپیمای مسافربری «ایران ایر» در سال ۱۳۶۷ از ناو «وینسنس» و به شهادت رساندن ۲۹۰ نفر زن، مرد و کودک بی‌گناه بود. به نظر می‌رسد امریکایی‌های تروریست دچار یک خطای استراتژیکی شده‌اند و همانگونه که بلافاصله بعد از اقدام نابخردانه‌شان در تعرض به هواپیمای ماهان در رسانه‌های‌شان منعکس کردند و گفتند امریکا با این اقدام، پیام لازم را به تهران انتقال داد، با این تصور غلط این حرکت کور و دیوانه‌وار را انجام دادندکه فکر می‌کنند ایران اسلامی در شرایط سال ۱۳۶۷ قرار دارد و با این حرکت، می‌توانند پای ایران را از منطقه غرب آسیا کنار بکشند. این در حالی است که امروز کشور نه در شرایط جنگی قرار دارد و نه از قدرت نظامی ضعیفی برخوردار است. ایرانی که امریکایی‌ها امروز با آن مواجه هستند پا را در گلوی تروریست‌های امریکایی در منطقه گذاشته و می‌فشارد و سربازان آن‌ها را در خلیج فارس اسیر می‌کند، آنگونه که از ترس، رفتارهای کودکانه از خود بروز می‌دهند. ایران امروز آرکیو ۱۷۰ ارتش تروریست امریکا را در منطقه شرق کشور به زمین می‌نشاند و مدرن‌ترین پهپاد گلوبال هاوک آن‌ها را سرنگون می‌کند و در روز روشن ۱۳ موشک به بزرگ‌ترین و مجهزترین پایگاه آن‌ها در عراق شلیک می‌کند، آنگونه که خودشان اعتراف می‌کنند سربازان ما در عین‌الاسد ضربه مغزی شده‌اند. آیا کسانی که امروز ضربه مغزی شده‌اند توان مقابله با جبهه واحد مقاومت در ایران و منطقه را دارند. کجای شرایط امروز ما به سال ۱۳۶۷ شباهت دارد که رسانه‌های غربی تعرض کور به هواپیمای مسافربری ماهان را همسنگ شرایط آن روز دانسته و این اقدام دیوانه‌وار را ارسال پیام و سیگنال به ایران برای عقب‌نشینی از مواضع خود تفسیر می‌کنند.

۲- برخی معتقدند جنگنده‌های امریکایی با نزدیک شدن به هواپیمای مسافربری ماهان به دنبال ایجاد خطای محاسباتی موشکی در پدافند سوریه بوده‌اند تا به اشتباه، پدافند سوریه یک هواپیمای مسافربری را مورد هدف قرار دهد تا از این طریق در حالی که ایران به‌دنبال حل موضوع هواپیمای اوکراینی است، هم پرونده هواپیمای اوکراینی را پیچیده‌تر کنند، هم اینکه با ورود پرونده جدید در سامانه‌های موشکی جبهه مقاومت، موضوع پرواز ممنوع را در آسمان سوریه دنبال کنند و سوریه را که در حال پیروزی‌های پی‌درپی و ثبات سیاسی به‌ویژه پس از انتخابات پارلمانی که هفته گذشته صورت گرفته است، وارد مرحله جدیدی کنند.

۳- ترامپ در آستانه شکست در انتخابات ماه نوامبر قرار دارد. صرف‌نظر از اینکه برای ملت ایران دموکرات‌ها با جمهوریخواهان در دشمنی با ایران تفاوتی نمی‌کنند، اما به نظر می‌رسد تیم او در کاخ سفید در صدد است با پیاده‌سازی برخی سناریوها، فضا را تا حد تنش افزایش دهند و اگر بتوانند برخی واکنش‌های شتابزده را نیز از سوی ایران دریافت کنند و در بستر این ناامن‌سازی، شاید بتوانند بار دیگر بستر حضور مجدد ترامپ را بر کاخ سفید فراهم نمایند. این در حالی است که ایران اسلامی علاوه بر اینکه ظرفیت منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خود را افزایش داده، این قابلیت را دارد که زمین بازی را آنگونه که می‌خواهد تغییر داده و انتقام لازم را بگیرد. طبیعی است که با این رفتارهای ساختارشکنانه و نظم‌گریز بین‌الملل، آبی برای ترامپ گرم نخواهد شد و شکست او را قطعیت خواهد بخشید. قطعاً پاسخ ایران همانگونه که تاکنون بوده، زنده، هوشمندانه و با قاطعیت و در مقابل دید همگان علیه نیروهای تروریستی امریکا خواهد بود نه در تاریکی شب و علیه هواپیمای مسافربری که سرنشینان آن مردان، کودکان و زنان بی دفاع هستند.

۴- هرگونه حرکت از جنس پنج شنبه شبی که تروریست‌های امریکایی انجام دادند، از سر استیصال امریکا و شکستی است که آن‌ها در اجرای طرح‌های منطقه‌ای و جهانی خود داشته‌اند. قرارداد ۲۵ ساله ایران با چین که این روزها نقطه هدف رسانه‌های امریکایی است و همچنین طرح معامله قرن و الحاق کرانه باختری که مکرر زمان اجرای آن به تعویق می‌افتد، نشانه خوبی برای چنین رفتارهایی است؛ بنابراین امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها تصور می‌کنند با این اقدامات خصمانه و دیوانه‌وار می‌توانند خودشان را از انزوا و استیصال خارج کنند.


نظام پارلمانی، راهکار بن‫بست ساختاری !

محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت:



امروز در وضعی استثنایی هستیم. امرِ کشورداری در مضیقه است و ایده نجات‌بخشی نیز در حوزه عمومی حیات ندارد. توزیع قوا از حالت متوازن خارج شده و لذا حجم اعتراض از حد نرمال خارج شده است. قدرت به وضعِ هابزی نزدیک شده و گفت‌وگویی نیز درنمی‌گیرد. طبیعتاً در چنین فضایی نباید اصلاً انتظار کارآمدی داشت. همه این انسدادها، امید را سوزانده است.


در چنین فضا و مختصاتی باید تصمیم گرفت. بخش زیادی از انسداد فعلی محصولِ نارسایی ساختاری است. ساختارهای اجرایی، متضمن مدیریت بهینه کشور نیستند. پاره‌ای از آن‌ها دچار ضدکارکرد شده‌اند. در ساختارهای اجرایی فعلی، نه نسبت اختیارات و پاسخگویی رعایت شده است و نه تزاحم منافع، امکان اجرای کار مهمی را فراهم می‌کند. توزین قوا در ساختارهای کنونی، گونه‌ای است که منابع اتخاذ راهبرد، متشتت و غیرهمراه هستند. به همین سبب دچار تزاحم راهبردی شده‌ایم. حتی در امور اجرایی، ایده و ساختارِ یکپارچه‌ساز وجود ندارد. معتقدم در طی سالیان دراز، این نقیصه باعث شده که اکثر انرژی‌ها مصروف نزاعِ حاصل از عدم‌توازن شود. در سایه چنین نزاعی هیچ ایده حکمرانی متولد نشد. بی‌علت نیست که اکنون احزاب فاقد منشور کشورداری هستند. روزبه‌روز عدم کارآمدی، منابع را می‌سوزاند ولی فقر ایده حکمرانی باعث شده هیچ نسخه نجات‌بخشی در حوزه عمومی متولد نشود. از این روی، بحران کارآمدی به بحران خطرناک‌تری بنام بحران امید تبدیل شده است.


درهرحال برای خروج از وضع فعلی باید از جایی شروع کرد و یکی از انسدادها را شکاند. شکستن انسدادِ موجود در ساختار اجرایی، می‌تواند آغاز بازکردن گره‌های کور کشور باشد. ساختار قدرت در کشور پس از اصلاحات قانون اساسی در سال۶۸ از نظام پارلمانی تغییر یافت. علی‌الظاهر تبدیل به نظام ریاستی شد اما به صورت نصفه و نیمه! یعنی پاره‌ای از لوازم آن فراهم نشد و بخشی از میراث ساختار سابق، در ساختار لاحق ته‌نشین ماند. تشریفات ساختار، رئیس جمهوری را شخص اول اجرایی کشور معرفی می‌کرد اما توزین قدرت، این جایگاه را تضعیف می‌کند. در ساختار فعلی توقعات و اختیارات ریاست جمهوری با هم تناسب ندارد. به همین علت، برخی معتقدند نظام فعلی، ریاستی_پارلمانی است. یعنی نه ریاستی است نه پارلمانی. قانون اساسی، اساساً دچار ابهام در نحوه توزیع قدرت است. همین ابهامات یکی از منابع شکل‌گیری قدرت‌های متعدد است و حاکمیت‌های فرصت‌سوزِ چندگانه را در کشور ساخته است. تجربه دهه شصت نیز به ما می‌گوید که توزیع پارلمانی قدرت (نسبت به مدل ریاستی)، تضاد و معترض کمتری دارد و لذا می‌تواند کارآمدتر باشد.


البته به درستی، حضور احزاب قوی را شرط کارآمدی نظامِ پارلمانی شمرده‌اند و به عبارتی تحزب از لوازم نظم پارلمانی است. اما تجربه نشان داده، هر تغییری را اگر به فراهم آوری همه لوازم آن موکول کردیم، هیچ‌گاه رخ نمی‌دهد! انگار وقایع اجتماعی_سیاسی را باید سروته تبیین کرد! به‌جای تامین لوازم نظری برای تولد امر عملی، باید امید داشت که تولدِ پیش از موعدِ امر عملی، باعث تامین لوازم شود. این سخن شاید غریب بنماید اما متکی به تجربه و تاریخ است. بیش از آنکه لوازم و ضروریات نظری، باعث تولد امرعملی شده است؛ اقتضائات عملی، امر نظری را ساخته است! واقعیت شبیه آزمایشگاه رفتار نمی‌کند؛ به جای اینکه وقایع از پیِ لوازم بیایند، لوازم از دلِ وقایع روییده است! این خاصیت قدرت است! مبتنی بر این توضیحات باید گفت تصمیم و اراده تغییر ساختار ناکارآمدِ موجود، به طور طبیعی، باعث تعبیه لوازم خود خواهد شد. لذا تصمیمِ تغییر، مقدم بر لوازم تغییر است. موکول کردن تغییرات به لوازم آن، بخشی از تلاش برای حفظ وضع موجود است.

سناریوی انتحار آمریکایی

امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت:

 آمریکایی ها چند ماه است که مقابل ایران دست به انتحار زده اند؛ دلیل این انتحار هم 2 مسئله است: اول این که  بیش از دو سال از بازگشت تحریم ها و آغاز پویش «فشار حداکثری» بر ایران گذشته و تهران مقابل فشارهای واشنگتن برای کوتاه آمدن ازمنافع ملی، مقاومت کرده و مردم نیز با وجود سختی های زیاد پای این مقاومت ایستاده اند. و دوم این که انتخابات آمریکا در پیش است و ترامپ نتوانسته آن طور که وعده داده با ایران قراردادی امضا کند و برای وادار کردن تهران به کوتاه آمدن دست به هرکاری زده است. بماند که کمتر از سه  ماه دیگر تحریم های تسلیحاتی ایران در شورای امنیت نیز طبق قطعنامه 2231 به صورت خودکار لغو خواهد شد. مسئله ای که یک شکست حقوقی مهم برای کاخ سفید تلقی می شود. گردنه بگیری هواپیمای مسافری ایران در آسمان سوریه را نیز باید در زمینه دست زدن آمریکا به هر حماقت و جنایت، تحلیل کرد.

تعرض دو جنگنده به یک هواپیمای مسافری رجیستر شده که در کریدور بین المللی درحال پرواز است،فقط با این بهانه که قصد شناسایی آن را داشته اند آن قدر مضحک بود که حتی رسانه های معاند نیز توانستند روی آن خیلی مانور بدهند. شب گذشته و با اظهارات یک مقام نظامی آمریکا نیز مشخص شد که ادعای «سنتکام» در رعایت فاصله ایمن با هواپیمای مسافری ایران، دروغ بوده است. همچنین این که رسانه های غربی واکنش حداقلی به این حادثه داشتند درحالی که اگر اتفاق مشابه آن رخ می داد آن را تبدیل به یک سوژه خبری داغ می‌کردند، نشان می دهد که چنین اتفاقاتی برنامه ریزی شده و سیاست گذاری رسانه ای آن نیز برای غول های رسانه ای غربی انجام شده است. دم خروس این بار آن جایی بیرون زد که حتی «سی.ان.ان» در گزارش خود این هواپیمای مسافربری را «هواپیمای باری»! اعلام کرد.


به نظر می رسد آمریکایی ها با میدان داری رژیم صهیونیستی در منطقه در حال تحریک ایران برای ورود به ماجراجویی جدید هستند راهبردی که این روزها تقریبا عیان شده است. هفته گذشته جان بولتون مشاور امنیت ملی سابق آمریکا و از جمله چهره های جنگ طلب ضد ایرانی این کشور به یک رادیوی اسرائیلی گفته بود که 3 ماه باقی مانده تا انتخابات آمریکا بهترین فرصت برای تل آویو است که از آن به نفع امنیت خود استفاده کند. توصیه ای که با اشاره های مستقیم او به ایران، معنادار شده است. آمریکا و اسرائیل تلاش می کنند تا با تحریک ایران اولا بتوانند اجماعی را که با خروج شان از برجام نتوانستند ایجاد کنند علیه ایران شکل بدهند، ثانیا بهانه لازم برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران فراهم کنند و ثالثا با کشاندن پای ایران به یک درگیری نظامی، فشار برای تجزیه کشور و جنگ داخلی را بیشتر کنند. مقابله قاطع و متقابل با این راهبرد در عین این که لازم است اما پیچیده می نماید.

به نظر می رسد آمریکایی ها هنوز در نشئه ناشی از ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی تصور می‌کنند می توانند ضربات دیگری به ایران بزنند. به همین دلیل سکوت و موکول کردن پاسخ به این ماجراجویی به 2 یا 3 ماه آینده نظام محاسباتی دشمن را جری تر خواهد کرد و می تواند تبعات خطرناکی داشته باشد و اصلاح محاسبات دشمن نیز با واکنش های قاطع و بازدارنده ممکن است. پیچیدگی و سختی این واکنش ها آن جاست که باید هوشمندانه باشد تا بازی در زمین دشمن نیز نباشد و اهداف آن ها را برآورده نکند. عصری جدید در جهان آغاز شده، عصری که دیگر قلدرمآبی آمریکا و متحدانش نمی تواند ملت ها را از رسیدن به اهداف شان بازدارد، جمهوری اسلامی ثابت کرده که دوره تهدید با ناوهای هواپیمابر گذشته و امروز قدرت لامنازع منطقه در دست محور مقاومت است. این محور بدون شک بازیگر اصلی تحولات منطقه‌ای و جهانی خواهد بود. موضوعی که نیاز به هوشمندی و قدرت افزایی هم در عرصه قدرت نرم و هم قدرت سخت دارد.

برچسب ها:

سیاسی