برخی از کسانی که عزیزان خود را به دلیل کرونا از دست دادند در اقدامی خداپسندانه هزینه مراسم ختم عزیزشان را برای خرید ماسک و مواد ضدعفونی کننده برای نیازمندان و ساخت درمانگاه و بیمارستان در مناطق محروم اختصاص میدهند.
این روزها با اوج گرفتن شیوع ویروس کرونا در کشور، خیلی از خانوادهها ی جان باختگان حتی از برگزاری مراسم تشییع ساده هم محروم شدهاند، چه برسد به اینکه مراسم ختم، سوم، هفتم یا چهلم بگیرند.
برخی از آنها به دلیل اینکه نمیتوانند مجلس ختم برگزار کنند هزینههای این مراسم را صرف امور خیر کردند و برخی دیگر هم در اقدامی خداپسندانه هزینه مراسم ختم عزیزشان را برای خرید ماسک و مواد ضدعفونی کننده برای نیازمندان و ساخت درمانگاه و بیمارستان در مناطق محروم اختصاص میدهند.
کمک به ساخت درمانگاه
نرگس، دختر مجردی بود که حدود ۳۲ سال سن داشت. از ۱۸ سالگی کار میکرد و این اواخر برای خودش آپارتمان کوچکی خریده بود، اما بیماری کرونا امانش نداد تا از زندگی لذت ببرد. اواخر اسفند ماه بود که دچار ضعف و بیحالی شد و به خیال اینکه یک سرماخوردگی ساده است شروع به خوددرمانی کرد، اما وقتی فهمید که به بیماری کرونا مبتلا شده که دیگر کار از کار گذشته بود و به ناچار در یکی از بیمارستانهای پایتخت بستری شد. یک روز تماسی با مادرش گرفت و گفت که مرا به آیسییو میبرند، فکر نمیکنم دیگر بتوانم تو را ببینم. بعد از چند روز به دستگاه ونتیلاتور (دستگاه تنفس مصنوعی) وصل شد و در نهایت بیست روز بعد فوت کرد. خانواده نرگس، هنگام خاکسپاری در بهشت زهرا(س) فقط میتوانستند از دور پیکر جگرگوشهشان را نگاه کنند. هیچ مراسمی گرفته نشد، نه ختمی و نه سوم و هفتمی. نرگس در روزهای آخر عمر خود وصیت کرده بود که آپارتمان کوچکش به همراه یک دستگاه گوشی موبایلی را که داشت بفروشند. نرگس اصالتاً اهل همدان بود، میدانست که درمانگاهی در حال ساخت در همدان وجود دارد. به همین خاطر وصیت کرد همه پولی را که از فروش آپارتمان و گوشی موبایل به دست میآید، صرف کمک به ساخت آن درمانگاه در همدان شود.
خرید ماسک و مواد ضدعفونیکننده برای نیازمندان
کیوان کارمند یکی از بانکها حدود ۴۰ سال سن داشت. متأهل بود و پسر شش سالهای داشت. یک ماه پیش به کرونا مبتلا شد، علیرغم اینکه تب و لرزهای مکرر داشت، همچنان برای دادن آزمایش مقاومت میکرد. روزی که به بیمارستان رفت، نمیتوانست روی پاهایش بایستد؛ در طول روز از طریق موبایل با خانوادهاش در بیمارستان صحبت میکرد. به پسرش مانی کوچولو قول داده بود که آخر هفته به خانه برمیگردد و او را به گردش میبرد، اما افسوس که آخر هفته رسید و مانی کوچولو و مادرش غریبانه در گوشهای شاهد خاکسپاری عزیزشان بودند. خانواده کیوان هم مثل بقیه خانوادههایی که بر اثر کرونا یا به دلایل دیگر عزیزشان را از دست داده بودند، نتوانستند هیچ مراسم ترحیمی بگیرند. از آن جایی که کیوان به دلیل کرونا فوت شده بود، فامیل و دوستان هم به دیدار آنها نمیآمدند. پدر کیوان در گفتوگو با «ایران» میگوید: از اینکه نمیتوانیم برای فرزندمان مجلس ختمی بگیریم ناراحتیم اما چارهای نداریم چون هرگونه تجمعی میتواند خیلیها را به این بیماری مبتلا کند و ما حاضر نیستیم کسی دچار بیماری و یا مشکلی شود، به همین خاطر تلفنی به اقوام و آشنایان اطلاع دادیم که کل هزینههای مراسم اعم از مسجد، پذیرایی، اتوبوس و... صرف خرید ماسک و مواد ضدعفونی کننده میشود و بین افراد بیبضاعت و نیازمند با رعایت پروتکلهای بهداشتی توزیع خواهد شد. خوشبختانه این کار مورد استقبال اکثر فامیل و دوستان قرار گرفت و برخی اقوام نیز خودشان اعلام کردند که جداگانه این کار را برای خیرات انجام میدهند.
شیرخوارگاهها را دریابیم
زینب ۵۴ سال سن داشت، کرونا گرفت و با سردرد بدی که نشان از سکته داشت او را راهی بیمارستان کردند. متأسفانه بعد از چند روز جدال با مرگ در حالی که پزشکان اعلام کردند دچار مرگ مغزی شده جانش را تسلیم کرد و در نهایت با اجازه خانواده، در بیمارستان مسیح دانشوری تمام اعضای بدن او را که سالم بودند، اهدا کردند. خانواده زینب هم نتوانستند مراسم بگیرند، برادرش میگوید: خواهرم همیشه در همه مراسم ختم فامیل سنگ تمام میگذاشت، اما بیماری کرونا اجازه نداد تا ما بتوانیم مراسمی در شأن او برگزار کنیم، حتی این بیماری لعنتی نگذاشت برای گرامیداشت یاد عزیزمان یک جعبه خرما پخش کنیم. او درباره صرف هزینههای مراسم ختم میافزاید: خانواده بخصوص پسرهایش پیشنهاد کردند که کل خرج مراسم را به شیرخوارگاه کودکان یتیم بدهیم چرا که خودش هم در دوران حیاتش بارها برای شیرخوارگاه کودکان نذر و خیرات کرده بود به همین خاطر ما هم کل هزینه مراسم ختم اعم سوم، هفتم و چهلم را یکجا به شیرخوارگاهی در تهران دادیم. من فکر میکنم حالا که کرونا اجازه سوگواری جمعی را نمیدهد بهتر است برای شادی جانباختگان کرونا خانوادههای آنها برای شادی روح عزیزشان از طریق خیرات و بخشش به هموطنان نیازمند کمک کنند.
هزینههای عزاداری را به سمت آبادانی در مناطق محروم ببریم
سعید معدنی، جامعهشناس، با اشاره به اینکه فرهنگ عزاداری در کشور ما بیشتر برای تسلی دادن خانوادههای بازمانده بوده است میگوید: در طول تاریخ در زمانهای گذشته، گرفتن مراسم مفصل عزاداری برای متوفی بیشتر بین ثروتمندان باب بوده، این در حالی است که در افرادی که وضعیت مالی پایینتری داشتند، مراسم نیز بسیار ساده تر بود و فامیل برای تسلی دادن بازماندهها، به دیدار آنها میآمدند. اما خانواده افراد پولدار مراسم عزا هم مجللتر بود، اما در چند دهه اخیر شاهد بودیم که چشم و همچشمیها درخصوص گرفتن مراسم ختم، هفتم و چهلم زیاد شده بود و همه میخواستند در اینکه مراسمی در شأن خانواده داشته باشند، از بقیه پیشی بگیرند. نکته اینجاست که با آمدن کرونا داستان به کلی عوض شد.
این جامعهشناس در ادامه میافزاید: در این روزهایی که کرونا شیوع پیدا کرده، تجمع کردن برای همه ممنوع است و دیگر ثروتمند و فقیر نمیشناسد، اما همه این افراد سعی دارند هزینههایی را که قبلاً صرف مراسم مختلف میکردند به سوی خیرات عمومی هدایت کنند. اگرچه این نکته مثبت است اما نباید فراموش کرد که حضور دیگران در مراسم تشییع و ختم سبب تسلای بازماندگان میشد و کمک میکرد تا خانواده متوفی از انکار مرگ عزیز خود به باور فقدان او برسند. به گفته او، این قضیه میتواند خلأها و آسیبهای روانی زیادی وارد کند، اما چارهای نیست و فعلاً از گرفتن مراسم و ایجاد هرنوع تجمعی منع شدهایم. درخصوص صرف هزینههای سنگینی که قبلاً برای ختم و عزاداریها گرفته میشد، مبحث پیچیده اجتماعی به میان میآید. در این حوزه، همه از گرفتن تاج گلهای آنچنانی و با تعداد زیاد برای متوفی گلایه داشتند، اما قضیه به همین گل گرفتنها و خرما و حلوا خریدنها ختم نمیشود، بلکه مشکل اینجاست که همین عدم تهیه تاج گلها اشتغالهایی را تعطیل کرده است. به عنوان مثال گلخانهها و گلفروشیها تحت تأثیر این قضیه قرار گرفتند، دولت و متولیان امر باید در نظر داشته باشند که مشاغلی در این حوزه تحت تأثیر قرار گرفته، اما نکته اینجاست که همه هزینههای ناشی از عزاداریها را صاحب عزا برعهده نداشت بلکه بخشی از آن را فامیل برعهده داشتند. مانند تهیه گل و در نهایت خانواده متوفی سعی میکرد، حتی اگر توان مالی پایینی داشت با همه نداری، بتواند مراسم ختم درخوری را تدارک ببیند. اینچنین مراسم و آیینهای قدیمی در کشور ما هم ریشههای روانشناختی، جامعهشناختی دارد و هم ابعاد اقتصادی را در بر میگیرند. اما حالا که همه اقشار از گرفتن چنین مراسمی منع شدهاند، کمکم باید یاد بگیریم هزینههایی را که از برگزار نشدن مراسم باقی میماند، صرف افراد نیازمند کنیم. هرچند، تضمینی وجود ندارد که خانواده متوفی قطعاً چنین هزینههایی کند اما این امر صرفاً اخلاقی و اعتقادی است و لازم است که بهتدریج در جامعه جا بیفتد. باید به سمتی حرکت کنیم که از خود سؤال کنیم، آیا میخواهیم خودمان را مطرح کنیم یا جامعه درست شود؟ چقدر خوب است که این هزینهها به جای اینکه صرف شام و ناهار دادن به افرادی شود شکمشان سیر است، به سمت روستاها و مناطق محروم سوق پیدا کند. تکمیل ساخت یک مدرسه روستایی قطعاً تأثیر و ماندگاری بسیار بیشتری دارد تا برگزاری مراسمی که تا پیش از این، برای متوفی گرفته میشد.