ضرورت‌های فعلی اقتصاد از مسکن تا بورس/ تله صهیونیست‌ها برای کاخ سفید

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

از مسلم ‌بن عقیل(ع) تا قاسم سلیمانی

حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت:

  ۱- سال ۶۰ هجری قمری است، یعنی ۱۳۸۱ سال قبل.


ابن‌زیاد، جرثومه فساد و تباهی که خون بسیاری از مسلمانان را به جرم دوستی اهل‌بیت علیهم‌السلام بر زمین ریخته است، چند روزی است که از سوی یزیدبن معاویه با ماموریت مقاتله و به شهادت رساندن حسین بن علی‌(ع) و یارانش به کوفه آمده است، «شریک بن اعور حارثی» که از شیعیان علی بن ابیطالب‌(ع) است و با ابن‌زیاد سابقه دوستی دارد، بیمار است و در منزل ‌هانی بن عروه که گفته می‌شود او نیز بیمار است به سر می‌برد. ابن‌زیاد به ملاقات او و هانی می‌رود و شریک‌بن اعور به مسلم‌بن عقیل‌(ع) که او نیز در منزل ‌هانی پنهان شده است پیشنهاد می‌کند با اشاره او از پشت پرده بیرون آمده و ابن‌زیاد را به قتل برساند. شریک‌بن اعور بعد از حضور ابن‌زیاد در خانه ‌هانی، اسم رمزی را که از قبل با حضرت مسلم قرار گذاشته بود، سه بار تکرار می‌کند ولی جناب مسلم از حمله به ابن‌زیاد و قتل او که به آسانی ممکن بود خودداری می‌ورزد و بعد از خروج ابن‌زیاد در مقابل پرسش شریک‌بن اعور که چرا او را نکشتی؟ می‌گوید از رسول خدا(ص) نقل است که مؤمن کسی را به حیله نمی‌کشد و من از قتل او که میهمان ‌هانی است خودداری کردم.


۲- بامداد ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ شمسی است. سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس که ملت‌های مسلمان و غیرمسلمان غرب آسیا، از جمله و مخصوصاً مردم عراق، حفاظت از جان و مال و امنیت و آسایش خود را مدیون مجاهدت‌های بی‌وقفه و ایثار و فداکاری او می‌دانند به دعوت دولت عراق وارد فرودگاه بغداد می‌شود. میزبان او ابومهدی المهندس، رهبر کتائب حزب‌الله و از فرماندهان ارشد نیروی مقاومت حشدالشعبی عراق است که دوشادوش سردار سلیمانی برای نجات مردم عراق از هجوم وحشیانه تروریست‌های داعش جنگیده است. بامداد آن روز، خودروی حامل این دو سردار بزرگ و فداکار را به دستور مستقیم ترامپ موشک‌باران می‌کنند و هر دو سردار، یعنی میهمان و میزبان را با هم به شهادت می‌رسانند. رئیس‌جمهور آمریکا با وقاحت تمام اعلام می‌کند که دستور ترور حاج قاسم سلیمانی را شخصاً صادر کرده است! و شهادت و ترور این دو سردار بزرگ اسلام را برای آمریکا افتخاری بزرگ و تاریخی می‌داند!


۳- تمامی اقوام و مذاهب کشتن میهمان را به شدت زشت و پلشت و باعث خفت و سرافکندگی می‌دانند و این حرکت ناجوانمردانه در اسلام به مراتب زشت‌تر و پلیدتر تلقی شده است و حتی در میان قبایل عربِ قبل از اسلام نیز میهمان‌کشی اقدامی زشت و منفور بود و اگر کسی از اعضای یک قبیله، میهمان خود را به قتل می‌رساند، این حرکت زشت برای تمامی نسل‌های بعدی آن قبیله نیز باعث سرافکندگی بود تا آنجا که در برخی از موارد سران قبیله برای پاک کردن این ننگ از پیشانی قبیله خود، فرد میهمان‌کُش را قصاص می‌کردند. مردم عراق مسلمانند و دستکم ۷۰ درصد آنها شیعه هستند و بی‌تردید پیروان سایر ادیان الهی ساکن عراق هم در نفرت و انزجار از این جنایت آمریکا نظر مشابهی دارند. و حالا در همان عراق که ۱۳۸۱ سال پیش، مسلم‌بن عقیل‌(ع) حاضر نشد ابن‌زیاد پلید را که میهمان ‌هانی بود ترور کند و خون ناپاکش را برزمین بریزد، آمریکا دو سردار بزرگ و نجات‌دهنده مردم عراق را که یکی میهمان و دیگری میزبان بود، به گونه‌ای وحشیانه به شهادت می‌رساند و به این جنایت خود افتخار هم می‌کند! یعنی نه فقط برای حاکمیت مردم عراق بر کشورشان پشیزی ارزش قائل نیست، بلکه آشکارا و بی‌پرده از دشمنان ملت عراق و قاتلان زن و مرد و کودکان مظلوم آن دیار نیز حمایت می‌کند و برای هموار کردن راه ورود داعش و ادامه قتل‌عام وحشیانه مردم، در ترور سردارانی که سد راه تکفیری‌های وحشی بوده‌اند کمترین تردیدی به خود راه نمی‌دهد.


۴- اکنون جای این سؤال است که جناب مصطفی الکاظمی نخست‌وزیر محترم عراق با کدام توضیح اسلامی، منطقی و مردمی به دیدار دونالد ترامپ، قاتل مردم سرزمین خود می‌رود؟! و دست جنایتکاری را که به خون نجات‌دهندگان مردم عراق از چنگال خونریز تکفیری‌های وحشی داعش آلوده است، می‌فشارد؟! در تعریف دیپلماتیک، نخست‌وزیر محترم عراق با تابلوی نمایندگی مردم عراق به دیدار ترامپ می‌رود و سفر ایشان در عرف شناخته شده سیاسی به معنای نادیده گرفتن و یا کم‌اهمیت دانستن جنایت ترامپ از سوی مردم عراق خواهد بود و حال آنکه مردم شریف عراق از اسلام و غیرت‌ملی خود دست نکشیده و قاتل میهمان و فرزندان جان برکف خویش را نبخشیده‌اند که سفر آقای مصطفی الکاظمی -البته بی‌آنکه خواسته باشند یا بدانند- حاوی پیام بخشش! ملت عراق برای ترامپ باشد!


۵- آمریکا با صراحت به تشویق صدام برای حمله به ایران و قول تامین تسلیحاتی و مالی از او اعتراف کرده است و این واقعیت تلخ را هم پنهان نمی‌کنند -و پنهان‌کردنی هم نیست- که هزینه سنگین جنگ را دولت‌های دست‌نشانده عرب، نظیر عربستان، امارات، کویت، قطر و... برعهده داشته‌اند و نتیجه آنکه صدها هزار نفر از مردم عراق را به کشتن دادند و ثروت ملی مردم آن دیار را نابود کردند و...


همین مجموعه در حمله آمریکا به عراق که به بهانه وجود سلاح‌های کشتار جمعی صورت گرفت و بعدها معلوم شد که دروغ بوده است، شرکت داشتند و باز هم همین مجموعه در تشکیل و راه‌اندازی تکفیری‌های داعش و قتل عام مردم مظلوم عراق در کنار یکدیگر بودند و با مدیریت مشترک آمریکا و اسرائیل و دلارهای آل‌سعود و امارات و... این گروه وحشی را به جان و مال و ناموس مردم عراق ‌انداختند و... آیا اعتراف هیلاری کلینتون در کتاب خاطراتش با عنوان «انتخاب سخت HARD CHOICE» فراموش کردنی است که می‌گوید به ۱۱۲ کشور سفر کردم تا آنان را متقاعد کنم بعد از اعلام موجودیت این گروه، از آن حمایت کنند؟! و یا مگر مجروحان داعش را برای مداوا به بیمارستان‌های تل‌آویو و حیفا نمی‌فرستادند و نتانیاهو از ملاقات خود با آنها عکس و فیلم نمی‌گرفت و منتشر نمی‌کرد؟! بسیاری از داعشی‌های دستگیر شده اعتراف کرده‌اند که در عربستان دوره دیده‌اند و از پایگاه‌های تسخیر شده آنها سلاح‌های مدرن آمریکایی به دست آمده است. فیلم‌های مستندی در دست است که از ارسال آذوقه و مهمات برای تکفیری‌های محاصره شده توسط بالگردهای آمریکایی حکایت می‌کند و هر دفعه نیز پس از فاش شدن ماجرا فرماندهی سنتکام (نیروهای نظامی آمریکا در منطقه ) اعلام کرده است که محموله‌ها به اشتباه برای داعش ارسال شده است! و...


۶- حالا جای این سؤال است که ترور ناجوانمردانه حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، غیر از دشمنی و کینه‌توزی آمریکا و متحدان عبری و غربی و عربی آن علیه ملت عراق و سایر ملت‌های منطقه و حمایت از تکفیری‌های وحشی و خونریز داعش چه مفهوم و معنای دیگری می‌تواند داشته باشد؟! و آیا دیدار با ترامپ که علناً به ترور آن عزیزان بزرگوار و حامیان جان برکف مردم عراق اعتراف کرده است نادیده گرفتن جهاد و ایثار آنان و حمایت ضمنی -هرچند ناخواسته- از قاتل آنها نیست؟! انتظار آن است که نخست‌وزیر محترم عراق به عنوان کمترین ادای دین به میهمان و میزبان شهید مردم وطن خویش همه توان خود را در اجرای مصوبه پارلمان این کشور برای اخراج آمریکا از عراق به کار گیرد.


۷- و بالاخره و در پایان اشاره به دو نکته برای رفع شبهه احتمالی ضروری به نظر می‌رسد؛
الف: به قول حکیمانه رهبر معظم انقلاب «ایران هیچ‌گاه بنای دخالت در امور عراق را نداشته و نخواهد داشت. ایران، خواهان عراقِ عزتمند، مستقل و با حفظ تمامیت ارضی و وحدت و انسجام داخلی است».


وتاکید فرمودند «ایران درخصوص روابط عراق با آمریکا دخالتی نمی‌کند اما انتظار دارد که دوستان عراقی، آمریکا را بشناسند و بدانند که حضور آمریکا در هر کشوری منشأ فساد، خرابی و ویرانی است».


وجیزه پیش‌روی با انگیزه یادآوری جنایات آمریکا و همراهی با نخست‌وزیر محترم عراق در شناخت آمریکا نوشته شده و اینکه به بیان حکیمانه حضرت آقا «حضور آمریکا در هر کشوری منشأ فساد، خرابی و ویرانی است».


ب:‌ وجود مقدس حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در محدوده جغرافیایی ایران و عراق قابل تعریف نیست. حاج قاسم اگرچه ایرانی است ولی هویت عراقی و سوری و لبنانی و یمنی و در یک کلمه جهانی دارد و ابومهدی المهندس نیز هرچند عراقی است ولی به ایران و لبنان و سوریه و یمن و... هم تعلق دارد. مرزهای جغرافیایی اگرچه معتبر و قابل احترام است ولی گستره امت اسلامی فراتر از مرزهای جغرافیایی است. و این قصه سر دراز دارد.

ضرورت‌های فعلی اقتصاد از مسکن تا بورس

آلبرت بغزیان در روزنامه ایران نوشت:



در شرایط فعلی اقتصاد ضرورت دارد که بانک مرکزی تخصیص ارز را بخوبی انجام دهد و آن را بدرستی مدیریت کند. این اقدام به تصمیم گیران و فعالان اقتصادی کمک می‌کند تا نیازی نباشد که دائم در تصمیم‌هایشان تجدید نظر کنند، وارد سودهای کوتاه مدت شوند و به بازارهای دیگر روی آورند. پس در مرحله نخست تخصیص ارز در این زمینه اهمیت دارد. به‌عنوان مثال در حال حاضر قیمت طلا بالاست.

مردم ترس نوسانات بازار را دارند و کسی که 20 میلیون تومان دارد از داشتن آن احساس امنیت نمی‌کند چون احساس می‌کند با این مبلغ نمی‌تواند هیچ نوع سرمایه‌گذاری داشته باشد. اعتماد مردم در بازار از بین رفته است. پس تا نرخ ارز آرام نگیرد مشکل حل نمی‌شود. علاوه بر تخصیص ارز می‌بایست نرخ ارز کاهش پیدا کند یعنی الان قیمت‌ها همچنان بالاست و بنابراین تقاضا و عرضه کم و به‌دنبال آن رکود عمیق‌تر می‌شود.

ضرورت دیگر بحث جدی گرفتن پرونده‌های اختلاس است که در این زمینه اهمیت دارد. در حال حاضر قوه قضائیه دراین زمینه خوب عمل می‌کند و امیدواریم ادامه داشته باشد. در بحث قوه مقننه نماینده‌ها نظرات عجیب و غریبی دارند و راهکارهای آنها نخریدن کالاهای لوکس و میوه است. نخریدن راحت نیست و نباید جیره‌بندی کرد. نباید به جای مداوا به سمت مسکن پیش برویم.

راهکار دیگر این است که به تولید کمک کنیم که هزینه‌اش کم‌تر شود و به سمت تقاضا گرایش پیدا نکنیم. کمک به تولید این گونه است که به جای اینکه وام به افراد تقاضاکننده داده شود به تولیدکننده اختصاص یابد. یعنی به کسانی که خانه‌سازی و انبوه‌سازی می‌کنند. تخصیص وام به بخش تقاضاکننده موجب افزایش قیمت می‌شود بدون اینکه بتواند تولید را تکان دهد و اکثراً مشکل قطعات یدکی و برخی مسائل دیگر را دارد. اما اولویت نرخ است که برای بازار و افزایش قیمت بهانه نشود .جریان فعلی اقتصاد و بازار بر مسکن و خودرو و لوازم خانگی تأثیر گذاشت که بالا رود و توان خرید کاهش پیدا کند.

بحث دیگر در این زمینه بحث بازار سرمایه است. بازار سرمایه را باید عمیق‌تر کنیم و این هدف با افزایش درصد شناوری‌ها و کاهش درصد تصدی گری دولت محقق می‌شود. دولت باید درصد سهامداری‌اش را کم کند اما همچنان نظارت داشته باشد تا بازار سرمایه بتواند چیزی برای عرضه داشته باشد. اقدام دیگر در این زمینه معرفی ابزارهای مالی جدید به تولیدکننده‌هاست که این کار آسانی است. به‌عنوان مثال درحال حاضر شما قدرت خرید یک خانه را ندارید اما قدرت خرید 10 متر زمین را دارید چون با 300 میلیون تومان نمی‌توانید مسکن خریداری کنید به جای آن در بازار طلا، بورس و ارز و خرید و فروش آن می‌توانید فعال باشید.

از سوی دیگر اگر کارگزاری‌ها و صندوق‌های سرمایه‌گذاری با کمک سازمان بورس و بانک مرکزی صندوق زمین و مسکن، مستغلات را ایجاد کنند، مشکل تأمین مالی به وجود نمی‌آید و تولیدکننده اگر مشکل مالی داشته باشد و بخواهد از بانک وام بگیرد به سراغ ابزار بازار سرمایه می‌رود و سهامی را می‌فروشد تا تأمین مالی کند. انبوه ساز هنگامی که املاک را برای پیش فروش عرضه کند، می‌گوید من یک هزار آپارتمان دارم و همه این‌ها را به بازار عرضه می‌کند و هرکس به اندازه توانش مقداری از آن را خریداری می‌کند.

از یک طرف تأمین مالی انجام گرفته و خانه در حال ساخت و ساز است. از طرف دیگر طرف نگران نیست که چه زمانی ساختمان را بفروشد چون اوراق آن را فروخته است. و هرکسی که بتواند به اندازه آن متراژ سهم بیاورد می‌تواند از آن مسکن استفاده کند. با این راهکار مشکل مسکن حل می‌شود و هم مسکن ارزان‌تر می‌شود و هم مردم می‌توانند اگر هم بودجه کافی ندارند چند متر خریداری کنند. همه اینها یعنی در نهایت مهار استرس و بار روانی مردم اهمیت دارد.

در عقد حاشیه‌سازی

ابوذر باقری در روزنامه وطن امروز نوشت:

1- مجلس یازدهم یک مجلس برساخته از امید، تحول و تغییر است. وضعیت کشور کاملا مشهود است. به واسطه نبود مدیریت اجرایی چابک و عالمانه و همین‌طور مجلس جناحی و غیرمتخصصی که با این دولت در ائتلاف سیاسی بود، دچار وضعیتی شدیم که از یک‌ سو دولت برون‌گرا به واسطه اتفاقاتی که برای برجام افتاد، دچار انفجار و فروپاشی اعتقادی و بن‌بست ایده‌پردازی شد و از سوی دیگر مجلس دنباله‌رو نیز عملا از حیز انتفاع ساقط شد. این انسداد سیاسی جریانی البته تبعاتی برای ساختار نیز به همراه داشت و دشمنان را برای ناامید کردن مردم از ساختار تصمیم‌سازی و اجرا در جمهوری اسلامی به طمع انداخت. در چنین شرایطی مجلس یازدهم تشکیل شد. مجلسی که از همان ابتدا پیدا بود باید مردم را نسبت به تغییر این وضعیت امیدوار، و نسبت به اعتماد به مدیریت انقلابی و جهادی ترغیب و تشویق کند. اینگونه، امتزاج امید و باور به تغییر و کارآمدی با نگرش انقلابی و جهادی در جامعه رونق و کارها آنگونه که ما فکر می‌کنیم به نفع مردم و نظام اسلامی سامان می‌گرفت. این مسیر پیش روی ما بود.


اکنون 2 ماه از تشکیل مجلس یازدهم گذشته است. مجلسی که قرار بود بذر امید بکارد و میوه تغییر بدهد. حالا ما کجای این مسیریم؟


2- در 2 ماه گذشته مدتی از زمان مجلس به بررسی اعتبارنامه‌ها و انتخابات هیأت‌رئیسه مجلس و انتخابات کمیسیون‌ها گذشت. در زمان باقیمانده نیز برخی مصوبات مانند طرح مالیات بر خانه‌های خالی، مقداری توجهات را در جامعه نسبت به مجلس یازدهم جلب کرد اما در مجموع تصویری که تاکنون از مجلس یازدهم در ذهن مردم نقش بسته، نه تنها مطلوب نبوده است، بلکه با آن تصویر ایده‌آلی که از مجلس یازدهم انتظار داشتیم، بسیار فاصله دارد. این را شاید باید به حساب همه ما نوشت.


شاید همه کسانی که به این مسیر اعتقاد و اعتماد داشته و دارند، در ابتدا باید روی این موضوع متمرکز می‌شدند که مجلسی که می‌خواهد مردم را امیدوار کند، باید در ابتدا توجه جامعه را به خود جلب کند. باید ابتدا عزم خود را برای پیگیری مطالبات اصلی مردم به مردم نشان می‌داد و در مقابل توجه مردم را کسب می‌کرد. باید بپذیریم که در این امر، توفیق چندانی نداشتیم اما در این موضوع هم تردیدی نیست که برخی نمایندگان مجلس، به صورت هدفمند تلاش می‌کنند با ایجاد حواشی بی‌فایده و عمدتا جناحی از معطوف شدن توجه مردم به این مجلس و امیدوار شدن آنها به کارآمدی مدیریت جهادی در این مجلس جلوگیری کنند. ببینید چه کسانی، کدام نماینده‌ها و کدام اکانت‌ها به همراه برخی نماینده‌های سابق مجلس، اهتمام خودشان را بر برجسته‌سازی مسائل بی‌فایده و بعضا دروغ علیه این و آن متمرکز کرده‌اند! البته شاید این سوال مطرح شود: ماهیت و دلیل این حاشیه‌سازی‌ها چیست؟ 2 دلیل عمده برای این قبیل اقدامات قابل تصور است؛ اول عامل انگیزشی که کینه‌ها و بغض‌های بچگانه از موضوع انتخابات هیأت‌رئیسه مجلس یازدهم است. گویی در انتقام از این ناکامی‌ها، نقش بازی خراب‌کن به خود گرفته‌اند. و دومی، برنامه‌ریزی‌ها و عقده‌های انتخاباتی برای سال آینده یعنی انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 است. این تلاش برای جلوگیری از توجه مردم به مجلس یازدهم و امیدوار شدن آنها به مدیریت این مجلس، یک کنش انتخاباتی به سود رقیب است! در واقع آقایان در عقد پروژه ناامید کردن مردم از مجلس به سود رقیب هستند؛ پروژه‌ای که آسیب‌های زیادی در حوزه امیدواری مردم به مجلس و ارتقا و بازسازی اعتماد عمومی به ساختارهای جمهوری اسلامی وارد می‌کند.


3- اکنون بازخوانی رهنمودهای رهبر حکیم انقلاب در دیدار اخیر نمایندگان از این حیث که اتمام ‌حجتی برای تعیین و تبیین مسیر و نحوه رفتارهای درست و انقلابی در مجلس است، بسیار مفید و اثرگذار خواهد بود. آقایان حاشیه‌ساز، این صحبت‌های رهبر انقلاب را که همین چند روز قبل در باب ضرورت حراست از امیدواری مردم به مجلس یازدهم ایراد فرمودند، بخوانند: «این مجلس- مجلس یازدهم- مجلس امید و انتظار مردم است، نقطه‌ امید مردم و مظهر امید مردم است؛ چرا؟ چون مردم در شرایط سخت اقتصادی پای صندوق‌ها آمدند و به شما نمایندگان محترم رأی دادند؛ در شرایط سخت اقتصادی».


رهبر انقلاب در تبیین اولویت‌ها و سرفصل‌های مجلسی که مجلس امید است نیز فرمودند: «مشکلات اقتصادی که از آن تعبیر کردیم به بیماری، خب! عمده‌ترینش تورم است، کاهش ارزش پول ملی است، گرانی‌های بی‌منطق است، مشکلات بنگاه‌های تولیدی است، وجود تحریم‌های خارجی است- که نقش این تحریم‌ها را نباید نادیده گرفت- و نتیجه‌ اینها هم سختی معیشت طبقات پایین و متوسط است... به مسائل کلیدی توجه کنید، اولویت را به مسائل کلیدی بدهید. به مسائل فرعی و درجه‌ 2 گاهی انسان لازم است برسد، لکن جوری برخورد نشود با مسائل درجه‌ 2 که مانع از حرکت جدی و متمرکز به سمت مسائل کلیدی بشود. مثلا حالا در مقوله‌ اقتصاد اگر بخواهیم مسائل کلیدی را مطرح کنیم، مسأله‌ تولید یک مسأله‌ جدا کلیدی است که ما امسال را گفتیم [سال] «جهش تولید»؛ الان ماه چهارم سال هستیم، باید نشان داده شود در سال که این جهش انجام گرفته. مسأله‌ اشتغال جزو مسائل کلیدی است که البته با تولید ارتباط پیدا می‌کند. مسأله‌ مهار تورم مسأله‌ جداً کلیدی است که علل زنجیره‌ تورم و گرانی را شناسایی کنید و بروید سراغ این علل. مدیریت نظام پولی و مالی جزو مسائل کلیدی است؛ عدم وابستگی اقتصاد کشور به نفت جزو مسائل کلیدی است؛ اینها مسائل مهم است. اینها در زمینه‌های اقتصادی».


ایشان در ادامه باز هم نسبت به نپرداختن به حواشی در مجلس تاکید کردند: «توجه کنید دچار حاشیه‌ها نشوید، دچار مسائل فرعی و بی‌اولویت نشوید».
در میان فرمایشات رهبر انقلاب که 22 تیرماه خطاب به نمایندگان مجلس یازدهم مطرح کردند، البته یک نکته بسیار درس‌آموز وجود دارد که باید نصب‌العین نمایندگان انقلابی مجلس یازدهم قرار گیرد. آنجا که فرمودند: «برادران عزیز! خواهران عزیز! نیت‌تان را خالص کنید و برای مردم کار کنید. در پارلمان‌های دنیا به نام مردم خیلی حرف ‌زده می‌شود اما برای مردم کار نمی‌شود. یک پارلمان منحط، آن پارلمانی است که در آن، مسائل شخصی و مسائل جناحی بیشتر از مسائل ملی و مسائل مردمی تأثیرگذار باشد».


4- ماجرا واضح است. تکلیف‌ها معین و حاشیه‌پردازان مشخص هستند. نیات آنها هم مشخص است. نیاتی که ما آن را در تقابل با مصلحت مردم و انقلاب و نظام اسلامی می‌دانیم. همچنان ما تکلیف را بر خویشتنداری می‌دانیم اما اکنون که بیم تبدیل برخی ارکان مجلس به پاتوق حزبی و طیفی برای تداوم حاشیه‌سازی علیه مجلس وجود دارد، قطعا این خویشتنداری نیز همیشگی نخواهد بود، بویژه که اکنون انگیزه مضاعفی برای افشای نیات حاشیه‌سازی‌ها و ماهیت پنهان حاشیه‌پردازان «پرمسأله» ایجاد شده است.

 کلید رئیس‌جمهور آینده به چپ می‌چرخد یا راست؟

مصطفی ایزدی در روزنامه آرمان ملی نوشت:

قرار است اولین رئیس‌جمهور ایران اسلامی در قرن 15 هجری‌شمسی، کسی باشد که توانایی حل مشکلات موجود کشور را که به دولت مربوط است، داشته باشد؛ آرزوی شادی‌بخش. حال اگر کسی نتواند مصائب ملت بزرگ ایران را برطرف کند، نباید پا پیش بگذارد، اگرچه هر فردی که کاندیدای این پست مهم می‌شود، خود را قادر بر هر کاری می‌داند، ولی تجربه نشان داده که بسیاری از ادعاها در همان حد ادعا باقی مانده است. بدون شک همه می‌دانند که رئیس‌جمهور در قانون اساسی شرح وظایف روشن و تعریف‌شده‌ای دارد، اما در عمل برای اجرای وظایف خود با موانع گوناگون روبه‌رو می‌شود و در بسیاری از مواقع هم با مراکز دیگری از قدرت، تداخل مسئولیت پیدا می‌کند. بر این اساس فردی شایسته رسیدن به مقام‌ ریاست‌جمهوری در ایران است که با عزمی راسخ از دخالت دیگران در وظایف اصلی و تام و تمام دولت جلوگیری نماید و دیگر اینکه نگذارد با دخالت‌های غیرقانونی مراکز دیگر، در امور اجرایی کشور، مسئولیت‌ها لوث شود. بدیهی است این بار اگر شرایط کشور و جامعه ایران تغییر نکند، کشاندن مردم به پای صندق‌های رای کار بسیار سختی خواهد بود.

مگر اینکه: 1– اصلاح‌طلبان از مطرح کردن چهره‌ای که سابقه اصلاح‌طلبی واقعی ندارد خودداری کنند. افراد دمدمی‌مزاج، علاقه‌مند به ماندن در قدرت به هر قیمتی، کسی که از اختیارات رئیس‌جمهور جمع‌بندی ندارد و کسی که خود را از مشورت متخصصان امور حکمرانی بی‌نیاز می‌بیند، هرگز نمی‌تواند مورد احترام اصلاح‌طلبان باشد و مهم‌تر از آن مردم هم رای نمی‌دهند.

2– اصلاح‌طلبان با شعارها و حرف‌ها و برنامه‌های بیست و اندی سال گذشته نمی‌توانند بر کرسی ریاست دولت بنشینند. اول باید از اختلاف‌نظر درباره ضرورت ورود یا عدم ورود به عرصه انتخابات دست بردارند که مانند انتخابات مجلس یازدهم تکروی و تفرقه پیش نیاید.

از طرفی باید با ارائه طرح‌ها و برنامه‌های قابل اجرا، برای قانع کردن مردم ناراضی و به‌خصوص جوانان اقدام نمایند. اکنون فرصت آن نیست که در مورد پارلمان اصلاحات یا شورای هماهنگی جبهه اصلاح‌طلبان یا شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان و بااهمیت و بی‌اهمیت بودن هرکدام از اینها، وقت زیادی از سران احزاب اصلاح‌طلب یا ریش‌سفیدان این جناح گرفته شود، بلکه امروز وقت آن است که تعدادی از اندیشه‌ورزان احزاب اصلاح‌طلب، به طور مرتب تشکیل جلسه دهند و برای انتخابات 1400 و شیوه جذب افکار عمومی برای بازسازی اعتبار پیشین اصلاح‌طلبان در کل جامعه، برنامه بدهند با حرف‌های امروزه و طرح‌های نو.

3– اگر در چندین ماه آینده با توجه به وخامت اوضاع کشور، اهمیت حضور اصلاح‌طلبان و اندیشه اصلاح‌طلبی را نپذیرفتند و همچنان در ردصلاحیت باتجربه‌ترین رجال سیاسی اصلاح‌طلب اصرار ورزند، بهتر آن است که اصلاح‌طلبان همچنان به پیروی از امام اصلاح‌طلب، حضرت علی (ع) سکوت را ادامه دهند و از تحرکات انتخاباتی و فعالیت‌های سیاسی پا برچینند تا یک دستی در همه ابعاد، صلاح خویش را عملیاتی کنند.

4- اگر اصلاح‌طلبان جز این، طرح‌هایی برای ورود همه‌جانبه به عرصه انتخابات دارند، تدوین و اعلام نمایند که جوانان علاقه‌مند بتوانند از هم‌اکنون خود را برای حضور در صحنه آماده کنند، به شرط اینکه در این طرح‌ها، چانه زدن با شورای نگهبان لحاظ نشده باشد. فکر می‌کنم دیگر بس باشد رفتن پیش این و آن که آنها را قانع کنند که اصلاح‌طلبان ردصلاحیت نشوند. انسان عاقل از یک سوراخ، چند بار گزیده نمی‌شود. اگر قول مساعد هم باشد، در عمل بعید است چهره‌های رای‌آور و تحول‌ساز از جناح اصلاح‌طلب را وارد عرصه کنند تا کلید اتاق ریاست‌جمهوری دوره سیزدهم - مثل مجلس یازدهم– در اختیار یک نفر اصولگرا قرار بگیرد.

5– اصولگرایان اما، چشم انتظار یک پیروزی دیگرند. کلید افتاده از دست حسن روحانی را از هم‌اکنون در دست خودشان می‌بینند و در حال و هوای سال‌های 84 تا 92 نفس می‌کشند، غافل از آنکه بین خودشان رقابتی سخت پیش می‌آید و مغرورانه همدیگر را تضعیف می‌کنند. نتیجه‌اش هم قهر کردن مردم و خلوت شدن حوزه‌های رای‌گیری است‌، مثل انتخابات مجلس یازدهم.


تله صهیونیست‌ها برای کاخ سفید

عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت:


راهزنی هوایی غروب پنج‌شنبه دوم مردادماه جنگنده‌های امریکایی علیه هواپیمای مسافربری ماهان بر فراز خاک سوریه در عین این‌که عملیاتی فاقد هرگونه ارزش نظامی و اطلاعاتی و امنیتی است و ادعای تمسخرآمیز نظامیان امریکایی مبنی بر اینکه این عملیات برای بازرسی بصری هواپیمای ماهان صورت گرفته است، حتی کندذهن‌ترین کارشناسان نظامی و امنیتی را نیز قانع نکرده است، اما درعین‌حال این اقدام نشانگر اوج استیصال امریکایی‌ها و به‌ویژه نظامیان این کشور در پیشبرد اهداف و سیاست‌های کاخ سفید در منطقه غرب آسیا است. منطقه غرب آسیا را در سه دهه گذشته می‌توان آزمایشگاه شکست‌ها و ناکامی‌های کاخ سفید دانست و نیروهای جبهه مقاومت و نقطه کانونی آن یعنی ایران اسلامی، مهم‌ترین نقش را در فروپاشی هژمونی امریکایی داشتند که مدت چند دهه مدعی اداره جهان در دوران جنگ سرد و پس‌ازآن بودند.

اکنون‌که گردانندگان کاخ سفید به گذشته نگاه می‌کنند جایگاه خود را از یک ابرقدرت مدعی در دوران جنگ سرد که با برنامه‌ها و اراده خود معادلات بین قدرت‌ها را تنظیم می‌کردند، قدرت فرسوده‌ای می‌بینند که به‌رغم چند میلیارد دلار هزینه و هزاران کشته و مجروح امریکایی، نه‌تن‌ها در برابر قدرت‌ها و دولت‌های مطرح جهان بلکه در برابر نیروهای جهادی و مؤثر در منطقه نظیر حزب‌الله، انصارالله، حشدالشعبی و... که در اواخر قرن بیستم و آغاز دوران جدید مدیریت تحولات منطقه توسط امریکایی‌ها در سبد محاسبات امریکا و متحدانش جایی نداشتند، اکنون کارشان به‌جایی رسیده که حاضرند به قدرت‌های رقیب باج بدهند تا امکان مدیریت این نیروهای میدانی و عملیاتی را پیدا کنند و شاید این وضعیت مصداق روشنی از سخنان اخیر جوزف نای نظریه‌پرداز معروف امریکایی باشد که دوران کنونی را به دوران پایان یافتن نظم جهانی لیبرال توصیف کرده است.

حال‌وروز اسفناک امریکایی‌ها در منطقه به‌گونه‌ای است که حاضرند به قیمت لگدمال کردن خون سربازان امریکایی و البته صدها هزار تن از مردم مظلوم افغانستان، به هر قیمتی از افغانستان فرار کنند، ائتلاف هشت قدرت منطقه‌ای و جهانی در برابر انصارالله دست تسلیم را بالابرده و دنبال راه گریزی از این باتلاق است و در عراق با یک تنفر عمومی برای ادامه حضور مواجهند و تلاش‌شان برای دولت سازی هم راه به‌جایی نبرده و در سوریه نیز تمام سرمایه‌گذاری‌های چندساله خود را بر فنا می‌بیند و هیچ آلترناتیوی را برای حفظ منافع‌شان در این کشور پیدا نمی‌کنند و مهم‌تر از همه اینکه در برخورد با نقطه کانونی این تحولات یعنی ایران اسلامی، ناتوان از مهار حرکت انقلاب، با بهره‌گیری از همه روش‌های ممکن اکنون نظاره‌گر شکست سیاست فشار حداکثری علیه مردم ایران هستند که برآیند راهبردهای چهار دهه قبل آن‌ها علیه مردم ایران است و ایران همچنان مستحکم و پابرجاست و سناریوها و آشوب‌آفرینی آن‌ها نیز ناکام مانده و قدرت نفوذ ایران سبب رقابت ابرقدرت‌ها برای انعقاد توافقنامه‌های دوجانبه و چندجانبه با ایران شده است وبی دلیل نیست که این اقدام ناشیانه و خطرناک نظامیان امریکایی درست یک هفته پس‌ازآن صورت می‌گیرد که مردم ایران یک‌بار دیگر فراخوان گسترده امریکایی‌ها و متحدان‌شان را برای تکرار آشوب‌های آبان ۹۸ ناکام گذاشتند.

اما در مورد این اقدام کور نیروهای تروریست سنتکام چند نکته قابل‌ذکر است:

-۱ تعرض جنگنده‌های امریکایی به هواپیمای مسافری ایران، مصداق بارز «راهزنی هوایی» است که عدم مقابله جدی و مؤثر با آن موجب نقض صلح و امنیت بین‌المللی است و این امر وظیفه دستگاه سیاست خارجی و نهادهای مرتبط با این موضوع را سنگین‌تر می‌کند. در این زمینه مجامع بین‌المللی مربوطه وظیفه‌دارند به عبور و مرور امن همه آبراه‌ها و مسیرهای هوایی تأکید و برای این امر خطیر از همه امکانات قانونی بهره ببرند و به کشورهای ناقض این امر اعتراض جدی کنند.

۲- واکنش ضعیف سخنگوی دبیر کل سازمان ملل متحد در واکنش به حادثه تعرض جنگنده‌های امریکایی به هواپیمای مسافری ایران در آسمان سوریه، نشانگر اوج انفعال این نهاد بین‌المللی در برابر این حماقت نظامیان امریکایی است در پی این حادثه سخنگوی دبیر کل سازمان ملل متحد بر لزوم احترام به ایمنی حمل‌ونقل هوایی غیرنظامی از سوی همگان تأکید کرد. این در حالی است که اگر اقدام مشابهی از سوی ایران صورت گرفته بود، جناب دبیر کل که این روزها سرسپردگی‌اش به امریکایی‌ها و سعودی‌ها بارها اثبات‌شده، تاکنون با تشکیل جلسه شورای امنیت ایران را محکوم کرده بود.

-۳ حضور غیرقانونی جنگنده‌های امریکایی در آسمان کشور سوریه و تلاش آن‌ها برای به‌اشتباه انداختن پدافند هوایی سوریه که می‌توانست به فاجعه‌ای بینجامد، هدفی جز رودررویی مردم ایران با دولت سوریه نداشت که البته با هوشیاری سوری‌ها خنثی شد.

-۴ امریکایی‌ها و رژیم صهیونیستی اخیراً با اقدامات مشکوک و غیرقانونی تلاش دارند قدرت محاسبه مقامات ایرانی را به‌هم‌ریخته و آنان را به‌عکس العمل غیرقانونی و واکنشی مجبور نمایند تا از قبل آن اقدامات اجماع ضد ایرانی را در راستای تمدید تحریم‌های تسلیحاتی ایران، اجماع سازی بر ضد دفاع مشروع موشکی کشورمان ایجاد نمایند.

-۵ هفته قبل روزنامه بیزنس اینسایدر به نقل از دو مقام نظامی و امنیتی اسرائیلی ـ اروپایی نوشت، اسرائیل پیش‌بینی می‌کند ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آبان (نوامبر) شکست بخورد، ازاین‌رو با تشدید اقدامات خرابکارانه در ایران می‌خواهد پیش از خروج ترامپ از کاخ سفید، تهران را به واکنش و درگیری نظامی وادار کند.

-۶ این اقدام را در امتداد تحرکات اخیر با محوریت صهیونیست‌ها یعنی امنیتی سازی نحوه تقابل با ایران می‌توان ارزیابی کرد، مرحله‌ای که به معنی اذعان به شکست مسیرهای پیشین در جنگ اقتصادی و جنگ روانی و شناختی است و محول کردن آن به صهیونیست‌ها با توجه به جایگاه و موقعیت متزلزل آن‌ها در منطقه، قطعاً هزینه‌های سنگین‌تری را بر صهیونیست‌ها در آینده نزدیک در پی خواهد داشت.

-۷ حادثه فوق بیانگر خطرات تداوم حضور تجاوزگرانه امریکا در منطقه است، خطری که به‌طورقطع دامن دعوت‌کنندگان و یا میزبانان این متجاوزان را خواهد گرفت.

۸- به‌رغم تلاش امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در امنیتی سازی شرایط منطقه، هزینه‌های این شرایط برای آنان بسیار بیشتر خواهد بود، چراکه پاسخ‌های احتمالی می‌تواند در عین گسترش حوزه جغرافیایی عرصه‌های متنوعی را شامل شود.


چکش واژگان تهی بر دیوار اعتماد

رضا دهکی در روزنامه ابتکار نوشت:



زمانی در شبکه‌های اجتماعی یک سری جوک‌های سریالی ساخته شد با مضامینی مثل «داستان ترسناک دو کلمه‌ای یا سه کلمه‌ای»، «عاشقانه یک کلمه‌ای» و «جمله‌ای با سه دروغ» و ... در این مورد آخر، به عنوان مثال نام یکی از دانشگاه‌های کشور را می‌بردند، بدین معنی که هیچ کدام از سه بخش نام آن، با واقعیتش تناسب ندارد. فارغ از این نگاه طنز اما، مدت‌هاست در دنیای سیاست ایران، جمله‌ها و کلمات بسیاری می‌شنویم که از جنس این طنز، اما بسیار تلخند چرا که جدی به زبان می‌آیند و بر اساس آن‌ها عمل می‌شود و ادعاها شکل می‌گیرد، اما از واقعیت و معنی حقیقی کلمات تهی هستند.


این روزها، دولت پاکدستان به کنایه به کار می‌رود و امید شعاری بود که نتیجه‌اش را در ناامیدی از مجلس در انتخابات اسفند 98 دیدیم. جالب آنکه نتیجه همین مجلس با شعارهای ارزشی و انقلابی، به گفته یک رسانه اصولگرای ریشه‌دار، در این دو ماه دور از انقلابی‌گری و ارزش‌مداری بوده است. نمونه اخیر آن هم جنجال انتصاب فردی به سمت ریاست دیوان محاسبات کشور است که اگر کارنامه‌اش و شیوه انتصابش در محاسبه قرار گیرد، نمره قبولی نخواهد گرفت.


قرن جدید را قرن ارتباطات می‌دانند. عناصری که باعث نامگذاری چنین عصری در زندگی بشری شده‌اند، همچون تیغی دو لبه هستند که از یک سو پیام را – راست یا دروغ و به هر نیتی – به سرعت و آسانی منتقل می‌کنند و از سوی دیگر به همین سرعت و آسانی امکان سنجش راست و دروغش را فراهم می‌آورند، تضادها و تناقض‌ها را کشف می‌کنند، هزاران تحلیل و واکنش را به دنبالش جاری می‌سازند و درنهایت معناسنجی‌اش می‌کنند. همین است که گاهی واژه‌ها از فرط استفاده توخالی، از معنی تهی می‌شوند، قلب به کنایه می‎‌شوند و یا حتی تغییر شکل می‌دهند و افعال هم گاه معکوسند! جملات این روزها پر از دروغ‌های راست و راست‌های دروغ است.


این روزها اصلاح‌طلب و اصولگرا می‌تواند به عنوان فحش به کار رود و ارزشی بودن می‌تواند ناسزا و کنایی باشد. به روزنامه‌نگار و خبرنگار، روزماله‌نگار و خبرناهار می‌گویند، از امید ناامیدی می‌روید و در تصمیم‌ها نشان خاصی از تدبیر نیست. مسئولان مطالبه‌گرند و مجریان از بایدها و نبایدهای اجرایی می‌گویند. اما این تمام ماجرا نیست.


«علی‌رغم تحریم و بیماری و مشکلاتی که مردم دارند، مشکل حاد و بحرانی آنچنانی را شاهد نیستیم»؛ «یک وقتی در جامعه ما بحث بود که نان یا جان. اما مردم ما نشان دادند که اصلا چنین دوگانگی وجود ندارد و هر دو در کنار هم می‌تواند محقق شود»؛ این‌ها بخش‌هایی از سخنان رئیس‌جمهوری در جلسه دیروز ستاد ملی مبارزه با کرونا است؛ سخنانی سرشار از تناقض با سخنان پس و پیش، پیشین و واقعیت‌های ملموس و آماری جامعه. شاید حسن روحانی با این واژه‌ها بخواهد با شیوع ناامیدی مقابله کند، اما خبر کاهش 1.5 میلیون نفری اشتغال از ابتدای کرونا و مشاهده سقوط بسیاری از کسب‌وکارها را در عصر ارتباطات نمی‌شود پنهان کرد. نمی‌شود مردم را از اجتماعاتی همچون عروسی برحذر داشت و اجتماعات دیگر را حتی در شهرهای قرمز مجاز و به قولی لازم دانست. از ماسک 1400 تومانی گفت و ماسک 3000 تومانی به دست مردم داد. با عنوان کمک هزینه ودیعه مسکن، بازار اجاره را به هم ریخت و به «اقدام موثر دولت» افتخار کرد.


این نگاه سیاسی و جناحی نیست. حتی در مجلسی که از روز نخست فعالیت، شمشیر را روز به روز در مقابل همین دولت بیشتر از نیام بیرون می‌کشد و فریاد انقلابی بودن و ارزشی بودن سر می‌دهد، نمی‌شود که نماینده‌ای به دلیل فساد بدون وجود پرونده‌های قضایی اخراج شود و شائبه فساد دیگرانی خاموش بماند و یا چهره‌ای با سابقه‌سازی با مدارکی که توسط کاربران عادی شبکه‌های اجتماعی، تناقض‌هایش با یک مدرک واقعی برملا شده و علامت سوال‌های فراوان مقابل واقعی یا جعلی بودنش وجود دارد، به ریاست دیوانی برسد که اتفاقا یکی از کارهایش کشف تناقض‌ها و تخلف‌هاست! حاصل این تعابیر وارونه، طنز تلخی است که گاهی با خنده‌ای عصبی واکنش می‌بیند و گاه با حرف‌های تلخی از میان دندان‌های به هم فشرده مردمی که بی غش کردن به سوی این سو و آن سوی سیاست، ناظر بازی سیاست‫مدارانند.


ایراد این همه شعارهای پوچ، کلمات تهی، دروغ‌های فراوان، وعده‌های پوشالی و صفت‌های اغراق شده و وارونه، گم شدن راست‌ها هم هست. وقتی نه به اصولی پایبندی وجود دارد، نه اصلاحی در کار است، نه امیدی پیش روست و نه تدبیری در تصمیم، نه راستی در گفتار و نه عملی در وعده، فردی هم که واقعا به اصول و ارزش‌های پایبند باشد، اصلاح کژی‌ها را بخواهد و راست برود و راست بگوید، در آن آتش خشک و ترسوز می‌سوزد. در واقع آنچه در این میان می‌سوزد «اعتماد» است. اعتماد بنایی نیست که چون فرو ریخت راحت ساخته شود، بلکه آجر دومینویی است که دیگر آجرها را هم به دنبال خود می‌ریزد؛ آجرهایی که چه بسا روی سر آن‌ها که به با پتک و چکش به جان همین آجرها افتاده‌اند هم بریزد و البته به سر جامعه هم. این هشدار باشد که فردا روزگاری اگر از آن آجرهای میانی پیش پای چنین گویندگانی زمین خورد، با همین نعل‌های وارونه، پی چرایی ریزش اولین دیوار – اعتماد – نباشند. خودکرده را تدبیر نیست، اصلاح نیست و اصولی هم نخواهد بود.

ابزار ضربه متقابل

امیرمسروری در روزنامه خراسان نوشت:


31 تیر بود که رهبرانقلاب در دیدار با نخست وزیر جدید عراق از کلید واژه  «ضربه متقابل» یاد کردند. واژه ای که معادل آن را پیشتر با عنوان «انتقام سخت» مطالبه کرده و از مقامات ارشد کشور خواسته بودند برای انتقام سخت از آمریکایی ها در قبال شهادت سردار سلیمانی خود را آماده کنند. ایشان انتقام سخت را معادل اخراج آمریکایی ها از منطقه برشمردند. با این حال پس از بیانات ایشان،ارتش آمریکا با تعرض به هواپیمای مسافربری کشورمان بر آن شدند تحریکات امنیتی منطقه ای را به نفع خود مصادره کنند. با این حال سوال این جاست، دست برتر ایران در واکنش به تخاصم احتمالی آمریکا چیست و چه ابزاری دارد؟ برای پاسخ به این سوال باید به دو نکته اشاره کرد:


یک: توان رزمی داخلی
ایران  توان رزمی بالایی در منطقه دارد. فارغ از نظام امنیتی برخاسته از ژئوپلیتیک منطقه ای، در حوزه دفاع موشکی، سامانه های پدافندی و حتی رزم نیروی انسانی و توان جنگ نامتقارن سال هاست خود را برای یک نبرد با آمریکایی ها به روز نگه داشته و عملیات موشکی علیه پایگاه عین الاسد یکی از این نمونه هاست. ایران برای دفاع از تمامیت ارضی و امنیت منطقه ای خود با کسی شوخی ندارد. با این حال استراتژی دفاعی ایران در چند سال گذشته تغییرات بسیاری داشته و به مرحله جدیدی یعنی «دفاع پیش دستانه» یا « دفاع قبل از تهاجم» دست یافته است. این سیاست در حوزه  مبارزه با تروریسم موجب شد ایران در سوریه و عراق و قبل از رسیدن داعش به مرزهای خود به سراغ حذف و مقابله با تروریسم برود و دستاوردهای بزرگی نیز به دنبال داشته است.

اخراج آمریکایی ها از منطقه در همین راستا طراحی شده است. فراموش نشود که آمریکایی ها نیز تمایل چندانی به بقا در منطقه ندارند. فارغ از سیاست های دفاعی ارتش آمریکا نسبت به چرخش از غرب آسیا به شرق و جنوب شرق و افزایش تنش از سوی چین برای امنیت ایالات متحده آمریکا، ماندن در غرب آسیا چیزی جز افزایش هزینه های 7 تریلیارد دلاری سابق ندارد و دولت ترامپ نیز در شرایطی که دموکرات ها او را به بی نظمی اقتصادی و رها سازی اشتغال در آمریکا و افزایش آمار بیکاری متهم می سازند، فاقد قدرت اجماع سازی برای یک تهاجم نظامی است. کاخ سفید و تمام کارشناسان آمریکایی خوب می دانند جنگ علیه ایران چه ابعاد گسترده ای دارد و اکنون ترامپ توان نبردی به این گستردگی  را ندارد. همان طور که گزارش ها و اخبار حاکی است پس از اجرای عملیات موشکی علیه پایگاه عین الاسد مقامات ارتش آمریکا با واسطه خواهان توقف درگیری بودند و از واکنش متقابل پرهیز کردند. به عبارت دیگر ضعف درونی و نیز تمایل آمریکا برای خروج از منطقه فرصت مناسبی است تا حتی در حوزه  سخت، ضربه  متقابل پیاده و اجرا شود.


دو: توان درگیر سازی منافع اقتصادی آمریکا در منطقه
آمریکایی ها با حمایت از داعش و عدم پشتیبانی ارتش عراق در سال 2014 خطای محاسباتی بزرگی کردند. آن ها به تهران این اجازه را دادند تا با ورود به عراق و کمک به بغداد در حقیقت پیوند دو ملت را قوی تر از گذشته کند و حوزه  همکاری را به حوزه  سیاسی و امنیتی گسترش دهد. در حقیقت تمام سناریوهای آمریکایی ها در عراق ناکام ماند و زمین بازیگری و همکاری تهران – بغداد گسترش یافت. در سوریه نیز همکاری امنیتی تهران – دمشق به حدی بالاست که آمریکایی ها خوب می دانند جنگ علیه سوریه به معنای جنگ علیه ایران است و چه ابعادی به دنبال خواهد داشت. در لبنان نیز حزب ا... بارها اعلام کرد از توان همکاری رزمی ایران برای مبارزه با رژیم صهیونیستی استفاده و ایران نیز متقابل از همکاری با هر گروهی که هدفش مبارزه با رژیم صهیونیستی است استقبال کرده است .  کافی است تهران تصمیم بگیرد تنوع سلاح ها، همکاری امنیتی و اطلاعاتی و همچنین سامانه های بومی و اختصاصی خود را در اختیار گروه ها و دولت هایی قرار دهد که به مقابله با آمریکا و منافع آن در منطقه از جمله رژیم صهیونیستی اهتمام داشته باشند.

در چنین شرایطی سیلی  که کاخ سفید و پنتاگون از غرب آسیا خواهند خورد به مراتب سنگین تر از تمام خسارت های جنگ ویتنام و حتی دو جنگ جهانی است که در اروپا و شرق آسیا مشارکت داشت. آمریکایی ها خوب می دانند جمعیت دو میلیونی انصار ا...، چند ده هزار نفره حشدالشعبی، چند هزار نفره گروه های مقاومتی در سوریه، ظرفیت حزب ا... لبنان و مقاومت در فلسطین چه ابعادی دارد و چه اوضاعی در صورت جنگ علیه ایران شکل می گیرد. به نظر می رسد ایران چه در حوزه داخلی و چه در حوزه خارجی توان پاسخ دهی به آمریکایی ها را دارد و ترامپ هم خوب می داند در صورتی که ایران پاسخ دهد، پنتاگون سناریوهای محدودی در پیش رو دارد که انتخاب هر یک می تواند خسارتی به مراتب ده ها برابری بر دوش شهروندان آمریکایی بگذارد.
 

برچسب ها:

سیاسی