پس از انتشار خبر «پیوند دست سرباز هخامنشی پس از چند دهه» یکی از متخصصان دوره هخامنشی با نقد این پیوند، متذکر شد که دست سرباز هخامنشی تا سال ۱۳۹۲ به صورت مرمت شده با چسب به بدنه متصل بوده است.
خبر «پیوند دست یک سرباز هخامنشی» طی هفته گذشته رسانهای شد. براساس خبر منتشر شده «قطعهای از دست سرباز هخامنشی که از دهه چهل خورشیدی از محل اصلی خود جدا شده بود، بار دیگر بر پیکر پیوند یافت». نقش سربازی که عمل پیوند دست بر روی آن انجام شد بر جرز شمالی ووردی اتاق نگهبان شرقی در ایوان شمالی بنای اندرونی خشایارشا، که مدتها اتاق بلیتفروشی موزه تخت جمشید بود، قرار گرفته است.
با کمک همکاران مرمتگر بر آن شدیم تا به راستیآزمایی جنبههای باستانشناسانه و مرمتی خبر منتشر شده اقدام کنیم که در ادامه به جنبههای مورد توجه میپردازیم:
۱. کاربرد واژگان نامعمول «پیوند» بهجای واژه معمول و رایج «وصالی» در مرمت قطعه دست سرباز هخامنشی
نخستین موضوعی که توجه هر خوانندهای را در خبر منتشر شده، جلب میکند، استفاده از عنوان «پیوند دست سرباز هخامنشی» است. تو گویی سرباز نیزهدار ۲۵۰۰ ساله در نبردی جانکاه دستش را از دست داده و با انتقال به مرکز تخصصی پیوند اعضا مچ را با موفقیت به دست پیوند زدهاند. در گفتگویی که با حسن راهساز (استاد پیشکسوت مرمت سنگ) انجام شد، ایشان ضمن انتقاد جدی نسبت به کاربرد عبارت «پیوند» بهجای واژه دقیق و رایج «وصالی» برای اتصال قطعات سنگی به پیکر باستانی، به نوعی این کاربرد را بیمعنا و یک بدعت خندهدار دانستند. نکتهای که در گفتگو با همکاران دیگر مرمتگر نیز بر آن تأکید داشتند، این مهم بود که برای آنها این پرسش مطرح بود که چرا و به چه دلیل بهجای اصطلاح رایج وصالی از واژه پیوند استفاده شده است؟ آیا ازین پس باید برای وصالی یک قطعه چشم، گوش و فر موی آثار تخت جمشید و البته بخشهای دیگر از پیوند چشم، گوش، فر مو و... استفاده کرد؟!
۲. جداشدگی قطعه از بدنه و پیکر اصلی نه به دهه چهل خورشیدی که به سدههای پیش از آن بازمیگردد.
نکته دیگر، ادعای نادرست متصل بودن قطعه به بدنه تا دهه چهل خورشیدی است. موضوعی که بنا بر شواهد صحت نداشته و نشان از جداشدگی مچ از پیکر حتی به پیش از شروع کاوشهای علمی در تخت جمشید در حدود ۹۰ سال پیش بازمیگردد. در پاسخ برای زمان شکستن و جداشدگی دست سرباز هخامنشی، براساس شواهد موجود بر جرز درگاهی که نقش سرباز هخامنشی قرار گرفته است، یک رخداد تاریخی که موجب تخریب بسیاری از نقشهای تخت جمشید شد بایستی به عنوان محتملترین گزینه مورد توجه قرار گیرد. آن مهم ازین قرار است که در حدود سالهای ۱۶۳۳ تا ۱۶۴۲ میلادی و در زمان سلطنت شاه صفی اول، شخصی به نام «ساروتقی» که وزیر اعظم شاه صفوی بود، یک هیأت ۶۰ نفره را مأمور کرد تا به تخت جمشید رفته و هرچه نقش و شمایل کهن بر سنگها هست را تخریب و ویران کنند. امروزه در جای جای تخت جمشید آثار این خرابی و ویرانی ددمنشانه وزیر نادان شاه صفوی به شکل خطوط موازی ناشی از ضربات دیلم به فراوانی به چشم میخورد.
تمرکز بیشتر مأموران بر تخریب چهرهها و دستان تمام آثاری بود که بیرون از خاک بودند و در دسترس قرار داشتند. اینکه این تخریب هدفمند و عامدانه چه ارتباطی به موضوع ما دارد، با نگاهی به تصویر سرباز نیزهدار هخامنشی به خوبی روشن میشود. بنا بر شواهد موجود، این سرباز به همراه دیگر نگهبان سپردار ایستاده در جلوی وی، ازجمله نقشهایی بودند که در تخریب بزرگ دوران صفوی با ضربات دیلم بر چهره و دستها مورد تخریب و آسیب قرار گرفتند و اگر نه پیش از آن که قطعا در همین رخداد تلخ، مچ دست سرباز هخامنشی از پیکره جدا و تا زمان کشف در خاکهای محل مدفون گشت.
۳. مرمت و وصالی اولیه مچ دست در دهههای پیش از انقلاب انجام شده است نه در تیرماه ۹۹.
در همان ابتدا و با یک پرسوجوی ساده متوجه شدیم که ادعای مدیر پایگاه مبنی بر اینکه قطعه مورد نظر از دهه چهل تا به امروز در گنجینه نگهداری میشده، دقیق و درست نبوده و دست سرباز هخامنشی تا سال ۱۳۹۲ به صورت مرمت شده با چسب به بدنه متصل بوده است. به نظر حسن راهساز بیشترین احتمال برای انجام نخستین وصالی به دهه ۵۰ خورشیدی و زمانی که بنای موزه تخت جمشید مورد مرمت و بازسازی گسترده قرار گرفت، بازمیگردد. کشف این قطعه نیز یا در زمان مرمتهای همان دهه بر روی کف اصلی بنا و یا پیشتر از آن در زمان کاوشهای دانشگاه شیکاگو در دهه ۳۰ میلادی رخ داده است.
۴. در نصب و وصالی قطعه مورد بحث؛ بندهای اصولی منشورهای مورد توافق جهانی در حوزه مرمت آثار و بناهای تاریخی رعایت نشده است.
درحالیکه براساس منشورها و قوانین جهانی، اقدام به مرمت تنها در صورتی مجاز است که بر چندین اصل ازجمله اصل «شناخت» و اصل «توجه به سهم و نقش تمامی رخدادهای تاریخی واقع بر اثر» توجه کافی شود در صورتی که در مورد وصالی انجام شده این دو اصل مهم از اصول چندگانه مغفول مانده است و نتیجه آن شده که وصالی انجام شده با ظاهری پاک و تمیز با بدنهای که رسوبات کلسیمی و آسیبهای ناشی از هوازدگی به خوبی تاریخ کهن آن را نشان میدهد همخوانی و همگونی ندارد. سهلانگاری و سادهانگاری تا آنجا است که منجر به کاربرد نادرست واژه پیوند بهجای وصالی نیز گشته است. حال آنکه برای «پیوند» دست سرباز هخامنشی نه تنها مرمتگران مجموعه بلکه بخش باستانشناسی نیز در جریان قرار نگرفتند و این اقدام سترگ بدون حتی یک ورق طرح مدون، به کمک پیالهای از ملات مرمتی به اجرا درآمد و نتیجه آن شد که در تصویرهای منتشر شده دیده میشود.
نتیجه اخلاقی بحث:
به مدیریت پایگاه میراث جهانی تخت جمشید، نقش رستم و شهر استخر توصیه میشود پیش از اقدام به هرگونه عمل و انتخاب عنوانهای ژورنالیستی برای اخبار گزارشهای مرمتی خود، نسبت به رعایت منشورهای مرمتی و ضوابط حفاظتی مصوب مجموعه میراث جهانی تخت جمشید بر لزوم تهیه طرح مدون مصوب در شورای فنی پایگاه اهتمام ورزند.
توضیح اینکه مباحث مرمتی با مشورتگیری از متخصصان مرمتگر تدوین شده که نگارنده از تمامی آنها و البته استاد حسن راهساز کمال تشکر و قدردانی را دارد.
ایوان شمالی کاخ اندرونی خشیارشا در زمان کاوش های باستان شناسی در حدود ۱۹۳۰ میلادی. سرباز هخامنشی که عمل وصالی قطعه بر روی دست آن انجام شده در جداره درگاه سمت چپ تصویر قرار دارد. این ساختمان امروزه به عنوان موزه کاربرد دارد
نشانه های تخریب هیأت صفوی بر دست سرباز هخامنشی. قطعه مچ دست سرباز که برای بار دوم مورد وصالی قرار گرفته است در زمینه دیده می شود. (تصویر از خبرگزاری علم و فنآوری فارس).
نمونه ای از تخریب های وارد شده توسط هیأت اعزامی وزیر شاه صفوی به تخت جمشید و کاخ اندرونی خشیارشا که به صورت هدفمند به تخریب چهره و دست ها اقدام می کرده اند. پاها به دلیل مخفی بودن در خاک از تخریب در امان مانده است.
سرباز نیزه دار درگاه اتاق نگهبانی اندرونی خشیارشا، با نشانه های تخریبی در قسمت چهره و دست ها که نزدیک به ۴۰۰ سال پیش توسط هیأت ارسالی وزیر شاه صفی اول به وقوع پیوست. مچ دست چپ (دست بالایی) که پس از دهه ۵۰ در چند روز اخیر برای بار دوم وصالی و از آن با عنوان «پیوند دست سرباز هخامنشی» یاد شده به صورت یک وصله متفاوت و متمایز به جهت بصری با درزهای آشکار نسبت به بدنه، نظر هر بیننده ای را به خود جلب می کند.