نقش شبکه‌های اجتماعی در حمله به کنگره آمریکا/ کنترل بر محتوا و حفظ حقوق کاربران، چالش جدید شبکه‌های اجتماعی

سرویس جهان مشرق‌ - نشریه فارن‌پالیسی پس از حمله طرفداران ترامپ به «کاپیتول هیل» که پس از سازماندهی در شبکه‌های اجتماعی گروه‌های افراطی نژادپرستانه‌ای مثل گاب و پارلر رخ داد، در مقاله‌ای به چالش‌ها و مشکلات پلتفرم‌های ارتباط‌محور مثل یوتیوب و فیس‌بوک پرداخته است.

مطابق قانون «نزاکت ارتباطات ایالات متحده» مدیران و صاحبان رسانه‌های اجتماعی مسؤولیتی در برابر محتوای منتشر شده در ندارند. اما «نیکیل پاوا» روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر هندی می‌گوید این قانون کارآمدی ندارد و مسؤولیت پلتفرم‌ها را نسبت به تأثیرات محتواهای منتشر شده ادا نمی‌کند.

شبکه‌های اجتماعی، پلتفرم‌های ارتباطی یا موتورهای نفرت‌سازی؟

حمله به ساختمان کنگره ایالات متحده برای کسانی که تأثیرات رسانه‌های اجتماعی بر کمپین‌های سیاسی را دنبال می‌کنند، چندان تعجب‌آور نبود. همان ابزارهایی که به باراک اوباما کمک کرد با رأی‌دهندگان جوان در سال ۲۰۰۸ ارتباط بگیرد، نارندرا مودی را در سال ۲۰۱۴ مسحور و مقهور خود کند و موج «ما همه خالد سعید هستیم» در مصر در میانه بهار عربی برپا سازد؛ اینک یک نقش حیاتی در تولید و پرورش نفرت بر عهده گرفته که تمام کشورهای جهان را متأثر کرده است. آنچه در هفته پیش در ایالات متحده اتفاق افتاد، ممکن است در هر جای دیگر جهان رخ دهد و همه دموکراسی‌های جهان در معرض این انفجارند.

بازیگران سیاسی که از تولید و ترویج نفرت نفع سیاسی می‌برند، بعید است از بین بروند. چه بسا راه‌حل در تنظیم‌گری و مدیریت مدیوم است نه کنترل پیام‌رسان. دستگاه تولید نفرت به بازیگرانی سیاسی مانند دونالد ترامپ نیاز دارد؛ کسانی که دائماً در حالت کمپین و جوّ عملیات هستند، حتی زمانی که قدرت را در اختیار دارند. آنان روایت‌های جدیدی می‌سازند تا ذهنیت‌ها را تغییر دهند، با تنش‌ها و بحران‌ها بازی کنند و «دیگران» را از حیثیت انسانی بیندازند. بسیاری از چهره‌های سیاسی در کنار کاربران واقعی رسانه‌ها، بات‌ها، حساب‌های فیک و کاربران مزدور را استخدام می‌کنند تا در پهنه رسانه‌های اجتماعی که با الگوریتم‌هایی طراحی شده که برای تعامل و درگیری بها می‌دهد، پیام‌های سیاسی منتشر کنند.     

در سال ۲۰۱۸، بازرسان سازمان ملل نقش فیس‌بوک در نسل‌کشی مردم روهینگیا توسط میانماری‌ها را «تعیین‌کننده» دانستند و تصریح کردند این پلتفرم به یک جانور تبدیل شده است. آن روز فیس‌بوک بهانه آورد که اپراتورهای کافی برای فهم و ارزیابی زبان آن منطقه و زمینه خشونت‌ها را ندارد،  اما امروز خشونت در حیاط خانه است؛ در خود ایالات متحده. پلتفرم‌ها اغلب چشم خود را به روی بازیگران قدرتمندی که می‌توانند به منافع تجاری آنان لطمه بزند، می‌بندند. یوتیوب تصمیم گرفت با پروپاگانداهای خشونت‌باری که روی این پلتفرم منتشر می‌شود، برخورد نکند تا اینکه خود تبلیغات‌کنندگان عقب نشستند. در فیلپین، فیس‌بوک به حمایت از رئیس جمهور این کشور متهم شده؛ چرا که قراردادی با دولت در مورد کابل‌های زیردریایی دارد. سال پیش، مدیر ارشد اجرایی فیس‌بوک در هند متهم شد با تعلیق حساب کاربری یک سیاستمدار از حزب حاکم که در این رسانه نفرت‌پراکنی می‌کرد، مقابله می‌کند.

نگرانی اساسی این است که اگر پلتفرم‌ها واقعاً جانبدارانه عمل می‌کنند، آنها توانایی تغییر سیاست‌های محلی و جهانی را دارند. در نتیجه کشورها باید اطمینان حاصل کنند که این پلتفرم‌ها که تأثیرگذاری انتخاباتی دارند،   مشمول چیزی فراتر از نظارت معمول می‌شوند و اقدامات یا حتی بی‌عملی آنها در برابر رخدادهای مختلف مسؤولیت دارد. اگرچه فعالان رسانه‌های اجتماعی به دنبال اینند که سطح و اثر محتوای نفرت‌انگیز در این رسانه‌ها کاهش یابد، با سانسور آزادی بیان نیز مخالفند. مقررات قانونی مصرح در بخش ۲۳۰ قانون نزاکت ارتباطات ایالات متحده که با عنوان «بندرگاه امن» شناخته می‌شود و بارها مورد حمله ترامپ قرار گرفته-که مسؤولیت محتوای منتشر شده در یک پلتفرم را از صاحبان آن برداشته است-چالش عجیبی برای قانونگذاران ایجاد کرده است.

مسائل فنی نظارت بر محتوای شبکه‌های اجتماعی

یک جنبه مهم از حراست از آزادی بیان در فضای آنلاین، حمایت از پلتفرم‌هایی است که فضای گفتگوی عمومی را فراهم می‌کنند. از نظر انسانی، کنترل میلیاردها قطعه صوتی، تصویری و متنی که هر روز روی اینترنت بارگذاری می‌شود؛ غیرممکن است و الگوریتم‌های فنی هنوز قادر به تشخیص زمینه متن نیستند.

مقررات «بندرگاه امن» مسؤولیت پلتفرم‌ها را از آنچه در عمل قادر به کنترل و بازرسی آنها نیستند، از آنها برداشته؛ به ویژه که آنان هرگز نمی‌توانند از نظر فنی چنین کاری انجام دهند. این موضوع وقتی پیچیده‌تر می‌شود که بدانیم این مقررات در مورد پلتفرم‌های نشر محتوا مثل یوتیوب و ارائه‌دهندگان خدمات اینترنتی (ISP) علی‌السویه است.

این مقررات قانونی همچنین به پلتفرم‌ها اجازه می‌دهد محدودیت‌های خود را تحت قالب «راهنمای استفاده از این شبکه اجتماعی» بر کاربران اعمال کنند. بنابراین برای مثال، فیس‌بوک در قبال محتوای نفرت‌انگیزی که در این پلتفرم منتشر می‌شود، مسؤولیتی ندارد اما می‌تواند عطف به همان قواعد کلی آن محتوا را حذف کند. یا یک شرکت ارائه‌دهنده خدمات اینترنتی می‌تواند به یک هرزنامه مخرب خود سرویس ندهد. مسلماً چالشی که پدید می‌آید، این است که اجرای این قانون با چنین فرمولی متناقض خواهد بود.

راهنمای استفاده از شبکه‌های اجتماعی و اجرای آنها طی زمان و تغییر قواعد و فضای رسانه‌ها، دستخوش تغییر و تکامل می‌شود. اما موضوع این است که این تغییرات بسیار زمان‌بر و غیرقابل‌اعتماد است. بدون تردید پلتفرم‌ها همیشه به نفع جامعه عمل نمی‌کنند. از سویی دیگر نمی‌توان به دولت‌ها و احزاب حاکم اختیار داد هر کاری می‌خواهند انجام دهند. بنابراین باید رویکرد قانون‌مدارانه بدون ابهامی نسبت به تنظیم‌گری گفتگو در بستر پلتفرم‌ها ایجاد کرد.

نباید با همه پلتفرم‌ها به شکل یکسان برخورد کرد. مواجهه با یوتیوب و یک شرکت تأمین‌کننده اینترنت یکسان باشد. باید راه میانه‌ای انتخاب کرد تا شکاف میان مسؤولیت و پاسخگویی در پلتفرم‌هایی که تأثیر مستقیم بر انتخابات دارند، پر شود. پلتفرم‌ها اختیار حذف محتواها و حتی تعلیق حساب‌ها را دارند. درصورت نقض استانداردهایی که پلتفرم‌ها بدان متعهد شده‌اند، می‌توان با مجموعه‌ای از قواعد کلی از آنان بازخواست کرد.

این قواعد باید در موارد اضطراری که امنیت و آزادی شهروندان جامعه به خطر می‌افتد، سریع‌تر عمل کند. مهم این است که این الزامات هم برای پلتفرم‌های نشر محتوا و هم برای شرکت‌های تبلیغاتی قابل اجرا باشد. ضمن آنکه باید قواعد آزادی بیان در سراسر جهان با توجه به زمینه‌ها و اقتضائات مختص هر کشور تغییر کند و مسائل قضایی هر کشور بنا بر دستورالعمل‌های حقوقی آن کشور مورد نظر قرار گیرد.

فیس‌بوک و یوتیوب، ابزار قطبی‌سازی جامعه

 شفافیت در مورد چگونگی تصمیم‌گیری پلتفرم‌ها، نحوه عملکرد الگوریتم آنها، فرایند پاسخگویی به شکایات و مهم‌تر از همه، فرایند اجرای دستورالعمل‌های تعریف شده در مورد تصمیم‌گیری در مورد یک محتوا نیز ضروری است. با این حال، آنچه این اقدامات را مکارانه می‌کند، دو عنصر است: اولاً اطلاعات نادرست ضرورتاً غیرقانونی نیستند و به رغم همه تلاش‌ها برای نظارت بر اطلاعات منتشر شده در پلتفرم‌ها، ممکن است کاربران فریب بخورند و یک پلتفرم نتواند شرایطی را فراهم کند که اطلاعات، پیش از انتشار، با یک سرعت معقول بررسی شوند.

مواجهه با محتوای نفرت‌انگیز به مراتب پیچیده‌تر است. هر متنی وابستگی‌های زیادی با زمینه دارد و ممکن است با نمادها یا ایموجی‌ها، لحن و برداشت متفاوتی پیدا کند و تشخیص این پیام‌ها برای بررسی‌کنندگان پیام‌ها در دو شکل انسانی و ماشینی دشوار است. با این نگاه اصلاً جای تعجب ندارد که با هدف جلوگیری از سانسور آنلاین، زبان و ادبیات جدیدی خلق شود. دولت چین با اتکاء به هزاران نفر در دولت و شرکت‌های خصوصی، روزانه میلیون‌ها پیام را سانسور می‌کند.

پیام‌رسانی سیاسی قطره‌ای به مراتب پیچیده‌تر است. در هند با هدف مشروعیت‌زدایی از مخالفان دولت، جوک‌های زیادی از وب‌سایت‌ها اصلاح می‌شود و به پیام‌رسان واتساپ سرازیر می‌شود. یک پیام فردی ممکن است یک انتقاد صرف از یک شخصیت یا آیین باشد و به خشونت هم دعوت نکند؛ اما بخشی از پروژه بلندمدت سیاسی باشد. در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، به ویژه در گروه‌های خصوصی، پیام‌های هماهنگی که نظریه‌ توهم توطئه را ترویج می‌کند و برخی از جنبه‌های رفتاری کنشگران سیاسی را برجسته می‌سازند تا ذهن مخاطبین نسبت به افراد و وقایع مسموم شود؛ به وفور یافت می‌شود.

این واقعیت دارد که بسیاری از کمپین‌ها در گروه‌های محدود و براساس ارتباطات خصوصی انجام می‌شود و مطابق استانداردهای گفتگوی عمومی در فضای آشکار نباید با آنها روبرو شد. این فعالیت‌ها لزوماْ غیرقانونی نیستند و ممکن است با هیچ یک از دستورالعمل‌های استفاده از پلتفرم‌ها نیز ناسازگار نباشد. با این وجود تأثیر این فعالیت‌ها غیر قابل کتمان است. پیام‌هایی که ممکن است اراذل و اوباش را یک جا جمع کند یا علیه مسلمانان روهینگیا یا هند تبلیغ کند یا حتی حمله‌ای را در واشنگتن سازمان دهد. همان گونه که سبب حمله یک فرد مسلح به کریسچرچ در نیوزیلند و کشتن ۵۱ نفر شد.

مقابله با چنین وضعی به تفکر و تأمل در مورد تنظیم‌گری پیام‌رسان‌ها و مدیریت فضای رسانه و حتی مقابله با کمپین‌های اطلاعاتی سازمان‌یافته نیاز دارد.

در بستر پلتفرم‌ها، بازیگران سیاسی پرشماری هستند که مراکز متعددی با استعداد صدها نیروی داوطلب در اختیار دارند و قادرند جامعه را از طریق قطبی‌سازی و کنترل به سوی پیام‌هایی که خود می‌خواهند، هل بدهند.

این کارزارهای مجازی با هدف تغییر گفتمان‌های سیاسی و به اتکای ربات‌ها و اکانت‌های جعلی و گروه‌های توده‌ای حجیم در چارچوب استراتژی‌های فریبکارانه عملیات روانی پدید آمده‌اند. چیزی شبیه اقدامات روسیه پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا. البته باید دانست نوع مواجهه با این دست اقدامات با مواجهه کاربران شناس و واقعی باید به شکل اساسی متفاوت باشد.

نباید از یاد برد که اینها همه پیشنهاد است و هیچ راه‌حل واحدی برای پرداختن به این چالش‌های مهم وجود ندارد. این چالش‌ها باید مورد بحث و بررسی جدی قرار گیرند، چرا که بی‌اعتنایی به آنها پیامدهای مخربی در پی خواهد داشت. اما شکی نیست که دموکراسی‌ها در جهان دیگر نمی‌توانند به گذشته بازگردند و البته اینکه هیچ کاری نکنند، دیگر گزینه مناسبی نیست.

برچسب ها:

جهان