به گزارش مشرق، محمد رستم پور فعال رسانهای تحلیل فارنپالیسی درباره نقش شبکههای اجتماعی در حمله به کنگره آمریکا را در کانال تلگرامی خود منتشر کرد:
در سال ۲۰۱۸، بازرسان سازمان ملل نقش فیسبوک در نسلکشی مردم روهینگیا توسط میانماریها را «تعیینکننده» دانستند و تصریح کردند این پلتفرم به یک جانور تبدیل شده است. آن روز فیسبوک بهانه آورد که اپراتورهای کافی برای فهم و ارزیابی زبان آن منطقه و زمینه خشونتها را ندارد، اما امروز خشونت در حیاط خانه است؛ در خود ایالات متحده. پلتفرمها اغلب چشم خود را به روی بازیگران قدرتمندی که میتوانند به منافع تجاری آنان لطمه بزند، میبندند. یوتیوب تصمیم گرفت با پروپاگانداهای خشونتباری که روی این پلتفرم منتشر میشود، برخورد نکند تا اینکه خود تبلیغاتکنندگان عقب نشستند. در فیلپین، فیسبوک به حمایت از رئیس جمهور این کشور متهم شده؛ چرا که قراردادی با دولت در مورد کابلهای زیردریایی دارد. سال پیش، مدیر ارشد اجرایی فیسبوک در هند متهم شد با تعلیق حساب کاربری یک سیاستمدار از حزب حاکم که در این رسانه نفرتپراکنی میکرد، مقابله میکند.
نگرانی اساسی این است که اگر پلتفرمها واقعاً جانبدارانه عمل میکنند، آنها توانایی تغییر سیاستهای محلی و جهانی را دارند. در نتیجه کشورها باید اطمینان حاصل کنند که این پلتفرمها که تأثیرگذاری انتخاباتی دارند، مشمول چیزی فراتر از نظارت معمول میشوند و اقدامات یا حتی بیعملی آنها در برابر رخدادهای مختلف مسؤولیت دارد. اگرچه فعالان رسانههای اجتماعی به دنبال اینند که سطح و اثر محتوای نفرتانگیز در این رسانهها کاهش یابد، با سانسور آزادی بیان نیز مخالفند. مقررات قانونی مصرح در بخش ۲۳۰ قانون نزاکت ارتباطات ایالات متحده که با عنوان «بندرگاه امن» شناخته میشود و بارها مورد حمله ترامپ قرار گرفته-که مسؤولیت محتوای منتشر شده در یک پلتفرم را از صاحبان آن برداشته است-چالش عجیبی برای قانونگذاران ایجاد کرده است.
بازیگران سیاسی که از تولید و ترویج نفرت نفع سیاسی میبرند، بعید است از بین بروند. چه بسا راهحل در تنظیمگری و مدیریت مدیوم است نه کنترل پیامرسان. دستگاه تولید نفرت به بازیگرانی سیاسی مانند دونالد ترامپ نیاز دارد؛ کسانی که دائماً در حالت کمپین و جوّ عملیات هستند، حتی زمانی که قدرت را در اختیار دارند. آنان روایتهای جدیدی میسازند تا ذهنیتها را تغییر دهند، با تنشها و بحرانها بازی کنند و «دیگران» را از حیثیت انسانی بیندازند. بسیاری از چهرههای سیاسی در کنار کاربران واقعی رسانهها، باتها، حسابهای فیک و کاربران مزدور را استخدام میکنند تا در پهنه رسانههای اجتماعی که با الگوریتمهایی طراحی شده که برای تعامل و درگیری بها میدهد، پیامهای سیاسی منتشر کنند.
راهنمای استفاده از شبکههای اجتماعی و اجرای آنها طی زمان و تغییر قواعد و فضای رسانهها، دستخوش تغییر و تکامل میشود. اما موضوع این است که این تغییرات بسیار زمانبر و غیرقابلاعتماد است. بدون تردید پلتفرمها همیشه به نفع جامعه عمل نمیکنند. از سویی دیگر نمیتوان به دولتها و احزاب حاکم اختیار داد هر کاری میخواهند انجام دهند. بنابراین باید رویکرد قانونمدارانه بدون ابهامی نسبت به تنظیمگری گفتگو در بستر پلتفرمها ایجاد کرد.
این قواعد باید در موارد اضطراری که امنیت و آزادی شهروندان جامعه به خطر میافتد، سریعتر عمل کند. مهم این است که این الزامات هم برای پلتفرمهای نشر محتوا و هم برای شرکتهای تبلیغاتی قابل اجرا باشد. ضمن آنکه باید قواعد آزادی بیان در سراسر جهان با توجه به زمینهها و اقتضائات مختص هر کشور تغییر کند و مسائل قضایی هر کشور بنا بر دستورالعملهای حقوقی آن کشور مورد نظر قرار گیرد.
نباید از یاد برد که اینها همه پیشنهاد است و هیچ راهحل واحدی برای پرداختن به این چالشهای مهم وجود ندارد. این چالشها باید مورد بحث و بررسی جدی قرار گیرند، چرا که بیاعتنایی به آنها پیامدهای مخربی در پی خواهد داشت. اما شکی نیست که دموکراسیها در جهان دیگر نمیتوانند به گذشته بازگردند و البته اینکه هیچ کاری نکنند، دیگر گزینه مناسبی نیست.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.