آیا همه پوپولیست ها به سرنوشت ترامپ دچار می شوند؟

به گزارش مشرق، «یان ورنر مولر(Jan-Werner Mueller)» استاد سیاست در دانشگاه پرینستون در یادداشتی به این پرسش پاسخ داده است که آیا همه پوپولیست ها به سرنوشت ترامپ دچار می شوند؟

متن این یادداشت به شرح زیر است:

لیبرال ها در سراسر جهان اندک اندک این امیدواری را به خود می دهند که فرجام خشونت آمیز ریاست جمهوری دونالد ترامپ جنبه مثبتی هم داشته است: اینکه خروج مفتضحانه آتش افروز کل از صحنه سیاسی، پوپولست های اقتدارگرا را در همه جا متنبه خواهد کرد. ولی متاسفانه این خوشبینی آنها ساده اندیشانه است.

بیشتر بخوانید:

پایان ترامپ و تثبیت ترامپیسم

برخلاف این کلیشه که یک «موج» پوپولیستی در سال های اخیر جهان را در نوردیده، ظهور و سقوط رهبران پوپولیست معمولا اثرات فراملی مهمی ندارد. درست همانطور که در میان سارقان هیچ شرافتی وجود ندارد، وقتی وجود چنین انسجامی واقعا اهمیت پیدا می کند، در میان انترناسیونال پوپولیسم فرضی نیز هیچ انسجامی مشاهده نمی شود. رفقای ترامپ همچون نارندرا مودی نخست وزیر هندو بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل  در نهایت پیروزی انتخاباتی جو بایدن را به رسمیت شناختند.

مهم تر آنکه هرچند ترامپ فردی همه جا حاضر بود، ولی هرگز نمونه یک پوپولیست نبود. پوپولیست های دست راستی که دولت را در دست دارند، معمولا وقتی پای حفظ وجهه مشروعیت خود به میان می آید محتاط تر عمل کرده و از همراهی مستقیم خشونت های خیابانی اجتناب می کنند. از آنجا که یورش به ساختمان کنگره آمریکا در روز ۶ ژانویه آشکارا نشانه ای از سر یاس و استیصال بود، این اتفاق ضرورتا  بر سرنوشت جنبش های پوپولیستی (و دست راستی رادیکال) در دیگر نقاط جهان سایه نمی اندازد. تنها نکته مهم واقعی این است که امکان دارد سایر دزدسالاران پوپولیست نیز اگر هم تا به حال حقیقتا به فکر آن نبوده اند، از این پس به بسیج خیابانی خشونت آمیز متوسل شوند.

لیبرال ها اغلب ادعا می کنند که جهان را با تمام پیچیدگی اش در نظر می گیرند، در حالی که پوپولیست ها ساده سازانی بزرگ هستند. اما این لیبرال ها بوده اند که روایت بسیار ساده سازی شده خیزش یک موج پوپولیستی جهانی را به پیش برده اند، گویی اصلا لازم نیست به زمینه های ملی خاص هر کشور توجه زیادی کرد.

بر اساس این تئوری دومینووار- که خود پوپولیست ها به شدت با علاقه از آن استقبال کرده اند- فرض بر این گرفته شده که پیروزی غیرمنتظره ترامپ در سال ۲۰۱۶  بوده که جرقه پیروزی پوپولیست های دست راستی را در اتریش، هلند، و فرانسه زده است. اما در واقع دقیقا برعکس این اتفاق رخ داده است. در اتریش نوبرت هوفر نامزد ریاست جمهوری از حزب راست  «آزادی» بعد از به کارگرفتن لودگی های ترامپیستی که باعث شد چهره ای نامناسب برای ریاست جمهوری از او به نمایش گذاشته شود، بازنده انتخابات شد. در هلند گیرت ویلدرز عوام فریب راست افراطی تایید ترامپ را پشت سر خود داشت، اما در نهایت کمتر از آنچه انتظار می رفت ظاهر شد. و در فرانسه بازنده شدن ماری لوپن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۷ در برابر امانوئل مکرون، چیزی را تایید کرد که از قبل روشن شده بود: اینکه احتمالا ترامپیسم اروپایی راهبرد موثری نیست.

نباید ناگفته گذاشت چیزی که در یک فرهنگ سیاسی جواب می دهد ممکن است در فرهنگ های دیگر جواب ندهد. همچنین این اتفاق به تصمیمات بازیگرانی بستگی دارد که خودشان پوپولیست نیستند: در مورد آمریکا ترامپ از همکاری نخبگان محافظه کار تثبیت شده و حزب جمهوریخواه بهره مند شد. در واقع احتمالا به استثنای ایتالیا، هیچ حزب پوپولیستی دست راستی بدون کمک آگاهانه بازیگران به ظاهر مرکز- راست (که اکثر آنان هرگز به خاطر نقششان در تبدیل کردن راست افراطی به جریان اصلی پاسخگو نشده اند) نتوانسته در اروپای غربی یا آمریکای شمالی به قدرت برسند.

بعلاوه حتی اگر احزاب و سبک های حکومتی نسبت داده شده به پوپولیسم دست راستی در نهایت شبیه یکدیگر شوند، به این معنا نیست که ظهور پوپولیست ها در همه جا دلایل ریشه ای مشابهی دارد. توضیح بسیار محتمل تر برای این شباهت ها این است که رهبران پوپولیست  به صورت حساب شده از یکدیگر یاد گرفته اند.

برای مثال فشار آوردن بر سازمان های غیردولتی مزاحم از طریق تغییرات قانونی به ظاهر خنثی، اکنون به یک اقدام پوپولیستی استاندارد تبدیل شده است.  در قالب چیزی که برخی ناظران آن را «قانونگرایی خودکامانه» نامیده اند، بسیاری از پوپولیست های دست راستی  بر سر قدرت، برای حفظ وجهه ای از بی طرف بودن و فراهم کردن زمینه های انکار قابل قبول اقدامات سیاسی خود، دانسته و عامدانه قوانین و اقدامات رسمی را دنبال می کنند. برخلاف ترامپ این رهبران درک می کنند که خشونت خیابانی توسط یک جنبش غیرقابل کنترل می تواند واکنشی را هم در درون کشور خودشان و هم  در میان نظاره گران بین المللی برانگیزد.

حتی در جایی که خشونت به صورت دوفاکتو تشویق می شود، مثلا در مورد آزار و اذیت مسلمانان در هند در حکومت حزب بهاراتیا جاناتای ناسیونالیست هندو، چهره هایی مثل مودی مراقب هستند تا سابقه ای از اظهارنظراتی از خود باقی نگذارند که می تواند به عنوان اقدامات تحریک آمیز مستقیم تفسیر شود. به همین ترتیب دولت  مجارستان  به طور بی امان از استعاره های نژادپرستانه و یهودستیزانه استفاده می کنند، اما ویکتور اوربان نخست وزیر از بیم آنکه روابط بسیار مهم خود را با دمکرات مسیحی های آلمان و صنعت خودروسازی آلمان به مخاطره بیندازد، مراقب است که هیچ گاه دم به چنین تله ای ندهد.

بی شک این نگرانی وجود دارد که هر پوپولیستی به شیوه های پایان بازی ترامپ توسل بجوید: تلاش برای اعمال فشار به متحدین برای دست زدن به فریب و تقلب با هدف جلوگیری از انتقال قدرت یا به کارگیری افراط گرایان دست راستی به منظور ارعاب قانونگذاران. این اقدامات از سر استیصال خبر از ضعف ترامپ می دادند اما مهم است به خاطر داشته باشیم که بیشتر جمهوریخواهان حتی بعد از مواجهه با بی قانونی آشکار ترامپ در ششم ژانویه، همچنان او را رها نکرده اند.

سایر پوپولیست های دست راستی ممکن است به خوبی متوجه این واقعیت شده باشند. رویدادهای اخیر در ایالات متحده نشان داده است نخبگانی که خود را برای همکاری با اقتدارگرایان آماده می کنند در انتها با خیلی چیزها کنار خواهند آمد. احتمال دارد این سابقه مفتضحانه به طور خاص در دیگر کشورهایی که سرمایه داری همپالگی ها در رفتار غیرقانونی اجتماع کسب و کارها همراهی کرده نیز تکرار شود.
پوپولیست های باهوش تر از ترامپ از طریق مکانیسم های حقوقی و قانون اساسی به آهستگی دمکراسی را خفه می کنند. اما دزدسالاری های پوپولیست دست راستی که به قول کاپیل کومیردی روزنامه نگار هندی بر مبنای آمیزه ای از کسب و کارهای بزرگ و تعصب بنا شده اند، احتمالا بی سرو صدا فرو نمی افتند.

برچسب ها:

جهان