مجمع جهانی اقتصاد چه خوابی برای اقتصاد و آینده جهان دیده است؟

سرویس جهان مشرق - مرکز پژوهش‌های جهانی شدن در گزارشی نوشت: موضوع «نوآغاز بزرگ» (Great Reset) اخیرا در سراسر اینترنت پر شده است. این عبارت در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های خبری و تحلیلی داغ شده و حتی نیویورک‌تایمز با انتشار مقاله‌ای آن را یک «تئوری توطئه» نامیده و مردود شمرده است. اما این مطمئناً یک تئوری توطئه نیست.


مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرح‌شده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.


مشخص شده که «نوآغاز بزرگ» در حقیقت ابتکاری از طرف مجمع جهانی اقتصاد است که با هدف جلب «همکاری ذینفعان جهانی در راستای مدیریت همزمان پیامدهای مستقیم بحران کووید-۱۹» طراحی شده است. آنچه در ادامه می‌آید مستقیماً از وب‌سایت رسمی مجمع جهانی اقتصاد برگرفته شده است:

عجالتاً ضرورت دارد که ذینفعان جهانی در راستای مدیریت همزمان پیامدهای بحران کووید-۱۹ با یکدیگر همکاری کنند. مجمع جهانی اقتصاد در راستای بهبود اوضاع دنیا، ابتکار نوآغاز بزرگ را کلید زده است.

«نوآغاز بزرگ» یک «تئوری توطئه» نیست

بنابراین، خبر نیویورک‌تایمز مبنی بر اینکه «نوآغاز بزرگ» صرفاً یک «تئوری توطئه» است، در واقع خبر جعلی بود و آنها یک عذرخواهی بزرگ به همه ما بدهکارند. طبق گفته مجمع جهانی اقتصاد، «نوآغاز بزرگ» یک «روزنه فرصت بی‌نظیر» برای رهبران دنیاست تا بدین طریق «وضعیت آینده روابط جهانی، جهت‌گیری اقتصادهای ملی، اولویت‌های جوامع، ماهیت الگوهای تجاری، و مدیریت منابع مشترک جهانی» را شکل دهند...

در شرایطی که فرصت بی‌نظیری جهت شکل‌دهی روند بهبودی دارد به وجود می‌آید، این ابتکار دربرگیرنده نگرش‌ها و نکاتی است در راستای کمک به همه کسانی که وضعیت آینده روابط جهانی، جهت‌گیری اقتصادهای ملی، اولویت‌های جوامع، ماهیت الگوهای تجاری، و مدیریت منابع مشترک جهانی را تعیین می‌کنند. ابتکار نوآغاز بزرگ به مدد نگرش و دانش وسیع رهبران کشورهای عضو مجمع، مجموعه‌ای از ابعاد را در راستای ایجاد یک میثاق اجتماعی جدید شامل می‌شود، میثاقی که برای کرامت تک تک انسان‌ها احترام قائل است.

طرح جلد مجله تایم با موضوع نوآغاز بزرگ

«نوآغاز بزرگ» یک طرح به‌روز از نظم نوین جهانی

به عبارت دیگر، «نوآغاز بزرگ» اساساً یک طرح به‌روز از نظم نوین جهانی است.

نظریه‌پرداز «نوآغاز بزرگ» کلاوس شواب نام دارد. او بنیانگذار و رئیس اجرایی مجمع جهانی اقتصاد است. در وب‌سایت رسمی مجمع جهانی اقتصاد مقاله‌ای به قلم شواب با عنوان «اکنون زمان نوآغاز بزرگ است» منتشر شده است. آنچه در ادامه می‌آید برگرفته از همین مقاله است...

جهت کسب یک نتیجه بهتر، دنیا باید دست به اقدام سریع و مشترک بزند و همه ابعاد جوامع و اقتصادهای ما از آموزش گرفته تا میثاق‌های اجتماعی و شرایط کاری را اصلاح کند. تک تک کشورها از آمریکا گرفته تا چین باید در این امر مشارکت کنند و تک تک صنایع از نفت و گاز گرفته تا فناوری باید دگرگون گردند. مخلص کلام اینکه، ما نیازمند «نوآغاز بزرگ» نظام سرمایه‌داری هستیم.

او خیلی واضح و شفاف می‌گوید که می‌خواهد «همه ابعاد جوامع و اقتصادهای ما را اصلاح کند.» این بدان معناست که همه ابعاد فعالیت بشری مشمول طرح وی می‌شوند. وی به ویژه خواهان «نوآغاز بزرگ» نظام سرمایه‌داری است.

این مسئله مطمئناً زنگ خطر را به صدا درمی‌آورد. هنگامی که مردم از تغییرات شگرف در نظام سرمایه‌داری سخن به میان می‌آورند، معمولاً منظورشان این است که ما باید حتی بیش از پیش در مسیر سوسیالیسم گام برداریم.

مؤلفه‌های اصلی نوآغاز بزرگ

بنا بر گفته شواب، «نوآغاز بزرگ» از سه مؤلفه اصلی تشکیل شده است. مؤلفه اول عبارت است از اصلاح نظام‌های اقتصادی خویش، به گونه‌ای که «مروج برآیندهای منصفانه‌تری باشند.»

گذشته از این، دولت‌ها باید اصلاحاتِ مروجِ برآیندهای منصفانه‌تر که خیلی زودتر از اینها باید عملی می‌شدند را به اجرا بگذارند. این اصلاحات بسته به کشور مربوطه می‌تواند تغییر در مالیات بر ثروت، قطع یارانه سوخت‌های فسیلی، و وضع قوانین جدید حاکم بر مالکیت فکری، تجارت و رقابت را شامل شوند.

متأسفانه، فکر می‌کنم منظور وی دقیقاً همان چیزی است که الکساندریا اوکاسیو کورتز هنگام سخن گفتن از «برآیندهای منصفانه‌تر» مدنظر دارد.

ثانیاً، شواب می‌گوید یکی از مؤلفه‌های اصلی «نوآغاز بزرگ» شامل سرمایه‌گذاری عظیم دولتی در زیرساخت‌های شهری «سبز» و دیگر پروژه‌های مشابه می‌شود...

دومین مؤلفه رسالت نوآغاز بزرگ تضمین می‌کند که سرمایه‌گذاری‌ها موجب پیشبرد اهداف مشترک نظیر برابری و پایدارپذیری می‌شوند. در اینجا، برنامه‌های هزینه‌کرد در مقیاس گسترده که بسیاری از دولت‌ها به اجرا گذاشته‌اند نمایانگر یک فرصت بزرگ برای پیشرفت هستند. برای مثال، کمیسیون اروپا از طرح‌هایی جهت ایجاد یک صندوق احیای ۷۵۰ میلیارد یورویی (۸۲۶ میلیارد دلاری) رونمایی کرده است. آمریکا، چین، و ژاپن نیز دارای طرح‌های محرک اقتصادی بلندپروازانه‌ای هستند.

به جای استفاده از این صندوق‌ها و سرمایه‌گذاری‌های بنگاه‌های خصوصی و صندوق‌های بازنشستگی جهت پرکردن شکاف‌های موجود در نظم قدیم، ما باید از اینها جهت ایجاد یک نظم نوین بهره بگیریم، نظمی که در بلندمدت تاب‌آورتر، منصفانه‌تر، و پایدارتر خواهد بود. این برای مثال به معنای ایجاد زیرساخت‌های شهری «سبز» و ارائه مشوق‌هایی برای صنایع جهت بهبود کارنامه زیست‌محیطی، اجتماعی، و حاکمیتی آنهاست.

آیا این بسیار شبیه «توافق جدید سبز» نیست که بسیاری از چپ‌ها در آمریکا مشغول پیشبرد آن بوده‌اند؟

سوماً، شواب «نوآوری‌هایی» را در نظر دارد که در جریان همه‌گیری کووید-۱۹ به‌عنوان الگویی برای «تک تک بخش‌های» جامعه شاهدش بودیم...

سومین اولویت نوآغاز بزرگ نیز مهار نوآوری‌های انقلاب صنعتی چهارم در حمایت از خیر و صلاح همگانی به ویژه از طریق پرداختن به چالش‌های بهداشتی و اجتماعی است. در جریان بحران کووید-۱۹، شرکت‌ها، دانشگاه‌ها، و دیگران دست به دست هم دادند تا شیوه‌های تشخیصی، درمانی، و واکسن‌های احتمالی را تهیه کنند؛ مراکز آزمایش راه‌اندازی کنند؛ مکانیسم‌هایی جهت ردیابی موارد ابتلا شکل دهند؛ و خدمات پزشکی از راه دور ارائه دهند. تصور کنید چه می‌شد اگر تلاش‌های هماهنگ مشابهی در همه بخش‌ها صورت می‌گرفت.

ترامپ مانعی برای نوآغاز جهانی؟

به بیان دیگر، شواب بر این باور است که واکنش جهانی به همه‌گیری کووید-۱۹ می‌تواند یک نقشه راه جهت اداره تک تک حوزه‌های زندگی در ادامه مسیر باشد. البته طرفداران جهانی‌شدن برای آنکه آمریکا را با این «نوآغاز بزرگ» همراه سازند، ابتدا باید دونالد ترامپ را از سر راه بردارند. آنها معتقدند که به تحقق این هدف بسیار نزدیک شده‌اند.

طرفداران جهانی‌شدن یک آینده «پایدار» را متصور هستند که در آن همه اشکال فعالیت بشری همسو با «خیر و صلاح زمین» به دقت پایش و کنترل می‌شوند. آنها کاملاً متقاعد شده‌اند که بهترین گزینه برای بشریت یک نظام جهانی است که در آن همه کشورهای دنیا ادغام شده‌اند، اما آنهایی که در برابر طرفداران جهانی‌شدن مقاومت می‌کنند بر این نکته واقفند که جهان تک نظمی ناگزیر به یک کابوس جهانی تمام و کمال بدل خواهد شد.

نشریات طرفدار جهانی‌شدن نظیر نیویورک‌تایمز همچنان تلاش خواهند کرد تا همه ما را متقاعد کنند که طرح‌هایی نظیر «نوآغاز بزرگ» اصلاً وجود خارجی ندارند، حتی با اینکه یک سازمان طرفدار جهانی‌شدن نظیر مجمع جهانی اقتصاد علناً طرح‌های خود را واضح و شفاف اعلام می‌کند.

«نوآغاز بزرگ» مانیفستی برای تغییرات اجتماعی در سرتاسر دنیا

«نوآغاز بزرگ» تحت هدایت طبقه الیت در دوران پساکووید؟ خیر، آنچه در بدو امر نیاز داریم، خلاصی از رویکرد طرفدار جهانی‌شدن است که ما را گرفتار این اوضاع درهم و برهم ساخت. چشم‌اندازی که مجمع جهانی اقتصاد برای آینده در نظر دارد نه یک توطئه بلکه یک مانیفست فریبکارانه و دغل‌آمیز از طرف یک طبقه غیرانتخابی حاکم است.

عبارت «نوآغاز بزرگ» همچنین در رسانه‌های اجتماعی داغ شده است. جهت اطلاع کسانی که با اینگونه موضوعات آشنا نیستند، «نوآغاز بزرگ» عنوان مانیفستی برای تغییرات اجتماعی در سرتاسر دنیا در دوران پساکووید به قلم کلاوس شواب بنیانگذار و مدیر مجمع جهانی اقتصاد است.

«نوآغاز جهانی» یک بیانیه مهم است. این بیانیه نمایانگر آن است که طبقه الیت جهانی آینده را چگونه می‌بینند و چگونه فرصت‌های به وجود آمده در اثر همه‌گیری کووید-۱۹ ــ دنیایی که ظاهراً «هیچگاه» به وضعت عادی باز نخواهد گشت ــ را غنیمت می‌شمارند تا جامعه را مطابق با تصویر ذهنی خودشان مجدداً شکل دهند. این تفکری است که سیاستمداران و رهبران «مترقی» در همه جای دنیا از جاستین ترودو در کانادا گرفته تا شاهزاده چارلز در انگلیس به آن چنگ زده‌اند.

چالش‌های دنیای پساکووید

چنین چیزی در ظاهر شاید معقول به نظر برسد. هر چه که باشد، چالش‌های دنیای پساکووید مطمئناً بزرگ خواهند بود. فروپاشی اقتصادی ناشی از قرنطینه عمومی در مقیاس جهانی و پیامدهای اجتماعی نظیر بیکاری گسترده و فقر جهانی در تاریخ جهان بی‌سابقه خواهد بود.

با این حال، «نوآغاز بزرگ» به مثابه سفسطه و دغل‌کاری در یک مقیاس بی‌سابقه است. شاید سؤال شود چه کسی مسئول ایجاد وضعیت «نرمال» مشکل‌آفرین دیروز است که ظاهراً هیچگاه به آن باز نخواهیم گشت؟

البته این مشکلات و دشواری‌ها به میلیاردرها، رهبران سیاسی، رؤسای صنایع، و مسئولان تنظیم مقررات که هر ساله در داووس پرسه می‌زنند و حین صرف صدف و مشروبات الکلی درباره مشکلات دنیا حرف می‌زنند، ارتباطی ندارد. آنها بیش از همه از این مشکلات منفعت می‌برند.

ایده «نوآغاز» در بهترین حالت ریاکارانه است

ایده «نوآغاز» در بهترین حالت ریاکارانه است. این تلویحاً بدان معناست که اقتصاد و جامعه جهانی تا قبل از کووید-۱۹ اوضاعشان خوب بود و الان نیز صرفاً نیازمند آن است که یک بار خاموش و روشن شود، درست مثل وقتی که رایانه را خاموش و مجدداً روشن می‌کنیم.

این امر صرفاً واقعیت را پنهان می‌سازد. واقعیت آن است که اقتصاد و جامعه جهانی قبل از کووید-۱۹ دچار مشکل بود و اکنون صرفاً وضعیت وخیم‌تری را تجربه می‌کند، زیرا اکنون حتی بیش از پیش وابسته به طرح‌های بی‌سابقه نجات مالی کشورهاست و نسل‌ها طول می‌کشد تا منابع مالی مربوطه بازپرداخت شوند. واژه «نوآغاز» مقیاس ویرانی اقتصادی پیش روی ما، اصلاحات مورد نیاز، و موانع موجود در مسیر آینده را به اندازه کافی بازتاب نمی‌دهد.

دوران جدید دیکتاتوری از بالا به پایین در جهان

این «نوآغاز بزرگ» آنقدرها هم بزرگ نیست. چیز جدید یا تحقق‌پذیری نیز ارائه نمی‌دهد. این مفهوم در واقع یک پروژه تکراری در حمایت از جهانی‌شدن است که می‌خواهد دغدغه‌ها و خیال‌پردازی‌های طبقه الیت را در جریان بحران کووید در اولویت قرار دهد، جایگاه مبتنی بر زر و زور آنها را مستحکم سازد، و دوران جدیدی از دیکتاتوری از بالا به پایین را رقم بزند.

نکته کلیدی در خصوص ماهیت غیرواقعی چنین چیزی آن است که همه‌گیری موجب شده تا تصورات گلوبالیستی که سنگ بنای این آرمان‌شهر جدید (یا بهتر است بگوییم کابوس‌شهر) را شکل می‌دهند، مردود شمرده شوند. کووید موجب بی‌اعتباری دولت‌های ملی شده است. تنها ملت-دولت‌ها از اختیار و اقتدار لازم جهت وضع قرنطینه عمومی و سپس ارائه ــ یا در برخی کشورها تلاش جهت ارائه ــ کمک‌های مالی اقتصادی به کسب‌وکارها و خانواده‌ها جهت جبران اثرات ناشی از قرنطینه برخوردار بوده‌اند.

برخلاف دیدگاه‌های مجمع جهانی اقتصاد، همه تغییرات ناشی از کووید نبوده‌اند. تغییراتِ رخ‌داده صرفاً گرایشات پیشین را شتاب بخشیده و متجلی ساخته‌اند. وضعیت واقعی دنیا شفاف‌تر شده است ــ یعنی اینکه دنیا همچنان در یک وضعیت مشخص بسر می‌برد و ریسک‌گریزی و احساس آسیب‌پذیری همچنان بر تفکر فرهنگی نخبگان حاکم است.

آلبرت انیشتین یکبار به شوخی گفت «هیچ مشکلی را نمی‌توان با تکیه بر همان سطح بینش و آگاهی که آن را رقم زده است، حل‌وفصل نمود». مفهوم «دوباره‌سازی بهتر» که در کانون «نوآغاز بزرگ» ــ و در حقیقت همه چشم‌اندازهای دولتی ــ قرار دارد، به همین دلیل محکوم به شکست است.

در قالب چنین تفکری، مهم‌ترین درس برگرفته از همه‌گیری نادیده گرفته می‌شود: آینده بیش از آنکه به برنامه‌های دگرگون‌ساز وابسته باشد، به این بستگی دارد که عموم مردم مایل به پذیرش تغییرات مختل‌کننده باشند.

برچسب ها:

جهان