شورش جوانان اصلاح‌طلب علیه استبداد در اصلاحات

سرویس سیاسی مشرق - چند ماهی از انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی نگذشته که نزدیک به 100 نفر از جوانان اصلاح‌طلب در نامه‌ای بلند از رئیس دولت اصلاحات می‌خواهند تا با تغییر در شیوه رهبری و هدایت خود تجدیدنظر کنند، این جوانان اعتقاددارند، نظرات آن‌ها در میان اصلاح‌طلبان محلی از اعراب نداشته و تهدید کردند که اگر در بر همان پاشنه قدیمی بگردد، آن‌ها به‌طورقطع ارتباط تشکیلاتی خود را اصلاح‌طلبان را قطع خواهند کرد.[1]

آن‌ها در این نامه گفته بودند که باید در اصلاحات خاتمی دوباره اصلاحاتی صورت پذیرد و حرف‌های آن‌ها نیز شنیده شود، این نامه درواقع شورش جوانان بر رأس رهبری خاتمی بود، جوانان در محافل خصوصی خاتمی را فردی خود تک‌رو با حمایت همیشگی از رفقای قدیمی‌اش چون عارف و موسوی لاری می‌خواندند که جوانان را فقط برای شب انتخابات و پوستر چسبانی می‌خواهند! تا پیش‌ازاین سابقه نداشته که جوانان اصلاح‌طلب به این شکل علنی و صریح به سیاست‌های چهره‌های قدیمی اصلاح‌طلب اعتراض و تهدید کنند که در صورت عمل نشدن به توصیه‌هایشان تصمیمات شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان را همراهی نخواهند کرد.

شورش جوانان اصلاح‌طلب علیه استبداد در اصلاحات

نامه گروهی آن‌ها در ابتدا بدون پاسخ ماند و در شورای عالی اصلاح‌طلبان این نامه را مصداق سهم خواهی دانست و فضای مقابله شکل جدی‌تری به خود گرفت، اما تهدید جدی این 100 نفر برای خروج از احزاب اصلاح‌طلب به‌ویژه حزب اتحاد باعث شد؛ محمد خاتمی در دیداری پاس سخنان آن‌ها بنشیند.

خاتمی در آن دیدار می‌گوید: «عارف دست زدنی نیست و تغییر نخواهد کرد، تغییر شورای عالی اصلاح‌طلبان ممکن نیست، به میرحسین موسوی گفته‌ام راهم تعامل با نظام است نه راهی که موسوی می‌رود» آب پاکی که خاتمی روی دست جوانان معترض ریخت به همین‌جا ختم نشد. خاتمی ادامه داده بود: «اساس حوصله بیشتر درگیر شدن در بحث‌های اصلاحات را ندارد و شورای عالی را تشکیل داده تا از بار مسئولیت او کاسته شود»[2].

سه سهمیه و صداهایی که خفه می‌شوند

جو ناامیدی بار دیگر راه خاتمی با جوانان را جدا می‌کند، حتی دادن سه سهمیه به جوانان در ساختار شورای عالی اصلاح‌طلبان باعث کوتاه آمدن آن‌ها نمی‌شود. مدل دلخواه در ذهن معترضان شبیه جبهه دموکراسی خواهی ستاد معین در سال 84 بود، امضاکنندگان بیانیه تمایل داشتند چهره‌هایی چون علیرضا رجایی و مولوی عبدالحمید و همچنین نمایندگان مدنی، زنان، معلمان و سایر اصناف و اقوام در این ترکیب جای بگیرند، ترکیبی شبیه به مدلی از ائتلاف حزب منحله جبهه مشارکت با نهضت آزادی و نیروهای ملی مذهبی، ائتلافی جدید و فراگیرتر از ساختار سنتی اصلاح‌طلبی.

پاسخ به این تغییرات منفی بود! معترضان اعتقاد داشتند خاتمی و رفقایش هر طور که دلشان می‌خواهد با بدنه برخورد کرده و راه اعمال سلیقه‌های دموکراتیک را بسته‌اند، واژه‌ای که هادی غفاری آن را «دیکتاتوری خاتمی»[3] می‌نامد.

جوانان اصلاح‌طلب به خاتمی فشار می‌آورند که جای ساختار معیوب و رانتی شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان «نهاد ملی اصلاحات» تشکیل شود.

آن‌ها در نامه خود نوشته بودند که دیگر تن به فرمایشات لیستی نداده و حاضر به کشیدن بار اصلاحات بر دوش خود نیستند! اما خاتمی خودش را بی‌نیاز از ساختار جدید می‌بیند؛ همان‌گونه که در تمامی دوران اصلاحات جز حزب مشارکت خودش را از سایر احزاب سیاسی هم سو جدا کرده بود. نتیجه بی‌تفاوتی رهبران اصلاح‌طلب و خاتمی نسبت به امضاکنندگان آن نامه خروج بسیاری از آنان از احزاب اصلاح‌طلب و ناامیدی از روند موجود بود؛ اما آن‌هایی که هنوز خاتمی را سمبل فعالیت سیاسی می‌دانستند، به دنبال اصلاح‌طلبان و حلقه‌های تصمیم‌گیری بسته می‌دویدند.

نامه دوم و تهدید به جدایی!

خروجی محافل بسته تصمیم‌گیری اصلاح‌طلبان نهاد تازه تأسیس «اجماع ساز» است. شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم، احزاب این جریان سیاسی را به این نتیجه رساند که شورای عالی سیاست‌گذاری به پایان خط رسیده است. بر همین اساس بود که محمدرضا عارف و عبدالواحد موسوی لاری در فاصله کوتاهی از انتخابات مجلس ترجیح دادند که از ریاست و نائب رئیسی این شورا استعفا دهند تا مسیر برای یک ساختار جدیدتر باز شود.

ساختار جدید معدلی از 32 حزب و تشکل جبهه اصلاحات با همراهی 10 چهره منتصب به خاتمی در یک سازمان‌دهی جدید بود. البته از همان روزها بازهم صدای اختلاف‌نظرها بلند بود. کارگزاران سازندگی و حزب مردم‌سالاری ساختار جدید را ادامه همان نهاد معیوب قبلی می‌دانستند و در رسانه‌های خود حتی یک گزارش و خبر کوتاه نیز به تحولات جدید اختصاص ندادند!

آن‌ها اعتقاد داشتند که نهاد سیاسی جدید همچنان بر پایه شخص‌پرستی و پیوستگی دائم به خاتمی تشکیل‌شده است. «مصطفی کواکبیان» دبیر کل حزب مردم‌سالاری در مصاحبه با روزنامه آرمان می‌گوید: «ما نظر مشورتی آقای خاتمی یا حتی بزرگانی در مجمع روحانیون را می‌پذیریم اما اینکه آن‌ها راسا برای ۳۲ حزب تصمیم بگیرند که چه کسی نامزد انتخابات بشود، چه کسی حضور پیدا کند یا خیر و فرآیندها چه باشد، محل اختلاف است. همیشه احترام و مشورت گرفتن از این بزرگان برای ما عمل درستی بوده اما اینکه عقل جمعی ۳۲ حزب را تعطیل کنیم و به صحبت‌های یک فرد گوش کنیم، موضوع اختلاف بوده است. در اصل اما باید ازنظر این افراد استفاده شود».

کواکبیان به‌صورت تلویحی شیوه جدید را ادامه «مهندسی انتخابات» می‌داند، زیرا ساختار جدید همچنان بر پایه نظرات دو حزب منحله مشارکت و مجاهدین انقلاب با اعمال‌نظر خاتمی بناشده است.

جالب آنکه نهاد جدید التاسیس بازهم صدای جوانان اصلاح‌طلب را درآورده است، آن‌ها اعتقاددارند مانند گذشته، ردی از حضور جوانان در تصمیم‌گیری‌های نهایی وجود ندارد. آن‌ها بازهم منتقد اصلی خاتمی هستند و دوباره دست به نامه‌نگاری زده‌اند تا بتوانند فضا را به سمت خود تغییر دهند.[4]

این نامه با هدایت فرزند جلایی پور و یک عضو نهضت آزادی، خاتمی را تهدید کرده‌اند که باید شفاف‌تر، دموکرات تر و منعطف‌تر باشد! به نظر می‌رسد این نامه اتمام‌حجت آن‌ها با پدرخوانده‌ها باشد.

شورش جوانان اصلاح‌طلب علیه استبداد در اصلاحات

جوانان دیگر دلشان نمی‌خواهد زنجیره انسانی اصلاح‌طلبان در شب انتخابات شوند، صدای آن‌ها البته ضعیف است و کسی در میان بزرگان اصلاح‌طلب آن‌ها را جدی نمی‌گیرد؛ باید دید جوانان اصلاح‌طلب مقابل خودرایی و تک‌رأیی خاتمی و شرکایش تسلیم می‌شوند یا پیروز.


[1] https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3399643

[2] http://tabnakkohkiluye.ir/fa/news/631734

[3] https://www.fardanews.com/fa/news/1005109

[4] https://fararu.com/fa/news/475076

برچسب ها:

سیاسی