سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
گر زلف پریشانت در دست صبا افتد
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
یکی از برادران به خاطرهای که چند سال قبل در صدر یکی از یادداشتهای کیهان آورده بودم اشاره داشت و در سالروز میلاد رسول خدا(ص) تکرار آن را بیمناسبت نمیدانست. از این روی یادداشت پیشروی را با بیان دوباره آن خاطره آغاز میکنیم. خاطره یاد شده به اولین روز بمباران تهران در جریان جنگ تحمیلی مربوط میشود. بخوانید؛
« این پرسش را به هنگام نوجوانی از استاد شهید مرتضی مطهری پرسیده بودم، از مرحوم علامه جعفری و دیگران نیز، پاسخها دقیق بود و مستدل اما، آن شب پاسخی از نوع دیگر یافتم که دلنشین بود و مصداق عینی آنچه بزرگان یاد شده با دلایل نظری گفته بودند.
آن شب اولین شب موشکباران تهران بود. اولین موشک ساعتی به غروب مانده در خیابان شیخ هادی فرود آمده و بیمارستانی را ویران کرده بود. مردم هنوز نمیدانستند که آن غرشها و انفجارهای مهیب و پیدرپی ناشی از موشکپرانی صدام است. تصور میکردند بمباران هوایی است، مثل دفعات قبل و در تعجب بودند که چرا مثل همیشه قبل از بمباران آژیر قرمز کشیده نمیشود.
ما در سپاه میدانستیم که موشکهای عراقی- بخوانید تولید مشترک شوروی سابق، آمریکا و انگلیس- است که با افزایش برد به تهران رسیده است. خیابانهای تهران خلوت بود و موشکها هر از چندگاه با غرشی بلند به آسمان تهران میرسید و چند ثانیه بعد، صدای انفجاری مهیب در فضا میپیچید...
آخر شب بود که موشک دیگری از راه رسید، خط آتش آن نشان میداد که به سمت کوههای شمال تهران میرود و بعد... انفجاری مهیب در همان حوالی... دوستی که در کنارم بود با رنگ پریده پرسید؛ جماران؟!... هر دو به دلشوره افتادیم... با برادران سپاه در جماران تماس گرفتیم.... خبری نبود. راستی اگر آن شب یکی از موشکها به جماران وخانه محقر و بدون پناهگاه امام اصابت میکرد چه میشد؟
تصور فاجعه نیز هولناک بود... اگر امام میرفت؟... آن شب این سؤال در ذهن نگارنده با نگرانی چرخید و چرخید تا به اینجا رسید که اگر موهبتی به نام خمینی نبود چه میشد؟... ما میماندیم و دنیای پر از پلشتیها و آدمها و مکتبهای بدرد نخوری که بودند و هستند، ریگان و آمریکا با لیبرال دموکراسی خفن و سردمداران بیشخصیت و عفن، شوروی و مارکسیسم انسانیتسوز، انگلیس و نوادگان دزدان دریایی که در آن به حکومت رسیده بودند... دنیایی با این رنگو بو و مکتبهایی با این سمت و سو به چه دردی میخورد؟... کمکم به پاسخ آن سؤال نزدیک شده بودم...
اگر رسول خدا(ص) نبود و محمد مصطفی(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود، بودن در دنیا با کدام بهانهای توجیهپذیر بود؟... و خلقت مردمان و آفرینش زمین و آسمان را چه سود؟!... و این پاسخ و توضیح خالی از ابهامی بود برای آن کلام نورانی که خدا خطاب به رسول گرامی اسلام فرموده بود... «لولاک لما خلقت الافلاک... اگر تو نبودی، جهان را نمیآفریدم...».
فردا سالروز میلاد رسول خدا(ص) است، سالروز اهدای بزرگترین و برترین هدیه خدا به همه انسانها. این هدیه الهی اگرچه برای همیشه تاریخ ماندگار و از گزند ایام در امان است، اما بعد از رحلت رسول خدا(ص)، جماعتی که با ظهور اسلام حاکمیت اشرافی خود را از دست رفته میدیدند، پنبههایی را که در دوران سلطه بیچون و چرای خویش در دهان ملتهای مظلوم فرو میکردند تا فریاد حقطلبانه آنان را در گلو خفه کنند برای بازگشت به دوران قبل از بعثت رسول خدا(ص) راه و روش دیگری را برگزیدند.
این بار اشراف زخمخورده پنبههایی که به برکت اسلام از دهانها خارج شده بود را با بهرهگیری از ترفندهای شیطانی در گوشها فرو کردند تا ندای حقطلبانه اسلام شنیده نشود! این ترفند، اگرچه نه در همه جا و نه برای همگان، ولی در بستر زمان کارگر افتاد و اسلام نابمحمدی(ص) به تدریج و در گذر ایام، از میدان عمل به انزوا کشیده شد.
دشمنان دیروز که به روی اسلام و مسلمانان شمشیر کشیده و در پی ناکامی از مقابله رو در رو به پستوها خزیده بودند به میدان آمدند و کار به آنجا کشید که بنیامیهها و بنیعباسها میداندار اسلام شدند و این چرخه همچنان چرخید تا به دورانی رسید که رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان «عصر خمینی» یاد کردهاند. امام راحل ما غبار غلیظ قرنها بدعت و انحراف و تحریف و کجاندیشی را که بر چهره اسلام نشانده بودند، زدود و اسلام ناب را همانگونه که در صدر بود به جهانیان عرضه فرمود. بار دیگر بعثت بود که آغاز شده بود، این بار از ایران... اما نه آن که دین جدید و یا دعوتی بیرون از حلقه بعثت رسول خدا(ص) به میان آمده باشد.
این، همان بود که به فراموشی سپرده شده بود و بار دیگر بازگشتی بود به هزاروچهارصد و چند سال پیش. گویی باز هم رسول خداست که امیر کاروان است و مردم را از «جاهلیت مدرن» به راه فراموش شده خدا میخواند. به گفته استاد شهید، آیتالله مطهری «وقتی خمینی کبیر ندا به انقلاب بلند کرد، مردم این ندا را در دل خود آشنا یافتند و با پای جان به سوی آن شتافتند». این، همان گمشده قرنهای متمادی آنان بود که حالا از زبان امام خمینی مژده پیدا شدنش را میشنیدند.
مژدهای که امیرمؤمنانعلیهالسلام، بعد از برشمردن پلشتیهایی که در پیش است، از آمدن آن خبر میداد و مردمان را به آماده بودن برای آن روز - بخوانید امروز- توصیه میفرمود:
«... کالبدهایی میبینم بیجان و جانهایی بیکالبد، عبادتکنندگانی راه صلاح ناپیموده، بازرگانانی از تجارت سود نبرده، بیدارانی که در خوابند، حاضرانی که غایبند، نگاهکنندگانی که نمیبینند، شنوندگانی که ناشنوایند، گویندگانی ناگویا... پرچم گمراهی را میبینم چون درختی تناور برپای مانده و شاخ و برگ به هر سو دوانده...» و پس از وصف آن دوران که در پیش است به هشدار مینشیند که «هر رفته را بازآمدنی است، پس حق را از عالم ربانی و خداشناس خود بشنوید و دلهاتان را آماده کنید، هنگامی که شما را فرا میخواند آماده شوید و...»
روزنامه تایمز در اینباره نوشت؛ «خبر انقلاب اسلامی در ایران، به سرعت سراسر جهان را درنوردید و در پاییز 1978 بود که دنیای غرب بار دیگر اسلام را کشف کرد. اسلامی که پس از دهها قرن دوباره در اوج استقبال مردمی به میدان آمده بود.»
میشل جانسون استراتژیست برجسته آمریکایی در نشریه ژئوپولیتیک آورده بود که «انقلاب اسلامی در ایران، تجدید حیات دوباره اسلام است. در این انقلاب هیچیک از ایسمهای متداول نظیر ناسیونالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم و سوسیالیسم کمترین نقشی نداشته است، دنیای غرب با اسلامی روبروست که قرنها در میان مسلمانان فراموش شده بود... الله اکبر یعنی خدا بزرگ است... این همان شعار مسلمانان در آغاز ظهور پیامبر اسلام است، خمینی تکرار اوست » و...
هنری کسینجر ، مشاور رئیسجمهوری آمریکا در دهه 70 اعتراف میکند: «آیتالله خمینی غرب را با بحران جدی برنامهریزی مواجه کرد، تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامهریزی را از سیاستمداران و نظریهپردازان سیاسی میگرفت. هیچ کس نمیتوانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای شناخته شده دردنیا سخن میگفت و عمل میکرد، گویی از جای دیگر الهام میگرفت، دشمنی آیتالله خمینی با غرب بر گرفته از تعالیم الهی او بود او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.»
بار دیگر رخدادهای صدر اسلام به تکرار نشست، جنگ احزاب، تحریمهای اقتصادی، ترفندهای روانی، به میدان آمدن منافقین، تهدیدهای پی در پی دشمنان بیرونی و نقزدنهای دنبالههای داخلی آنها و...
اما دیگر قرار نبود مانند اُحد از «تنگه غنیمت»! آسیب ببینیم، یا مثل صفین از «نیزه فریب»! زخم برداریم، قرار نبود مالک که آن روز به خیمه سیاه معاویه رسیده بود، امروز هم مانند آن روز، به سبکمغزی خوارج و حیله عمروعاص از نیمه راه باز گردد. قرار نبود علی(ع) را تنها بگذاریم تا مظلومانه سر در چاه بگذارد و دغدغههای فرو خورده خود را با چاه در میان بگذارد! عاشورا به تکرار آمده بود و کربلا در میان بود، اما این بار نوبت یزیدیان و حرامیان داعش بود که قلع و قمع شوند.
راستی چه غمزده بود آن روز، اولین اربعین حسینی(ع) که تربت پاک مولای شهیدمان حضرت ابا عبدالله(ع) فقط دو زائر داشت، جابر بن عبدالله انصاری و شاگرد با وفایش «عطیه عرفی»؟!... امروز اما، اربعین که از راه میرسد، آن تربت پاک، ۲۵ میلیون زائر پاکباخته دارد که بیسودای سود و فارغ از بود و نبود به زیارتش میشتابند و به نوشته هافینگتن پست؛ این سپاه عظیم به هر سو که برود، توان فتح دارد و هیچ ارتشی نمیتواند در مقابلش ایستادگی کند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در وصف رسول خدا(ص) میفرمود: «طبیبی است که با طب خود به این سوی و آن سوی میرود، داروی او بیماران را بهترین درمان است و داغ او سوزان، آن را به هنگام نیاز بر دلهایی مینهد که حق را نمیبینند، گوشهایی که ناشنوایند و زبانهایی که ناگویا... با داروی خود دلهایی را میجوید که در غفلت افتادهاند و یا از هجوم شبههها در حیرت...»
امروز انقلاب اسلامی نسخه آن طبیب را به این سوی و آن سوی دنیا میبرد و به هر نقطهای که میرود، حماسه بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص) میآفریند. به قول خواجه شیراز؛
گر زلف پریشانت در دست صبا افتد
هر جا که دلی باشد در دام بلا افتد
ما کشتی صبر خود در بحر غم افکندیم
تا آخر از این طوفان هر تخته کجا افتد؟
طلوع محمد طلوع بی غروب
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
این ایام شگفتی خانه هستی شور «زادن» و هدیه دادن دارد، زمین و آسمان، انتظار طلوع خورشید بی غروبی از جنس خدا دارد. چشم همه ملائک و عرشیان از آسمان سوی زمین خیره است تا به نور ناب ترین گوهر هستی روشن شود. «بهانه آفرینش» به اذن الهی سَرِ رخ نمودن دارد، «دردانه» خلقت به اراده و حکمت حضرت باری تعالی رخصت تابیدن یافته و «طلوع محمد» از کرانه هستی، پایان ظلمت و تاریکی را به عالمیان نوید می دهد.
محمد این والاترین و مبارک ترین «مولود» عالم وجود آمد تا تمامی نور حق متجلی شود و بساط و خیمه و خیام ظلم و جهل و تاریکی را برچیند و به جای ظلم، عدل، به جای ظلمت و تاریکی، نور، به جای جهل و خرافه و نادانی، علم و عقل و دانایی بنشاند.
این عزیزترین و گرانبهاترین هدیه خداوندی آمد تا پس از رسیدن به مقام «رسالت» و نیوشیدن «اقراء باسم ربک الذی خلق...» دل و جان گرامی اش محیط وحی الهی شود و در مقام خدادادی نبوت آن قدر بالا رود تا در عرش اعلی و «سدرة المنتهی» از جبرئیل امین هم پیش افتد و تا «قاب قوسین او ادنی» بالا رود و مُقام یابد و پس آن گاه دوباره آن حبیب خدا برای دستگیری از خلق خدا سوی زمین آید.
ارزنده ترین دُرّ و گوهر خلقت، همو که نص صریح قرآن، خدای جهانیان و ملائکه اش از «ازل تا ابد» به او درود می فرستند و مومنان نیز در این هنگامه همیشگی و نجوای آسمانی افتخار هم آوایی دارند، محمد (ص) آمد تا قبیله شرک و جهل و بت پرستی را بتاراند و نور یکتاپرستی و عقل و علم و توحید را در جان انسان ها بتاباند.
آمد تا خانه جان انسان ها را از هر تاریکی و نادانی و پلشتی بزداید و به جایش نور معرفت و پاکی بنشاند، آمد تا پایانی باشد بر قوم و قبیله گرایی و نژادپرستی و برتری جویی سفید بر سیاه و غنی بر فقیر. آمد تا خیمه سیاه ظلم و بیداد و کینه و دشمنی و قتل و خون ریزی را خراب کند و خیمه سپید و نورانی عدل و قسط و مهربانی و برابری و «برادری» را به پا کند، خلف صالح ابراهیم بت شکن آمد تا کعبه بدل شده به «بتکده» را با فرو ریختن بت ها و شکستن هیمنه «بت سازان» و آشکارسازی دروغ بزرگ شان دوباره به «خانه خدا» بدل کند.
آن مهربان پیامبر و آن دلسوزترین و رئوف ترین پدر امت و انسانیت آمد تا پایانی باشد بر «دخترکُشی» جاهلانی که از شنیدن خبر دختردار شدن، روی هایشان عبوس و سیاه می شد و زنده به گور کردن آنان را وظیفه و افتخار خود بر می شمردند!
محمد(ص) این جان جانان آفرینش آمد تا جان انسان ها را جان دوباره ببخشد و بذر و نهال طیبه «مکارم اخلاق» را در زمین و ضمیر و فطرت و گفتار و رفتار آدمیان برویاند. آن پیامبر راست گفتار و درست کردار، آن حریص به هدایت و سعادت انسان ها، خون دل ها خورد که پس از دیگر پیامبران الهی در کسوت خاتم انبیاء چنان راه بنماید و هدایت و راهبری و رهبری کند که هیچ پوینده حقیقی، راه گم نکند و جویندگان صراط مستقیم و طریق سعادت، در وادی حیرت سرگردان نمانند. پیامبر رحمت آن قدر در این راه سعی بلیغ کرد و خون جگر خورد و رنج ها برد که خداوند فرمود «لعلک باخع علی نفسک».
محمد(ص) این اعظم و اکرم پیامبران که مظهر همه خوبی ها و تجلی «خُلق عظیم»، رفتار کریمانه، گفتار حکیمانه و جلوه تام و تمام شرم و حیا و عفت الهی بود و ساده زیستی و بی ریایی و تواضع و فروتنی در گفتار و رفتار و سلوک حضرتش موج می زد آمد تا مثلث شوم زر و زور و تزویر را برای همیشه تاریخ در چشم آدمیان رسوا کند.
رحمة للعالمین، همو که از دریچه دل ها وارد می شد و جان ها را به عشق خدا روشنایی می بخشید، خود در گفتار و کردار «اسوه حسنه» برای امیدواران و مومنان به خدا و روز جزا شد تا آخرالزمان.
حضرت خاتم المرسلین به مشیت و حکمت بالغه آفریدگار هستی، دو ثقل و وجود گران سنگ را برای هدایت و به سعادت رسیدن انسان تا همیشه تاریخ به یادگار گذاشت؛ یکی ثقل اکبر که قرآن است و وحی و کلام مُنزَل و همیشه جاوید الهی و آن دیگری، عترت حضرت ختمی مرتبت که خداوند سبحان، خود، محبت و مودت ایشان را مزد رسالت حضرت مصطفی قرار داد و به آخرین پیام آور الهی و دریافت کننده وحی خداوندی فرمود «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی».
خداوندا جان جمیع امت اسلام و ملک جان انسانیت را به نور اسلام و قرآن و هدایت انبیای الهی، خصوصا آیین محمدی که اکمل ادیان و پیامبرش، اعظم پیامبران و خاتم انبیاء است، روشن بدار.
1 - طلوع محمد، نام کتابی است اثر زنده یاد مهدی سهیلی
وحدت؛ پادزهر توطئه دشمنان
جلیل رحیمی جهانآبادی در ایران نوشت:
ایران ما قرنهاست که به سبب تنوع مذهبی و فرهنگی و همزیستی ادیان و اقوام مختلف در کنار هم خود میتوانسته یکی از نمادهای مهم وحدت معرفی شود. حال آنکه در سالهای اخیر قدری وجهه کشورمان از این حیث به دلیل برخی کجفهمیها دچار خدشه شده است. هر چند که بارها مقام معظم رهبری در مواضعشان به نقش وحدت و همگرایی در جهان اسلام و در کشور تأکید کردهاند و این موضوع را به یک استراتژی دائمی برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل کردند اما در عمل هنوز ما دچار عقبماندگیهایی در این زمینه هستیم. آن هم در شرایطی که تمام بسترهای فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران در جهت تحکیم وحدت قرار دارند.
تحکیم وحدت برای ایران مانند هر جامعه دیگری دارای منافع بسیار قابل توجهی است. منافعی که در سایه مسئولیتپذیری در قبال وحدت تأمین میشود. به عبارتی اگر مسئولیت خود را در قبال موضوع مهم وحدت درک نکرده و مورد توجه قرار ندهیم از منافع آن هم به شکل طبیعی بهره مناسبی نخواهیم برد. منافع تاریخی وحدت برای ایران امر بسیار روشنی است؛ آنجا که در گذرگاه حوادث تاریخی پیچیده و خشونتباری به طول قرنهای بسیار زیاد هیچ عاملی نتوانست یکپارچگی این کشور و زیست اجتماعی و فرهنگی مردم، اقوام و ادیان مختلف آن در کنار یکدیگر را تهدید جدی کند.
در دوره اسلامی که از 14 قرن پیش آغاز شده و در زمانی که دین مبین اسلام در کشور ما گسترانیده شد، علمای دینی ما از هر فرق، طایفه و مذهب نگاه ویژهای به بحث وحدت میان امت واحده اسلامی داشتهاند. در واقع آرامشی که امروز ایران در میان آتش اختلافات خاورمیانه دارد، موقعیتی است که در قرون قبلی نیز بارها تکرار شده بود و قطعاً بخشی از این آرامش امروز میراث همان همزیستی و وحدت دیروز در خطه ایران است.
به لحاظ تاریخی همواره تهدیدات بیرونی مهمترین عاملی بوده که وحدت را در جغرافیای ایران الزامی میکرده است. همین وضعیت امروز هم در منطقه خاورمیانه حاکم است و بنابراین همان الزام قرون گذشته به وحدت نیز همچنان پا برجاست. به طور مشخص تخاصم جدید علیه کشور ما دیگر مانند گذشته رنگ و بوی نظامی ندارد. بعد از دوران هشت سال جنگ تحمیلی و با پیشرفتهای نظامی ایران بعد از آن دشمنان بخوبی متوجه شدند که ضربه زدن به کشور از این طریق کاری تقریباً نشدنی است.
از همین رو به شکل واضح و روشنی تاکتیک آنها علیه ما به سمت فعال کردن گسلها و اختلافات داخلی در کشور تغییر جهت داده، به شکلی که سلاح آنها در سه دهه اخیر علیه ما بر دو قسم کلی استوار بوده؛ یکی دستگاه تبلیغاتی که برای ساخت تصویری واژگونه از ایران، اسلام و ملت، به خدمت گرفتهاند و دیگری حمایتهای بیدریغ مالی، سیاسی، تبلیغاتی، حقوقی و... این کشورها از گروههای سیاسی که فعال کردن گسلهای اختلاف در جامعه را مدنظر قرار دادهاند.
در چنین عرصهای است که به نظر میرسد شئون مختلف وحدت در جامعه ایران یک ضرورت غیرقابل انکار باشد که البته پیشزمینه آن هم پذیرش تکثر در میان قشرهای مختلف مردم است. در شرایط فعلی هر قدم فاصله گرفتن جامعه ایران از فرآیند وحدت، چه در حوزههای سیاسی، چه دینی و مذهبی، چه فرهنگی و چه شئون دیگر باید به عنوان تیری در سلاح دشمن علیه کشورمان شناخته شود. ایران همچنان این ظرفیت را دارد که مانند قرون متمادی قبلی به عنوان یک نمونه موفق و شاخص از وحدت و همزیستی اجتماعی در دنیا مطرح باشد و از همین شاخصه خود به عنوان رویینتن شدن در برابر تهدیدات بیرونی بهره بگیرد.
گام اول: خروج از شلختگی
مهدی محمدی در وطنامروز نوشت:
یکم- اکنون تقریبا روشن شده است که اروپا نه اراده و نه انگیزه لازم را برای آنچه مقامهای دولت آقای روحانی «ایستادن در مقابل تحریمهای آمریکا» و «تضمین منافع اقتصادی ایران از برجام» مینامند، ندارد.
مکانیسم مالی مورد ادعای اروپا، نه نهایی شده، نه اگر نهایی شود میتواند با موفقیت بر تحریمها غلبه کند و نه اساسا چنین تعهد جدیای در اروپا وجود دارد. مدتهاست روشن است اروپا در ارزیابی از تهدید ایران و همچنین در اعلام نگرانی از برنامههای مرتبط با امنیت ملی ایران بویژه برنامههای دفاعی و منطقهای، فاصله چندانی با آمریکا ندارد؛ اگر نگوییم در مواردی جلوتر هم هست.
آنچه دولت آقای روحانی درنمییابد و به دلیل همین درنیافتن بیش از یک سال از طلاییترین فرصتهای کشور را سوزانده، این است که اساسا هدف اروپا نگه داشتن ایران در برجام است نه سبک کردن تحریمهای آمریکا یا ایستادن در مقابل آن. دولت آقای روحانی نیز نتوانسته هیچ ملازمه منطقی یا راهبردی میان ماندن ایران در برجام با خنثی شدن تحریمهای آمریکا از سوی اروپا برقرار کند.
تهدیدهای لفظی و ابراز ناامیدی وجود داشته ولی دولت آقای روحانی هرگز نتوانسته یک تهدید معتبر خلق کند که اگر منافع اقتصادی مدنظر ایران از برجام تامین نشود، ایران از توافق خارج خواهد شد، بلکه برعکس، دولت این تضمین راهبردی را پیشاپیش به اروپا– و حتی آمریکا- هدیه کرده که ایران تحت هیچ شرایطی از برجام خارج نخواهد شد و حال انتظار دارد اروپا تهدیدهای فردی مانند آقای عراقچی را جدی بگیرد. مسیر راهبردیای که دولت آقای روحانی در آن قدم گذاشته ناقص، مملو از سوءتفاهم و فاقد منطق صحیح است، بنابراین اگر نتیجه ندهد هیچ جای تعجب نیست.
دوم- دولت آقای روحانی در یک سال و نیم گذشته فرصت گرانبهایی برای اصلاحات اقتصادی، ایجاد تهدیدهای معتبر راهبردی برای غرب و استفاده از فضای پسابرجام برای تقویت روابط اقتصادی با یک بلوک ضدآمریکایی از اقتصاد جهان داشته است. فرصت بینظیر دونالد ترامپ در آمریکا اگرچه ظاهرا مسیر برجام را روی ایران بست ولی مسیرهای بسیار دیگری را گشود که شاید در شرایط عادی باز کردن هیچ یک از آنها بسادگی و در زمانی چنین کوتاه، میسر نبود. متاسفانه از هیچ یک از این مسیرها بدرستی استفاده نشد.
طبعا این نوشته جای بحث درباره جزئیات نیست ولی آنچه در عمل و روی زمین رخ داد این بود که دولت در انتظار وعدههای سرخرمن اروپا نشست و به آنها امید بست و بدتر از این، بخش بزرگی از انرژی داخلی خود را صرف نهایی کردن برنامه اقدام FATF کرد تا اروپا را راضی کند، بعد هم انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا را بهانه کرد و بیعملی خویش را تشدید کرد و حالا هم در انتظار نشسته است تا مهلت دولت ترامپ تمام شود! دیدیم که نه اجرای 90 درصد برنامه اقدام، دل FATF را با ایران نرمتر کرد (در همین بیانیه آخر، درخواستهای FATF از ایران از برنامه اقدام تفاهمشده هم فراتر رفته است)، نه تضمین به ماندن در برجام به اروپا تحرکی بخشید و نه انتخابات میاندورهای آمریکا معجزه کرد. تنها اتفاقی که افتاد از دست رفتن زمان، کم شدن فرصتها و انباشت تهدیدها بود.
سوم- دولت نه برنامه مدون دارای منطق راهبردی در بیرون ایران دارد و نه حتی درون تیم خودش منسجم است. چگونه میتوان باور کرد دولتی که بیش از 2 سال از همه داراییهای راهبردی کشور حتی حساسترین بخشهای دفاعی و امنیتی هزینه کرده تا FATF (و در واقع اروپا) را راضی کند که ایران مشغول پولشویی نیست، به یکباره و در سطح عالیترین مقام سیاست خارجی یعنی وزیر امور خارجه اعلام میکند کشور پر از پولشویی است! آیا همه چیز تصادفی است؟ چرا سخنان آقای وزیر دقیقا به همان جایی اشاره میکند که آمریکا و صهیونیستها میخواهند؟
چرا این چیزهای تصادفی و غیرعمدی دقیقا در این زمان خاص رخ میدهد؟ و تازه خوشمزهتر اینکه دولت فقط برای اینکه شجاعت اخلاقی پذیرش یک اشتباه را ندارد، اعلام میکند موضع وزیر امور خارجه موضع کل دولت است! اگر این موضع کل دولت است، بنابراین کل دولت باید هزینههای تحمیل خسارتی چنین عظیم به امنیت ملی را بپذیرد. وقتی موضع وزیر امور خارجه روحانی و وزیر خارجه ترامپ یکی است و هر دو به زبان اشارت فلان نهاد خاص را متهم میکنند، نباید انتظار داشت چنین دولتی بتواند در مقابل فشار تحریم و تهدید مقاومت و از معیشت و امنیت ملت ایران صیانت کند. ترکیب غرور، خشم و ناکارآمدی، پدیده بدیعی خلق کرده است که نخستین نتیجه آن از دست رفتن انسجام درونی دولت برای اداره کشور در این شرایط خاص است.
چهارم- نتیجه این وضعیت این است که دولت آقای روحانی فاقد هرگونه گزینه راهبردی برای خروج از وضعیت فعلی است. مهمترین وظیفه دولت اکنون این است که این گزینه را برای خود خلق کند و برای اینکه چنین کند، قبل از هر چیز باید یک بار تکلیف خود را روشن کند که دوست و دشمن کدام است. آقای روحانی مدتی است از مقاومت سخن میگوید اما هیچ راهبرد مقاومتی در شرایط فعلی کارآمد نخواهد بود، الا اینکه ابزارهایی روشن برای ایجاد وحدت در داخل، جبران خسارت برای مردم و تحمیل هزینه به دشمن داشته باشد. تحمیل هزینه به دشمن کلیدیترین عامل و از قضا غایبترین آنها در نظام طرحریزی راهبردی دولت است.
دولت باید این ایده را از سر بیرون کند که کار با اروپا تحمیل هزینه به آمریکاست. لااقل الان دیگر معلوم شده هدف اروپا چیزی غیر از نگه داشتن ایران در برجام و خرید زمان برای کارگر افتادن فشارها نیست. اگر واقعا ارادهای برای مقاومت وجود دارد سادهترین راه، تجدیدنظر کلی یا جزئی در تعهدات برجامی ایران است. اگر برجام واقعا برای اروپا مهم باشد، این حربه محاسبات اروپا را تنظیم خواهد کرد و اگر مهم نباشد، پس ما بیجهت به امید اعتمادسازی با جهان، راهبردیترین بخشهای صنعت هستهای خود را تعطیل کردهایم و در کل این مسیر تجدید نظر اساسی لازم میآید.
بسیج چشمه جوشان انقلاب اسلامی
سیدعبدالله متولیان در جوان نوشت:
تلاقی هفته بسیج با هفته وحدت؛ مناسبت مبارک و فرخندهای است که با کارکردهای فراملی بسیج هم انطباق دارد. امروز بیش از هر زمان دیگر جهان اسلام تشنه وحدت و همدلی و پرهیز از تفرقه و جبههبندیهای داخلی است و تفکر بسیجی نماد «همدلی و وحدت»، «ایستادگی در برابر ظالم و حمایت از مظلوم» و «امنیت پایدار» است. بسیج بیشک تفسیر عملی آیه آخر سوره فتح و جلوه عملی امت رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم و «.. والذین معه اشداء علیالکفار رحماء بینهم ...» است که امت اسلامی را به پاشیدن بذر محبت و رحمت در بین خود و ایستادگی در برابر کفار و مستکبران فرا میخواند.
بذر تفکر بسیجی در هر نقطهای از جهان اسلام که پاشیده شود درخت مقاومت، اتحاد و همدلی و مبارزه با نظام سلطه و امنیت پایدار غرس میشود و منافع نظام سلطه و مستکبران را نابود میکند. بیداری جهان اسلام و شکلگیری تفکر مقاومت و پیدایش ارتشهای مردمی و بسیجی (جیشالشعبی، حشدالشعبی و...) در کشورهای اسلامی، میوه شجره طیبه انقلاب اسلامی است که ماهیت و موجودیت نظام سلطه را در جهان اسلام به نابودی تهدید کرده است.
یکی از راهبردهای نظام سلطه برای درهم شکستن اتحاد و انسجام در کشورهای اسلامی، دمیدن در شیپور قشربندیهای «مذهبی»، «قومیتی»، «جنسیتی»، «پانیستی»، «نژادی»، «طبقاتی» و افزایش آسیبپذیریهای جوامع اسلامی بهویژه در حوزه امنیت، از طریق برجسته سازی، تشدید، ساماندهی و مدیریت کانونها، تَرَکها و شکافهای اجتماعی بهعنوان مهمترین و کارآمدترین ابزار برای تشدید منازعات داخلی و ضربه زدن به امنیت ملی کشورهای مسلمان است و بسیج و تفکر بسیجی دقیقاً خنثیسازی همین اهداف دشمن را هدفگیری کرده است.
مفسران قرآن کریم در تفسیر سوره فجر، کلمه فجر را (که بنا به برخی تفاسیر نام دیگر حضرت سیدالشهدا علیهالسلام است) به چشمهای تشبیه کردهاند که میجوشد و میخروشد و در مسیر راه، پلشتیها و زشتیها را شسته و امنیت دروغین و کاذب حیوانات موزی و مزاحم موجود در باتلاقها را برهم زده و باتلاقها را به برکههایی زلال و محل اجتماع سارها و پرندگان خوشالحان تبدیل میکند و با اتصال به چشمه، برای ساکنان حقیقی برکه، آسایش و امنیت پایدار به ارمغان میآورد.
و امروز شجره طیبه بسیج، میراث جاوید، گرانبها و بینظیر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و همان فجر و چشمه جوشان و فیاض انقلاب اسلامی است که بهسان معجزهای بزرگ و همچون رودخانهای پرخروش و دائمی در کران تا کران جهان اسلام به حرکت درآمده و ارادههای خاموش و مردمان ظلمپذیر را بیدار نموده و به حرکت در میآورد و علیه بیدادگری مستکبران و عوامل سرسپرده و وابسته آنان متحد میکند.
دیروز حضرت روحالله در مقام دفاع از جنگ هشت ساله بر سر منتقدان بیبصیرت فریاد برآورد: «ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهایم... ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم... ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال میتوان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت...
جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد... صدای اسلامخواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلامشناسی مردم در امریکا، اروپا، آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست.» و امروز در امتداد خط مقاومت، با صدای رسا میخروشیم که بیداری اسلامی ثمره و میوه تفکر بسیجی است، پیروزی عراق بر تروریسم تحمیلی و داعشیان تولید غرب از آثار تفکر بسیجی و شکلگیری حشدالشعبی است، پیروزی سوریه بر مثلث شوم عبری-غربی-وهابی و غلبه بر گروهکهای تکفیری و داعشی از آثار احیای تفکر بسیجی و شکلگیری جیشالشعبی است، پیروزی مردم لبنان بر فتنههای ساخته و پرداخته مثلث شوم مذکور از آثار شکلگیری حزبالله و بسیج مردمی است، زمینگیر کردن متجاوزان رژیم صهیونیستی در جایجای سرزمین فلسطین بهویژه در غزه از آثار شکلگیری تفکر بسیجی در قالب جبهه مقاومت اسلامی فلسطین است؛ و اکنون بیش از سه سال است که مردم مظلوم یمن با احیای تفکر بسیجی در برابر مثلث شوم و شرارت عبری-غربی-وهابی دلیرانه مقاومت میکنند و نظام سلطه را به ستوه آوردهاند و به جهانیان ثابت کردهاند که پیروزی نه در سایه مذاکرات ذلتپذیر، بلکه در سایه آمادگی و حضور مردم و شمشیرهاست؛ و اینک حداقل یک سال است که نظام سلطه و دشمنان انقلاب اسلامی و مشخصاً شیطان بزرگ امریکا بهسان شتران در خواب لفلف خوران با «امواج سهمگین روانی»، «اعمال شدیدترین تحریمهای مرکب»، «ممانعت از تجارت و خرید نفت ایران»، «راهاندازی جنگ دلار» و «بهکارگیری جنگهای ترکیبی و هیبریدی» خود را برای خاموش کردن نور انقلاب اسلامی (یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ)، تلخ کردن کام مردم ایران و جلوگیری از برگزاری جشن ۴۰ سالگی انقلاب مهیا و آماده کردهاند، اما این مردم ایرانند که در سایه تفکر بسیجی (.. رحماء بینهم) در برابر این امواج سهمگین، همچون زمان جنگ تحمیلی ایستاده و ضمن خنثی کردن همه توطئهها (.. لیغیض بهمالکفار)، خود را برای برگزاری هرچه باشکوهتر جشن پیامبری انقلاب اسلامی و زیرپا گذاشتن ابرقدرتها و رسیدن به قلههای حریت و آزادگی و تحقق جامعه مهدوی آماده میکنند و اطمینان دارند که خدا با ماست و «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ.»
چرا به وحدت اسلامی نمیرسیم؟
محمد محمودی در آرمان نوشت:
سوال این است که چرا با این همه شعارها و کنفرانسها به وحدت اسلامی نمیرسیم؟ به نظر نگارنده پاسخ این سوال در یک جمله خلاصه میشود. چون به اخلاق اسلامی عمل نمیکنیم گرفتار نفرین پیامبر(ص) شدیم که فرمودند: الجماعة رحمة والفرقة عذاب. کنزالعمّال، 20242.
خدا رحمت کند آیتا... هاشمی را که در اواخر عمر برای اولین بار در سال ۹۴ به کنفرانس وحدت اسلامی نرفت و سوگمندانه لب به شکایت گشود و گفت: وحدتی از کنفرانسهای وحدت اسلامی، ندیدیم! البته آیتا... هاشمی در کنار این انتقادات صریح، میراث بسیار موفقی را هم در ایجاد وحدت اسلامی به یادگار گذاشته است که در همان سال ۹۴ و با حضور در آیین اختتامیه دومین همایش گردهمایی سفرا و نمایندگان ایران در خارج از کشور در مرکز مطالعات وزارت امورخارجه با بیان خاطرهای ناگفته از نحوه جذب ملک عبدا... پادشاه فقید عربستان، مانیفست تحقق وحدت اسلامی در سایه بهرهمندی از سیره نبوی(ص) را به یادگار گذاشت که بازخوانی آن در آستانه سالروز ولادت حضرت محمد(ص) برای خوانندگان خالی از لطف نیست. رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام آن روز در جمع دیپلماتها گفت: سال ۹۱ میلادی بود.
اجلاس سران کشورهای اسلامی در سنگال، قرار دیدار متقابلی گذاشتیم با پادشاه عربستان قبل از اجلاس رسمی. دیدار اول در دفتر آنها، دیدار دوم در دفتر ما. اول ما رفتیم ولی آنها نیامدند. من گفتم ما دوباره میرویم. وزیر خارجه ما مخالف جدی بود. میگفت خلاف تشریفات دیپلماتیک است. ولی من گفتم میرویم و رفتیم. ملک عبدا... که مرا در راهروی محل اقامتش دید. بلافاصله بیرون آمد و مرا در آغوش گرفت و گفت به دفتر شما میرویم. ملاقاتمان که تمام شد. چند ساعت بعد زمان رفتن به سالن اجلاس رسید. جلوی در توی ماشین نشسته بودم که مسئول تشریفات پادشاه عربستان آمد.
گفت ملک عبدا... میخواهد با ماشین برادرش -رئیسجمهور ایران- به سالن اجلاس سران اسلامی برود و چند دقیقه بعد هم در میان شگفتی همگان آمد و با هم به سالن اجلاس رفتیم. با همین یک برخورد برادری ما سالها ادامه یافت و توانستیم با همراهی هم بر بسیاری از مشکلات جهان اسلام از جمله قیمت پایین نفت فائق آییم. آنچه خواندید روایت آیتا... هاشمی بود از تحقق وحدت اسلامی که به عنوان میراثی عملی از سیره نبوی(ص) برای آیندگان و تاریخ بهجا مانده است، زیرا رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام سخت مومن بود به این انذار ابدی رسول خدا(ص) که فرمودند: لا تَختَلِفوا، فَإِنَّ مَن کانَ قَبلَکمُ اختَلَفوا فَهَلَکوا. باهم اختلاف نکنید که پیشینیان شما دچار اختلاف شدند و نابود گشتند. کنزالعمال، 894.
فراموشخانه منفعت طلبی
محمدرضا ستاری در ابتکار نوشت:
روز گذشته سازمان نجات کودکان اعلام کرد که در طول نزدیک به چهار سال جنگ در یمن، 85 هزار کودک زیر پنج سال تنها به دلیل گرسنگی جان خود را از دست دادهاند که این میزان البته سوای مرگ و میرهای ناشی از جنگ، بمباران و بیماریهای واگیرداری است که از زمان حمله عربستان گریبان یمنیها را گرفته است. با این حال جامعه جهانی نشان میدهد که تلاش دیپلماتیک خود را برای صلح در یمن متوقف نکرده و از سوی مقابل کشورهای غربی در ژستهایی متفاوت از لزوم یا عدم لزوم تحریمهای تسلیحاتی عربستان سخن میگویند.
شرایط حیرتانگیز یمن آدمی را یاد سیر تحول و تکامل بشریت میاندازد. انسان از زمانی که از روی درخت پای به روی زمین گذاشت و با ابداع کشاورزی دیگر مجبور نبود مانند حیوانات از بام تا شام به دنبال غذا بگردد، تاکنون پیشرفت خیرهکنندهای را در تمامی زمینهها تجربه کرده است.
آدمی علاوه بر مهار بسیاری از بیماریهای مهلک نه تنها در طول یک قرن گذشته متوسط عمر خود را دو برابر کرد، بلکه توانست به اندازه تمام دوران تاریخ انسانی و حتی بیشتر بر کشفیات علمی نائل آمده و حتی طبیعت را نیز مقهور اراده خود کند. همین پانصد سال قبل طاعونی که اکنون اثری از آن مشاهده نمیکنیم، نزدیک به 70 میلیون انسان را در اروپای مرکزی از پا در آورد، اما امروزه مهلکترین بیماریها مانند ابولا یا سارس در نهایت اگر غیرقابل کنترل و مهار هم شوند، نهایتاً چند صد آدم را به کام مرگ میکشانند.
انسان همچنین در یکی از مهمترین دستاوردهای خود با شکستن قانون جنگل که در آن جنگ حالتی طبیعی داشت، توانست حتی این بلای بشری را نیز مهار کند. در گذشته صلح به مفهوم غیبت جنگ تلقی میشد، اما امروز این جنگ است که حالتی غیر طبیعی داشته و از اواسط قرن گذشته سایه شوم آن در کشورهای غربی به گونهای محو شده که با ارائه تعریفی جدید از صلح، دیگر واژه جنگ جایگاهی در مناسبات و برنامهریزیهای سیاستگذاران و تصمیمگیران سیاسی و اقتصادی کشورهای غربی ندارد.
در چنین شرایطی و با انفجار اطلاعات، دانش به عنوان یکی از سه رکن اصلی قدرت، پول و زور را به کناری نهاده و با تبدیل شدن به یک منبع اقتصادی مهم، علاوه بر تنزل دادن سودآوری جنگ، آن را بیش از گذشته به مناطقی محدود عقب رانده است؛ مناطقی که اقتصاد آنها هنوز بر پایه اصول مادی قدیمی قرار دارد، مانند خاورمیانه و آفریقا.
با همه اینها، انسان متمدنی که توانسته اصول اومانیسم را 300 سال حاکم بر سیاره زمین کند، اکنون با خیال راحت از مهار غول جنگ در غرب به نظاره آن در مناطق به قول خودش پیشامدرن نشسته است. هر چند خود با عبور به سوی اقتصاد بی وزن استراتژی دوران نوین را بر پایه بازی برد- برد تعریف کرده، اما به فکر چرخش کارخانجات اسلحهسازی خود دست و پا میزند؛ به امید سودآوری بیشتر و به بهانه موازنه قوا برای مناطقی که هنوز از منظر رئالیسم حاکم بر نظام جهانی حیاتی محسوب میشوند.
تحقیقات نشان داده عادیترین واکنش انسان به موفقیت و سودآوری نه رضایت، بلکه ولع و حرص بیشتر است؛ پس شاید از این رو است که کشورهای غربی سرمست از مهار جنگ در مناطق خودشان با چسبیدن به صنایع دودکشی اسلحهسازی، همچنان در پی سیراب کردن عطش مزاج سرد سرمایهداری هستند. غافل از اینکه این سرمستی از یاد آنها برده که تاریخ جای خالی برای تحولات نمیگذارد و هر چه انسان پیشرفتهتر و قویتر شود، بنا بر قانون و جبر حاکم بر طبیعت خود را تغییر میدهد. درست مانند یک سقف شیشهای که تمامی دستاوردهای بشری را تغییر ماهیت داده و به سوی او باز میگرداند.
انسان پیشرفته گویا از یاد برده آنچه او را بر زمین حاکم کرده نه هوشیاری و علم و ابزارسازی، بلکه همکاری متقابل است و نیز از یاد برده که به قول چخوف نویسنده شهیر روسیه، سلاحی که در پرده اول نمایش داده میشود، حتماً در پرده سوم شلیک خواهد شد. حال علت جنگ در یمن و سایر نقاط هر چه میخواهد باشد، از وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گرفته تا هر عامل زیربنایی دیگر.
اما برخورد متناقض با پدیده جنگ و خارج کردن توازن منطقه با فروش سلاح به امید بهرهبرداری بیشتر و نگاه بیتفاوت به کودکان به خاک افتاده یمن، مطمئناً روزی کل پیکره واحد بشریت را به لرزه در خواهد آورد. نباید از یاد برده شود که تنها یک نمونه از این برخورد منتاقض مانند بومرنگی از سیل مهاجران به سرزمینهای غربی بازگشت تا علاوه بر برهم زدن بافتار اجتماعی، وحدت و همگرایی اروپایی را که هدف اصلی آن کنترل جنگ بود با مخاطره مواجه کند. این موضوع زنگخطری است که بار دیگر میتواند آتش آن دامن تمامی بشریت را بگیرد و شاید بهترین توصیف از نگاه سرد به وقایع دلخراش خاورمیانه این شعر از برتولت برشت باشد که میگوید: گره بر ابرو نداشتن از بی احساسی خبر میدهد و آنکه میخندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است.