نقض جدی قانون در اخذ صلاحیت مسئولان سازمان نظام روانشناسی/ بی‌اعتبار سازی هویت ایرانی و اسلامی با ابزار روانشناسی/ مجلس و دولت به داد این سازمان برسند

خبرگزاری فارس، گروه سلامت: خبر دستگیری رئیس سازمان نظام روانشناسی کشور در هفته‌های گذشته مورد توجه بسیاری از رسانه‌ها و  مردم قرار گرفت و این خبر مسیری بود برای ابراز دل نگرانی‌های اساتید و دلسوزان حوزه روانشناسی و مشاوره؛ دلسوزانی که پیش از این نسبت به آینده این رشته در کشور ابراز دغدغه داشتند و معتقد بودند که با توجه به این رشته می‌توان بخش زیادی از مشکلات اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی را مدیریت و برطرف کرد.

معصومه اسمعیلی، رئیس انجمن مشاوره ایران و دانشیار دانشگاه علامه طباطبائی از جمله این افراد و صاحبنظران است که معتقد است دشمن به دنبال بی‌اعتبار سازی هویت ایرانی و اسلامی، ساختار خانواده و ایجاد هویت ناامیدی، بی تعهدی و رخوت است. وی به شدت بر عملکرد سازمان نظام روان‌شناسی طی سال‌های گذشته و تاکنون انتقاد دارد و می‌گوید: در اخذ صلاحیت مسئولان و روسای سازمان نظام روانشناسی نقص جدی قانون  وجود دارد و متأسفانه اصلا صلاحیت‌های خاص برای این افراد اخذ نمی‌شود.

به گفته او مشکلات و چالش‌ها در سازمان زیاد است و باید مسئولین نظارتی مجلس، ریاست جمهوری و وزارت علوم به کمک نمایندگان انجمن‌های علمی به موقعیت ورود یابند و نسبت به تعیین تکلیف سازمان نظام روانشناسی اقدام کنند. در ارتباط با همه موضوعات امروز سازمان نظام روانشناسی و جایگاه این رشته در بخش‌های مختلف با  رئیس انجمن مشاوره ایران به بحث و گفت‌وگو نشستیم که جزئیات آن به شرح زیر است:

در حال حاضر وضعیت روان شناسی کشور چگونه است و انجمن مشاوره ایران در این زمینه چه مسئولیتی به عهده دارد؟

موقعیتی که ما در آن به سر می‌بریم را می توانیم به دوفضای درونی و بیرونی تقسیم کرد که در فضای درونی اکنون در دوران بازدم هستیم. در این دوره بسیاری از زوائد همچون باورهای غلط، فعالیت‌های نامناسب، انسان‌های غلط، قوانین ناکارآمد، برنامه‌های نامناسب و امور دیگر که در جریان حرکت زنده و پویای روان‌شناسی و مشاوره به عنوان مضر و مزاحم شناسایی شده است در حال بیرون رانده شدن از فضای این حیطه استراتژیک است.

البته به طور طبیعی این تصفیه به آسانی صورت نخواهد گرفت و ذرات غیرمفید و غیر اصیل در مقابل این حرکت تلاش دارند در جای خود بمانند، برای ماندن دست و پا بزنند و هوا را آلوده بخواهند؛ اما ان شاالله پر کردن سینه فراخ روان شناسی از الطاف دانش و بینش اخلاق محور، در تصور یک دم عمیق، بر سرعت و قدرت بازدم خود خواهد افزود.

ولی در فضای بیرونی مردم آرام آرام به این حیطه از خدمات روی آورده و انجمن مشاوره ایران نیز در کنار انجمن‌های پیشتاز روان شناسی به حسب وظیفه هستی شناسانه و سهم گذار خود، در حالت دفاع از اعتبار این حرفه است.

از سوی دیگر در دهه‌های اخیر روانشناسی کشور بعضا مورد بی‌مهری قرار گرفته است. از نقاط عطف این رویکرد، تصمیماتی بود که برای تجزیه روانشناسی و سلب حق روان درمانی اتخاذ شد که با هوشیاری و اقدام به موقع برخی اساتید و دانشجویان مشاوره و روان شناسی، تا حد زیادی محقق نشد. البته این یک حادثه مهمی بود که اعتماد به نفس زیادی به فعالان داد. اینکه گروهی توانسته بودند در برابر تصمیمات غیرعلمی، غیرمنطقی بایستند و حرف درست را به کرسی بنشانند. این اعتماد به نفس در صحنه های دیگر نیز خودش را نشان داد.  

طی سال‌های گذشته چه بلایی بر سر روانشناسی کشور آمده که امروز سبب گرفتاری شده است؟

در چند دهه گذشته میدان کار مشاوره و روان شناسی به گروه خاصی واگذار شده است چنین وضعی به‌طور کلی عوارضی از جمله رکود، عدم انعطاف لازم همراه با تغییرات موقعیتی، نوعی دیکتاتور روشی، فساد و تجمع ناموزون و توهم مالکیت بر این حیطه دارد.

نتیجه عملی چنین موقعیتی این است که امروز اظهار اطلاع از دستگیری یکی از این افراد هم جرم شناخته می‌شود و مطلع مورد توهین و افترا  قرار می‌گیرد و احتمالا با پول حق عضویت‌های اعضا یک وکیل هم استخدام می شود تا با بالا و پایین بردن یک استاد تمام دانشمند این حرفه در پله‌های دادگاه، به بقیه درس سکوت و نظاره داده شود. این یک روش شناخته شده است اما نکته بسیار جالب، شیرین و آموزنده این بود با اندکی پایمردی و حضور فعال، بدی برای همگان هویدا شد.

به نظر شما دستگیری یا زندانی بودن رئیس سازمان نظام روان شناسی چقدر آسیب به اعتبار این حوزه وارد می‌کند؟

رئیس سازمان نظام روان شناسی و رئیس همه سازمان‌ها و نهادهای دیگر انسان‌هایی هستند همچون سایر افراد که دارای قوه انتخاب و اختیار بوده و در هر فکر و عملی می‌توانند مسیر اشتباه را برگزینند. به طور منطقی، انتخاب بد هیچ انسانی به معنای بد بودن آن نهاد، سازمان و یا حتی عقیده و حکومت نیست. مردم ما مردم فهیم و اهل اندیشه‌ای هستند و میان این موارد  تفکیک قائل می‌شوند.

آسیب‌های اصلی که روانشناسی و مشاوره کشور را تهدید می‌کند، چیست؟

آسیب‌هایی که امروز این حوزه را تهدید می‌کند سه مسئله است. اول غفلت از جایگاه روان شناسی و مشاوره و در نظر گرفتن نقش دو گانه آن، دوم عدم انسجام روانشناسان و مشاوران در ایفای نقش تاریخی خود در این برهه از زمان در کمک به مسئولین و مردم در گذار شکوهمند از تنگه و پهنه مقاومت و سوم عدم تصحیح نحوه جذب و آموزش روانشناس و مشاور و اداره مواضع تأثیر گذاریشان است.

منظور شما از غفلت در این حوزه چیست؟

در حال حاضر ما در گیر یک جنگ معنایی هستیم که هدف آن بی‌اعتبار سازی هویت ایرانی و اسلامی مردم ما، ساختار خانواده و تعهدات انسانی تداوم هویت مستقل و پویا و نهایتا ایجاد هویت ناامیدی، بی تعهدی و رخوت است. در جنگ معانی هدف اذهان است و ابزار زبان، در فضای جنگ معانی تشخیص بسیار مشکل است و فضا آنچنان غبارآلود است و مرز هنجار و ناهنجار چنان در هم آمیخته است که راه را شناختن بسیار هنر باید.

در چنین وضعیتی اهمیت نقش مشاوره و روانشناسی و آگاهی‌های ارتباطی و زبان روشن‌تر می‌شود. در جهان پیشرفته، دانش روان شناسی در تمامی عرصه‌ها از اقتصاد گرفته تا سیاست بستر اصلی حرکت را ترسیم می کند. امپراطوری‌های تولید کننده جنگ‌های کوچک و بزرگ، در ایجاد بازارهای بزرگ سلاح فروشی که برای خود راه می اندازند برای شروع، تداوم و پایان بخشیدن به جنگ‌ها مبتنی بر میزان سوددهی، از موسسه‌های بزرگ روان شناسی  کمک گرفته و می گیرند. آنها طی قرن‌ها فعالیت بی وقفه این مهارت را پیدا کرده‌اند که بدون حضور فیزیکی و پرداختن هیچ‌گونه تاوانی بابت تصمیم های سودجویانه و ضد انسانی خود، تنها با مدیریت معانی در قالب زبان روزانه، جو روانی جوامع را به دست گرفته و جریانات را به نفع خود سامان دهی کنند.

به نظرتان وضعیت روان‌شناسی یک کشور را می‌توان یک عامل امنیت ملی بدانیم؟

به طورحتم چنین است. طرح و رشد نظریه‌های بزرگ روان شناسی در رَحِم جنگ‌های جهانی شکل گرفته است و مشاوره، پیآمد نیاز به حل بحران‌های عمومی همچون بیکاری، شکاف نسلی و تغییرهای ساختاری پس از این جنگ‌ها بوده است. از شروع جنگ‌های معروف در جهان همواره بحث ستون پنجم که همان جنگ معانی است عنصر شناخته شده ای بوده پس مسلماً روان شناسی و مشاوره در هر کشوری از عناصر امنیتی به حساب می‌آید. ستون پنجم امروز با ایجاد بخش‌های مرکزی مدیریت شده به واسطه روان شناسی و به وسیله جهان‌خواهان بر علیه آرمان‌های انقلابی مسیر دشمن را هموار می‌کند. این فرایند بدون تردید یک فعالیت مبتنی بر اطلاعات روان شناسی است.

به نظر شما می‌توانیم این مسئله را مربوط به حیطه روان شناسی نظامی بدانیم؟

خیر همه حیطه‌های روان شناسی، راهنمایی و مشاوره می‌تواند در این مسئله ورود داشته باشد. برای درک ساده این مسئله به فعالیت پر هزینه کانال من و تو و یا جم توجه کنید.آیا این برنامه ها برای سرگرمی و تفریح مردم ایران تهیه می شود؟ یا ایجاد زبانی جدید که دال مرکزی آن خیانت است در مقابل دال تعهد و غیرت؟ دقت کنید ما هنوز هم متوجه نشده‌ایم که غیرت داشتن و متعهد بودن حتی در رسانه ملی ما رسماً یک فحش و یک واژه تمسخر آمیز شده است.

مباحثی همچون شکاف نسلی، طلاق و بسیاری از مفاهیم وارد شده به زبان روزانه ما که از طریق بعضی برنامه‌ها در صدا و سیما وارد شده ایجاد سبک زندگی کرده است. چه کسانی این فرایند را مهندسی کرده‌اند؟آیا بحث هویت قومی، ملی و دینی یک مسئله مرتبط با امنیت ملی نیست؟ تاریخ را ورق بزنیم هنگامی که ژنرال مولا یکی از سرکردگان سپاه ژنرال فرانکو با ارتش خود به سوی مادرید پایتخت اسپانیا پیش می‌رفت، برای جمهوری خواهان مسلط بر شهر پیغام فرستاد که: «من با چهار ستون سرباز و تجهیزات از شرق و غرب و شمال و جنوب به سوی مادرید پیش می‌آیم اما پبش از ما  «ستون پنجم» ما در مادرید و در میان جمع شما هستند و دانسته یا ندانسته برای ما فعالیت می‌کنند. شاید هم آنها با ما موافق نباشند اما اعمالشان غیر مستقیم مسیر را برای ورود ما آماده کرده است

در کشوری مانند ایران که مردمش حاضر نیستند استقلال چندین هزار ساله خود را در نظم فرمایشی غول‌های اقتصای ضد بشر از دست بدهند، طلاق تنها معنای طلاق ندارد، دزدی و کلاهبرداری یک مسئول تنها معنای دزدی و کلاهبرداری ندارد. اینجا بحث به زانو در آوردن یک باور جهانی است که قدرت جهانی بودنش به اثبات رسیده و این دلهره متفاوتی برای دست اندر کاران جهانی سازی در پی دارد. همه این امور شکل و شدت عنصرمعنایی جنگ جدید جهانی را متمایز از بقیه موقعیت‌ها می‌سازد.

چرا سازمان هنوز رئیس ندارد؟

وضعیت سازمان خوب نیست. چون متولیان سازمان مقید به قانون سازمان نظام روانشناسی و مشاوره نبوده‌اند. پس از پانزده سال از تشکیل  سازمان، حتی یکبار اجازه تشکیل مجمع عمومی داده نشده است. هر چهار سال یکبار اعضا را برای اخذ رای فرا خوانده ‌اند ولی به محض آنکه بر کرسی مدیریت نشستند، حق نظارتی اعضا فراموش می‌شود و نه تنها خودشان مجمع عمومی برگزار نمی‌کنند بلکه جلوی آن‌را می‌گیرند.  یا در مورد دیگر، حدود سه سال پس از آخرین انتخابات می‌گذرد، هنوز سازمان رئیس ندارد. 

وظیفه سازمان نظام روان شناسی و مشاوره چیست و چه نقشی دارد؟ گردانندگان آن چگونه انتخاب می شوند؟

سازمان در واقع وظیفه دارد برکل فرایند جریان روان شناختی کشور نظارت کند. از آموزش روان شناس و مشاور تا صدور پروانه  و نظارت بر کار کسانی که قرار است محرمانه‌های مردم را بشنوند و در انتخاب آنها از شروع یک زندگی خانوادگی تا فرزندپروری، انتخاب شغل، سبک زندگی و رویارویی با مرگ با آنها همراه باشند. لذا هرکجا حرفی از مسائل روانشناسی کشور باشد اعم از جنگ، بحران، آسیب‌های اجتماعی و در تمام سازمان‌ها اعم از آموزش و پرورش، صدا و سیما، نیروی انتظامی، قوه قضائیه و امثال آن حضور دارد.

با توجه به نقش حساس مسئولان روان‌شناسی کشور، صلاحیت رؤسا، مدیران و مسئولان آن چگونه تعیین می‌شود و این افراد چگونه تفویض اختیار دارند؟

شورا خودش برخی افراد را تعیین می‌کند که می‌نشینند و صلاحیت آنها را تعیین می‌کنند! در حقیقت نقص قانون در این زمیته جدی است و متأسفانه اصلا صلاحیت های خاص برای این افراد اخذ نمی‌شود!

 

نظارت بر این سازمان به عهده چه کسانی است؟

نهاد رسمی، هیأت بازرسان است که پشتوانه جدی هم ندارند. بلکه برحسب احساس مسئولیت شخصی می توانند مؤثر یا خنثی و یا همراه محض باشند. البته نهادهای غیر رسمی، همچون انجمن‌های علمی و دانشجویی نیز می‌توانند نقش نظارتی مؤثری در روند امور مشاوره و روان شناسی ایفا کنند کما اینکه در دنیا چنین است. تغییرات مثبت و روشنگری‌هایی که طی حدود یک‌سال گذشته رخ داد، ماحصل تلاش همین نهادهای غیر رسمی و حتی کمک به نهاد رسمی (هیات بازرسان) بوده است.

نتیجه عملکرد این شورا تا کنون چه بوده است؟

از تکرار و کالبدشکافی آن خشنود نیستم. متأسفانه بعضی از افراد معنی واژه مسئول را نمی‌دانند. اغلب برای همین، وقتی مسئولیتی به آنها واگذار می‌شود فکر می‌کنند، آمده‌اند حکومت کنند. حقوقی پیدا کرده‌اند بدون تکلیف؛ لذا وقتی محقّی سوالی از آنها می‌کند آن را بی‌ادبی می خوانند و این جمله تکراری که نشانگر فرار به جلو و نوعی سفسطه من قال و ما قال و جابجایی را بیان می دارند که این چه ادبیاتی است؟!  در واقع شاید منظور این است که سوال از مسؤل یک نوع بی ادبی است. متاسفانه ادبیات صریح و روشن شهروندی در حال حاضر نوعی جرم تلقی می‌شود. 

به طور مثال در جشن نوروزی روان شناسان و مشاوران که به ابتکار یکی از انجمن‌های بزرگ به وقوع پیوست، از یکی از مسئولین سازمان خواستیم به جای سخنرانی تشریفاتی به سوال‌های اعضا درباره سازمان پاسخ بدهند نتیجه این شد که خودشان با اعتراض صحنه را ترک کردند و همکارانشان پشت تریبون رفتند و در حمایت از آنها حضار و مطالبه کنندگان را لومپنیست و پوپولیست نامیدند و تا چندین هفته در سایت سازمان که با پول اعضا اداره می‌شود به اعضای سوال کننده بد و بیراه گفتند و توضیح می دادند چون دو نفر بچه‌های کوچک خودشان را با خودشان به جشن آورده بودند پس از اعضا نبودند. بیان داشتند که اینها دانشجوی ترم‌های پایین بودند و اصولا از خیابان جمعشون کرده‌اند! و حالا آنها را به دادگاه خواهند کشاند و به دادگاه‌های بدوی دانشگاههای‌شان شکایت خواهند کردو ...

چرا سازمانی به این مهمی در چنین شرایط آسیب سازی در کشور نباید از اعضایی تشکیل شده باشد که بعد از حدود سه سال نشود حکم مسولیت را برای یکی زد؟ این مسئله می‌تواند چه دردسرهایی در پی داشته باشد.

 در حال حاضر تکلیف چیست و چه اقدامی باید انجام داد؟

 از نظر من مسولین نظارتی مجلس و ریاست جمهوری و وزارت علوم البته بدون حضور لابی گرانی که اتفاقا به دلیل بقای زیاد این مجموعه در موقعیت حاکم بر سازمان دست‌های بسیار بلندی هم دارند، باید به کمک نمایندگان انجمن‌های علمی به موقعیت ورود کنند و در یک محور برگزاری انتحابات زودرس را راه اندازی کنند.  در محور دوم با کمک انجمن‌های علمی و یک حقوقدان بی‌طرف و معتبر اساسنامه را اصلاح کنند  تا انتخابات با داوطلبین تایید صلاحیت شده برگزار شود. البته راه حل‌های فوری و فوتی که فعلاً ما را از این بن بست خارج می‌کند نیز وجود دارد که اگر انگیزه ای برای حل مشکلات باشد می‌تواند مطرح شود.

انتهای پیام/

برچسب ها:

اجتماعی