تریلرهای فریبنده؛ 10 تریلری که مخاطبین را فریب دادند

5c0427c6cdd83_2018-12-02_22-13
تریلرها یکی اصلی‌ترین راه‌های ارتباط سازندگان و بازیکنان قبل از عرضه هر عنوانی است ولی همه استودیوها با صداقت از این راه ارتباطی استفاده نمی‌کنند.

دیدن چندین و چند باره تریلر یک بازی خوب یکی از چندین لذت گیمر بودن است. لذت بازی کردن چیزی را که درون تریلر می‌گذرد پیش خود تصور می‌کنید و اگر این نمایش چند دقیقه‌ای کار خود را به خوبی انجام دهد شما با خود عهد می‌کنید که حتما این بازی را بخرید. گرافیک بازی خارق‌العاده به نظر می‌رسد، خط داستانی بازی به شکلی عجیب جذاب به نظر می‌رسد و گیم‌پلی بازی به شکلی خلاقانه و هیجان‌انگیز به نظر می‌رسد. مطمئنا پیش‌خرید کردن محصول بهترین راه است؛ هرچه نباشد شما چند دقیقه از بازی را از طریق تریلر دیده‌اید، مگر محصول نهایی چقدر می‌تواند متفاوت باشد؟

جواب ما به این سوال دو کلمه است، خیلی متفاوت. دلایل زیادی وجود دارند که یک بازی اصلا شبیه به تریلر نباشد، کمبود بودجه، کم آوردن وقت و یا اختلاف بین اعضای تیم مواردی است که می‌تواند یک بازی را نابود کند. اما دفعاتی هم وجود دارد که سازنده خیلی راحت به شما دروغ گفته است، هرچه نباشد بازی‌های ویدئویی از هر زمان دیگری محبوب‌تر هستند و اگر یک عنوان جدید بخواهد که در این بازار بی‌رحم دوام بیاورد باید بدرخشد. از دید بعضی سازندگان نیز درخشیدن به معنای دروغ گفتن به گیمرهایی است که تریلر را تماشا می‌کنند.

از تفاوت تریلر با محصول نهایی که بگذریم، یه Just kill me خاصی تو چشمای اون خرگوش بیچاره نیست؟
وقتی که تریلر بازی برای اولین بار درون E3 سال 2014 به نمایش درآمد، چنین عنوانی بیشتر شبیه یک معجزه بود. بازی وعده جهان‌های بی‌پایان، حیات‌وحش کاملا زنده، جنگ‌های فضایی حماسی بزرگ و مبارزه در کنار دوستانتان را می‌داد که با گرافیک فنی قوی و رنگارنگ بازی تکمیل شده بود.

دو سال بعد چیزی که به دست مخاطبین رسید کاملا با محصول وعده داده شده تفاوت داشت. شرکت سازنده به حرف خود عمل کرد و بازی واقعا دارای 18 کوانتلیون سیاره مختلف بود، ولی چه فایده وقتی فقط پنج مدل مختلف سیاره وجود دارد؟ گرافیک بازی نیز اصلا تعریفی نداشت، فریم‌ریت بازی ثبات نداشت و جزئیات بازی ناگهان از زیرزمین ظاهر می‌شدند. حیوانات بازی نیز اصلا شبیه تریلرها نبودند؛ موجودات درون بازی به شکلی اتفاقی تولید می‌شدند و به همین دلیل شاهد هیولاهایی بودیم که بیشتر به مخلوقات Chernobyl تعلق داشتند تا یک بازی علمی‌تخیلی با فضایی رنگارنگ، بخش‌چندنفره نیز اصلا در بازی وجود نداشت!

این تجربه تلخ باعث شد که اعتماد بازیکنان نسبت به شرکت سازنده از بین برود و حتی در کشور انگلستان حواشی زیادی را به بار آورد. اما سازندگان پس از یک سکوت طولانی دست به کار شدند و با عرضه آپدیت‌های بزرگ سعی دارند تا بازی را بیشتر و بیشتر به چیزی که در تریلرها نشان داده‌اند شبیه کنند.

البته چنین گرافیکی هرگز واقعیت پیدا نکرد
وقتی که برای اولین بار در E3 سال 2005 دومین نسخه از بازی Killzone معرفی شد همه فقط به یک چیز فکر می‌کردند، قدرت واقعی سومین سری از PlayStation این است؟ مجری برنامه نیز گفت که این تریلر با گرافیک خارق‌العاده‌اش بخشی از گیمپلی بازی است. مطمئنا اعضای تیم Guerilla games به خوبی می‌دانستند چنین حرفی حقیقت ندارد. اصلا قرار نبود که این بازی در نسل هفتم عرضه شود. تریلر بازی شباهت زیادی به بازی‌های اول شخص امروزی داشت. تعداد زیادی سرباز در یک محیط آخرالزمانی مشغول جنگیدن بودند؛ چنین جزئیاتی برای بازی در آن زمان فرای تصور گیمرها بود.

اما فقط یک مشکل برای سازندگان وجود داشت؛ چنین بازی وجود خارجی نداشت. البته پس از مدتی تیم سازنده اعتراف کرد که تریلر به نمایش درآمده یک نمایش از پیش رندر شده بوده است که در واقع سازندگان برای خود درست کرده بودند تا بتوانند چیزی را که در ذهن داشتند به نمایش دربیاورند. در نهایت به دلیل توجه بسیار زیادی که این بازی به خود جلب کرده بود سازندگان تصمیم گرفتند که بازی را برای PS3 پورت کنند.

زبان قاصره از شاهکاری که در نهایت تحویل مخاطبا دادن
این بازی به تنهایی توانست افراد خیلی زیادی را فریب دهد، محصول نهایی به قدری با چیزی که در نمایش‌ها معرفی شده بود تفاوت داشت که از هر دو شرکت سگا و Gearbox شکایت شد. اما چه چیزی باعث شده تا بازی با چنین پتانسیلی تبدیل به یک لکه ننگ شود؟

در E3 سال 2011 بود که رئیس شرکت Gearbox چیزی را که به آن گیمپلی واقعی بازی می‌گفت به نمایش گذاشت، تریلر به نمایش درآمده به قدری خارق‌العاده بود که تمامی طرفداران این سری را ذوق‌زده کرده بود. با توجه به تاریخچه این مجموعه نیز ساخت یک بازی خوب بر اساس این سری چیز نایابی بود پس طبیعی بود که طرفداران با دیدن چنین چیزی هیجان زده شوند. اما وقتی محصول نهایی به نمایش درآمد طرفداران با چیزی مواجه شدند که حتی از بدترین فیلم این مجموعه نیز بدتر بود.

از لحاظ بصری بازی هیچ شباهتی به تریلرهای اولیه نداشت و اصلا خبری از آن اتمسفر ترسناک نبود. دشمنان بازی نیز اصلا ترسناک نبودند و به هوش‌مصنوعی آن‌‌ها به قدری افتضاح بود که به سختی می‌توانستند شما را پیدا کنند چه برسد که بخواهند به شما حمله کنند. خیلی سریع حواشی زیادی پیرامون بازی شکل گرفت و حتی دو نفر از خریداران بازی از شرکت سازنده به خاطر تبلیغات دروغ شکایت کردند. مطمئنا دنبال کردن اخبار پس از عرضه بازی از تجربه کردن چنین عنوانی بیشتر هیجان داشت.

یوبی‌سافت با داشتن دو عنوان در این مقاله پیشکسوت این قضیه حساب میشه
در سال 2012 زمان زیادی تا شروع نسل هشت نمانده بود و همه منتظر بودند تا ببیند عناوین این نسل چگونه به نظر می‌رسند. در E3 همان سال شرکت Ubisoft از بازی جدیدی رونمایی کرد که Watch Dogs نام داشت و در حالی که گیمپلی بازی به نمایش درمی‌آمد همه افرادی که آن را تماشا می‌کردند مطمئن بودند که چنین بازی فقط بر روی نسل هشتم قابل اجرا است.

نورپردازی بازی، هوش‌مصنوعی افرادی که در خیابان بودند و فیزیک بازی فرای نسل هفتم بود. خیابان‌های نورانی شهر شیکاگو به مانند واقعیت بودند و وقتی که زمان در بازی آهسته شد به راحتی می‌شد تک تک دانه‌های باران را شمرد. خیلی از افراد شروع کردند به توئیت RIP GTA و گیمرهای زیادی برای بازی کردن این عنوان هایپ شده بودند.

دو سال گذشت و خریداران بازی با چیزی مواجه شدند که اصلا به تریلر بازی شباهت نداشت. سیستم هک کردن بازی زیادی ساده بود، ایده‌های بازی به خوبی در بازی جا نگرفته بودند، شخصیت‌های بازی مقوایی بودند و گرافیک فنی بازی خیلی واضح Downgrade شده بود. حتی بخش‌هایی از بازی ناقص به نظر می‌رسیدند و کاملا معلوم بود که سازندگان بخش‌های مختلف بازی را تکمیل نکرده بودند.

کمی پس از انتشار بازی معلوم شد که در فایل‌های بازی کدی وجود داشت که E3 Theater نام داشت، اجرای این کد باعث می‌شد که گرافیک بازی به شکلی چشم‌گیر افزایش پیدا کند. شیطنت یوبیسافت و هایپ بیجا باعث شد که یک عنوان خوب به چیزی که لیاقتش را داشت نرسد.

یادمه موقعی که بازی اومد خیلیا ازش ناامید شدن به خصوص از این‌که پارکور به اون شکلی که تو تریلرا نشون دادن تو خود بازی نبود
ورزش پارکور محبوبیت زیادی بین مردم دارد، این مسئله درباره بازی‌های کامپیوتری نیز صدق می‌کند. سری بازی‌های Assassins Creed و Mirrors Edge از عناوین محبوبی هستند که به شما این اجازه را می‌دهند تا به صورت کاملا آزاد به انجام این حرکات بپردازید. این حجم از محبوبیت مطمئنا تضمینی بود که این ورزش با ژانر محبوب شوتر اول‌شخص ادغام خواهد شد؛ بازی Brink عنوانی بود که قرار بود این کار را انجام دهد. حرکات پارکور، گیمپلی جذاب و محیط بزرگی که در تریلر بازی به نمایش درآمد کافی بود تا هر گیمری عاشق این عنوان شود.

محصول نهایی دنیای جذابی را که وعده داده بود حاضر کرد ولی مشکل این بود که هیچ راهی برای تعامل با این دنیا وجود نداشت. نه می‌توانستید حرکات مختلف پارکور را انجام دهید و نه می‌توانستید برای خود راه‌های جدید باز کنید؛ تنها کاری که می‌توانستید در بازی انجام دهید بالا پایین پریدن بود که هیچ فرقی با دیگر عناوین شوتر درون بازار نداشت. Brink پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به یک بازی فراموش‌نشدنی را داشت ولی نتوانست به چیزی که می‌خواهد دست پیدا کند.

فکر کنید شرکت سازنده میومد این گرافیک رو تبلیغ می‌کرد! خدایی هم حق داشته
وقتی که شرکت نینتندو کنسول نسل هفتمی خود با نام Wii را عرضه کرد غوغایی در بازار به پا شد. این کنسول از لحاظ فنی از رقبای خود ضعیف‌تر بود ولی چیزی که آن را خاص می‌کرد کنترلرهای حرکتی آن بود که باعث شکوفایی خلاقیت سازندگان می‌شد. مطمئنا بازی درباره ورزش گلف نیز در این کنسول موفق عمل می‌کرد. همانطور که انتظار می‌رفت بازی در زمان عرضه نقدهای خوبی دریافت کرد ولی مشکل اصلی تبلیغاتی بود که در تریلر نسخه Wii بازی به نمایش درآمده بود، شرکت سازنده بازی را بر روی کنسول Xbox 360 اجرا کرده و هنگام بازی از کنترلرهای کنسول نینتندو استفاده کرده بود.

همانطور که همه می‌دانیم کنسول نسل هفتمی مایکروسافت به شدت قوی‌تر از کنسول رقیب خود بود و تحت هیچ شرایطی امکان نداشت که این کنسول توانایی اجرای چنین گرافیکی را داشته باشد. EA اما گفت که گرافیک ضعیف بازی بر روی این کنسول مطمئنا باعث می‌شد که افراد زیادی از خرید آن صرف‌نظر کنند پس مجبور به انجام این کار بوده است.

جدا ریسکی که کوجیما در شماره دوم این بازی کرد قابل تقدیره
اگر به شکل حرفه‌ای اخبار گیم را دنبال کنید امکان ندارد که اسم هیدئو کوجیما را نشنیده باشید. کسی که با تریلرهای عجیبش که در آن‌ها وال‌ها هلیکوپتر می‌خورند همیشه باعث تعجب گیمرها می‌شود. همه او را به خاطر ایده‌های جالبی که دارد و در خماری گذاشتن طرفدارها می‌شناسند. اوج شیطنت او در سال 2000 بود وقتی که او ادامه بازی موفق Metal Gear Solid را معرفی کرد و طی نه دقیقه همه را انگشت به دهان کرد.

گرافیک خارق‌العاده بازی، کیفیت صدا و هوش مصنوعی دشمنان باعث شد که افراد زیادی باور نکنند که این واقعا بر روی کنسول PS2 قابل اجرا است، البته کوجیما اصرار داشت که این کیفیت واقعی بازی است و حرف او حقیقت داشت. اما مشکل این تریلر چه بود؟ اسنیک دیگر شخصیت اصلی بازی نیست.

محبوبیت این شخصیت فقط طی یک بازی به قدری زیاد شده بود که همه طرفداران می‌خواستند بار دیگر کنترل او را به دست بگیرند، کوجیما نیز خوشحال بود که توانسته طرفداران را گول بزند. در نهایت حقیقت برملا شد و معلوم شد که شخصیت اصلی بازی یک کارکتر کاملا جدید است که رایدن نام دارد، مطمئنا قیافه طرفداران وقتی متوجه کلک کوجیما شدند دیدنی بوده است. البته بازی فروش بسیار خوبی داشت و ریسک کوجیما جواب داد.

تو تریلرها بازی در حد Last of Us جدی بود ولی توی خود بازی اصلی نهایتا به اندازه Saint Row بازی جدیت داشت
تیزر بازی در سال 2011 عرضه شد توجه‌های زیادی را به خود جلب کرد. شرکت سازنده انتظار نداشت که در مدت زمان کوتاهی این تریلر تبدیل به یکی از ویدئوهای محبوب درون یوتوب شود. درون تریلر معرفی بازی ما یک دختربچه مرده را مشاهده می‌کنیم و خیلی سریع سرنوشت باقی اعضای خانواده نیز معلوم می‌شود. سپس همه چیز به عقب برمی‌گردد و با یک قطعه زیبای پیانو شاهد صحنه‌ای به شدت پر احساس هستیم.

وقتی که بازی Dead Island وارد قفسه‌های فروشگاه‌ها شد خبری از این حجم از احساسات نبود. بازی عنوان خوبی بود ولی مطمئنا آن صحنه احساسی که در تریلر معرفی بازی به نمایش درآمده بود در بازی اصلی وجود نداشت و به صورت کلی خبری از چنین صحناتی در بازی نبود.

بله یکبار دیگر شاهد هنرنمایی یوبی‌سافت هستیم
مطمئنا یوبی‌سافت سابقه خوبی در فریب دادن مخاطبین با تریلرهای پر زرق و برق دارد. این بازی تمام آنلاین که در نمایش اول خود گرافیک بصری آن چندان تفاوتی با واقعیت نداشت باعث شد که طرفداران زیادی به خود جذب کند ولی محصول نهایی محیطی بی‌روح را به نمایش می‌گذاشت که خیلی واضح Downgrade شده بود.

اما تنها مشکل بازی کاهش پیدا کردن گرافیک فنی بازی نبود. بلکه به نظر می‌رسید که محتوایی که در تریلر اولیه بازی به نمایش درآمده بود اصلا در بازی وجود نداشت و آن تجربه Online RPG Open World فقط یک دروغ توخالی بوده است تا گیمرها را به خرید بازی جذب کند.

در بازی نمی‌توانستنید وارد ساختمان‌ها شوید و بازی پر بود از دیوارهای نامرئی که جلوی پیشروی شما را می‌گرفتند، همچنین اصلا بازی شما توسط دیگر گیمرها مورد حمله قرار نمی‌گرفت. مطمئنا اگر در بازی اصلی امکان داشت که در خیابان‌های نیویورک با دیگر پلیرها مواجه شوید و بین شلیک کردن و شلیک نکردن گیر کنید شاهد هیجان خاصی بودیم؛ اما تمام محتوای PVP بازی به مکانی به اسم Dark Zone خلاصه شده بود که برای تجربه آن باید از جهان باز این عنوان بیرون می‌رفتید.

برچسب ها:

اجتماعی