استاد علوم اجتماعی: چرا مردم به جای شنیدن موسیقی فرهاد،می روند سراغ گوگوش؟!

بخش هایی از سخنرانی یوسف اباذری، استاد علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران در «پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات» را در ادامه می خوانید.

*از سال 68 به بعد برنامه‌ای در ایران اجرا شد که به‌عنوان نئولیبرالیسم مشهور است. حاصل آن هم همین ایران فعلی است. این برنامه به همین‌جایی ختم شده که الان وضعیت ماست. هیچ برنامه‌ای در ایران نوشته نشده که این گروه اقتصاددان در آن شرکت نداشته باشند. هیچ دولتی سر کار نیامده مگر اینکه آقایان در برنامه‌ریزی آن دخالت نداشته باشند.

*همه فکر می‌کنند برنامه 90 خیلی انتقادی است، اما نه، این برنامه یک برنامه بازارآزادی است و بنابر مصلحت افرادی را آورده‌اند که از زمین و زمان انتقاد می‌کنند، منتها در جهت هدف خصوصی‌سازی باشگاه‌ها و به همین خاطر هم تحمل شده و می‌شود، اما مردم بیشتر حواشی مدنظرشان است و به این مسائل نمی‌پردازند.

*الان نسل جدیدی که پرورش پیدا می‌کند، فکر می‌کند جهانی که در آن زندگی می‌کند «طبیعی» است.  افراد گمان می‌کنند افکاری که این دیدگاه آورده و به ما تحمیل کرده، وضعیت طبیعی امور است؛ چیزی که دهشتناک است همین است. به همین خاطر است که هیچ آینده و یوتوپیای دیگری را نمی‌توانیم متصور شویم چراکه گمان می‌کنیم این جهان طبیعی است. منتها به نظر من وضعیت فعلی ایران نتیجه همین کارهایی است که آقایان سیاست، اجتماع، فرهنگ، زیبایی‌شناسی، همه‌جا و در روح من و شما کرده‌اند.

*آقای نیلی گفته بود که منتقدان من فکر می‌کنند همه در سال 68 مانده‌اند، اصلا این‌طور نیست؛ ما می‌گوییم سال 97 است، آن وعده و وعیدهایی که 30 سال داده می‌شد. در این 30 سال چین، کره و حتی ترکیه به کجا رسیدند. نه ما انتظارات سال 97 را داریم و می‌گوییم چرا کره و ژاپن نیستیم. شما 68 وعده دادید که اگر راه‌های ما را پیش ببرید ما خوشبخت خواهیم شد،‌ الان وقت آن است که به ما توضیح دهید.

*سؤالی همیشه وجود دارد که چرا غربی‌ها این‌قدر کار می‌کنند؟ چرا ما کار نمی‌کنیم؟ چرا حافظ می‌گوید «به هرزه بی می‌ و معشوق عمر می‌گذرد/ بطالتم بس، از امروز کار خواهم کرد»؟ چه در می‌ و معشوق و ادبیات ما نهفته است که به آن متوسل می‌شویم و کار نمی‌کنیم؟ وقتی مرحوم بازرگان گفت این عرفان نمی‌گذارد ما کار کنیم، تلقی او از غربی‌ها این بود که کار می‌کنند. آن عاملی که باعث می‌شود نژاد زرد کار کند، آیین کنفوسیوس است‌ که همه‌اش درباره این دنیاست و وظایف شما در این دنیا. بنابراین نژاد زرد خیلی راحت می‌تواند با تکنیک کنار بیاید، برخلاف ما و آمریکای لاتین که نمی‌تواند کنار بیاید.

*اینهایی که در فرانسه بیرون آمدند،‌ این جلیقه‌زردها، اینها همه قربانیان سیاست‌های نئولیبرالیستی هستند. فرانسه به همان دلیلی بیرون آمده که هفت‌تپه بیرون آمده است، ‌فرقی با هم ندارند. چنانچه شما مسئله را به‌ گونه‌ای حل نکنید، بدیهی است که فاشیسم دم در ایستاده و منتظر است.

*کار دیگری که نئولیبرال‌ها با ما کردند، این است که هرکسی که این برنامه را اجرا می‌کند، محکوم است، محکوم است در بازار جهانی حل شود و برای این ‌کار با آمریکا بسازد. نه‌تنها بسازد که آن کسی رشد می‌کند، مثل کره و زمانی ترکیه که مبدل به نور چشم آمریکا شود.

*در زمان آقای احمدی‌نژاد 700 میلیارد دلار آمد و رفت، مگر سرمایه‌گذاری خارجی چقدر قرار است پول بیاورد، فوقش صد میلیارد دلار. در آن زمان می‌گفتند که ما را تنها سرمایه‌گذاری خارجی نجات می‌دهد! چرا؟ برای پخش‌شدن در سرمایه جهانی. در بعضی از جاها هم اتفاق افتاده است، در نشریه‌ای صحبت با یک خانم معدن‌دار بود که گفته بود 30 درصد معادن ایران را هم نروژ خریده است. من نمی‌دانستم چه زمانی نروژ30 درصد معادن ما را خریده! خطاب من به همه همین است.

*آیا آقای قالیبافی که این شهر را به مدت 14 سال بر اصول نئولیبرالی می‌چرخاند، می‌داند که در انتخابات ریاست جمهوری نباید بگوید چهار درصد و 96 درصد. یا نمی‌دانی چی اجرا کردی یا می‌دانی داری دروغ می‌گویی...

*می‌دانید تقریبا شدت نئولیبرال‌سازی در ایران بیشتر در دوره آقای احمدی‌نژاد بود. ساده بگویم، سوژه نئولیبرال یک سوژه خوش‌گذرانِ لذت‌طلب منفعت‌طلب نفع‌جوی فردگرایی است که ‌باید در یک رقابت وحشیانه خود را نجات دهد. ملت ما از نظر سوژه رقابتی است، کجای خودشان را دیگر عمل نمی‌کنند. رقابت کنی زیبا شوی، الان زن 60‌ساله باید با دختر 18‌ساله رقابت کند تا شوهر خود را نگه ‌دارد... . طبقه متوسطی که پول دارد و کار نمی‌کند و شب تا صبح و صبح تا شب مشغول خوش‌گذرانی و نوشتن لاطائلات در مجازی و جو درست کردن است؛ «چرا زنان نمی‌روند ورزشگاه؟». برای اینکه تمام رستاخیز جهان را در آزادی جنسی،‌ آزادی خرید، آزادی مصرف می‌داند و نه آزادی سیاسی. چنین آدمی اصلا نیاز به آزادی سیاسی ندارد، مگر می‌خواهد چه بگوید؟! چیزی ندارد!

* چطور شعر گوگوش شده موسیقی مطلوب و دیگر هیچ‌کس به امثال فرهاد گوش نمی‌دهد. چه اتفاقی افتاد برای این دو سوژه؟ سوژه‌ای که در آن زمان حتی اگر به سمت پاپ می‌رفت،‌ فرهاد گوش می‌داد و الان اینکه «بیا بغلم و...». فرانسیس فوکویاما همان فیلسوفی است که آن کتاب مشهور را نوشت که لیبرال‌دموکراسی دیگر پیروز شد و دیگر پایان تاریخ است. فرق آدمی که یک خرده فکر می‌کند، با پروپاگاندیست‌های اینجا که خود را به‌عنوان اقتصاددان‌های بازار آزاد جا زده‌اند، این است؛ فوکویاما سه هفته پیش مصاحبه کرده و گفته که چپ ارگانایزد باید بیاید نه به ‌خاطر اینکه من چپ هستم؛ بلکه به ‌خاطر اینکه به این کثافت فعلی خاتمه دهد، الگوی فشاری بشود برای اینکه شاید مردم چیزی گیرشان بیاید.

برچسب ها:

اجتماعی